چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
لباس جدید روابط دمشق و بیروت
پس از گذشت ۵۶ سال از استقلال دو کشور سوریه و لبنان و به بیانی دیگر، پس از پایان قیمومیت فرانسه بر آن دو و برای نخستین بار، دو کشور در پانزدهم آگوست گذشته در دمشق تصمیم گرفتند تا آغازگر روابط دیپلماتیک باشند؛ تصمیماتی که در دیدار اخیر «میشل سلیمان»، رئیسجمهور لبنان از دمشق و گفتوگو با بشار اسد، رئیسجمهور سوریه به دست آمد. پیش از آن، شورای امنیت سازمان ملل متحد در قالب قطعنامه شماره ۱۶۸۰ (سال ۲۰۰۶) و آمریکا و فرانسه در قالب فشارهای سیاسی و بینالمللی، تلاشی دو چندان داشتند تا دمشق را ترغیب به آغاز روابط دیپلماتیک رسمی در قالب گشایش سفارتخانهها در بیروت و دمشق کنند.
به دنبال دستور رئیسجمهوری سوریه، سرانجام «بشار اسد» چهارشنبه گذشته، روزی که در روابط سوریه و لبنان به عنوان «روزی تاریخی» معرفی خواهد شد، دو طرف به صورت رسمی موافقتنامه ایجاد روابط دیپلماتیک را به امضا رساندند تا در آیندهای نزدیک سفارتخانههای دو کشور در بیروت و دمشق آغاز به کار کند.
تا پیش از آن، سازمان دهنده روابط سیاسی اقتصادی و نظامی دو کشور شورایی با نام «شورای عالی سوریه و لبنان» بود که از سال تأسیس در سال ۱۹۹۱ تاکنون ۱۲۰ موافقتنامه و قرارداد در بخشهای گوناگون کرده بودند.
روابط دوجانبه سوریه و لبنان در پنج دهه اخیر، شاهد تحولات و فراز و نشیبهای بسیار بوده است. روابط مردمی دو کشور به دلیل روابط فامیلی به ویژه در بخشهای شمالی و غربی لبنان با سوریه و نگاه خاص ایدیولوژیک رهبری سوریه در چهارچوب وحدت و یکپارچگی دو کشور در عهد مرحوم «حافظ اسد» و حمایتهای داخلی طرفهای سیاسی لبنانی از این نگاه، یکی از موانع طبیعی بر سر نگاه مستقلانه دو کشور به روابط بیروت دمشق بود. از این دریچه، بخش چشمگیری از لبنانیها و نیز سوریها بر این باور بودند که ایجاد روابط دیپلماتیک همه این تار و پودهای طبیعی بین مردم دو کشور را از بین میبرد و عملا جدایی تاریخی در روابط غیر رسمی دو کشور پدید میآورد؛ نگاهی که ریشه اصلی شکلگیری آن در اندیشه «وجود یک کیان واحد» حتی در ابعاد جغرافیایی دو کشور در چند دهه تجلی پیدا کرده بود.
سوریه که تنها کشور عربی هممرز با لبنان است، در سال ۱۹۷۶ با حمایت رسمی اتحادیه سران عرب به منظور پایان بخشیدن به جنگ داخلی لبنان، ارتش خود را به سوی لبنان گسیل داشت؛ جنگی که تا ۱۹۹۰ ادامه پیدا کرد. در این مدت، سوریه بارها و بارها با طرفهای لبنانی و اسرائیلی وارد جنگی تمام عیار شد؛ روندی که از سال ۱۹۷۶ تا ۲۰۰۵ موجب شد تا دمشق قدرتی بلامنازع در پایههای «قدرت سیاسی لبنان» به دست آورد، اما این روند در سپتامبر سال ۲۰۰۴ با صدور قطعنامه ۱۵۵۹ مسیر نزولی را پشت سر گذارد، چرا که شورای امنیت با صدور این قطعنامه، خواستار خروج ارتش سوریه از لبنان شده بود.
رئیسجمهور سوریه اجرای این قطعنامه را در مارس ۲۰۰۵ صادر نمود و همزمان با تحولات ترور رفیق حریری، روند عقبنشینی ارتش سوریه از لبنان نیز شدت یافت. این در حالی است که تاکنون ۷۶ قطعنامه از سوی شورای امنیت سازمان ملل درباره لبنان صادر شده که اغلب آنها درباره اسرائیل بوده است و مشهورترین آن قطعنامه شماره ۴۲۵ صادره در سال ۱۹۷۸ مبنی بر لزوم عقبنشینی کامل ارتش اسرائیل از سرزمینهای اشغالی لبنان است.
در این میان، آنهایی که پس از تحولات سال ۲۰۰۵ لبنان به «صف مخالفان سوریه» و همپیمانی رسمی با آمریکا و فرانسه در این کشور پیوستند، قطعنامه ۱۵۵۹ شورای امنیت را هموزن قطعنامه ۴۲۵ ارزیابی میکنند این در حالی است که همه میدانند که اگر ارتش سوریه از سال ۱۹۷۶ در لبنان استقرار نمییافت، بدون شک و به رغم همه مشکلات و تحولات سیاسی داخلی لبنان، مرزهای جغرافیایی لبنان اکنون به نفع اسرائیل کاملا تغییر کرده بود.
در طی دورانی که دو کشور روابطی عادی و طبیعی بدون سفارتخانه را پشت سر میگذراندند، شورای عالی لبنان و سوریه (تحت عنوان هماهنگی و برادری) همه کاره تصمیمات استراتژیک آشکار دو کشور بود. با آنکه در تصمیم جدید بین بیروت و دمشق هیچگونه اشارهای به الغای وظایف این شورا نشده است، اما آشکار و روشن است که از این پس، وظایف آن به سفارتخانههای دو کشور منتقل خواهد شد. از همین روی بیشتر لبنانیها انتظار دارند تا مقر این شورا در دمشق در منطقه «ابو رمانه» به سفارت لبنان در سوریه تبدیل شود.
به رغم حاکمیت رسمی این شورا در پانزده سال بر روابط رسمی دو کشور، اما روابط سیاسی و اقتصادی دو کشور ناشی از تحولات امنیتی و نظامی در لبنان دستخوش تغییرات گستردهای بوده است که بیشترین نماد آن در بسته شدن مرزهای زمینی سوریه به روی لبنان ظاهر میشده است. در این میان، قدرت برندهتر و اساسی تر همیشه در دست دمشق بوده، زیرا تنها راه زمینی بینالمللی لبنان به سوی جهان خارج فقط از سوریه میگذرد.
با آن که مخالفان سوریه در لبنان که در جریان ائتلاف احزاب و سازمانهای لبنانی مسلمان و مسیحی و دروزی موسوم به «۱۴ مارس» سازماندهی شدهاند، بر این باورند که فشارهای سیاسی آنها سوریه را وادار به عقبنشینی و سپس تصمیم به ایجاد روابط دیپلماتیک با لبنان کرده است، اما سیر مواضع و نوع روابط دمشق با بیروت نشان میدهد که سوریه در یک اقدام مهم و با نگاهی عمیقتر به تحولات سیاسی منطقه و جهان اقدام به ایجاد روابط دیپلماتیک با بیروت کرده است و این کار، باعث تغییر موضوع سوریه در رابطه با تحولات لبنان با اسرائیل، لبنان با منطقه و لبنان با سوریه نخواهد شد.
جناح «۱۴ مارس» در حالی مدعی «وادار ساختن سوریه» به تغییر در مواضع سیاسیاش است که یک جناح بسیار پرقدرتر از آن یعنی «جناح ۸ مارس» در لبنان وجود دارد که همپیمانانی بسیار قدرتمند با سوریه را در دل خود دارد.
این کار سوریه، راه را بر فشارهای بینالمللی علیه این کشور خواهد بست و بستر جدیدی برای روابط با لبنان ایجاد خواهد کرد. حتی در داخل لبنان، تقریبا همه مخالفان سوریه نیز آن را به عنوان یک گام مثبت ارزیابی کردهاند، اما یک پرسش اساسی در این بین هست و آن این که مگر آغاز روابط دیپلماتیک رسمی بین دمشق و بیروت موجب بر هم زدن موازنههای استراتژیک در منطقه یا لبنان خواهد شد؟ و آیا منجر به تغییرات در مناسبات سیاسی اقتصادی و یا امنیتی و نظامی دو کشور میشود، چرا که سوریه عملا از سال ۲۰۰۵ از این کشور بیرون رفته و از دور بر تحولات این کشور نظارت میکند و آیا در این دوران و به رغم رویدادهای مهم همچون ترورهای سیاسی در این کشور و یا جنگ سی و سه روزه اسرائیل علیه مقاومت اسلامی لبنان، تغییری در موازنه قدرت سوریه در لبنان شکل گرفته است؟
این همه در حالی بوده است که دو کشور از نظر نظام سیاسی، اقتصادی و اجتماعی از شکل کاملا متفاوتی از یکدیگر برخوردار بوده و در حقیقت، هیچ شباهتی بین نحوه اداره دو کشور وجود ندارد و از نظر اجتماعی ( با توجه به نظام طایفی حاکم در لبنان) نیز بسترهای کاملا متفاوتی در دو کشور هست، اما به رغم همه این امور، سوریه همچنان به عنوان یکی از عوامل مهم سرنوشتساز در تحولات داخلی لبنان حضور داشته است. همه این «نشانهها و خطهای جدا» در چند دهه اخیر در مناسبات بیروت و دمشق برقرار بوده، اما هیچگاه موجب جدایی «مرزهای تعیین کننده و سرنوشت ساز» در بین دو کشور نشده است.
آغاز روابط دیپلماتیک دو کشور نیز در آینده نمیتواند موجبات جدایی دو کشور را فراهم کند، بلکه «ساختار قدیمی روابط» را در یک نظام جدید شناخته شدهتر قرار میدهد و چه بسا قدرت بیشتر مناسبات دیپلماتیک بیروت و دمشق را فراهم آورد. از این مرحله به بعد، مهمترین پرسشها این است که نخستین سفیر لبنان در دمشق از میان کدام یک از طوایف لبنانی برگزیده خواهد شد؟ و پرسشی که چه بسا از درجه اهمیت کمتری برخوردار باشد و آن این که سوریه سفارت خود را در کجای بیروت مستقر خواهد نمود؛ این دو میتواند پیامهای سیاسی جداگانهای در روابط جدید دیپلماتیک بین سوریه و لبنان داشته باشد.
علی منتظری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست