چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

خاتمی آغاز یک تکرار


خاتمی آغاز یک تکرار

خاتمی ۸ سال در زمینی که ۲۰ میلیون او را یک نفس تشویق می کردند فرصت بازی کردن یافت اما حضورش بیشتر در زمین خودی بود و آنگاه که فرصت یک گل مسلم به او داده می شد توپ در زیر پایش از حرکت باز می ایستاد و قلب تشویق کنندگانش نیز

اینک نام محمد خاتمی بار دیگر در عرصه سیاست ایران هویدا شده است. این بار اما او دیگر چهره ناشناخته ای نیست که یک بار استعفا از وزارت ارشاد بر تارک کارنامه اش خودنمایی کند، یا رئیس جمهوری که ۴ سال پیش ۲۰ میلیون رای را از آن خود کرده باشد، که بهار مطبوعات و کشف و برکندن غده ای سرطانی از پیکر نظام پرده تسامح بر خموشی هایش افکنده باشد؛ او امروز یادآور کشتی به گل نشسته اصلاحات و قطار از ریل درآمده ای است که در هر کوپه اش هزاران هزار دل امیدوار ره به آینده می سپرد.

او بار دیگر آمده است یا چون سال ۷۶ بار دیگر او را آورده اند تا قدم در وادی نهد که خوب می داند سر می شکند دیوارش؛ عرصه ای که از پس آن معجزه هزاره سوم طلوع کرد.

اما نکته مهم این است که امروز چرخ زمانه به گونه ای چرخیده است که دیگر کسی از خاتمی درباره فرصت هایی که روانه عدم کرد، نمی پرسد. تاریخ به گونه ای ورق خورده است که تمامی ورق های پیشین را باد برده است، خاتمی دوباره ردای قهرمانی پوشیده است چرا که از فردای روز رفتنش آنها که آمدند برایش تبلیغ کردند و تمام عکس هایش که لبخندی بر لب داشت از بایگانی تاریخ درآمدند گویی هیچ گاه هیچ کس از او گله ای یا بر او نقدی نداشته است.

امروز اوضاع زمانه به گونه ای است که حتی اگر بخواهیم هم نمی توانیم به یاد آوریم که خاتمی هرگز نخواست که اصلاحات را رهبر باشد و بر عهد نخستین خود که حاکمیت قانون بود پایداری کند. سنگرهای او یکی یکی توسط رقیب فتح شد و در آخرین روزهای انتخابات لشکر اصلاحات قشون به جبهه کسی کشید که چند سال پیش آمدنش به مجلس ششم را برنتابیده بود.

او خود نیز اعتراف به تدارک چی بودن کرد اما پس از این اعتراف وظیفه رفع و رجوع نواقص نیز همچنان برعهده او بود.

خاتمی ۸ سال در زمینی که ۲۰ میلیون او را یک نفس تشویق می کردند فرصت بازی کردن یافت اما حضورش بیشتر در زمین خودی بود و آنگاه که فرصت یک گل مسلم به او داده می شد توپ در زیر پایش از حرکت باز می ایستاد و قلب تشویق کنندگانش نیز.

اینک اندیشیدن به این چیزها به مصلحت نیست اما اصلاح طلبان هرگز نخواستند این زخم ها را مرهمی نهند تا گاه و بیگاه دهان نگشاید، هرچند رقیب مشفقانه چنین کرده است. اما در میدان اصلاحات خاتمی باز تنها کسی است که می تواند بیاید. حال آنها که دوباره از آمدن خاتمی سخن می گویند شاید خاتمی را مردی با ویژگی کسب ۲۰ میلیون رای دیگر تصور می کنند، می توان به چنین اندیشه ای خطر کرد اما چنین گمانه ای مستلزم آن است که فراموش کنیم خاتمی خالق اصلاحات نبود او مخلوق آن بود.

در دوم خرداد ۷۶ هر کس که وجودش نه به شرایط آن دوره بود، می توانست موفق شود و برای این موفقیت سیدمحمد خاتمی بودن چندان مهم نبود.

اینک همان طور که آمدن خاتمی می تواند نوستالژی روزهایی که امید در دل های همه بیشتر بود را بیدارکند به همان اندازه هم می تواند طعم گس یک ناکامی را در کام مان زنده کند.

رای هایی که با یک دنیا امید به صندوق ها ریخته شد، کاهی از کوهی که می پنداشتیم جابه جا نکرد و اینک رایی مملو از یأس و ناکامی چه می خواهد بکند، از همان سخن بگویید.

از خاتمی حرف بزنیم که رای های ما او را قدرت و توان ایستادگی نمی دهد. نگاه های منتظر رای دهندگان برای او انگیزه ترک خموشی به گاه سخن گفتن نمی شود.

امروز به جای آنکه بگوییم از خاتمی چه می خواهیم بهتر آن است که بپرسیم از خاتمی چه می توانیم بخواهیم؟

اصلاح طلبان با پیدا کردن کسی که در یک نقش، کلیشه نشده شانس بیشتری برای بردن دارند؛ کسی که برای نوشتن نامش روی تعرفه های رای لازم نباشد حافظه تاریخی مان را در خانه جا بگذاریم، ولی آیا چنین کسی یافت می شود؟

خاتمی خوب است و خوش سخن، در عرصه بین الملل اگر دوستی پیدا نکند که پیدا می کند دشمنی هم نمی تراشد؛ چه بسا با طرح تئوری هایی آنها را به خود مشغول دارد.

او نه فریاد می کشد، نه فریاد کشیدن را تجویز می کند و در اعتراف به نتوانستن صداقت عجیبی دارد. خاتمی زمانی محبوب دیار یاران بسیاری بوده است اما او فقط خوب است و خوب بودن در عرصه سیاست نه شرط لازم است نه کافی؛ در این وادی فراست لازم است و مقاومت. در سنگر ماندن و دفاع کردن هم واجب، خوب بودن در آتش هیچ کدام از اینها هیزمی نمی افکند. این را تاریخ می گوید؛ تاریخی که از بغل گوشمان هنوز آن طرف تر نرفته است.

ثمینا رستگاری



همچنین مشاهده کنید