یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
احیاگر حوزه

«تأسیس حوزه علمیه قم به دست آیت الله العظمی شیخ عبدالكریم حائری یزدی،(ره) همسنگ تأسیس نظام جمهوری اسلامی به دست امام خمینی(ره) شمرده شده است. علاوه بر این تشبیه دل نشین كه وسوسه بررسی زندگی حاج شیخ موسس را در دل آدمی می افكند، نكته دیگر در بررسی زندگی این انسان بزرگ آن است كه همان گونه كه نظام جمهوری اسلامی و نهادها و مؤسساتش از دل مردم مسلمان كشوری به نام ایران برخاسته است، حوزه علمیه و مراجع و نهادهایش هم از چنین حالتی برخوردارند. تنها با یك تفاوت، حوزه علمیه ریشه نظام و نظام ادامه طبیعی حوزه است. نظام مبتنی بر آموزه زعامت فقاهت و عدالت است، یعنی آموزه ای كه به تمامی در حوزه علمیه متجلی و متمثل است. با این اوصاف به برخی از لحظات زندگی مؤسس حوزه علمیه قم نگاهی می افكنیم.»
در روستای كویری و دورافتاده ای به نام مهرجرد در نزدیكی میبد یزد و در یك خانواده دیندار كودكی متولد گردید كه قرار بود تا دست تقدیر او را احیاكننده حوزه علمیه قم كند. پدرش انسانی عادی بود كه با كرباس فروشی و خرید و فروش گوسفند روزگار می گذرانید. كودك تنها فرزند پدر و مادرش بود و به علت تولد شگفت انگیزش مورد توجه آنان.آیت الله مرتضی حائری، فرزند ارشد آیت الله العظمی شیخ عبدالكریم حائری یزدی ماجرای تولد پدرش را این گونه از زبان او نقل می كند: «محمد جعفر، پدرم، یك روز به خانه همسر دومش رفت و در خانه او مشغول نماز یومیه شد. همسر او از شوهر قبلی، دختر یتیمی داشت. برای اینكه خانه را برای شوهرش خلوت كند، دختر یتیمش را ازخانه بیرون فرستاد، در حالی كه هوا سرد بود و آن دخترك می لرزید و می گفت: مادر من در این هوای سرد كجا بروم؟ این منظره، عاطفه مرحوم محمد جعفر را به جوش آورد. بسیار ناراحت گردید و پس از نماز، مدت انقطاع همسر دومش را فسخ و مهریه او را پرداخت كرد و با خدای خود چنین مناجات كرد: خدایا! من برای پیدا كردن فرزند، دیگر ازدواج نمی كنم تا موجب آزردگی كودك یتیم گردد. تو اگر بخواهی قدرت داری از همان همسر اولم به من فرزند بدهی. اگر هم نخواهی خود دانی. خدایا! امر موكول به توست. می خواهی از همان همسر اول فرزندی بده و می خواهی نده. از این ماجرا و دعا چندان نگذشت كه همسرش باردار شد و پس از مدتی فرزندی كه پسر بود، چشم به جهان گشود و نام او را عبدالكریم نهادند.» (۱)
شیخ مرتضی در ادامه می نویسد: «مادر پدرم، پس از این فرزند، دیگر دارای فرزند نشد، از این رو ما نه عمو داریم و نه عمه، این یك نمونه از قدرت الهی است. اگر _ نعوذ بالله- عامل، طبیعت بی شعور بود قبل از دعا و پس از آن از لحاظ جهات مادی و عوامل طبیعی فرقی نبود.» (۲)
روستای مهرجرد آن روزگار مكتب و مدرسه به چشم ندیده بود. به همین خاطر كودكانی كه اندكی رشد می كردند، حرفه و پیشه پدران خویش را در پیش می گرفتند، یعنی كشاورزی یا دامداری، اما یك عالم دوراندیش، عبدالكریم، را برای ادامه تحصیل با خود به اردكان برد. او میر ابوجعفر شوهرخاله عبدالكریم بود. عبدالكریم در اردكان روزها به مكتب می رفت و خواندن و نوشتن می آموخت. «نصاب الصبیان» را كه كتابی در لغت است، نزد مجدالعلماء اردكانی آموخت، همچنین علم صرف و نحو را. او شب های جمعه برای دیدار پدر و مادر به مهرجرد می رفت و شب شنبه بازمی گشت. ده ساله بود كه با فوت پدرش روبه رو شد. داغ مرگ پدر، او را نزد مادر ماندگار كرد كه باعث شد وقفه ای در تحصیل او ایجاد شود. عبدالكریم پس از این وقفه كوتاه، شهر یزد را كه به دارالمؤمنین و دارالعباده معروف بود برای ادامه تحصیل برگزید. این شهر در آنزمان مملو از مدارس علمی بود كه به وسیله شاگردان شیخ انصاری اداره می گردید. عبدالكریم با تحقیق و شناخت، مدرسه علمیه خان را برگزید. در این مدرسه او در دروس حاج میرزا سید حسین وامق و آقا سید یحیی مجتهد كه از اساتید برجسته بودند شركت جست و دروس مقدماتی حوزوی و مبادی فقه و اصول را به اتمام رساند. پس از پایان تحصیلات مقدماتی شیخ دیگر ماندن در یزد را به صلاح ندانست، ضمن اینكه آوازه عالم بزرگ آیت الله فاضل اردكانی از اساتید حوزه كربلا به گوشش رسیده بود. شیخ عبدالكریم هجده ساله، با مادر صحبت نمود تا به اتفاق هم رهسپار كربلای معلا شوند. مادر ابتدا رضا نمی داد ولی پس از اصرارهای پسرش قبول كرد. حدود سال ۱۲۹۸ ه . ق شیخ و مادرش وارد كربلا می شوند. شیخ به جست وجوی استاد می پردازد و به درس ملاحسین اردكانی معروف به فاضل اردكانی راه می یابد. همچنین در مدرسه حسن خان ساكن می شود. شرح لمعه، قوانین و چندین كتاب دیگر مهم را نزد ایشان می خواند. شیخ از درس استادش خاطره ای را برای فرزندش مرتضی نقل كرده است كه ایشان آن را این گونه روایت می كند: «مرحوم والد می فرمود: فاضل اردكانی در صحن مطهر امام حسین(ع) روی صندلی كه در صحن می گذاشتند، می نشست و درس می فرمود. روزی یكی از طلبه ها در پای درس او -در بحث حجیت عقل- به ایشان اشكال كرد كه عقل آیینه جهان نما چگونه در احكام شرعیه اعتبار ندارد؟ مرحوم فاضل سرش را پایین آورد و گفت: آیا عقل من و شما آیینه جهان نماست؟ آیینه سوراخ نما هم نیست!» (۳)
در اوایل سال ۱۲۹۲ هجری قمری میرزای شیرازی از نجف اشرف به سامرا كوچ كردند. میرزا تصمیم داشت، حوزه بزرگی را در سامرا تأسیس نماید. به دنبال این تصمیم میرزا مدرسه باعظمت و مجللی را كه مشتمل بر حجره های فراوان بود در سامرا بنا كرد. حوزه علمیه سامرا پس از اندكی رونق یافت. پس از رحلت میرزای بزرگ بیم آن می رفت تا حوزه از رونق بیفتد. به همین جهت اساتید حوزه سامرا از مدرسان نجف و كربلا درخواست كردند تا به سامرا مهاجرت كنند. یكی از اساتید مدعو شیخ عبدالكریم حائری بود كه به همراه مادرش و با توصیه فاضل اردكانی عازم سامرا گردید. شیخ، سطوح عالیه حوزه را در سامرا نزد شهید آیت الله فضل الله نوری و مرحوم میرزا ابراهیم محلاتی شیرازی فرا گرفت. «شاید مرحوم والد سیزده سال در سامرا اقامت نموده اند و شاید ده سال به درس خارج می رفته اند. در دروس خارج بیشتر از محضر تدریس آیت الله سید محمد فشاركی استفاده كرده اند. ایشان همراه استادش آیت الله فشاركی در درس میرزای شیرازی، مرحوم آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی صاحب فتوای معروف حرمت تنباكو، شركت می نمودند. مرحوم والد فرمودند: در آن زمان مرحوم میرزای شیرازی در طول سال بیش از دو یا سه ماه درس نمی گفتند، ظاهراً حوزه سامرا را بیشتر از لحاظ قدرت فكری، مرحوم فشاركی اداره می كردند.» (۴) در سال ۱۳۱۲ میرزای بزرگ رحلت كرد و جنازه اش را به نجف اشرف بردند. شیخ نیز به همراه استادش مرحوم فشاركی به نجف اشرف مهاجرت نمودند. در آنجا علاوه بر درس استادش در درس آیت الله العظمی آخوند ملا محمد كاظم خراسانی، صاحب كنایهٔالاصول نیز شركت می جستند. شیخ تا زمان رحلت استادش در سال ۱۳۱۶ یعنی سه سال در نجف اشرف باقی ماند. دراین سال او به شهر محبوبش كربلا رجعت می كند و تا سال ۱۳۳۲ ه. ق به تدریس و تربیت طلاب و فضلا مشغول می شود. در سال ۳۲ ایشان عازم اراك می شوند. در این زمان وی از مجتهدان برجسته بوده است به گونه ای كه استاد ایشان آیت الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی مقلدان خود را در حیطه احتیاطات به شیخ ارجاع می داد. شیخ آغا بزرگ تهرانی، در این باره چنین می نویسد: «من در زمان استادم آیت الله میرزا محمد تقی شیرازی شنیدم كه ایشان بعد از رحلت آیت الله یزدی، صاحب عروهٔالوثقی (م ۱۳۳۷ ه. ق) از مرحوم آیت الله حاج شیخ عبدالكریم حائری خواسته بود كه از كربلا به نجف اشرف بازگردد تا او را به عنوان مرجع تقلید تعیین نموده و علم كنند. ولی قبل از انجام این خواسته آیت الله میرزای شیرازی در سال ۱۳۸۸ ه . ق از دنیا رفت.» (۵)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست