پنجشنبه, ۳ خرداد, ۱۴۰۳ / 23 May, 2024
مجله ویستا

تا محرم می‌شود


تا محرم می‌شود

می‌گویم: آقاجان، اینها چرا به سر و سینه می‌زنند؟پدرم دست نوازشش را بر سر پسرخردسالش می‌کشد و می‌گوید: پسرم، سال‌ها پیش، آن قدیم‌ترها، یک آقای خوب و نورانی بود که او را به جرم …

می‌گویم: آقاجان، اینها چرا به سر و سینه می‌زنند؟پدرم دست نوازشش را بر سر پسرخردسالش می‌کشد و می‌گوید: پسرم، سال‌ها پیش، آن قدیم‌ترها، یک آقای خوب و نورانی بود که او را به جرم دفاع از خوبی‌ها و روشنایی‌ها مظلومانه همراه با خانواده‌اش شهیدش کردند.

در یک ظهر داغ در روز عاشورا؛ یعنی عاشر محرم، دهمین روز محرم... حتی به طفل خردسالش هم رحم نکردند، وقتی که او را پیش سپاه جهل و تاریکی بر دست گرفت و برایش اندکی آب خواست...

زنجیرزنان هیئت حسینی شهر به شور آمده‌اند. بکوب بر سر و پشت خود زنجیر می‌زنند و هم‌آوا با روضه‌خوان، جوش می‌آورند. هنوز کلماتی کمرنگ ـ چه می‌گویم؟... بسیار پررنگ ـ از آنچه می‌خواندند را به یاد می‌آورم:

ای میر حرم، سید و سالار نیامد / سقای حرم، میر علمدار نیامد

پدر که خود نوحه‌خوان است و لحظاتی پیش در حسینیه‌ای به نام نخل، نوحه خوانده است؛ با پیراهن مشکی در خیابان فردوسی شهرمان به تماشای جوش و خروش زنجیرزنان ایستاده است؛ در آستانه کاروانسرای حاجی امین که سال‌هاست ایستگاه توقف هیئت‌های عزاداری است.

پدر عبایش را تا کرده و زیر بغلش گرفته است. می‌نگرد و می‌گرید. اشک بر محاسن سفیدش، مثل قطرات باران بر گونه‌های گلبرگ است. من هم کودکانه اشک می‌ریزم...

نفس‌زنان از خواب می‌پرم. وای خدای من، همه چیز خواب و رویا بوده است. مرور خاطرات کودکی بوده است. پدر سال‌هاست که به آسمان کوچ کرده. در ایام سوگواری سالار شهیدان. او ما را با عشق حسین آشنا کرد و خود رفت. صدای یک پیامک خواب چشمانم را می رباید.

هنگام اذان صبح است. صبح اول محرم. پیامک را باز می‌کنم. دوست شاعر و ادیبم «افشین علا» است. با همان طبع لطیف و اعتقاد صادقش، دقایقی پیش، با شعری غمگنانه به پیشواز صبح اول ماه محرم رفته است.

تا محرم می‌شود، دل‌ها پر از غم می‌‌شود

شادمانی می‌رود، هنگام ماتم می‌شود

هر چه سوز و هر چه آه و هر چه درد و هر چه داغ

تا محرم می‌شود، با سینه محرم می‌شود...

... هر طرف چون دست عباس از نوای روضه‌ای

عاشقی بر خاک می‌افتد، سری خم می‌شود

برنخیزد تشنه لب ای کاش نوزادی زخواب

ناله از گهواره تا خیزد، محرم می‌شود

رضا رفیع