دوشنبه, ۲۰ اسفند, ۱۴۰۳ / 10 March, 2025
مجله ویستا

نظریه متر و معیار است


نظریه متر و معیار است

رابطه ترجمه و نظریه

رابطه ترجمه و نظریه، همواره از موضوعات بحث‌برانگیز بوده است. چه نسبتی میان این‌دو می‌توان برقرار کرد؟ بهزاد برکت در این‌باره معتقد است: «ما بیش از آنکه به بازخوانی نظری ترجمه نیاز داشته باشیم، محتاج نظریه‌خوانی هستیم. چون اساسا چیز زیادی از نظریات ترجمه نمی‌دانیم. معلوم است کسی با نظریه‌دانستن، مترجم نمی‌شود. اما آن زمان هم گذشته که صرفا با مشق‌ ترجمه بتوان مترجم شد.

نظریه متر و معیار است. به ما وسعت دید می‌دهد و معلومات شمی ما را تبدیل به دانسته‌های آگاهانه می‌کند. با این همه نکته ظریف این است که چرا میل به دانستن نظریه نداریم؟ پاسخ البته صرف‌نظر از این غفلت تاریخی ما که کار نظری را بی‌اعتبار می‌داند، این است که بلد نیستیم نظریه را کاربردی کنیم. من کمتر مترجمی را دیدم که حرف‌هایش مستند به آرای نظری باشد. کمتر مترجمی را دیدم که مثلا در یک سمینار مربوط به ترجمه شرکت کند. برای قاطبه مترجمان ما، معلومات نظری کار اضافی و هدر‌دادن وقت و نیرو به حساب می‌آید.

عموما در دانشگاه‌ها عده‌ای هم هستند که فقط کار تئوریک می‌کنند و آنقدر حرف‌های پیچیده راجع به ترجمه می‌زنند که هر مترجمی را فراری می‌دهد. پس می‌بینید امروز هرچند که ما به طور جدی نیاز داریم که کار نظری کنیم از آن بیشتر نیاز داریم که دانش نظری‌مان را کاربردی کنیم. از جمله تظاهرات این کاربردی‌کردن در حوزه عمومی، رابطه مستمر و ارگانیک میان مترجم و صاحبنظران ترجمه است. این رابطه از جمله عواملی است که جریان ترجمه را در تعادل نگه می‌دارد. از یک‌سو کمک می‌کند که مباحث مربوط به ترجمه عوامانه نشود و از سوی دیگر اجازه نمی‌دهد که این مباحث آنقدر نظری شود که هیچ گره‌ای از گره‌های ترجمه را باز نکند.»

بهزاد برکت، گریزی به ترجمه شعر نیز می‌زند، چراکه برخی معتقدند شعر اساسا ترجمه‌ناپذیر است. به باور او در زمان ما هیچ حوزه‌ای مثل حوزه ترجمه شعر تا این حد مساله‌آفرین نبوده است: «صدها مقاله از نظرگاه‌های مختلف، ترجمه شعر را بررسی کرده و هنوز هم اما‌و‌اگر در این مورد کم نیست. با این حال به یمن کارهایی که شده دستاوردهای فوق‌العاده‌ای هم حاصل شده است.

دیگر بعید است که هیچ اهل فنی با جمله ساده‌ «شعر ترجمه‌ناپذیر است» کار را تمام‌شده تلقی کند. ضمن اینکه من هیچ آدم جدی‌ای را در حوزه ترجمه نمی‌شناسم که گفته باشد آسان‌ترین ترجمه، ترجمه شعر است. تامل در مفردات و کلیات ترجمه شعر آنقدر حایزاهمیت است که از منظر این تامل‌ها و البته پاسخ به پرسش‌هایی که ترجمه شعر ایجاد می‌کند، بخش مهمی از مبهمات مربوط به ترجمه سایر حوزه‌ها به‌ویژه در عرصه علوم انسانی به سامان خواهد رسید.» او درباره تاثیر ترجمه شعر، بر شعر امروز ایران می‌گوید: «گروهی بر این باورند که شعر فارسی به سبب سنت قدرتمند و طولانی‌اش، به ناچار یکسره از قواعد این سنت تبعیت می‌کند و از عوامل و عناصر و جریان‌های بیرون از آن تاثیر نمی‌گیرد.

با این همه بد نیست بدانیم که از جمله بنیادی‌ترین محرک‌های شکل‌گیری شعر نیمایی، آشنایی نیما با جریان شعری یا جریان‌های شعری بیرون از این سنت بود و باز جالب است که بدانید این تاثیر‌پذیری به صورت مستقیم و غیرمستقیم بعد از نیما همواره ادامه داشته، یعنی تاثیرگذارترین شاعران پس از نیما، یا خودشان با دانشی کم و زیاد شعرهایی را به زبان‌های خارجی عمدتا فرانسه، انگلیسی و آلمانی خوانده‌اند یا با ترجمه‌هایی از این اشعار به فارسی آشنا بودند. در عین حال شکل سومی هم در کار است و آن تاثیر‌پذیری شاعران جوان‌تر از شعر شاعرانی است که از اشعار غربی‌ها متاثر بودند. این جریان کماکان ادامه دارد. اما مثل خیلی حوزه‌های دیگر در ایران، خود به خودی، شمی و بی‌برنامه است. یکی از کارهایی که ترجمه شعر می‌تواند کند، توجه جدی و سنجیده به همین مطلب است. من تردید ندارم که این توجه نتایج بسیار فرخنده‌ای را برای شعر معاصر ایران به همراه خواهد داشت.»