یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

ما، من گاو مش حسن ام


ما، من گاو مش حسن ام

● اندکی بعد از جنون گاوی
چند سال پیش این ور و آن ور دنیا شایع شده بود گاوها دچار جنون شده اند، و این خبر سهل و باورپذیری نبود. چطور می شد قبول کرد که آرام ترین مخلوقات چند تنی خداوند …

اندکی بعد از جنون گاوی

چند سال پیش این ور و آن ور دنیا شایع شده بود گاوها دچار جنون شده اند، و این خبر سهل و باورپذیری نبود. چطور می شد قبول کرد که آرام ترین مخلوقات چند تنی خداوند که از ۱۰۰ ، ۹۹ تایش خیر و برکت است، دچار جنون شده و علف خورده و نخورده جفتک می پراند؟ جنون و گاو مگر نه آنکه اجتماع نقیضین اند؟ چطور می توان موجوداتی را که تمام زندگی شان محدود می شود به نشخوار کاه و یونجه، مجنون نامید؟ تصور کنید نگاه غریب گاوهایی را که بی اعتنا به دنیا و مافیها، راهشان را به وسط جاده ها کج می کنند و بی خیال مخاطراتی که هست، دهان می جنبانند و چشم توی چشم هر رهگذری می دوزند. چطور می شود این موجودات بی خیال و بی اعتنا را متهم به جنون کرد؟ چه جنونی؟ چه کشکی؟ چه دوغی؟ آن هم گاوی که نهایت آزارش این است که در مثل نه من شیر می دهد و با تکان پایی مختصر، ظرف شیر را واژگون می کند؛ گاوی که در بدترین حالت هم، تا ماتادورها نیزه در تنش فرو نکنند و پارچه قرمز توی حلقش فرو نکنند، کاری جز نگاه کردن- و غریبانه نگاه کردن- به کسی ندارد. با این حال چند سال پیش بحث بر سر آن بود که حرکات عجیب و غریبی از گاوهای آن سوی دنیا گزارش شده و بعد از مشاهده اولین نمونه (سال ۱۹۸۵) در مزرعه یی واقع در انگلستان موارد دیگری هم اختلالات رفتاری در این مخلوقات بی آزار دیده شده است. بازار موسسات علمی و تحقیقاتی سکه بود، چراکه مطبوعات و رسانه ها مشتری های خوبی برای گزارش های تحقیقاتی آنها درباره «جنون گاوی» بودند. دانشمندان و دامپزشکان و بیولوژیست ها به جای آنکه به روال همیشگی درباره مضرات سیگار هشدار بدهند و مثلاً از ارتباط استعمال دخانیات با کچلی و قارچ آمار بدهند، سوژه یی تازه یافته و مشغول به این شده بودند که مرتب درباره «جنون گاوی» گزارش کنند و مطالب جنجالی درباره حلقه واسطه یی در این بلا، میان انسان و حیوان بگویند. مرتباً از قول آنها مخابره می شد جنون گاوی بیماری کشنده یی است که اسباب مرگ حیوان و چه بسا انسان می شود؛ گاوها لگد می زدند، با دامدار و شیردوش همکاری نمی کردند، به این و آن حمله می کردند، وزن شان کم می شد و آدم ها هم رفته رفته دچار فراموشی ، لکنت زبان ، اختلال حافظه ، عدم تعادل ، فلجی و بی اختیاری می شدند، تا پس از سال ها همزیستی به یمن جنون گاوی برای اولین بار در کنار یکدیگر هم مرگی را هم تجربه کنند. مدام هشدار داده می شد که هان، خطر جدی است. اگر آدم ها رعایت نکنند، دور نیست که نسل بشر با سرعتی به مراتب بیشتر مبتلا به بلایی تازه شود که پیش از این نشده بود. می گفتند نباید گوشت های آلوده را خرید و پخت و خورد. به لطف این هشدارها بسیاری از محموله های صادراتی و وارداتی فرآورده های گوشتی که از اروپا- مرجع و منشاء بروز این بلا- صادر می شد، توی گمرک فرودگاه ها می ماند و می گندید، چراکه هیچ کس حاضر نمی شد از آن گوشت ها بخرد. بسیاری از کمپانی های تولید سوسیس و کالباس تا پای ورشکستگی کشیده شدند، چراکه در مظان اتهام استفاده از گوشت گاو آلوده به جنون گاوی قرار داشتند. اما به رغم همه این هشدارها هرگز جنون گاوی فراگیر نشد. به غیر از مقداری مرگ و میر دام و تلف شدن چند گاو بیچاره، اتفاق خاصی نیفتاد. بر خلاف آن همه حرف های جدی که موسسات تحقیقاتی درباره اپیدمی این بلا می گفتند، کمتر پیش آمد کسی واقعاً دچار این بیماری شود و جانش را در حالت جنون- آن هم از نوع گاوی- به جان آفرین تسلیم کند. در این میان اما اتفاقی که افتاد آن بود که بازار شرکت های فرآورده های لبنی و گوشتی اروپا دچار دگرگونی های اساسی شد و موسسات تحقیقاتی پزشکی یک چندی رونقی کم نظیر را تجربه کردند. دنیا بعد از فروکش تب جنون گاوی، به مدار عادی برگشت. گاوها دوباره مشغول امور گاوی خود شدند چنان که انسان مشغول همه امور انسانی دغدغه های بشری خود شد. گاوها همچنان کاه و یونجه خوردند؛ سرشان را مثل گاو پایین انداختند و وسط جاده آمدند تا به طرزی غریب دهان بجنبانند و چشم در چشم دیگران بدوزند. انسان ها هم همچنان توی جاده ها راندند و سوسیس و کالباس و چلوکباب کوبیده و برگ خوردند و پنجه در پنجه مشکلات و بیماری های انسانی خود انداختند، چنان که «مش حسن» چهل و اندی سال پیش کرد. دچار نوعی جنون انسانی شد و توی کوچه و خیابان راه افتاد و داد زد که «ما، من گاو مش حسن ام.»

علی رنجی پور