چهارشنبه, ۱۳ تیر, ۱۴۰۳ / 3 July, 2024
مجله ویستا

حاجی ‌فیروزهای کم‌سن و سال


حاجی ‌فیروزهای کم‌سن و سال

خرید شب عید، آجیل، شیرینی، لباس نو، کفش نو و... اینها دلخوشی‌های کوچک ماست برای شب عید.
هر قدر هم که دغدغه داشته باشیم و بنالیم از گرفتاری‌های شب عید و گرانی و ترافیک و شلوغی پاساژها، …

خرید شب عید، آجیل، شیرینی، لباس نو، کفش نو و... اینها دلخوشی‌های کوچک ماست برای شب عید.

هر قدر هم که دغدغه داشته باشیم و بنالیم از گرفتاری‌های شب عید و گرانی و ترافیک و شلوغی پاساژها، این شب‌ها یک چیزی ته دلمان غنج می‌رود.

درست است که خیابان‌ها شلوغ است، اما توی همین شلوغی، همهمه نشاط در جریان است. درست است که در مراکز خرید جای سوزن انداختن نیست، اما شوق ناشی از خرید لباس نو و به تن کردن آن در روزهای نوروز را می‌توان در چهره‌ها دید.

درست است که ترافیک است و خیابان‌ها پر از ماشین، اما در میان این اجسام آهنی نیز سرزندگی موج می‌زند.

می‌خواهم بگویم تمام ‌های و هوی قبل از عید با همه گرفتاری‌ها و سختی‌ها و بی‌پولی‌هایش، شور و شوق را در دلمان می‌اندازد.

کافی است توی خیابان این شهر قدم بزنید. حتی اگر بسختی بگذرید از ازدحام آدم‌ها و ماشین‌ها، همین که ببینید لبخندی بر صورت خودتان و دیگران نشسته است دلتان شاد می‌شود.

اما کافی است در یکی از شب‌های سرد آخر زمستان پشت چراغ قرمز یکی از چهارراه‌های شهر بایستید، حتم دارم که به پسرک و دخترک سیه‌چهره‌ای با لباسی قرمزرنگ و کلاهی بوقی برمی‌خورید که می‌نوازند و می‌رقصند. دایره زنگی کوچکی دارند هم عرض دستان کوچکشان.

آوازی لرزان می‌خوانند و سعی می‌کنند در حالی که چشمان معصومشان غم دارد لبخندی زورکی تحویلمان دهند که ضمیمه شادی عیدمان کنیم.

اینها نامشان حاجی‌فیروز است، اما کمی کم‌سن و سال‌تر.

درست است هوا سرد است این روزها و انگار ابرهای سمج زمستانی دارند آخرین تلاش‌هایشان را برای ماندن می‌کنند، اما شیشه‌ها را پایین بکشید، سوز سرما برای چند ثانیه هلاکتان نمی‌کند.

کافی است برق سرد چشمان دخترک سیه‌چهره در چشمانتان بیفتد، آن وقت سخت است رها شدن از خوره‌ای که به جانتان می‌افتد. این روزها صدای دایره و تنبک کودکان سرمازده از هر طرف می‌آید.

آنها دیگر چسب و دستمال و آدامس نمی‌فروشند؛ می‌دانند این روزها در رقابت با آدامس‌های خارجی بازنده‌اند. برای همین هم در روزهای سرد آخر سال دایره و تنبکی در دست می‌گیرند و چهره سیاه می‌کنند و حاجی فیروز نوروز ما می‌شوند.

چشمتان را کمی بگشایید. آنها را ببینید. به آواز‌های این حاجی ‌فیروزهای کوچک گوش دهید.

بگذارید نوای موسیقی و صدای لرزانشان به گوش‌هایمان برسد، شاید همین که بشنویمشان نوروزشان کمی شاد شود.

مهراوه فردوسی