چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
كلام خلاق اساطیری
مشكل این است كه غزل فضایی متكثر در طول حیات خویش آفریده كه امروز نیز ادامه دارد.در چنین فضای متكثر چگونه می توان به حق به داوری دیگران ایستاد كه گاه بسیار از آنچه منتقد می پندارد دورند و در آفاقی دیگر قدم می زنند.خاصه آنكه غزل در ذات خویش پدیداری ذوبطون است و به اقتضای رستاخیز همواره خویش هر بار و هرلحظه تامل برانگیز می نماید. چنین دریافتی به منتقد حق می دهد كه محتاط باشد و تصور نكند بر منظرگاهی فراگیر دست یافته است.
قسمتی اعظم از این فضای متكثر را غزل موسوم به عرفانی در اختیار دارد اما شك ندارم كه در عرصه غزل امروز آنچه بیش از همه مغفول صاحبان نقد قرار گرفته همین ساحت غزل است كه بسیاری از درخشان ترین آثار ادبیات فارسی را متعلق به این ساحت می دانیم.بی آن كه بخواهیم وارد مقولات مصداقی عرفان در ادبیات فارسی شویم قصد آن داریم كه از منظر معرفت شناسی نشانه ها و گرایش به ماهیت معنوی و مینوی كلمات به غزل بپردازیم.
بسیاری از صاحبان نقد و رای در غوغای پرداختن به نماینده هایی فرعی و دورگه، نظیر غزل فرم و پست مدرن كه البته هنوز شكل تاریخی و تثبیت یافته ای ندارند، صور نوعی مستتر در شاكله حقیقی غزل و آفاق معنوی آن را به فراموشی سپرده اند.بسیاری از جریانات رخ داده طی غزل سالیان اخیر در ساحت فراموشی آفاق معنوی قرار می گیرند و قرار نیست وارد نقد و بررسی آنها شویم زیرا در آفاقی دیگرند و اگر ملاك ارزشیابی اخلاقی منحط را كنار بگذاریم كه ظاهراً اذن ورود هر كس و ناكسی به این عرصه است، در حال حاضر دلیلی دیگر برای ورود به آن نمی یابم؛ هرچند نشانه هایی از تضاد ماهوی مدعیان روایت در متن و علل ماندگاری غزل وجود دارد كه وقت و بختی دیگر می طلبد.تاریخ این امكان را می دهد كه مانیفست ها نوشته شوند تا از سر و كولش بالا بروند.تاریخی كه در آن انسان را سپنج زمانه در بند می كشد .
مدتهاست كه بواسطه سلطه تفكر غربی كه تجسم نفس است بر كرانه شرقی ساحت روح انسانی، كلمه از شان ملكوتی خویش فاصله گرفته و این فاصله عین سقوط نیست، بلكه فاصله ای ست در عرض و به قصد كشف جهان هایی دیگر كه صد البته و افسوس، در غزل معاصرین جوان در توازی با از دست دادن شؤون ملكوتی و معانی حقیقی قرار گرفته است.
در آن سوی جهان ، ادبیات نوین غرب با پشتوانه ۵۰۰ ساله رنسانس و ایستاده بر ستون های تاریخی گری مسیحی به راحتی توانسته خود را با تلقی خطی زمان تطبیق دهد و مجوز ورود روایت به متن را صادر كند.در اینجا نشانه ها با چیزی فراتر از متن تحلیل نمی شوند و برای این سوی جهان و ایران تاریخی، آغاز ایجاد این فاصله به تقریب از اواخرعصر صفوی است. در عصر صفوی شریعت مطلق انگاشته شده در تضاد با پیشرفت مادی جهان غرب قرار گرفت و در مداومت از دست دادن همراهی معنویت درخشان حاصل از تلاقی اسلام و ایران اندك اندك به آثاری ادبی انجامید كه از حقیقت سلسله مراتب معنوی و سلوك شاعران عارف پیشین تهی می نمایند.این فاصله در عصر قاجاریه و انحطاط بسیاری موازین و اساتین جامعه بیشتر رخ نمود تا عصر امروز كه بسیاری شاعران در انكار صور ازلی- ابدی بر هم پیشی می جویند. شعر امروز محصول تناقضات ایجاد شده طی ۲۰۰ سال اخیر است وآن كس كه می پندارد می تواند به گذشته نقبی زند و حقیقتی را باز آفرینی كند، بی آن كه در بند زمان محبوس شود، با نگاه عجیب و متفاوت دیگران روبه رو خواهد شد؛ غافل از آنكه زمان در نگاه عارف پیشین نه زمان تاریخی تثبیت شده كه دوری از ادوار الاهی ست بی آنكه به تقدم و تاخری آلوده شود.
این گونه است كه امروز با نشانه هایی فرو كاسته روبروییم و نمی توانیم كلمه را با شان برین خویش مطابقت دهیم. كلمه چیزی ست كه با آن اشیای روبرو را می نامیم و لمس می كنیم. اینگونه به ساحتی تك بعدی فرو می غلتیم و متن چیزی بیشتر از ناتوانی شاعر نیست كه به تعریف و تحدید او می پردازد.
بدینسان سالهاست از كلمات مجرد و رها دوریم و از نفس كشیدن در هوایی كه ترنم چنین كلماتی می آفریند.در این روزگار تقلید كردار گذشتگان، بی كشف مراتب حصولی آن و بی دانستن مآخذ كسب شؤونات مربوط به آنها چندان صواب نمی نماید.در حقیقت انسان امروز تشنه معنویت است اما این معنویت دیگر فرقه ای و قبیله ای نیست و دیگر به دنبال زبانی خاص با وسایل و ابزار مختص خود نخواهد گشت.انسان امروز محتاج سخن گفتن از راز ها و رمزهاست برای این انسان باید راز ها و رمزها را گشود.افزودن بر رازها . پیچیده ساختن اشیا او را می ترساند و به سطحی نازل طرد می كند.
حال در این فضا كه سعی شد تا حدی كرانمند تصور شود، غزلهایی چون غزل آقای نوربخش و احتمالا نحله مربوط به آن چه جایگاهی خواهد داشت.در كجای این جغرافیای خیالی قرار می گیرد.می خواهد به شاكله برین برسد یا نه . پاسخ به این سوال آسان نخواهد بود. زیرا در آرایش آن، نگاره هایی متفاوت با غزل هم روزگارانش خواهیم یافت.این گونه غزل به گواهی ظاهر به ما می گوید كه كلمه جایگاهی خاص دارد و باید مورد واكاوی بیشتر قرار گیرد اما اینكه كلمه توانسته كالبد متعالی خود را باز آفرینی كند و آن معانی حقیقی را بر دوش كشد، سئوالی است كه وجدان عمومی مخاطبان آگاه بدان پاسخ خواهد داد. پاسخ این سئوال در صورتی ممكن خواهد بود كه كلمه را ذیل سلسله مراتب پدیداری خویش از حیث پذیرفتن بار معنایی مورد بررسی قرار دهیم . به سخن دیگر، غزل، سلوك است و كلمه ابزار چنین سلوكی . بنابراین هر كلمه تنها می بایست از منظر روابط حاكم بر این سلوك معنا یابد. تعادل حاكم بر نمونه های اعلای غزل فارسی بر آمده از دل تعاطی و بر هم كنش این روابط است.قایل بودن مقامات خاص برای كلمات سابقه دارد. نه تنها كلمات كه اعداد نیز حاوی رموز و دقایقند.برای مثال سنت بطلمیوس در تقدیس اعداد كه علم ریاضی را به معنای حقیقی آن رابط جهان ماده و جهان علوی می دانست و در عداد علوم مقدس.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست