یکشنبه, ۲۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 9 February, 2025
مجله ویستا

تاریخ روز مادر 96 شعر روز مادر


تاریخ روز مادر 96 شعر روز مادر

تاریخ روز مادر 96 جمعه, 18 اسفند سال 1396 روز تولد حضرت فاطمه زهرا می باشد این روز مبارک را روز زن و روز مادر نامیده اند ولادت حضرت فاطمه زهرا و روز مادر را به تمامی شیعیان و مادران دنیا تبریک عرض می کنیم در ادامه چند شعر برای تبریک روز مادر آورده ایم که با هم می خوانیم

شعر روز مادر شماره یک

مادرم هستی صفای راه عشق

مادرم هستی فدای راه عشق

می رسد هر دم به گوش قلب ما

از لبت مادر صدای راه عشق

بر در لطف شما یا فاطمه

این دلم باشد گدای راه عشق

گر نباشد در دلم حب شما

راه من باشد جدای راه عشق

مادرم پیچیده از لطف شما

عطر یاسی در هوای راه عشق

کن کرم تا از عنایاتت شود

قلب ما هم آشنای راه عشق

بین دیوار و در ای معشوق یار

جان خود دادی برای راه عشق

راه ما مهر تو شد با ما مگو

راه ما باشد سوای راه عشق

در زمین کربلای پور تو

می رسد از نی نوای راه عشق

جعفر ابوالفتحی

شعر روز مادر شماره دو

ته دسه هیمه و رسن بورده / ته قد نشا و خرمن بورده

اتا دم راحت دنیا نکردی/ ته عمر صحرا بتتن بورده

لالالالا خسه تن بلاره / شه مار بوی پیرن بلاره

ته مه گره دایی توئه بلاره / ته شو مسه نشی خوئه بلاره

مسه لالا خوندسی تا صواحی / مسه داشتی آرزوئه بلاره

لالا دل دارنه ارمونه بلاره / بی ته دنیا مه زندونه بلاره

ته دوش مشته هیمه، من ته بلاره / ته دس پره پینه، من ته بلاره

یا نشاء کردی یا مال په دئی / ته سر ا تن خسه، من ته بلاره

لالا چش مشته اسری بلاره / ته مه دنیای خشیه بلاره

افتاب ته دل گوشه نوونه / بهار ته دسه ونوشه نوونه

اگه دنیای خشی مه بووشه / جان مار گرم کشه نوونه

لالالالا شه غمخواره بلاره / اسا ونه تن نخاره بلاره

معنی فارسی شعر:

دستت را هیزم و طناب بریده و زخمی کرده است/

قدت را نشاء و خرمن کوبی خم نموده است/

حتی یک لحظه در دنیا نیاسودی/

عمرت در گشتن و دویدن در جنگل و صحرا تمام شده است/

لالالالا، به قربان تن خسته ات/

فدای بوی پیراهن مادرم بشوم/

به فدایت که مرا در گهواره تاب می دادی/

به فدایت که شب ها برایم نمی خوابیدی/

برایم تا صبح لالایی می خواندی/

به فدایت که برایم آرزوها داشتی/

لالا، به فدایت که دلم پر از حسرت و آرزوست/

بدون تو دنیا برایم زندان است/

به فدایت که کوله باری از هیزم بر پشتت نهادی/

به فدایت که دستانت پینه بسته است/

یا مشغول نشاء و یا به دنبال دام ها روانه بودی/

لالا، چشمم پر از اشک است، به فدایت/

تو خوشی دنیای من بودی/

خورشید، حتی گوشه دل تو نمی شود/

بهار، نیز بنفشه دستانت نخواهد شد/

اگر تمام خوشی های دنیا برای من باشد/

هرگز ارزش خوابیدن در آغوش گرم مادر را نخواهد داشت/

لالا، به فدای غمخوار خودم/

به فدایش که اکنون تنش بیمار و رنجور است.

شعر از: شعبان نادری رجه،شاعر سوادکوهی.