شنبه, ۱۶ تیر, ۱۴۰۳ / 6 July, 2024
مجله ویستا

ایران, چالشی برای هژمون


ایران, چالشی برای هژمون

آنچه توان تأثیرگذاری ایران در محیط بین الملل را افزایش داده, چالشی است که هژمون را تحت تأثیر قرار داده و می دهد

آنچه توان تأثیرگذاری ایران در محیط بین الملل را افزایش داده، چالشی است که هژمون را تحت تأثیر قرار داده و می دهد. توجه به این مقوله حتی اگر پتانسیل جمهوری اسلامی ایران، واقعیتهای پیش رو و تهدیدهای داخلی و بین المللی در نظر گرفته نشود، قابل تأیید است.

کارویژه دستگاه نظریه پردازی غرب برای اعطای مشروعیت به عملکرد سیطره آمیز خود در جهان، حل و رفع بحران مشروعیت از مقولاتی هست که ممکن است اتهامات را متوجه آن کند. برای مثال برای مشروعیت دادن به توجیه «سلطه» خود در تمام نقاط دنیا، این دستگاه نظریه پردازی اقدام به تولید نظریه «ثبات مبتنی بر هژمون» کرده است.

در منطق این نظریه در عرصه جهانی، هیچ نظمی در هیچ جای جهان به وجود نمی آید، مگر آنکه قدرت «هژمون» در آن حضوری فعال داشته باشد و در عرصه منطقه ای نیز ثبات مناطق مختلفی (مثل خلیج فارس) با حضور فعال و یا تفویض اختیارات هژمون در آن منطقه عملی می شود و هیچ منطقی خلاف آن نیز وجود نخواهد داشت.

بنابراین دستگاه نظریه پردازی نظام غرب به خوبی برای یکسان کردن سیطره خود از یک سو و توجیه مشروعیت تئوریک آن از دیگر سو، نظریه »ثبات مبتنی بر هژمون« را ابداع کرده است.

با این حال در طول سی و اندی سال از گذشت عمر نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه های مختلف، شاهد ناهمگرایی و واگرایی سیاست های هژمون با اقدامات جمهوری اسلامی ایران بوده ایم. به گونه ای که چالش عمده هژمون در مناطقی که ایران جزو زیرسیستم منطقه ای آن ها محسوب می شود، ایران و سیاست های این کشور محسوب می شده است.

مطابق با سیاست های جمهوری اسلامی ایران هرگونه احاطه سلطه گرایانه در منطقه خلیج فارس، آسیای مرکزی و قفقاز، آسیای شرقی، غرب آسیا، امریکای لاتین و ... مذموم تلقی شده و ایران آن را به رسمیت نمی شناسد. به عبارت بهتر نظم مبتنی بر هژمون را به چالش کشیده و به دنبال جایگزین کردن نظمی دیگر و البته مشروع تر به جای نظم موجود است.

منطق تئوریک جمهوری اسلامی ایران (که البته به مراتب جلوتر و پیشرفته تر از منطق اجرایی دستگاه سیاست خارجی این کشور حرکت می کند)، «هرم وارونه» در ایجاد امنیت را نامشروع قلمداد می کند. هرم وارونه ای که کمترین کشورها، بیشترین تأثیر را در نظام بین الملل داشته باشند. مطابق با منطق مشروع نظام جمهوری اسلامی ایران، نظم منطقه ای و جهانی بایستی «مشارکتی» تعریف شود. به عبارت واضح تر در چارچوب نظم مشروع جمهوری اسلامی، بیشترین کشورها باید بیشترین تأثیر را در معادلات بین المللی و منطقه ای داشته باشند.

مطابق با منطق تئوریک جمهوری اسلامی، تاریخ روابط بین الملل، تاریخ »سلطه« است. »سلطه« اصطلاحی برای ترسیم کنش های اجباری یک طرف بر طرف یا اطراف دیگر است. «سلطه» همان تصویر «هرم وارونه» تصمیم گیری و تصمیم سازی در محیط بین الملل است. «سلطه» به معنای خلق شدن ناقص فرزندی به نام «نظام موجود بین الملل» است.

اینکه گفته شد منطق تئوریک نظام جمهوری اسلامی ایران پیشرفته تر و جلوتر از منطق اجرایی دستگاه سیاست خارجی آن است، به این معناست که بعد از گذشت سه دهه از اوان شکل گیری این نظام، اینک شاهد ایجاد چالش هایی عمیق در ساختار موجود هستیم.

«متعهد شدن و کردن» به «عدم تعهد» راهبرد اجرایی برای ایجاد چالش در «سلطه»است. چالشی که برخاسته از مطالبات تئوریک نظام جمهوری اسلامی ایران است.

همه مسائلی که گفته شد، نشان دهنده این موضوع است که چالشهای عمیقی پیش روی «سلطه» و «ثبات مبتنی بر سلطه» است، به گونه ای که در کمتر جایی (که ایران جزو زیر سیستم منطقه ای آن محسوب می شود)، این امکان وجود دارد که بدون خواست این کشور، تلاش برای ایجاد نظم صورت گیرد، چه آن که آن نظم تحمیلی هم باشد.

کمتر منطقه ای که ایران در آن نقش سازنده دارد به عنوان عرصه اعمال هژمون محسوب می شود. چالش پیش روی هژمون همان مقوله ای است که موجودیت نظام فعلی بین الملل را با مخاطراتی از جمله بحران مشروعیت «سلطه» مواجه کرده است. تلاش برای ساختن نظمی نو، سوای از دستوری و سسلسله مراتبی بودن در محیط بین الملل، کوششی برای کنشمند کردن نیروهای بین المللی در قالب واحدهای سیاسی جدید، جنبش های بین المللی نوظهور و دارای پتانسیل، و حذف نظم دیکته ای سابق را فراهم کرده است.

رضا رحمتی