چهارشنبه, ۱ اسفند, ۱۴۰۳ / 19 February, 2025
مجله ویستا

دشنه


دشنه

خورخه لوئیس بورخس (۱۹۸۶ـ ۱۸۹۹)‌ یکی از شگفتی‌های ادبیات در قرن بیستم بود. این نویسنده آرژانتینی از محدود چهره‌های ادبی معاصر به شمار می‌رود که نه‌فقط در فن نوشتن و خلق آثار …

خورخه لوئیس بورخس (۱۹۸۶ـ ۱۸۹۹)‌ یکی از شگفتی‌های ادبیات در قرن بیستم بود. این نویسنده آرژانتینی از محدود چهره‌های ادبی معاصر به شمار می‌رود که نه‌فقط در فن نوشتن و خلق آثار ادبی که در بسیاری از معارف و حکمت‌های روزگار خود و پیشینیانش تحقیق و مطالعه کرده بود.

آثار بورخس، پیش از اعتبار ادبی به دلیل بهره‌مندی از جهان‌بینی معناگرا و آگاهی عمیق و حکمت‌آمیز نویسنده‌اش، خوانندگان پرشماری را در جهان به سمت خود جلب کرده است.

لحظه‌ای از آثار درخشان بورخس را از کتاب «هزار توهای بورخس» به ترجمه زنده‌یاد احمد میرعلایی می‌خوانیم:

دشنه‌ای در کشویی آرمیده است.

آخر قرن گذشته در «تولدو» ساخته شد، «لوئیس ملیان لافینور» آن را به پدرم داد، پدرم آن را از اروگوئه آورد. «اواریستو کاریه‌گو» یک بار آن را به دست گرفت.

هرکه را چشم بدان افتد، وسوسه‌ می‌شود که دشنه را بردارد و با آن بازی کند، چنان که گویی همیشه به دنبال آن می‌گشته است. دست به سرعت قبضه منتظر را می‌گیرد و تیغه نیرومند مطیع با صدای خفیفی به درون غلاف می‌لغزد و بیرون می‌آید. این خواست این دشنه چیزی بیشتر از یک مصنوع فلزی است، مردان آن را با هدفی واحد در سر طرح کردند و شکل دادند. دشنه‌ای که دیشب در «تاکوآرمبو» در تن مردی فرورفت و دشنه‌هایی که بر سر «سزار» بارید همه به شیوه‌ای جاودانه یک دشنه‌اند.

دشنه می‌خواهد بکشد،‌ می‌خواهد خون ناگهانی بریزد.

در کشویی از میز تحریر من، در میان چرکنویس‌ها و نامه‌های قدیمی، رویای ساده ببری‌اش را به خواب می‌بیند و باز به خواب می‌بیند. وقتی به دست گرفته می‌شود دست جان می‌گیرد، چون فلز جان می‌گیرد. هر بار که لمس شود، خود را در تماس با قاتلی حس می‌کند که برای او ساخته شده است.

گاه‌گاه دلم برای آن می‌سوزد. چنان نیرو و یکدندگی و با آن غرور این چنین آرام و معصوم و سال‌ها می‌گذرد، بی‌اعتنا.