شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مدرسه های نیشابور در سده های چهارم و پنجم قمری


مدرسه های نیشابور در سده های چهارم و پنجم قمری

در بزرگ شهرهایی چون نیشابور, بلخ, هرات و مرو در قلمرو شرقی دنیای اسلامی, قبل از «نظامیه ی بغداد» و یا «مدرسه ی ابوحنیفه» که گفته اند این دو, در نیمه ی دوم قرن پنجم هجری یا یازدهم میلادی تاسیس شده اند مدارس بسیاری به دانش گستری و اشاعه ی نگرش علمی می پرداخته اند

«... در پی مطالعه معلوم شده است که «نظامیه» و «مدرسه‌ی ابوحنیفه»، هرگز نخستین مدرسه‌های علمیه‌ی اسلامیه نبوده‌اند که البته مدت‌ها (بیش از ۱۶۵ سال) قبل از آن تاریخ مدارسی چند، در ماوراء‌النهر و خراسان تاسیس و دایر گشته است. ... چیزی که باید با نوعی از شگفتی بدان برخورد کرد آن است که مورخان بزرگ عراق، علی‌رغم تماس علمی استواری که بغداد با خراسان و ماوراء النهر داشته است، از مدارسی که در شرق اسلامی تاسیس شده بود هم ذکری به میان نیاورده‌اند ... در این مناطق، مدارس مستقل بسیاری موجود بوده است که تاسیس آن‌ها در اوایل قرن چهارم هجری (دهم میلادی) صورت گرفته است. به سخن دیگر، این مدارس همه بیش از یک قرن و نیم قبل از نظامیه‌ی بغداد تاسیس شده‌اند.» (دکتر ناجی معروف: مدارس علمیه قبل از نظامیه)

در بزرگ‌شهرهایی چون نیشابور، بلخ، هرات و مرو در قلمرو شرقی دنیای اسلامی، قبل از «نظامیه‌ی بغداد» و یا «مدرسه‌ی ابوحنیفه» - که گفته‌اند این دو، در نیمه‌ی دوم قرن پنجم هجری یا یازدهم میلادی تاسیس شده‌اند- مدارس بسیاری به دانش‌گستری و اشاعه‌ی نگرش علمی می‌پرداخته‌اند. که در این میان شهر نیشابور، کانون تبادل و اشاعه‌ی اندیشه‌ها و قطب علمی دنیای اسلامی بوده است. اکنون با بهره‌ی بخش‌هایی از نوشتار «مدارس علمیه قبل از نظامیه»، نوشته‌ی دکتر ناجی معروف، به معرفی و شناسایی مشهورترین مدارس علمیه‌ی اسلامیه در نیشابور، پیش از تاسیس نظامیه‌ی بغداد می‌پردازیم:[۱]

● مدرسه حسان قرشی

▪ تاسیس: پیش از ۳۴۹ هجری

این مدرسه را حسان بن محمد قرشی، متوفای ۳۴۹ هجری، در نیشابور پایه گذاشت. حاکم ضبیّ در این باره گفته است: «او امام اهل حدیث در خراسان بود و از میان علمایی که دیده‌ام، زاهدترین و عابدترین آن‌ها بود و بیش از همه متقشف و ملازم مدرسه و خانه بود. تعدادی از مورخان شرح حال او را نوشته‌اند و گفته‌اند که او حسان بن احمد بن هارون بن حسان بن عبدالله بن عبدالرحمن بن عنبه بن سعید بن العاص القریشی الاموی ابوولید نیشابوری بوده است. او یکی از ائمه‌ی دنیا بود. در بغداد و نیشابور و نسا درس می‌داد و حدیث می‌گفت و از او حدیث نقل می‌شد. ولادت او پس از ۲۷ هجری بود و وفات او در نیشابور، در شب جمعه، پنجم ماه ربیع‌الاول سال ۳۴۹ هجری اتفاق افتاد.»

● مدرسه ابن حبان تمیمی

▪ تاسیس: پیش از ۳۵۴ هجری

این مدرسه را ابوحاتم محمدبن حبان تمیمی در نیشابور پیش از سال ۳۵۴ هجری بنا گذاشت. یاقوت در معجم البلدان می‌گوید: ابوحاتم بن حبان کتاب‌هایش را وقف کرد و آن‌ها را در خانه‌ای که خود مرسوم آن‌ را داده بود، جمع کرد. حافظ ابوعبدالله حاکم ضبی گفته است: خانه ابوحاتم بن حبان است که امروز مدرسه‌ای برای اصحابش است. این مدرسه همچنین، مسکنی برای غریبان از اهل حدیث و فقه است. آن‌ها حقوق دارند که مرتبا می‌گیرند و در آن گنجینه‌ی کتبش قرار دارد که در دست وصی او است و او آن را به هر کس که بخواهد نسخه‌ای از آن بردارد، بدون این‌که از کتابخانه خارج شود، به امانت می‌دهد.

● مدرسه محمد الحمشادی

▪ تاسیس: پیش از ۳۸۸ هجری

محمد بن عبدالله بن حمشاد، ابومنصور بن ابی محمد حمشادی نیشابوری - فقیه، ادیب و زاهد- که در رشته‌های گوناگون تصنیفات خوب دارد. حدیث را در خراسان، از ابوحامدبن بلال و ابوبکر قطان و هم رتبه‌های ایشان، و در عراق از ابوعلی صفار و ابوجعفر رزاز و هم رتبه‌های ایشان، و در حجاز از ابوسعید این اعرابی و هم‌رتبه‌های ایشان فرا گرفت. وی زاهد و عابدی مجتهد بود. او از سلاطین و دوستان آن‌ها دوری می‌جست و همیشه گوشه‌ی مسجد و مدرسه‌ی خود را گرفته بود. و در معاش روزانه‌ی خود به مقرری اوقاف گذران و بسنده می‌کرد، و از دست او جمعی از دانشمندان و واعظان، فارغ التحصیل شده‌اند. و حاکم از او نام می‌برد و می‌گوید: ابو منصور در ۱۶ رجب بیمار گشت و در روز جمعه ۲۴ رجب سال ۳۸۸ هجری درگذشت. ابو یوسف زاهد، او را غسل داد. در باب معمر بر او نماز خواند. او در نزدیکی قبر احمدبن حرب زاهد مدفون شد. حاکم همچنین می‌گوید: گروهی از یارانش به من گفتند که او قبل از بیماریش هر روز این شعر را چندین بار بر زبان می‌راند:

و ما تنفع الآداب و الحلم و الحجی

و صاحبها عند الکمال یموت

ولادت او در سال ۳۱۶ هجری بوده است.

● مدرسه ابن رضوان

▪ تاسیس: ۳۹۰ هجری

این مدرسه را حسن بن داود بن رضوان ابوعلی فقیه سمرقندی در نیشابور پایه گذاشت او در خراسان و عراق، درس فقه خواند و در بصره سنن ابو داود را از ابن داسه شنید سپس به نیشابور بازگشت و در آنجا اقامت کرد و این مدرسه را ساخت و ۵ سال در آن درس داد و سنن را روایت کرد و دانشجویان، آن را نزد وی خواندند و علم را انتشار داد، و تا زمانی که فوت کرد (دوشنبه، ۱۲ رجب سال ۳۹۵ هجری) در همین حال باقی بود.

● مدرسه سعیدیه نیشابور

▪ تاسیس بعد از سال ۳۹۰ هجری

این مدرسه را امیر عالم ابوالمظفر نصربن ناصرالدین ابومنصور سبکتکین در نیشابور پایه گذاشت و سبکتکین در سال ۳۹۰ والی نیشابور شد. او چندی با مشایخ و ائمه نیشابور مصاحبت کرد و از همراهی آنان برخوردار شد و از این مساعدت‌های آنان اسپتفاده برد و مدرسه سعیدیه را پایه گذاشت و اوقاف بسیاری برای آن وقف کرد. پس به غزنه بازگشت و در آنجا وفات یافت. مرگ او درماه رجب سال ۴۱۲ هجری اتفاق افتاد و از الحاکم ابوعبدالله الضبّی الحافظ حدیث شنید سبکی در «طبقات وسطی» از مدرسه‌ی او به نام سعیدیه نام می‌برد. و این غیر از آن است که «طبقات کبری» آمده است.

● مدرسه دقاقیه در نیشابور

▪ تاسیس: ۳۹۱ هجری

موسس آن استاد شهید ابوعلی حسن بن علی دقاق است که آن را در سال ۳۹۱ هجری ساخته است. و این سالی بود که دختر دانشمند و مشهور او فاطمه، که ذکر آن خواهد آمد در آن تولد یافت. نام این مدرسه در شرح حال ابواسحاق طوسی درگذشته‌ی سال ۴۱۱ هجری آمده است. او از بزرگان، مناظره کنندگان مذهب شافع و از متمولان و دانشمندان بود او از همسایگان مدرسه بود که در بازارچه ابوعلی دقاق می‌زیست. نام این مدرسه در شرح حال حسن بن محمد بن علی بن محمد در بندی معروف به ابوالولید بلخی- محدث صوفی-، یکی از مشایخ مشهور حدیث آمده است. او در سال ۴۱۱ هجری به نیشابور آمد سپس به سفر رفت. و بار دیگر به نیشابور آمد. آن‌گاه به سمرقند رفت و در آن‎جا به سال ۴۵۰ هجری درگذشت. نویسنده‌ی «السیاق» می‌گوید: پدرش (پدر عبدالغافر فارسی) از جزوه‌ها و حکایات شگفت‌آور او استفاده‌ی بسیار برده است و مولف «سیاق» در مدرسه، او را شیخی نیکو منظر دیده که در کنار قبر استاد شهید ابوعلی دقاق بوده است. و از وی حدیث شنیده است، همان‌گونه که امام ابونصر قشیری نزد وی قرائت حدیث کرده است.

ابوعلی دقاق دختر دانشمند مشهوری داشت که به او فاطمه می‌گفتند (۳۹۱-۴۸۰هجری)، او در دامان پدرش تربیت و تحصیل و تادیب شد و قرآن را حفظ داشت و نوشتن می‌دانست. پدرش برای وی مجلس ذکر برپا کرد. و در آن زمان او غیر از این دختر فرزند دیگری نداشت و همه ی اقبال او بر این دختر بود. فاطمه در سال ۳۹۱ هجری به دنیا آمد و این سالی بود که پدرش، مدرسه‌ی دقاقیه را بنیان نهاد. او هنگامی که به سن بلوغ رسید، عروس امام زین الاسلام ابوالقاسم قشیری گردید. او پس از این‌که انواع فضائل را فراگرفت در محضر ابونعیم اسفراینی و سید ابوالحسین علوی و الحاکم ابوعبداله الضبی و ابوعبدالرحمن سلمی بهره فراوان برد و بسیاری از دانشمندان نزد وی قرائت حدیث کرده‎اند. او زنی مجتهد و پرهیزگار بود و صاحب ۶ فرزند دختر و پسر گردید که تمامی آن‌ها یگانه‌ی دوران بودند و نود سال در طاعت به سر برد.

● مدرسه صاعدیه

▪ تاسیس:پیش از سال ۴۰۲هجری

ذکر این مدرسه در کتاب «سیاق» و در کتاب «منتخب السیاق» آمده است و از آن‌چه در السیاق آمده چنین پیداست که قبل از سال ۴۰۲ هجری بوده است و چنانکه در منتخب السیاق آمده است این مدرسه قبل از سال ۴۰۴ هجری دایر بوده است.

از مدرسان آن عبدالله بن محمدبن عمر و زیادی قاضی ابوالقاسم از علما و فقهای بارز و خوش نام حنفی در نیشابور بوده است که قاضی امام ابوالعلاء در سال ۴۰۴ هجری یعنی زمانی که او به حج دوم می‌رفته است وی را به جای خود در مدرسه برگماشته است چنانکه عبدالغافر فارسی یاد می کند یا در سال ۴۰۲ چنان‌که صریفینی نوشته است. وفات ابو القاسم زیادی در شعبان سال ۳۴۰ اتفاق افتاد.

از مدرسان دیگر آن ابوالقاسم صاعدی ابن قاضی القضاة است که مردی بزرگ و فاضلی مشهور بود او رفتاری نیکو داشت و تعصبی شدید به سنت داشت در زمان پدرش یک چند منصب قضاوت رابه نیابت از پدر متولی شد. سپس در نیشابور به کار اشتغال ورزید و قاضی القضاة نیشابور شد و دو سال در مدرسه‌ی صاعدیه درس داد. او در مذهب ابوحنیفه درجه‌ی فتوی داشت و دیوان مظالم سلاطین را اداره می‌کرد و پیش آنان ونزد مردم مقرّب بود. به عراق و ماوراءالنهر سفر کرد و در بغدا و ری و همدان حدیث خواند. وفاتش در روز دو شنبه اول ربیع الاول سال ۴۷۰ اتفاق افتاد. از ساکنان مدرسه ساعدیه، یکی ابوالحسن فقیه مفتی علی ابن ابونصر جرجانی و از اصحاب ابوحنیفه بود او در زمان خود در مجلس قضا محور فتوی بود. وفاتش در سال ۴۸۷ هجری اتفاق افتاد.

از مدرسان دیگر مدرسیه ساعدیه ابوالعلاء ساعد بن منصوربن اسماعیل که ذکرش پیش از این رفت. عبدالغافر فارسی در سیاق از او نام می‌برد و می گوید: قاضی القضات، خطیب مذکر و مدرس، یکی از خوش‌نامان مدرسه صاعدیه، در عصر خود بود. او را به‌ یاد داریم جوانی بود محبوب و مقبول با حسن اخلاق و حسن معاشرت، صحبتی لطیف داشت و در میان همگنانش عزیز بود. جمالی ظاهر و فضلی وافر داشت. با پدر و عمویش در مجالس و محافل حاضر می‌شد و به نیابت پدرش خطابه می‌خواند. در مدرسه‌ی پدرش درس می‌داد.

در صحبت امام ابواسحاق شیرازی و الاجل عفیف الخاص به رسالت از سوی امام المقتدی بالله به نیشابور آمد و نزد وی حدیث خوانده شد و سرانجام با ایشان به بغداد بازگشت و در روز دوشنبه ۷شوال سال ۴۹۴هجری درگذشت.

و در ضمن شرح احوال عبد الملک صاعدی در گذشته به سال ۵۰۱ هجری، ذکری از این مدرسه رفته است. و عبدالغافر گوید: نامش عبدالملک فرزند عبدالله بن صاعد، ابوالفتح القاضی ابن القاضی، ابومحمد ابن صاعد است: وی پیری فاضل، فقیه ذوفنون و مدرسی است از وجوه و خوش‎نام‎های صاعدیّه و به رتبه‌ی اجتهاد نزدیک است. به تفقّه مشغول است و در فقه فارغ‌التحصیل است و در خانواده‌ی خود به فضیلت شناخته شده است سمع حدیث نموده و لکن خیلی روایت نکرده است. وی در کهولت به شب چهارشنبه ششم جمادی الآخر ۵۰۱ هجری از دنیا رفت و قاضی‌الامام ابوسعید محمد بن احمد بن صاعد بر جنازه‌ی او نماز خواند و در مدرسه‌ی صاعدیّه به خاک سپرده شد.

● مدرسه ابوسعد زاهد

▪ تاسیس:پیش از سال ۴۰۴ هجری

موسس این مدرسه، عبدالملک فرزند ابوعثمان محمد بن ابراهیم نیشابوری شافعی، ابوسعد زاهد خرگوشی واعظ، استاد، عالم، زاهد و پرهیزکار بوده است. وی فقه را نزد ابوالحسین الماسر جسی آموخت و در فقه فارغ‌التحصیل گشت، آن‌گاه جاه و مقام را رها کرد و پیوسته با زاهدان مجالست کرد و ملازم عابدان گردید. در سفری که حج گزارد، مدتی مجاور آن دیار گردبد. سپس به خراسان بازگشت، و ملازم خانه‌ی خویش شد و از دستاوردهای کسب خویش روزی می‌خورد، و جاه و مال و مقام خود را در راه فقرا و مستوران و مستمندان دور از وطن و مجاهدان و گسستگان از دنیا بذل می‌کرد. وی در آن قحطی معروفی که به سال ۴۰۱ هجری روی داده بود، در رسیدگی به مستمندان غریب، و کمک به مصیبت‌زدگان قیام نمود. وی در بازاررچه‌ی محله‌ی خرگوش، مدرسه و بیمارستانی بنا کرد، و چند کتاب در موضوع «دلائل النبوه وعلوم الشریعه» تصیف کرد. و مصنفات او به شرق و غرب از بلاد مسلمین فرستاده شد.

و عبدالغافر فارسی در کتاب «سیاق» خود آورده است: «دانشمندان و مشایخ استادان همگی بر این باور بودند که در میان جمیع علما در دینداری و زهد و تواضع و بزرگواری نظیر وی ندیده‌اند». وی در عراق و حجاز و مکّه و مصر و شام سمع حدیث کرده و در نیشابور برای او مجلس املاء برپا شد و سالیانی چند در آن‌جا املاء حدیث می‌کرد. و درگذشت او در جمادی‌الاول سال ۴۰۴ هجری اتفاق افتاد و در خانقاهی که بدو منصوب بود و در محله یا بازارچه‌ی خرگوش قرار داشت، به خاک سپرده شد. و قاضی ابوعمر بسطامی بر جنازه‌اش نماز گزارد. و مسلمانان اطراف حتی اهل ذمّه در عزای او مجالس سوگواری بر پا کردند زیرا که نام نیک و زیبائی باطن و حسن اخلاق و کوشش و جهد وافر او به اقطار عالم رسیده بود. گویند وی به سال ۳۹۳ هجری در راه حج به عراق آمده است. سبکی در «طبقات» خود آورده است که: البته خداوند وی در راه بنای مسجد و حوض‎ها وپل‎ها وبناهای عام المنفعه و لباس دادن به مستمندان عریان از غریبان و رسیدگی به سادات بقدری موفق گردانیده بود که پس از آن بیمارستان‌های قدیمی نیشابور خراب شده بود بیمارستانی را بنا کرد، و جمعی از یاران خود را مامور درمان بیماران ساخت و پزشکانی را که در دسترس داشت با داروسازان بدانجا آورد.

و از جمله کسانی که با مدرسه‌ی ابوسعد زاهد علاقه و ارتباطی داشتند عبارت بودند از:

ابوبکر فرزند فنجویه اصفهانی، در گذشته به سال ۴۲۸ هجری، که نام و نسب او عبارت است از احمد بن علی بن محمد بن ابراهیم یزدی اصفهانی، ابوبکر حافظ معروف به ابن‌فنجویه که یکی از حافظان روزگار خویش، و در میان اقران خود از فراسان و یکه‌تازان اهل حدیث به شمار می‎آمد. وی را کتاب‎های بسیار است، و کتابی در باره‌ی «صحیحین» و همچنین تصنیفی در جامع ابو عیسی ترمذی تصنیف کرد. و بناهایی فراهم کرد، و برای مشایخ استادان پول‌ها خرج کرد و بدانها اختصاص داد. وی در زّی بازرگانی به نیشابور آمد و برای اهل بلد خویش از دانشمندان آن‌جا امالی چند نوشت و آن‌گاه به اصفهان باز گشت، و از دانشمندان آن‌جا حدیث بسیار شنید، و به هرات و ماوراءنهر رفت و باز به نیشابور بازگشت و در آن‌جا منزل کرد و به تصنیف و تهیه‌ی کتب مشغول شد تا آن‌که از حافظان و پیشوایان معروف و صنعتگران که زبانزد همه بودند گردید. برای او در مدرسه‌ی ابوسعد زاهد یک مجلس املاء درس بر پا کردند، و او سال‌ها در آنجا املاء حدیث می‌کرد و بسیاری از علماء نزد وی درس خواندند و گروهی از شاگردانش، از زیر دست وی کار آمد شدند وی در سال ۳۴۷ هجری به دنیا آمد و به سال ۴۲۸ هجری در گذشت.

● مدرسه سهل صعلوکی عجلی

▪ تاسیس: پیش از سال ۴۰۴هجری

در کتاب منتخب السیاق، ضمن شرح حال محمد بن یحیی بن ابراهیم بن محمد بن یحیی بن سختویه که عبارت از ابوبکربن ابی زکریای مزکیّ است و پدرش مکنتی و جدش حرمتی داشته‌اند، ذکری از این مدرسه آمده است. جد او، ابواسیحاق ذمزکیّ که محدث خراسان و عراق بود. و امّا پدرش ابوزکریا، او نیز محدّث زمان خویش بوده. و ابوبکر مردی ظریف و از میان مشایخ مسلط‌ترین کس بر سیره‌ی پیشینیان و راغب‌ترین کس بر تجمل بود. وی از مکثرین بود در مدینة السلام برای وی مجلس املاء برپا داشتند و او به سال ۴۴۸ هجری بدانجا وارد شد و آورده‌اند که در مجلس املاء او بالغ بر ۵۰۰ دوات درکار بود. وی به سال ۴۷۴ هجری درگذشت، و امام ابوسعید قشیری در مدرسه‌ی سهل صعلوکی بر جنازه‌ی او نماز گزارد و در پشت مدرسه در کنار پدرش به خاک سپرده شد. و شمار مشایخ او را افزون از ۵۰۰ استاد بر شمرده‌اند که از همه‌ی آن‌ها اخذ حدیث نموده است و بیشتر آن‌ها از احادیث عوالی بوده است.

و در مصادر گوناگون آمده است که نام و نصب سهل صعلوکی عبارت است از: ابوالطیب بن ابی سهل صعلوکی و اوعجلی واغز بنی حنیفه بوده است که به سال ۴۰۴ هجری در نیشابور درگذشته بنابراین باید مدرسه‌اش پیش از تاریخ مذکور تاسیس شده باشد. و سهل صعلوکی مفتی نیشابور بوده است. و در باره‌ی او گفته شده است که وی ریاست دنیایی را با ریاست دینی جمع کرده است. و او با لقب شمس‌الاسلام نامیده می‌شد. از پدرش ابوسهل حدیث شنید و نزد وی علم فقه آموخت و از دست وی فارغ‌التحصیل شد. و در نزد چند تن از دانشمندان درس خواند. و حکام ضبّی وابوبکر بیهقی و دیگر فقهای نیشابور از وی روایت کرده‌اند. او مدتی عهده‌دار منصب‌های فتوی، و قضا و تدریس بوده است. یکی از بزرگان شافعی او را بدین گونه وصف کرده است که وی دانشمندی یگانه بود و به تنهایی یک امت بود، و امام دنیا علی‌الاطلاق و تمام و کمال یک شافعی‌مذهب زمان خویش بود.

● مدرسه اسفراینی

▪ تاسیس: قبل از سال ۴۰۵هجری

حاکم ضبی در گذشته به سال ۴۰۵ هجری، ذکر این مدرسه را ضمن شرح حال استاد ابواسحق اسفراینی آورده و در باره‌ی ابواسحق گفته است: که او بعد از این‌که مدتی در عراق بود به نیشابور بازگشت. و در حالی که دانشمندان عراق و خراسان در تقدم علم و برتری وی اقرار کرده‌اند وطن مالوف را برگزید و با اهتمام بسیار به نیشابور بازگشت، و برای وی مدرسه‌ای بنا گردید که پیش از آن در نیشابور نظیر آن ساخته نشده بود و در آن‌جا به تدریس و بیان حدیث پرداخت.

و سبکی، از برای او شرح حال مفصلی نوشته، و در ضمن آن گفته است: ابراهیم ابن محمد بن ابراهیم بن مهران استاد ابو اسحق اسفراینی، یکی از ائمه‌ی دین بود در علم کلام و اصول و فروغ. در خراسان و عراق سمع حدیث کرد، و ابوبکر بیهقی و ابوالقاسم قشیری ... و جمعی دیگر از دانشمندان از وی روایت کرده‌اند. گویند: او به لقب رکن‌الدین ملقب بوده است. او را تنصیف‌هایی است نیکو که از همه‌ی مصنفات دانشمندان برتر است وی مردی ثقه بود در ثبت حدیث. عامّه‌ی استادان و شیوخ نیشابور از وی کلام و اصول آموخته‌اند. و نخستین مجلس املاء او در مسجد عقیل نیشابور بعد از نماز عصر روز پنجشنبه ماه محرم سال ۴۱۱ هجری برای وی برپا شد. او روز عاشورای سال ۴۱۸ هجری درگذشت و جنازه‌ی او را به اسفراین بردند و در آنجا به خاک سپردند.

● مدرسه صابونی

▪ تاسیس: پیش از سال ۴۰۵هجری

از آن‌چه در منتخب‌السیاق آمده چنین بر می‌آید که این مدرسه پیش از سال ۴۰۵ هجری تاسیس شده است زیرا که در آن‌جا ضمن شرح حال مقتضی که از عبدالله بن طاهر بن احمد که همان حسین پوشنگی است چنین آمده است: «وی مردی محترم و فاضل بود، به سال ۴۰۵ هجری به نیشابور آمد و برای وی یک مجلس املا در مدرسه صابونی برپا گردید». و از این عبارت برمی‌آید که این مدرسه باید قبل از سال ۴۰۵ هجری در نیشابور تاسیس شده باشد. و آن در محله یا بازارچه‌ی حرب بوده است، همچنان که در «الانساب» چنین آمده است و در «طبقات» سبکی شرح حال مفصلی از شیخ‌الاسلام ابوعثمان صابونی در گذشته به سال ۴۴۹ هجری آمده است که نشان می‌دهد و قتی که او مشرف به موت بوده از برادران و دوستان خویش خواسته است که ایشان در مدرسه بنشینند و به دانشجویان در قرائت قرآن کمک کنند و او را با دعا کمک کنند، همچنان که وصیت کرده است که جنازه اش را به میدان حسین ببرند و فرزندش ابونصر بر آن نماز گذارد، اگر توانست حضور پیدا کند و اگر نتوانست که بر او نماز بخواند، برادرش ابویعلی بر خواندن نماز مامور است و سپس به مدرسه بیاورند در جلوی قبر پدر شهیدش به خاک بسپارند.

و ابوعثمان صابونی ملقب بوده است به «شیخ الاسلام» اعظم آل الصابونی، و زندگانی او مملو بوده است از کارهای بزرگ و مهم. و البته بسیاری از مورخین برای شرح‌حال‌ها نوشته و یادآور شده‌اند که: نام و نسب او اسماعیل بن عبدالرحمن بن احمد بن اسماعیل بن ابراهیم بن عامر بن عائذ؛ ابوعثمان صابونی بوده است و البته اهل سنت در سرزمین خراسان او را با لقب «شیخ الاسلام» ملقب ساخته‌اند و این جماعت مطلقا کسی غیر او را بدین لقب نمی‌شناختند و عبدالغافر فارسی شرح حال او را در «السیاق» آورده و گفته است ... وی شصت سال برای مسلمانان در مجالس تذکیر و وعظ شرکت کرد و برای آن‌ها در نماز جمعه‌ی جامع نیشابور حدود بیست سال خطبه خواند.

و در «طبقات» سبکی آمده است که: «انه النسیب المعم المخول المدلی من جهة الأمومة الی الحنفیة و الفضلیة و الشیبانیة و القرشیة و التمیمیة و المزینیة و الضبیة من الشعب النازلة الی الشیخ ابی سعد یحیی بن منصوربن حسنویه السلمی الزاهد الاکبر علی ما هو مشهور من انسابهم عند جماعة من العارفین بالانساب ...» زیرا ابوعثمان اسماعیل بن زین البیت دخت شیخ ابوسعد زاهدبن احمد بن مریم دخت ابوسعد زاهد بزرگ بوده است. و در جمعه مجالس برپا می‌نمود و در آنجا خطبه می‌خواند همچنان که گاهی هم در جامع منیعی که آن را حسان بن سعیدبن ... منیع محزومی از ذریّه خالدبن ولید بنا کرده بود، خطبه می‌خواند.

و نیز از جمله کسانی که بر ایشان در مدرسه مجلس املا دایر بود فرزند صابونی عبدالرحمن ابوبکر صابونی بود. و عبدالغافر در کتاب السیاق درباره‌اش چنین آمده است: وی در نوبت مجالس و پذیرفتن و حضور یافتن در محافل جای پدرش را گرفت. و او ملیح الشمایل و خوش‎منظر و لطیف روح بود، و تمام و کمال اجتماعی و به اسباب دنیا سرگرم بود. وی با نظام‌الملک ملاقات کرد و او را بزرگ داشت و به او صله‌ها بخشید و مدتی پیش او ماند، و به منصب قضای آذربایجان رسید و در آن مقام بود که سمت قاضی‌القضاة یافت. و سپس به نیشابور بازگشت و برای خود یک مجلس املاء در مدرسه صابونی برپا کرد و به اصفهان سفر کرد و در حدود سال ۵۰۰ هجری در اصفهان در گذشت. وی از پدرش شیخ الاسلام و عمویش استاد بویعلی صابونی و دیگر مشایخ زمان خود سمع حدیث بسیار کرد.

و همچنین عبدالغافر در کتاب السیاق خود شرح حال موذن مدرسه صابونی را چنین ذکر کرده است: نام او عبدالرحیم بن محمد المقری ابوالقاسم لبیکی بوده است. و درباره‌ی او آورده است که وی مردی دوست داشتنی و صالح بود که قرآن را خوب قرائت می‌کرد، اخلاق و رفتاری پسندیده داشت. و از خواص اصحاب شیخ‌الاسلام صابونی بود، بسیار عبادت می‌کرد، و مدت زیادی در آن مدرسه اذان می‌گفت و گاه برای مردم در آنجا امامت می نمود. او از متاخرین سمع حدیث می نمود. و فرزندان وی از صابونی و ابوحفص کنجرودی و همردیفان ایشان سمع حدیث کرده اند. وی در ماه رجب سال ۴۶۳ درگذشته است.

● مدرسه قطان

▪ تاسیس: قبل از ۴۰۵ هجری

حاکم ضبّی در گذشته سال ۴۰۵ هجری در «تاریخ نیشابور»، ضمن شرح حال ابواسحق قطان از این مدرسه یاد کرده، چنین می‌گوید: نام وی ابراهیم بن محمود بن حمزه ی فقیه، ابواسحق مالکی معروف به قطان که مسجد و مدرسه‌ی وی در میان دهیه معروف است. و بعد از وی در نیشابور، مالکیان مدرسی نداشته‌اند. و عبدالغافر در کتاب السیاق، شرح حال دانشمند دیگری را آورده که عبارت است از: علی بن محمد بن محمدبن حامدبن محمود قطان، ابوالحسن امام و از بهترین فقهای اصحاب رأی و مناظره‌کنندگان زمان خویش و اهل مروت و ثروت بوده است. او در آن مدرسه سال‌ها تدریس می‌کرده، و به ایراد خطابه در جامع قدیم می‌پرداخته و در این رشته موردپسند واقع نشده و ایراد خطابه کاری در شأن وی نبوده است. و او اهل مکرمت‌ها بوده است. و این استادان از مشایخ متقدم حدیث شنیده بودند، وی در مدرسه‌ای که در بازار خضریین و بدو منسوب بود املاء می‌کرد. او در بامداد دوشنبه، سوم شوال سال ۴۰۵ هجری درگذشت و در مقبرة‌الحسین به خاک سپرده شد.

و شاید این قطان، شخص دیگری بوده باشد و امکان دارد مدرسه‌ای که بدو منسوب است غیر از مدرسه‌‌ای باشد که به قطان نخستین نسبت داده شده است.

http://abarshahr.blogfa.com

ققنوس شرق (فرزند نیشابور)

[۱] . شایان یادآوری است مطالبی که در این نوشتار آمده است دربرگیرنده‌ی بخش‌هایی از نوشتار «مدارس علمیه قبل از نظامیه» است که به مدرسه‌های نیشابور پرداخته، که البته بخش بزرگی از نوشتار یادشده را در پوشش خود می‌گیرد. نکته‌ی دیگر این‌که در این نوشتار، پا‌نوشت‌های متن اصلی نوشتار «مدارس علمیه قبل از نظامیه»، که دربرگیرنده‌ی مشخصات منابع و ارجاعات است، نیامده است، بنابراین در صورت نیاز به بررسی و تعمق بیشتر، به اصل نوشتار که مشخصات آن در زیر آمده است، مراجعه کنید.

منبع:

معروف، ناجی.«مدارس علمیه قبل از نظامیه»، ترجمه جمال‌الدین شیرازیان، ]کتاب[ «یادنامه ادیب نیشابوری: زندگی استاد و مجموعه مقالات در مباحث علمی و ادبی»، به اهتمام مهدی محقق، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، ۱۳۷۹،ص ۲۰۵-۲۶۷


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.