یکشنبه, ۱۶ دی, ۱۴۰۳ / 5 January, 2025
اندر ضرورت آموزش ضمن خدمت کارکنان چاپخانه ها
هنرستانهای چاپ محدود هستند ولی فارغالتحصیلان و دیپلمههای هنرستان که تعدادشان نسبت به چاپخانههای سراسر کشور بسیار اندک بوده است، اغلب جذب حرفههای دیگری در بازار کار شدهاند و تعداد بسیار کمی از آنها وارد کار چاپ شدهاند. در مورد دانشجویان کاردانی و کارشناسی چاپ نیز کم و بیش چنین نسبتی در اشتغال به کار چاپ، دور از انتظار نیست. در اینجا قصد نداریم به دلایل این وضع بپردازیم، زیرا رابطه رشته تحصیلی و بازار کار در رشتههای دیگر نیز با نسبت کمتر یا بیشتر، به همین ترتیب است.
مقصود از طرح این مساله در اینجا این است که یادآور شویم ، آموزش چاپ بیش از هر کس دیگری، نیاز کارکنان و شاغلین این رشته است. متاسفانه این بخش کمترین عنایت را به امر آموزش دارد. بنابراین وضع صنعت چاپ به این حال و روز است که میبینید.
بهتر است آقایان مسوولان دولتی و مدیران تشکلهای صنفی و حرفهای به جای طرح برنامههای دور و دراز و صحبت از قابلیتهای صادراتی صنعت چاپ و جایگزینی آن به جای صنعت نفت یا ادعاهای مشابه، با درک این نقطه ضعف اساسی، چارهای برای جبران نارساییهای آموزشی دستاندرکاران صنعت چاپ بیاندیشند. آخر چگونه ممکن است در جایی که اپراتورها هیچگونه آموزش مقدماتی ندیدهاند، ابزار کنترل کیفیت را در اختیار ندارند و اساسا نمیشناسند، راجع به خواص مواد مصرفی اطلاعات ندارند و نسبت به سادهترین مسایل، غیرکارشناسانه و به طریقی مشکل ساز عمل میکنند، بتوان از جذب کارهای صادراتی صحبت به میان آورد؟!
به نظر میرسد در کشور ما، حرفها و ادعاهای بزرگ طرفداران بیشتری دارد تا انجام سادهترین امور- و البته فوریترین کارها.
● مسوولیت مدیران
برای جلوگیری از هر گونه سوءتفاهم در مورد ضرورت آموزش کارکنان، لازم است به تاکید یادآور شود که هم مدیران و هم کارکنان در این زمینه مسوولیت دارند. اما مسوولیت مدیران و صاحبان چاپخانهها و مراکز دیگر به مراتب سنگینتر است. آنها هستند که میبایست زمینه را برای بازآموزی کارکنانشان فراهم سازند، فرصت کافی در اختیار کارکنان بگذارند و هزینهها را تقبل کنند. چرا که در نهایت آنها هستند که از نتایج این آموزشها و تاثیر آن در عملکرد مطلوبتر و موفقتر کارگاهشان، بهرهمند میشوند.
متاسفانه اغلب قریب به اتفاق مدیران چاپخانهها و لیتوگرافیها تمایلی به اعزام کارکنان به مراکز آموزشی و تشویق آنها به ارتقای دانش فنی و آگاهیهای حرفهای ندارند. هر چند به طور مکرر از ضعف دانش فنی و عدم گسترش مهارت کارکنان، متحمل آسیبها و ضرر و زیانها میشوند، به سختی ممکن است به پرداخت هزینه برای آموزش کارکنان تن بدهند.
بسیاری از صاحبان چاپخانههایی حاضرند برای خرید کاغذ یا مواد مصرفی مختلف پول نقد بپردازند، حتی اگر چندان مرغوب نباشد، هزینه کردن در زمینه آموزشی را توجیهپذیر نمیدانند.
به نظر میرسد باید چیزی قابل لمس فیزیکی باشد، جسم داشته باشد، با کیلو و تن سنجیده شود تا حاضر باشیم برایش هزینه بپردازیم، اما آموزش حرفهای و ارتقای سطح مهارت کارکنان چه فایدهای دارد؟
چاپخانهدارانی که با تحمل مشقات زیاد و پرداخت هزینههای بسیار سنگین و رفتن زیر بار تعهدات مالی، ماشینها و دستگاههای گرانقیمت را خریداری میکنند، حاضر نمیشوند برای تربیت نیروی کار، معادل درصد ناچیزی از قیمت ماشین، هزینه بپردازند. در نتیجه نه از قابلیتهای آن ماشینآلات و دستگاهها به درستی استفاده میبرند و نه راندمان مطلوب را به دست میآورند. بدین ترتیب علی رغم نوسازی چاپخانه و نصب ماشینهای پیشرفته، پیشرفت قابل توجهی را تجربه نمیکنند. حتی چه بسا بر اثر ندانمکاری اپراتور، آسیبهایی به ماشین وارد شود یا اشکالاتی پدید آید که به کیفیت کارهای چاپی صدمه بزند و ضرر و زیانهایی را متوجه چاپخانه سازد.
در نظر بگیرید توقف فقط یک روزه ماشین چاپ بر اثر ناآگاهی اپراتور و ایجاد اشکال فنی در ماشین چاپ، چه مقدار به زیان چاپخانه تمام میشود. با هزینه یک تعمیر جزیی، یا هزینه ضرر ناشی از توقف یک روزه ماشین، میتوان شرایط آموزش همان اپراتور را فراهم ساخت و آرامش و اطمینان خاطر را به چاپخانه آورد.
متاسفانه هنوز این واقعیت مسلم به درستی درک نشده که هزینه برای تربیت نیروی انسانی و ارتقای مهارتها و دانش فنی کارکنان، نوعی سرمایهگذاری است، نه هزینه کردن. اگر با خرید یک ماشین چاپ جدید، انتظار دارید کسب و کارتان رونقی بگیرد، مطمئن باشید که ارتقای دانش فنی کارکنان نیز میتواند چنین نتیجهای داشته باشد. وقتی کارکنان بخشهای مختلف چاپخانه مهارت بالاتری کسب کنند، سود آن قبل از هر کس به حساب چاپخانه میرسد. بنابراین صاحب کارگاه بیش از هر کس دیگری میبایست پیشقدم شود و فرصت کافی در اختیار کارکنان قرار دهد و هزینههایشان را بپردازد تا آنها اطلاعات و مهارتهای خود را ارتقا بخشند. کارگر که خودسرانه نمیتواند از زمان کار بزند و به کلاس برود و توان و انگیزه کافی برای پرداخت هزینههای آموزشی ندارد.
برخی از مدیران، بر این باورند که کارگران جزء ثابت یک کارگاه نیستند و ممکن است روزی چاپخانه را ترک کنند، بنابراین حیف از پولی که صرف آموزش آنها شود. علاوه بر این نگران بالا رفتن سطح توقع کارکنان به دنبال کسب مهارتها و دانش فنی هستند. این موارد را باید مدیریت کرد. راهحل چنین احتمالاتی، فرار از آموزش نیست. اگر رویکرد مدیران و صاحبان چاپخانهها به سوی حمایت از آموزش باشد، حتی در صورت جابهجایی کارگران آسیبی به چاپخانهداران نمیرسد، زیرا در آن صورت این کارگران ماهر و آموزشدیده هستند که جابهجا میشوند و درصورت رفتن یک کارگر ماهر، میتوان امیدوار بود که کارگر ماهر دیگری به جای او استخدام شود.
به هر حال مهمترین مساله در زمینه آموزش، نگرش صاحبان و مدیران واحدهای چاپی است که بدون آن، نمیتوان انتظار تحول داشت. اگر همین معدود مراکز آموزشی که ایجاد شدهاند بازار گرمی ندارند، دلیل آن در بیانگیزگی مدیران چاپخانهها برای اعزام کارکنانشان به این دورهها و نیز بیاعتمادی نسبت به نتایج این دورههاست.
● مسوولیت متخصصان
استادان، مدرسان و متخصصان صنعت چاپ به جای انتظار از مدیران چاپخانهها برای مراجعه به آنها و پرداخت هزینه جهت آموزش کارکنانشان، میبایست خود با احساس مسوولیت و درک نیازهای صنعت چاپ، پیشقدم شوند. به مدیران و صاحبان کارگاهها مراجعه کنند، از طریق دعوت آنها به سمینارهای آموزشی، قابلیتهای خود را به آنها نشان داده و اعتمادشان را جلب کنند.
صاحبان چاپخانهها قبل از هر گونه هزینه در راه ارتقای مهارت و دانش فنی کارکنان، مایلند از دستاوردهای مشخصی که این آموزشها میتوانند در بر داشته باشند، باخبر شوند.
به جای ادعاها و سخنان کلی، بهتر است شرح درسها و جزییات مطالب مورد بحث در کلاسها و دورههای آموزشی به مدیران واحدها، استادکاران، اپراتورها و علاقهمندان ارایه شود تا درک ملموستری از مواد آموزشی پیدا کنند. در ضمن طرح جزییات آموزش است که آنها میفهمند چه مطالب متنوعی را درباره حرفه خود نمیدانند یا به طور دقیق و کامل نمیدانند، بنابراین آنهایی که تمایلی به جبران کاستیها و حرکت به جلو دارند، هزینههای معقول آموزش را پذیرا خواهند شد. به جای این که به طور کلی بگوییم آموزش آمادهسازی فایل برای خروجی- که همه فکر میکنند، آن را بهطور کامل بلد هستند- بهتر است جزییات مربوط به یک گردش کار، مراحل کنترلی، نمونهگیری، ترامگذاری و ... یک به یک نام برده شود. در آن صورت هم مدیران و هم مجریان و استادکاران خواهند دید که چیزهای زیادی برای یاد گرفتن وجود دارد.
به همین ترتیب در مورد چاپ و صحافی و مواد مصرفی، آن قدر مطالب دقیق و نکتههای ریز و درشت وجود دارد که مدیران عاقل با دیدن ریز آن مواد آموزشی به مزایای آنها پی خواهند برد.
البته از حق نگذریم که اعلام ریزبرنامهها به تنهایی نمیتواند اعتمادسازی کند. مدرسان و مدیران آموزشگاهها میبایست ضمن گردآوری منابع معتبر، اتخاذ روشهای آسان انتقال مفاهیم، تدارک نوعی محیط کارگاهی و آزمایشگاهی - در حد امکان- و تامین وسایل کمکآموزشی، در عمل کیفیت آموزشهای خود را به اثبات رسانند تا به تدریج بر تعداد داوطلبان این آموزشها افزوده شود.
● مسوولیت کارکنان
درباره نقش دولت و مدیران کارگاهها و مدرسان سخن گفتیم، اما جا دارد تاکید ویژهای بر نقش کارکنان و اپراتورها و استادکاران واحدهای چاپی داشته باشیم، درست است که به طور کلی اختصاص دقت و هزینه را میبایست مدیران واحدها تقبل کنند، اما انگیزه یادگیری را که نمیتوانند در کارگران ایجاد کنند. اگر صاحبان کارگاهها پس از صرف هزینه به دلیل بیانگیزگی و سهلانگاری کارکنان، با نتیجه مطلوبی مواجه نشوند و تاثیر مثبت این دورهها را در عملکرد حرفهای کارکنان دورهدیده نبینند، دلسرد میشوند و از اعزام افراد بعدی خودداری میکنند.
استادکاران و کارگرانی که وارد صنعت چاپ شدهاند، برای ارتقای موقعیت خود و کسب جایگاه و درآمد بالاتر، ناگزیر از ارتقای مهارت حرفهای هستند. آنها میبایست بیش از مدیر کارگاه و هر کس دیگری، خواهان افزایش دانستهها و کسب مهارتها باشند تا موقعیت بهتری در بازار کار پیدا کنند و آینده حرفهای خود را تضمین کنند.
استادکارانی که در لحظهای از زندگی احساس کرده باشند همه چیز را میدانند و پرسیدن و طلب دانش و یادگیری را عار بدانند، در بازار کار سالهای آینده، جایی نخواهند داشت.
کسانی که از فراگیری عاجزند یا حوصله گوش کردن و آزمودن روشهای تازه را ندارند، تا پایان عمر با دانش و تجربه ناقص خود، روزگار میگذرانند و هر چه پیشتر بروند، بیشتر از قافله عقب میمانند.
استادکاران عزیز کافی است به همین مختصر مطالبی که درباره ماشینآلات، مواد مصرفی، نرمافزارها و روشهایی که در ماهنامه صنعت چاپ درج میشود، نگاهی بیندازند تا ببینند که چه مقدار از نکات ضروری در حرفه آنها، تازه و نوپدید است. همه کسانی که میخواهند از طریق فعالیت در حرفه چاپ زندگی خود را بگذرانند، میبایست به ارتقای مهارت و دانش فنی خود توجه کنند.
اگر مدیر کارگاه به هر دلیل نخواهد در مورد آموزش کارکنان هزینه کند، شاید نتوان به او ایراد گرفت. اما کسی که نان خود را از طریق کار در صنعت چاپ و دریافت حقوق و حقالزحمه درمیآورد، نمیتواند نسبت به ارتقای حرفهای خود بیاعتنا باشد. در واقع این استادکاران و کارکنان صنعت چاپ هستند که میبایست آموزش را طلب کنند و صاحبان کارگاهها را به این مهم برانگیزانند.
محمود مختاریان
مدرس و کارشناسرسمی چاپ
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست