جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

۳ سریال با یک شیوه جذب مخاطب


۳ سریال با یک شیوه جذب مخاطب

سریال های تلویزیونی در حال پخش ماه رمضان در یک نگاه

در این نوشتار به مجموعه‌های تلویزیونی در حال پخش از شبکه‌های مختلف سیما در ماه مبارک رمضان نگاهی داشته‌ایم:

● مادرانه

سریال مادرانه از چند منظر قابل بررسی است و عواملی که در تولید این سریال دخیل هستند هرکدام به نوبه خود در موفقیت آن موثرند.

در این‌که سعید نعمت‌الله در قصه‌هایش به زندگی نگاهی خاکستری دارد، شکی نیست. شاید نگاه تلخ به زندگی جزء لاینفک آثارش شده که قطعا با خشونت نیز همراه است؛ اما فیلمنامه‌هایش از ساختار و مهندسی خوبی برخوردار است. سریال مادرانه که از شبکه سه سیما پخش می‌شود، از تولیدات مختص ماه رمضان نیست و تلنگری که به مخاطب می‌زند آن را قابل پخش در بقیه ایام سال هم می‌کند. مادرانه، ملودرامی خانوادگی است که دور از هرگونه شعارزدگی، موضوع تکراری بی‌توجهی خانواده‌ها به تربیت و کنترل فرزندانشان، اعتیاد و رویای آن سوی مرزها را به تصویر می‌کشد.

داستان این سریال درباره اردلان تمجید (با بازی مهدی سلطانی) است که ۲۰ سال پیش، پس از رها کردن نامزد سابقش مریم (شقایق فراهانی)، با زنی متمول به نام رعنا (با بازی لعیا زنگنه) ازدواج می‌کند.

حالا این ازدواج به جدایی رسیده و زن، بچه‌هایش را می‌خواهد، ولی مرد امتناع می‌کند و روند قصه به گونه‌ای روان پیش می‌رود که مخاطب به‌دنبال ضعفی در سریال نمی‌گردد و اگر در سایت‌ها، وارونه گرفتن گوشی تلفن همراه توسط اردلان به‌عنوان گاف این سریال مطرح شده، در برابر قدرت بازی مهدی سلطانی محلی از اعراب ندارد و اگر این موضوع را متوجه منشی صحنه این سریال بدانیم که قطعا باید دقت بیشتری می‌کرد، در مقابل روزی ۱۲ ساعت تصویربرداری برای رساندن این سریال به پخش، به شیطنت این سایت‌ها خیلی نمود پیدا نمی‌کند.

اردلان خشن و عصبی و زبان‌نفهم در برابر روحیه درویش مسلک، آرام و سرشار از انرژی مثبت محمدجواد براساس طراحی و شخصیت‌پردازی نویسنده اثر قرار می‌گیرد. اردلان به اتکای مال و منالی که دارد به همه از بالا نگاه می‌کند، ولی در برابر محمدجواد کوتاه می‌آید و این نشان‌دهنده نزدیکی آن دو به یکدیگر است. وی از زیر و بم و گذشته و حال اردلان باخبر است، ولی نمی‌داند چگونه به این ثروت رسیده که در این صورت با شخصیت دانای کلی او مغایر است و اگر می‌داند و سکوت کرده، باشخصیت عارف‌مسلکی او در تضاد است.

نویسنده سریال زیر هشت، جراحت، رستگاران و دیوار در نگارش ملودرام مادرانه در برابر خیلی آثار تلویزیونی و حتی سینمایی، قدرت دیالوگ‌نویسی خود را به رخ می‌کشد و نشان می‌دهد اگر بخواهیم می‌توانیم فیلمنامه‌های خوبی داشته باشیم و به کابوس ضعف فیلمنامه در آثار سینمایی و تلویزیونی خاتمه دهیم که مستلزم سرمایه‌گذاری خوب و توجه کافی به فیلمنامه و فیلمنامه‌نویس است. در غیر این صورت باید هر از گاهی منتظر نگارش یک فیلمنامه خوب باشیم.

مادرانه با مضمونی اجتماعی در ۳۰ قسمت ۳۵دقیقه‌ای که پس از سریال‌هایی چون سی‌امین روز، پول کثیف، روز رفتن، روزهای زیبا، لبه آتش، گل یا پوچ، غروب بی‌پایان و سایه سکوت به‌عنوان اثری متفاوت در کارنامه کاری جواد افشار به ثبت رسیده با ریتمی قابل قبول پیش می‌رود. اگرچه بار فیلمنامه به کارگردانی کار می‌چربد و بیشتر توی چشم است؛ اما این کارگردان نیز در مواجهه با متن استخوان‌دار کم نیاورده و توانسته است با هوش و ذکاوت، داستان تلخ و خشن مادرانه را با ظرافت پیش ببرد و بازیگران آن نیز مقبول ظاهر شده‌اند که این انتخاب‌های مناسب کمک خوبی برای کارگردان محسوب می‌شود تا با خیال راحت‌تر زیر و بم‌های روان‌شناسانه قصه را به تصویر بکشد. از جمله این بازیگران می‌توان به مهدی سلطانی، بازیگر نقش جمیل در سریال دیوار سیروس مقدم و ایفاگر نقش مصیب در سریال در مسیر زاینده‌رود به کارگردانی حسن فتحی اشاره کرد. این بازیگر فهیم که بخوبی نقش خود را آنالیز کرده و به ایفای آن پرداخته است بی‌مبالغه، بهترین بازیگر سریال‌های ماه مبارک رمضان امسال است. او بخوبی نقش متفاوت و چندوجهی خود را به نمایش می‌گذارد. شخصیت فقیری که به عشق خود پشت پا زده و برای رسیدن به پول خیلی‌ها را زیر پا گذاشته است. او در حال حاضر تاره به دوران رسیده‌ای است که فکر می‌کند با پول همه چیز را می‌تواند تغییر دهد. او از کارمندش می‌خواهد شبانه آزمایشگاهی برای تست اعتیاد دخترش فراهم کند و اگر لازم شد بخرد به گمان این که از این طریق می‌تواند با مشکل پیش آمده مقابله کند. او تا جایی پیش می‌رود که برای نیم ساعت صحبت با همسر سابقش در اتاق مدیر کلینیک پولش را به رخ مدیر می‌کشد تا از اتاق بیرون برود و در کل با همه تحقیر‌آمیز صحبت می‌کند. او با تمام غرورش از حل اتفاق پیش‌آمده عاجز مانده و از مریم، نامزد اولش تقاضای کمک می‌کند و متناسب با شخصیت‌پردازی خالق این شخصیت تا مرز خرد شدن پیش می‌رود تا به اصل خویش باز گردد. ابتدا تصور می‌شود افسار اردلان در دست محمدجواد است و سپس مریم به‌صورت نامحسوس به آن اضافه می‌شود تا جایی که وقتی اردلان با توپ پر وارد دفتر مدیر مدرسه دخترش می‌شود به محض مواجهه با او پس می‌کشد و در برابر پدر مریم هم نمی‌تواند عرض اندام کند و این تناقض در رفتار او چندوجهی بودن شخصیت او را بیشتر نمایان می‌کند و قدرت بازی سلطانی قابل تامل و تحسین است.

محمدرضا شفیعی با سریال مادرانه نشان داد همچنان تاکید دارد به‌عنوان تهیه‌کننده‌ای که برای ارائه کار خوب و با کیفیت تلاش می‌کند، شناخته شود.

● خروس

سعید آقاخانی ازجمله بازیگران طنز تلویزیون است که به صورت هدفمند توانست در کنار بازیگری، در زمینه نویسندگی و کارگردانی نیز گام بردارد و موقعیت خود را در عرصه طنز تثبیت کند.

او این بار نیز در ادامه کارهای گذشته‌اش و در هفتمین سریال خود در مقام کارگردان به سراغ سوژه‌ای طنز رفته که سعی می‌کند اوقات خوشی برای بعد از افطار مخاطب ایجاد کند. سریالی با نام خروس که در ۲۶ قسمت ۳۰ دقیقه‌ای به تهیه‌کنندگی علیرضا ابراهیمی دلیجانی در ژانر کمدی ساخته شده است. سریالی که قرار بود در ایام نوروز به نمایش درآید، اما تصمیم مدیران شبکه پس از بازدید از پشت صحنه آن تغییر کرد و قرار شد در این روزهای مهمانی خدا از شبکه دو سیما پخش شود.

این حرکت برای سریال خروس منجر به اتفاق خوشایندی برای برنامه ساز شد تا هم تولید را در شرایط سخت پیش نبرد و هم کیفیت را دغدغه اصلی‌اش قرار دهد نه این که رساندن و پرکردن آنتن در اولویت قرار گیرد، اما آنچه در این معادله موضوعی مورد توجه است این که سریال خروس برای ۱۵ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای نگارش شده و باید ۱۲ قسمت دیگر به آن اضافه شود؛ قصه‌ای که محوریت اصلی آن از مشکل مالی آقا نصرت نشات می‌گیرد. سریال خروس از ترکیب چند داستان شکل می‌گیرد که آقا نصرت به عنوان پدر خانواده در پی بیماری قلب، توسط نامزد دخترش به بیمارستان خصوصی منتقل و بستری می‌شود. او برای هزینه ترخیص با مشکل روبه‌رو است که همه خانواده و بیشتر از همه پسرش را درگیر ماجراهایی می‌کند. دست‌اندرکاران تولید این سریال با هوشمندی به جای این‌که طمع کنند و به قول معروف به کار آب ببندند، بهترین گزینه را انتخاب کرده و با کوتاه کردن قسمت‌های سریال از ۴۵ دقیقه به ۳۰ دقیقه، جبران کسری قسمت‌های باقیمانده را می‌کنند. البته تا زمان نگارش این مطلب هشت قسمت از سریال پخش شده که برای قضاوت نهایی خیلی زود است؛ اما به نظر نویسنده، اثر بخوبی قصه‌ها را در راستای محوریت اصلی پیش می‌برد، اگرچه ضعف در شخصیت‌پردازی و دیالوگ‌نویسی در فیلمنامه دیده می‌شود، اما موقعیت‌های کمیکی که در کلیت کار برای کاراکترها ایجاد می‌شود و بازی روان بازیگران تا حدودی ضعف‌ها را پوشانده است.

خانواده منسجم، رفاقت محکم، مردمداری از فاکتورهایی است که فیلمنامه نویس در اثر خود به آنها تاکید داشته و بخوبی مانور می‌دهد که همین فاکتورها کار را به یک اثر قصه گو تبدیل کرده و از آنجا که از ابتدا تکلیف خود را با مخاطب روشن کرده و در ژانر کمدی، قصه را پیش می‌برد جای سوالی باقی نمی‌گذارد و مخاطب باید آماده دیدن هر اتفاق معقول و غیرمعقولی باشد.

آقا نصرت پول ترخیص ندارد و هرروز هزینه هایش بالاتر می‌رود و بیمارستان هم همانند یک رباخوار هرروز بر هزینه‌های او می‌افزاید. حالا این بیمار که سالم شده، به هرجای بیمارستان سرک می‌کشد و با کمک‌هایی که می‌کند محبوب پرسنل و بیماران شده و ترویج مردمداری را سرلوحه قرار داده است. این‌که خانواده‌اش در تلاش هستند او را از این مخمصه نجات دهند حکایت از نشاط و پویایی یک خانواده ایرانی و پایبندی آنها به یک زندگی جمعی با محوریت پدر خانواده دارد و از سوی دیگر رفاقتی که کامران با اسی دارد در زمانه‌ای که هرکس به فکر خویش است، حس نوستالژیک رفاقت‌های قدیمی را زنده می‌کند و اگرچه فیلمنامه استخوان‌داری تحویل آقاخانی نشده، اما سریال خروس به‌عنوان اثری سرگرم‌کننده در کارنامه سعید آقاخانی قابل قبول است. حضور جواد رضویان، یوسف تیموری و مرضیه صدرایی برای خنده گرفتن از مخاطب و بازی متفاوت کریم اکبری مبارکه از نکات مثبت این سریال است که مکمل خوبی در کنار توانایی‌های آقاخانی محسوب می‌شود تا این سریال مورد اقبال عمومی قرارگیرد.

حضور امیر معقولی و حرکت‌های بی‌نقص دوربین روی دست او نیز مزید بر علت شده تا کارگردان در نوع دکوپاژ و شیوه کارگردانی این سریال مسیر غیرمتعارفی را که آزاردهنده هم نیست ایجاد کند و حرکت نرم چرخشی اول برخی سکانس‌هایش را به‌عنوان نشانه و ساختار اصلی کارش قرار دهد.

● دودکش

سریال دودکش داستان دو خانواده است که زندگی ساده‌ای دارند و یک قالیشویی را اداره می‌کنند، اما هربار ماجراها و مسائلی برای آنها پیش می‌آید و برخلاف روال معمول سریال‌های ماه مبارک رمضان که حدود ۳۰ دقیقه‌ای هستند در ۲۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای تهیه شده است.

لطیفی همانند آثار قبلی‌اش زندگی را جدی می‌گیرد و در همین تناقض جدی و طنز است که شخصیت‌های دودکش شکل می‌گیرند و اگرچه خاطره بد فیلم ضعیف «پاریس تا پاریس» او هنوز در خاطره مخاطب هست، اما کارنامه کاریش آنچنان غنی است که بیش از هر چیزی سریال دودکش را به اعتبار کارگردان خوش ذوقش محمدحسین لطیفی بشناسیم و در تیتراژی که با قلم او آغاز می‌شود بر این موضوع صحه گذاشته شده و البته نوید این که مخاطب با اثری قابل قبول روبه‌روست.

قصه دودکش برشی از زندگی دو خانواده را به تصویر می‌کشد که کدورت ایجاد شده بین مردهای دو خانواده که منجر به کل‌کل آنان شده است باعث می‌شود مشکلات یکدیگر را ابتدا نبینند، ولی اتفاقات پیش ‌بینی نشده قصه که از نکات مثبت فیلمنامه برزو نیک‌نژاد است مانند دود سیاهی از دودکش خارج و از اطراف آدم‌های قصه محو می‌شوند تا همدیگر را بهتر ببینند و به کمک هم بیایند. و این قصه با شخصیت‌های ساده دلش به لودگی نیاز ندارد تا مخاطب را بخنداند، بلکه روایت شیرین آن است که برای مخاطب دلپذیر است. در واقع تمام شخصیت‌های دودکش از ضمیر کودکانه خود برای جذاب شدن قصه بهره می‌برند که همین عامل، طنز آن را متفاوت کرده است.

فیروز و بهروز دو شخصیت چاق و لاغر استن لورل و الیور هاردی را تداعی می‌کنند و در این میان بهروز مدام اشتباه می‌کند که رفتارهای او در تقابل با شخصیت جدی و عصبی فیروز موقعیت‌های طنز شیرینی را به وجود می‌آورد.

بازی هومن برق‌نورد در نقش فیروز شاید با بازی کارهای قبلی‌اش تفاوتی ندارد، اما نوع اتفاقات و هدایت محمدحسین لطیفی و نوع گریم، او را تا حدی متفاوت نشان می‌دهد و در راستای شخصیت طراحی شده فیروز پیش می‌رود. بازی هومن برق نورد تلفیقی از شخصیت لات‌منش اشک‌ها و لبخند‌ها و دزد و زورگوی ساختمان پزشکان است با این تفاوت که بخش خانواده دوستی و احساسی این شخصیت‌ها در دودکش قالب شده و همین ظرفیت، فیروز را محبوب کرده است. در مقابل امیرحسین رستمی نیز با توجه به این که خود را تکرار کرده است، اما جنس بازیش مقبول مخاطب است و احمق بودن کاراکتر بهروز را بخوبی به نمایش می‌گذارد. او بعد از هر خرابکاری به جای این که سرش را پایین بیندازد به بالا و به جای نامعلومی خیره می‌شود، گویی در تفکر است تا اشتباه خود را در ذهنش حلاجی کند که این نوع ایفای نقش، شخصیت بهروز را جذاب کرده است.

نقش نصرت نیز به نظر فقط برای پر کردن فضای قصه طراحی شده و کل‌کل او با فیروز برای پیشبرد قصه در مقابل کنش‌هایی که توسط بهروز ایجاد می‌شود، مهم به نظر نمی‌آید. اگرچه در قضاوت این مورد خاص زیاد پا فشاری ندارم، چرا که در زمان نگارش این مطلب ۹ قسمت از این سریال پخش شده و تا اینجا کاراکتر نصرت در حد معرفی شخصیت نمود داشته است با این توضیح که بهنام تشکر نسبت به نقش‌های قبلی‌اش انتظار‌ها را برآورده نمی‌کند و بازی متفاوتی ارائه نمی‌دهد.

سیما تیرانداز که ستاره این سریال است متفاوت ظاهر شده و نقش زنی ساده‌دل که عاشق همسرش است و در کارها به او کمک می‌کند را بدرستی ایفا می‌کند.

شاید اگر قضاوت درباره بازیگران این سریال را نسبت به کارگردانی و فیلمنامه، سرلوحه این مقاله قرار دادم از اهمیت قصه و کار محمدحسین لطیفی نشان دارد؛ چراکه قصه ساده و بی‌غل و غش دودکش به چنین بازیگرانی نیاز دارد و به نظر انتخاب بازیگران حتی شخصیت‌های فرعی مانند خواهر فیروز و همسر نصرت با بازی نگارعابدی و همچنین عالیه با بازی خوب الناز حبیبی نیز به درستی دقت کارگردان اثر را نمایان می‌کند، تا جمع خانوادگی‌ای را به تصویر بکشد که برای مخاطب ملموس است؛ زندگی‌ای که پیش از این، شاید فقط در سریال وضعیت سفید به کارگردانی حمید نعمت‌الله و فیلم مهمان مامان مهرجویی شاهد بوده‌ایم و زمانی که با چنین سبک روایتی روبه‌رو می‌شویم طبعا کارگردانی متفاوتی می‌طلبد.

اضافه شدن جواد عزتی در نقش یک روحانی به جمع بازیگران این سریال قطعا اتفاقات دودکش را شیرین‌تر خواهد کرد، اما برای قضاوت درباره کلیت سریال باید تا پایان پخش آن صبر کرد.

امیر افشار فتوحی