هرچه ماهرتر باشید، بیشتر لذت می‌برید

بعد از تمام شدن امتحانات سال دوم دبیرستان در یک تابستان گرم در مزرعه‌ای شروع به کار کردم. کار من در آن مزرعه درو کردن محصول بود. البته باید بگویم که فقط سعی می‌کردم این کار را انجام …

بعد از تمام شدن امتحانات سال دوم دبیرستان در یک تابستان گرم در مزرعه‌ای شروع به کار کردم. کار من در آن مزرعه درو کردن محصول بود. البته باید بگویم که فقط سعی می‌کردم این کار را انجام دهم ولی حاصل کار رضایتبخش نبود چون کار درو به عهده یک شرکت بزرگ بود و درو کردن با یک ماشین دروی غول‌پیکر انجام می‌شد. آن روز بعدازظهر اصلا دوست‌داشتنی نبود و من به کُندی در کنار کسی کار می‌کردم که مهارت زیادی داشت و با سرعت چند برابر من کار می‌کرد. احساس ناتوانی می‌کردم گویی در جنگی گیر کرده بودم و روی یک تانک غول‌پیکر از این‌سو به آن‌سو کشانده می‌شدم.

همانطور که احتمالا حدس می‌زنید در ابتدا این کار برای من بسیار هولناک بود. خرمن‌ها را خراب می‌کردم و سنگ و کلوخ بود که داخل دستگاه می‌شد و از آن‌سو با خرمن‌ها به هوا پرت می‌شد آن هم درست روی سرِ سَرکارگر!

از آن کار احساس خوبی نداشتم و این تجربه داشت انگیزه مرا برای ادامه کار از بین می‌برد. ولی وقتی که «تراویس» همان سَرکارگر مرا زیر بال و پر خود گرفت همه چیز عوض شد. بعد از اینکه به کار کردن من خندید به سمت من آمد و تجارب خود را به من آموخت به سؤالاتم پاسخ داد و اشتباهاتم را گوشزد کرد.

میانه تابستان بود، بعد از کار کردن تا دیروقت و گاه بیدار ماندن تا نیمه شب برای اینکه بتوانم کارهایم را تمام کنم، کم‌کم بهتر شدم و مهارت پیدا کردم و اطرافیان هم از کار من راضی بودند و همچنان که مهارتم بیشتر می‌شد انگیزه من برای کار کردن بیشتر می‌شد.

هیچ‌کس از کار کردن خودش مانند آدم‌های دست و پا چلفتی خوشش نمی‌آید. اگر هر کسی کارش را به نحو احسن انجام دهد نه تنها خود بلکه دیگران هم از مهارت او لذت خواهند برد.

در واقع نکته این داستان که برایتان تعریف کردم؛ در این است که مهارت‌های حرفه‌ای خود را تقویت کنید، نه برای اینکه رئیس شما خوشش بیاید، بلکه فقط به این دلیل که خودتان احساس خوبی خواهید داشت. هرچه در انجام حرفه خود ماهرتر شوید از انجام آن راضی‌تر خواهید بود.