جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

انتقال باشگاه های فوتبال با چه توجیهی


انتقال باشگاه های فوتبال با چه توجیهی

سیاست سازمان تربیت بدنی برای تمرکززدایی فوتبال از تهران با پروژه انتقال پاس به همدان کلید زده شد پروژه ای که البته شروع به ظاهر خوبی داشت و همه فوتبالی ها را به تحولی بزرگ در فوتبال امیدوار کرد

سیاست سازمان تربیت بدنی برای تمرکززدایی فوتبال از تهران با پروژه انتقال پاس به همدان کلید زده شد. پروژه ای که البته شروع به ظاهر خوبی داشت و همه فوتبالی ها را به تحولی بزرگ در فوتبال امیدوار کرد. پس از این انتقال بود که سازمان تربیت بدنی با دستورالعملی به فدراسیون فوتبال اعلام کرد در تهران بیش از چهار باشگاه حق فعالیت در لیگ برتر ندارند و در استان های دیگر هم باید تنها دو باشگاه در لیگ برتر حضور داشته باشد. از نتایج این دستور العمل همین بس که امتیاز سپاهان نوین را به فولاد خوزستان، صبا باتری تهران را به قم، پیکان را به قزوین، راه آهن را به مازندران و استیل آذین تهران را به کاشان (در مراحل نهایی) سپردند تا از این نقل و انتقالات به خصوصی سازی از نوع جدید یاد شود.

با ابلاغ سیاست کلی اصل ۴۴ قانون اساسی و حرکت ارکان نظام در جهت گسترش بخش خصوصی و کم کردن بار دولت، بحث خصوصی سازی باشگاه ها و واگذاری آن ها از جمله مباحثی است که این روزها در ورزش کشور و به خصوص فوتبال که مشتاقان بسیار زیادی را دارد، مطرح شده است. فوتبال یک ورزش و در عین حال در عصر کنونی یک تجارت پر سود است و به همین خاطر شهرهای مختلف برای آن که از این سودهای کلان بهره مند شوند، اقدام به خرید امتیاز باشگاه هایی می کنند که از نظر مالی در وضعیت مطلوبی به سر نمی برند.

با عنایت به تملک نهادهای دولتی به اکثر قریب به اتفاق تیم های حاضر در جدول لیگ برتر، امکان انتقال آنها کار چندان دشواری نبوده و به سرعت این امر محقق می شود، ولی به طور حتم، انتقال این تیم ها از حوزه ای دولتی به دیگر حوزه دولتی در نقطه ای متفاوت از جغرافیای ایران، کمکی به دستیابی به اهداف بلند مدت این نقل و انتقالات که خصوصی سازی فوتبال است، نمی کند و تنها فوتبال دولتی از حالت متمرکز به حالت غیرمتمرکز درآمده است.

بدون تردید، این حرکت به رغم ارزش های ذاتی اش، می تواند به مراتب برای فوتبال ایران چالش زا باشد و فوتبالی که برای تحکیم جایگاهش در کشور تلاش می شود، به یک باره در سکون کامل فرو ببرد که مطمئنا این مساله مطلوب سیاست گذاران و مجریان کنونی نیست. باید به گونه ای برنامه ریزی شود که این انتقالات منجر به خصوصی سازی این تیم ها شود و تنها بازدهی انتقال این تیم ها برای حوزه حرف های فوتبال کشور، جذب چند هزار تماشاگر بومی نباشد. چرا که تحقق نیافتن این مهم، تنها به مفهوم عدم ایجاد فرصت برای حضور کارساز بخش غیردولتی در حوزه های حساس ورزشی از جمله فوتبال و خصوصی سازی است.

آنچه مهم است اینکه پیش از انتقال این باشگاه ها، باید برنامه واگذاری های آنها به بخش خصوصی تدوین شود تا یا همزمان با انتقال جغرافیایی یا کمی پس از آن این مهم انجام شود. یکی از مهمترین نکاتی که در انتقال تیم های تهرانی به دیگر شهرها مغفول باقی مانده، بی توجهی به گسترش زیرساخت های فنی است و در واقع، صرفا انتقال برخی تیم ها به شهرهای غیرفوتبالی نه تنها تکثر قطب های فوتبال کشور را رقم نمی زند، بلکه موجبات تضییع قطب های کنونی فوتبال کشور را نیز فراهم می سازد. به عبارت ساده تر، منطقی ترین روش برای ورود نمایندگان استان هایی که جایگاهی در فوتبال کشور ندارند، آغاز از دسته های پایین است تا یک سازندگی اساسی و ریشه ای در فوتبال کشور رقم بخورد، حال آنکه تصمیم گرفته شده تا تیم های دولتی تهرانی به استان ها منتقل شوند، سازمان ورزش نیز باید به فکر ایجاد زیرساخت های لازم فنی برای موفقیت این تیم ها باشد.

برخی استان های کشور به جای پرورش استعداهای درونی منطقه، متاسفانه با پرداخت مبلغی امتیاز یک باشگاه را از آن خود می کنند و یا در ابتدا با شعار خصوصی سازی فوتبال می خواهند حرکت غیر حرفه ای خود را توجیه کنند. متاسفانه این حرکت نادرست نه تنها سودی برای فوتبال کشورمان نخواهد داشت بلکه در سال های آتی تبعات بی شماری را نیز برجای خواهد گذاشت. چرا که با این اقدام انگیزه از میان جوانان تیم های پایه سلب خواهد شد. یادمان نمی رود تلاش های جوانان تیم سپاهان نوین را که برای رسیدن به لیگ برتر فوتبال چگونه از پایه شروع کردند و زمانی که زحمات شان به ثمر نشست و در آستانه ورود به لیگ برتر قرار گرفتند به یک باره امتیاز تیم شان را به فولاد خوزستان واگذار کردند و جوانان اصفهانی را در حسرت حضور در سطح اول فوتبال کشور باقی گذاشتند.

عده ای از کارشناسان معتقدند تماشاگران سرمایه اصلی فوتبال هستند و تیمی که تماشاگر ندارد، بهتر است به استانی واگذار شود که به خوبی از این فاکتور بهره مند است. شاید این صحبت ها در ابتدای امر درست به نظر رسد ولی اگر کمی مو شکافانه تر به این موضوع نگاه شود، به این نتیجه خواهیم رسید که چرا استان هایی که طالب حضور در لیگ برتر هستند خود برای این کار و رسیدن به این مهم اقدام نمی کنند. لیگ برتر ۱۸ تیمی است در صورتی که در کشور ۳۰ استان وجود دارد، حال اگر هر یک از استان ها خواهان داشتن یک تیم در لیگ برتر باشند و بخواهند با پول مشکل شان را برطرف سازند، در آن صورت باید فکری اساسی به حال این فوتبال کرد.

در هیچ یک از کشورهای صاحب فوتبال تیم های فوتبال بدین صورت واگذار نمی شوند و قوانین به مالکان باشگاه ها اجازه نمی دهد که نام باشگاه و محل آن را تغییر دهند. به عنوان مثال رومن آبراموویچ اجازه ندارد که نام چلسی را عوض کند و این تیم را به جای دیگری منتقل کند. اما در ایران چنین محدودیت هایی وجود ندارد و با موافقت سازمان تربیت بدنی میتوان چنین انتقال هایی انجام داد. همان طور که در سال های گذشته پاس به همدان رفت و تیم قدیمی عقاب تهران تبدیل به تیم شیرین فراز کرمانشاه شد. حتی تیم هایی که در لیگ برتر حضور ندارند، به دنبال این هستند تا امتیاز یک تیم لیگ برتری را بخرند و به لیگ برتر بازگردند. کاری که در هیچ جای دنیا دیده نمی شود و در فوتبال حرفه ای اروپا غیر قانونی است. در تیم پاس همدان یک بازیکن همدانی هم دیده نمی شود و چه خوب بود مسوولان این شهرها ابتدا سرمایه گذاری می کردند تا فوتبال در شهرشان به صورت ریشه ای به وجود بیاید. نباید یک تیم پرافتخار و قدیمی مثل پاس از بین میرفت تا همدان صاحب تیم شود. بهتر است مثل سایر کشورها این تیم های شهرستانی کارشان را از لیگ های پایین تر شروع کنند و بالا بیایند. آیا دوباره در همدان مانند پاس سابق بازیکنانی مثل هاشمیان، نصرتی، نکونام و ... از دل فوتبال تهران ساخته می شوند؟ سوال فعلا بدون جواب مانده، اما صدای تبر در باغ فوتبال تهران بلند تر از هر روز دیگری به گوش می رسد. پاس در سالی که به همدان منتقل شد، تازه به معنی واقعی به یک باشگاه تبدیل شده بود. آنها صاحب امکانات سخت افزاری شده و در حال توسعه بودند. آنچه مدنظر است به این مساله مربوط می شود که چنین تصمیماتی در دنیال فوتبال از عجایب و پدیده های نوظهور است. مثلا در شهر لندن تیم های بسیاری در حال فعالیت هستند که هر کدام جایگاه خود را دارند.

فراموش نکنیم که امکانات سخت افزاری از عوامل بسیار مهم برای باشگاه داری است. با تمرکز زدایی تیم های تهرانی و انتقال آنها به شهرستانی هایی که فاقد تیم فوتبال هستند، عدالت ورزشی رعایت نمی شود. عدالت ورزشی به این نیست که تیم های تهرانی نابود شوند و در عوض شهرستانی که فاقد امکانات لازم است صاحب فوتبال شود. با این شیوه، تیم ها به حق و حقوق خود نمی رسند و هم اسپانسرها و هم بازیکنان سرخورده می شوند. انتقال تیم ها از استانی به استان دیگر چشمه سازندگی فوتبال ایران را خشک می کند. زیرا استان هایی که هنوز از پتانسیل تیم داری برخوردار نیستند، عامل بازدارنده ای برای فوتبال ما خواهند بود. مسوولان ورزش کشور باید به تاریخ باشگاه ها احترام بگذارند و بدانند که هر کدام از این باشگاه ها جزئی از تاریخ زحمتکشان آن است.

با وجود آنکه ماهیت بیشتر تیم های فوتبال در لیگ برتر دولتی است، ولی این موضوع دلیل قانع کننده ای برای ارایه به مسوولان AFC و FIFA درباره دخالت مسوولین در نحوه چیدمان تیم های واگذار شده به استان ها در لیگ برتر به شمار نمی رود. اکنون پیش از فرصت سوزی که به سبب انتقال تیم های لیگ برتری احتمال دارد گریبان فوتبال ایران را بگیرد، باید دقت لازم شود تا استان هایی که مجوز حضور تیمی را در لیگ برتر به دست آورده یا می آورند، تا پایان سال ۲۰۰۹ بتوانند به استانداردهای AFC وFIFA دست یابند و در پایان برای تامین این حداقل های تعیین شده توسط فدراسیون جهانی فوتبال و کنفدراسیون فوتبال آسیا، ناچار به بازگرداندن تیم های انتقال یافته، به نقطه مبداشان نباشیم. باید به گونه ای پیش رفت که توسعه فوتبال حرفه ای بهانه دست فیفا ندهد و راهکارهای غیراصولی فوتبال کشور را بار دیگر دستخوش رویدادهای ناخوشایند همچون برخوردهای تنبیهی فدراسیون جهانی فوتبال و کنفدراسیون فوتبال آسیا نکند. فوتبال ایران روزهای ناخوشایندی را پشت سر گذاشته که نباید با بی تدبیری در اجرای تصمیم های درست، موجبات بازگشت آن اوقات و اوضاع را رقم زد.

نویسنده : عباس محتشمی