چهارشنبه, ۱۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 5 February, 2025
همخوانی تاریخی شاهنامه
اینکه بخشهای اصلی و اولیه شاهنامه (بهویژه دورههای <پیشدادی> و <کیانی)> کلا در قلمرو اسطوره قرار میگیرد، تردیدی نیست. نیز، این واقعیت که: اسطوره، چه مثل اساطیر ایران دارای رگههای واقعنما باشد، چه مثل افسانههای تخیلی محض سایر ملل، فاقد این عنصر شگفت، موضوع آن، بینش و داوری انسان بدوی از هستی بوده و نمیتواند در قلمرو استدلال تاریخی - منطقی قرار گیرد. در این حقیقت کسی شک نمیکند. در مقایسه، این چند و چون، مثل این مدعا است که بگوییم مارمولکها، از هر نوع، بقایای سازگاری یافته با طبیعت امروز و از نسل داینساسورهای عظیمالجثه دوران کهناند (که جستوجوی رگههایی از واقعیت در این مبحث، دور از عقل نمینماید.) اما اکنون چنین استدلالی پذیرفتنی نیست.
هفت محور مهم در پیوند اساطیر شاهنامه با تاریخ و یک <راز> حلنشده:
۱) محور خرد:
بسیاری آثار شعری کلاسیک ما، بخش یا بخشهایی در ستایش دانش و سخنوری دارند که اولا میتوان مدعی شد سرمشقشان فردوسی بوده، ثانیا هیچکدام، فصلی خاص در تبیین <خرد> به شیوه فردوسی ندارند. فردوسی در نخستین بیت در فصل اول که <آغاز کتاب> باشد، از خدا و خرد در کنار هم نام میبرد:
به نام خداوند جان و خرد
کزین برتر اندیشه برنگذرداین پیوند بلافاصله را میتوانیم نظر و اندیشه شخص فردوسی بدانیم. اما نکته و نکاتی هست که نمیگذارد ما به این باور، یقین حاصل کنیم. چرا که فردوسی، چون وارد جنبههای ماجرایی اسطوره میشود نیز هرگز متن یا فصلی، بدون دخالت خرد و تعقل را به نظم نیاورده و نمیتوان گفت شخص فردوسی <خرد> را عمداً بار متن کرده است. از شاهنامه و متون دیگر دریافتهایم که ایرانیان کهن، دستکم در حیطه کارکرد شاهنامه، معتقد به <فره ایزدی> برای شاه بودهاند. و <فره ایزدی> خصلتی آفرینشی بوده که اگر شاهی فاقد آن میبود، اصلا به شاهی نمیرسید، و اگر مثل آژیدهاک به تمهید اهرمن در این مقام قرار میگرفت، جز شر و نابودی و زشتی به بار نمیآورد و به ناگزیر رفتنی بود (که رفت)! و اگر شاهی دارای فره ایزدی میبود ولی به دلایلی آنرا از دست میداد، در میانه کار دچار شکست و بدنامی و طرد و نفرین میشد.
جمشیدشاه معروف و پرآوازه، نمونه بارز این حکم بود. او چنان قدرتمند شده بود که ناخودآگاه به کجراهه افتاد و خود را خدا و آفریننده خواند و تیشه بر ریشه تواناییهای خداداده خود زد. (فراموش نشود که این مساله از اصول باورهای ایرانیان کهن، خصوصا زرتشت بود که: جهان دورانی ۶ هزارساله (یا ۹ هزار ساله) را طی میکند که نیمی از آن موضوع جنگ اهورا (خدای یگانه) و اهریمن (شیطان) است، و مابقی نابودی اهریمن و آزادی انسانها است. پس اگر شاهی فره ایزدی از او ساقط میشد، به گونهای، اهرمن در او رسوخ کرده بوده ... و الخ) منظور اینکه <خرد> در اساطیر ایران، <عقل> ابزاری مورد جدال منطقیون امروز نبوده، بلکه موهبتی آسمانی بوده که خداوند به ودیعه در انسانها میگذاشته تا بتوانند با اهریمن (جهل) بستیزند و هرگز از این سلاح غافل نمانند.
اگر بخواهیم این خرد را توجیهی امروزی کنیم، شاید نتوانیم. چون اگر آن را در حیطه تعقل مادی و تکامل بدنی قرار دهیم، باید به ازل و الست برگردیم و مباحث دیگر را دنبال کنیم. در نتیجه از حیطه دایره بسته <دورانهای دینی کهن> خارج میشویم. اگر آن را در عرصه عقل شهودی قرار دهیم، هر چند بسیار نزدیکتر به حقیقت است، باز هم از تقدیر و محتومیت اساطیری آن دور شدهایم. پس همان بهتر که در توصیف فردوسی (شاهنامه) از آن گردن نهیم:
کنون ای خردمند، وصف خرد
بدین جایگه گفتن، اندر خورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد
ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای
خرد دست گیرد به هر دو سرای
از او شادمانی و زویت غمی است
وز آنت فزونی و زویت کمی است
خرد تیره و مرد روشنروان
نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد
که دانا زگفتار او برخورد
کسی کاو خرد را ندارد زپیش
دلش گردد از کرده خویش ریش
هشیوار، دیوانه خواند ورا
همان خویش، بیگانه داند ورا
از اویی به هر دو سرای ارجمند
گسسته خرد۱۱)، پای دارد به بند
خرد چشم جان است چون بنگری
تو بیچشم، شادان جهان نسپری
نخست آفرینش، خرد را شناس
نگهبان جان است و آن سه <پاس>
سه <پاس> تو چشم است و گوش و زبان
کزین سه رسد نیک و بد بیگمان
خرد را و جان را که یارد ستود
وگر من ستایم که یارد شنود ... الخ
در کهنترین دوران، یعنی از تشکیل کائنات، از عناصر چهارگانه سخن بسیار رفته است و فلاسفه نخستین یونان نخستین بار در حدود پانصد ششصد سال پیش میلاد از آن سخن گفتهاند. و اینکه از دیدگاه متأخرین (نسبت به فلاسفه نخستین) آب مایه هستی بوده، بحث دیگری است. اما در سخن فردوسی نکتهای هست که به زمانهای بس درازی پیش از خلقت موجودات زنده تعلق دارد - سخنی که امروز هم در مورد تشکیل ستارگان و سیارات مصداق عینی پیدا میکند و قطعا این حکم خردمندانه ریشه ایران شهری دارد - وگرنه حدوث هستی از آب هم در اساطیر ما با پیشگوییهای همانندی - چون متأخرین - تفاوتی بعید ندارد. مساله گرمبودن اولیه اجرام آسمانی و به تدریج سردشدنشان و به کار افتادن استعداد خلاقیت بعدیشان در اسطوره آناهیتا و پراکندن بذر حیات در دریای <فراخکرت> و سیر این نطفهها در دریاهای دیگر و بازگشت و برآمدنشان در ایران، در قلمروی تخمینی - مثلا کویرهای ما، که در آغاز محل همان دریای فراخکرت تصور شدهاند - و خلاصه پیدایش آدمی، آمده است. پس کمی در گفتار فردوسی در فصل <اندر آفرینش عالم> دقت کنید:
از آغاز باید که دانی درست
سر مایهی گوهران از نخست
که یزدان ز ناچیز، چیز آفرید
بدان تا توانایی آرد پدید
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد از بر تیره خاک
یعنی ابتدا آتش و گرمی بوده و سه عنصر دیگر- آب و باد و خاک - در میانه آن بودهاند:
نخستین که آتش به جنبش دمید
زگرمیش پس خشکی آمد پدید
وزآن پس ز آرام سردی نمود
ز سردی همان باز ترّی فزود
(البته در این گزارههای تکوینی، اشتباه <مرکز بودن زمین- > به شیوه دریافت قدما- تکرار میشود و چندان غریب هم نیست، و میدانیم که چون قول عکس آن کفر محسوب میشده، چه سرها بر سر اندیشه درست یعنی گردش زمین به دور آفتاب برباد رفته است.) اما من قصد دارم نکتهای بر این امر روشن بیفزایم و تا حدودی و به تعبیری نظریه مرکز بودن زمین از قول دیناندیشان را تبرئه کنم.
دیناندیشان که به وحی معتقد بودهاند، هرگز در کار اظهارنظر علمی در مورد جاذبه و مسائل دیگر برنمیآمدهاند. زیرا دیدگاه آنها بر خلقت انسان متمرکز بوده. پس در واقع از دید آنها که مأخوذ از وحی و گفتار پیامبران است، و میدانیم که هدف آمدن پیامبران راهنمایی <آدمی> بوده نه تبیین لحظه به لحظه کائنات، این <انسان> بوده که میبایست مرکز کائنات به حساب آید؛ چرا که تنها مخلوق متفکر و سازنده و کاملکننده آفریدههای باریتعالی بوده است. در ابیات آخری این فصل، این هدف آشکارا بیان شده است:
وزان پس چو جنبده آمد پدید
همه رستنی زیر خویش آفرید
[خور و خواب و آرام جوید همی
وز آن زندگی کام جوید همی]
[نه گویا زبان و نه جویا خرد
زخاک و زخاشاک تن پرورد]
نداند بد و نیک فرجام کار
نخواهد از او بندگی کردگار
چو دانا توانا شد و دادگر
از ایرا نکرد ایچ پنهان هنر
چنین است فرجام کار جهان
نداند کسی آشکار و نهان
و بالاخره:
چو زین بگذری مردم آمد پدید
شد این بندها را سراسر کلید
سرش راست برشد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند
و سرانجام، انسان از حالت جانوری کمر راست میکند و در برابرش بد و نیک قرار دارد و حالا اوست که باید با گزینش دانایی و فرزانگی و خرد، راه درست را بپیماید.
نکته: در هیچ اسطورهای از اساطیر دیگر جهان ما با چنین پیشدرآمد خردمندانهای روبهرو نیستیم. در همه اسطورههای یونان، حوادث مخلوط و موکول تقدیر <خدایان> است و انسان هیچکاره ... و گرچه <خویشکاری> یعنی عمل خودکاری و از پیش تعیینشده از طرف کارآفرینان در اساطیر ما هم وجود دارد، ولی حتی در این مرحله هم <خرد راهنما> است. برای درک معنی مقایسه کنید سرگذشت <اودیپشاه> سوفوکل را با ازدواج <زال و رودابه> در شاهنامه. در اولی فقط پیشگویی (آن هم نابینا) سرنوشت اودیپ را رقم میزند. در مورد زال اما، آزمون خردمندی است که توسط منوچهرشاه و بزرگان در <انجمن> سرنوشت زال و تولد رستم پیشگویی علمی میشود (از طریق ستارهشناسی نه جادویی) و پرسش و پاسخها و... نکته دیگر اینکه وقتی فقط <خرد> است که تکلیفها را روشن میدارد و خرد در بسیاری موارد معنی دادگری میدهد، پس دادگری نتیجه مستقیم خرد است. و دیگر -اصل< -فره ایزدی> است (که آن هم معنای وسیعتر خرد است)، شخص <شاه> یا <شاهان> همه جای شاهنامه اولشخص نیستند که سرنوشت مردم و جنگها را تعیین میکنند، بلکه پهلوانان خردمند آن هم به یاری پیران خردمندند که چنین میکنند. از این روست که میگویم شاهنامه، شاهنامهها است، نه نامه شاهان!
۲) محور دیگر، تدوین (اولیه یا بعدی) حوادث شاهنامه است که به هیچوجه با حوادث تصادفی و درهم آشفتگیها روی نمیدهند. این نظم در دو مرحله آشکار میشود و به چشم میخورد.
شاهنامه با کیومرث آغاز میگردد که اولین شاه دوره پیشدادیان است. این کیومرث، وجود و ظهورش مبهم است. یعنی فردوسی یا شاهنامه به ما نمیگوید که طبق چه اسنادی او نخستین خدیو است. چون اگر نخستین پادشاه میبود، باید اولاً لشکری از مردم میداشت، ثانیا کشور و مردم و لشکر دیگری در برابرش میبودند. در حالی که چنین نیست. راوی یا فردوسی میگوید:
سخن گوی دهقان چه گوید نخست
که نام بزرگی به گیتی که جست؟
که بود آن که دیهیم بر سر نهاد
ندارد کس آن روزگاران به یاد
[مگر کز پدر یاد دارد پسر
بگوید تو را یک به یک دربدر]
[که نام بزرگی که آورد پیش؟]
کرا بود از آن برتران پایه بیش؟
پژوهنده نامه باستان
که از پهلوانان زند داستان
چنین گفت: کایین تخت و کلاه
کیومرث آورد و او بود شاه
و این کیومرث، که بسیاری پژوهشگران او را نخستین انسان فانی (بر اساس معنای نامش که چنین است) میدانند، اگر نخواهیم در این امر مهم و مبهم درازگویی کنیم، میتوانیم بگوییم که او نخستین کسی است که نماینده <دوران زندگی ابتدایی و اقتصاد شکار> است. دورانی که هنوز انسان پیشرو و ابزارساز به وجود نیامده است. شاهنامه هم همین را میگوید:
چو آمد به برج <حمل>۲۲) آفتاب
جهان گشت با فر و آیین و آب
بتابید از آن سان ز برج <بره>
که گیتی جوان گشت از آن یکسره
کیومرث شد بر جهان کدخدای
نخستین به کوه اندرون ساخت جای
سر بخت و تختش برآمد به کوه
پلنگینه پوشید خود با گروه
و نکته مهمی که اشاره کردم این است و اینجاست. کیومرث لشکری آنچنان نداشت جز خویشان خود، و جانوران و کشوری نیز در برابر او نبود. پس چگونه شاهی بود؟ لشکر و بندگانش حیوانات بودند و <دشمن>اش دیو و دد (فرزندان اهریمن بزرگ که میبایست با تمام شاهان بعد بجنگند، و سرانجام در نبرد با اهورامزدا خدای یگانه قرار گیرند... والخ:)
از او اندر آمد همی پرورش
که پوشیدنی نو بدونوخورش...
دد و دام و هر جانور کش بدید
زگیتی به نزدیک او آرمید
دوتا۳۳) میشدندی بر تخت او
از آن بر شده فره و بخت او
به رسم نماز آمدندش پیش
وزو برگرفتند آیین خویش (آدم نخستین و بقیه ماجرا)
معلوم است که او زنی داشته و پسری (در آغاز) و کمی بعد پسر او نیز زنی داشته و فرزندی:
پسر بد مراو را یکی خوبروی
هنرمند و همچون پدر نامجوی
سیامک بدش نام و فرخنده بود
کیومرث را دل بدو زنده بود
به جانش بر از مهر گریان بدی
زبیم جداییش بریان بدی
برآمد بر این کار یک روزگار
فروزنده شد دولت شهریار
به گیتی نبودش کسی دشمنا
مگر بدکنش ریمن اهریمنا
به رشک اندر اهریمن بدسگال
همی رای زد تا ببالید سال
یکی بچه بودش چو گرگ سترگ
دلاور شده با سپاه بزرگ
جهان شد بر آن دیوبچه سیاه
زبخت سیامک وزان پایگاه
سپه کرد و نزدیک او راه جست
همی تخت و دیهیم <کی> شاه جست ...
بزد چنگ وارونه دیو سیاه
دوتا اندر آورد بالای شاه
فکند آن تن شاه زاده به خاک
به چنگال کردش کمرگاه چاک. .. الخ
نوشتهای منتشرنشده از منوچهر آتشی
پینوشتها:
۱- گسسته خرد: دیوانه، بیدانش
۲- حمل: معادل فروردین ما و آوریل فرنگی است. یعنی اول تعادل ربیعی، بهار و فراوانی آب خصوصا. (و موجودات زنده از آب برآمدند.)
۳- دوتا: خم
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست