یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

مصالحه با طالبان


مصالحه با طالبان

نگاهی به یک راهبرد کلان جایگزین در افغانستان

«مصالحه با طالبان؛ استراتژی کلان جایگزین در افغانستان» عنوان کتابی است که مؤسسه کارنگی اخیراً به چاپ رسانده است. در این کتاب آخرین وضعیت افغانستان و نیروهای غربی در این کشور جنگ زده مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب در چهار فصل با عناوین سیاست‌های درهم تنیده مصالحه، تفکر درباره مصالحه به صورت استراتژیک، پیروزی در جنگ به وسیله‌ شفافیت اهداف، و پیروزی در جنگ به وسیله شفافیت استراتژی و در انتها یک نتیجه‌گیری تنظیم شده که حاوی توصیه‌هایی به دولت آمریکا برای برون رفت از بحران افغانستان است. نوشتار حاضر چکیده ای از این کتاب در اختیار شما می گذارد.

در حالی که از سال ۲۰۰۸ میزان خشونت در افغانستان به بالاترین حد خود رسید و نارضایتی عمومی از دولت حامد کرزی به خاطر گسترش فساد، شکست‌ طرح‌های توسعه و اداره مملکت و استمرار تولید مواد مخدر افزایش یافت، آمریکا نیز به تدریج از همان زمان با مشکلات عدیده‌ای روبرو شده است. ناتوانی سربازان سازمان آتلانتیک شمالی ناتو در شکست دادن طالبان، به شکلی که بسیاری در اروپا و آمریکا انتظار داشتند، همراه با افزایش نارضایتی افغان‌ها در مورد تلفات غیرنظامی ناشی از عملیات نظامی و از همه بدتر تبلیغات مؤثر و هوشمندانه طالبان، باعث نارضایتی عمومی و تردیدهای جدیدی در مورد عقلانی و کارآمد بودن استراتژی نظامی و سیاست‌های کنونی مخرب در افغانستان شده است. اکنون این پرسش در محافل سیاسی غرب مطرح شده که آیا این جنگ پیروزی خواهد داشت؟

همان طور که رئیس جمهور باراک اوباما در بررسی استراتژی خود گفت اکنون دامنه وسیعی از راه‌حل‌های جدید از افزایش عملیات نظامی در افغانستان تا اداره مذاکرات کلان جدید با شرط‌بندی‌های اصلی منطقه مطرح شده است. قدرت گرفتن مجدد طالبان یکی از مهمترین معضلات فعلی افغانستان است. طالبان در چارجوب گروه های مقاومت در دهه ١٩٨٠ و در راستای مقابله با حضور نیروهای شوروی در افغانستان و سپس در مرحله بعدی به منظور مقابله با نفوذ ایران در افغانستان، براساس یک تفکر متحجرانه به وجود آمد. طالبان پس از به قدرت رسیدن در افغانستان، تنها توسط سه کشور عربستان سعودی، امارات و پاکستان به رسمیت شناخته شد. با اشغال افغانستان توسط آمریکا بعد از حملات ١١ سپتامبر، نیروهای طالبان به آن سوی مرزهای افغانستان فرار کردند و در مناطق مرزی میان افغانستان و پاکستان مستقر شدند. از آن زمان به بعد طالبان ضمن انجام عملیات پراکنده علیه نیروهای آمریکایی و ناتو، به تدریج مناطقی را در نواحی مرزی پاکستان و جنوب افغانستان در اختیار گرفتند. گسترش فعالیت های طالبان از افغانستان به پاکستان، نگرانی‌های بین‌المللی را موجب شده است؛ به نحوی که وزیر خارجه آمریکا از خطر احتمال تسلط طالبان بر پاکستان، سخن گفته؛ این در حالی است که پاکستان به سلاح های هسته‌ای مجهز است. ضرورت جلوگیری از گسترش نفوذ طالبان در افغانستان و پاکستان بیش از هر زمان دیگری حتی در پاکستان که به وجود آورنده آن است و آمریکا که در مقطعی حامی طالبان بود، احساس می شود.

بیانیه سریع اعلام شده رئیس جمهور اوباما درباره استراتژی جدید «افغانستان ـ پاکستان» راه‌حل آشفته جدیدی را برای منازعات نشان می‌دهد. پررنگ شدن مسئله مصالحه با طالبان از جمله پیشنهادهایی است که حتی در گزارش رسمی دولت در خصوص سیاست آمریکا در پاکستان و افغانستان نیز ذکر شده است. در حالی که چنین مسئله‌ای چند سال قبل مورد تمسخر قرار می‌گرفت، اکنون بسیاری در اروپا و آمریکا آشکارا معتقدند که ایجاد ثبات در افغانستان ممکن است مستلزم این امر باشد. در واقع، طرح مذکور بدترین رهیافت در این زمان است و مادامی که طرفداران اصلی طالبان مطمئن هستند پیروزی نظامی آنها در افغانستان اجتناب‌ناپذیر است، این طرح محکوم به شکست است. بنابراین امروز هر تلاشی برای مصالحه، اعتبار توانایی آمریکا و موفقیت مأموریت افغانستان را تضعیف می‌کند.

مهمترین مسئله این است که مصالحه با طالبان نابهنگام و برای موفقیت اهداف غربی غیرضروری است. مردم افغانستان، با اکثریت ۸۴ درصد به ۴ درصد، هنوز به شدت مخالف طالبان هستند و نه تنها آنها را بزرگترین تهدید علیه کشورشان می‌دانند بلکه ناامیدانه خواهان موفقیتی هستند که شاید با افزایش و گسترش حضور نیروهای نظامی غربی در کشورشان حاصل شود. متعاقباً، گرچه وضعیت افغانستان جدی است، این امر به معنای ناامیدی نیست و می‌توان این وضعیت را با تعدیل موزون استراتژی کنونی ناتو که از جمله شامل انجام دوباره عملیات درست و مناسب ضد شورش می‌شود، بازتعریف کرد.

سئوال اصلی برای ایالات متحده این است که چگونه به پیروزی در افغانستان دست یابد؟ اگر پیروزی ـ در صورتی که گروه اکثریت طالبان به عنوان مخالفان صلح در نظر گرفته شوند ـ قابل حصول باشد، مصالحه بین برخی عناصر طالبان و دولت افغانستان امکان‌پذیر خواهد بود، اما به شکل پارادوکس گونه‌ای در این زمان چنین اقدامی کمترین ضرورت را دارد.

دستیابی به پیروزی در هر رویدادی مستلزم ساختن دولتی کارآمد در افغانستان است که بتواند حاکمیت سرزمینی خود را کنترل کند و امنیت فردی را تأمین نماید و از طرف دیگر بتواند مسئولیت‌پذیری و توسعه اقتصادی ضروری برای تضمین ثبات داخلی را بر عهده بگیرد. موفقیت در این زمینه ضروری است حتی اگر ایالات متحده بر اهداف محدودی هم چون شکست القاعده و متحدانش متمرکز باشد. با این حال آن چه اکنون مورد نیاز است، تصمیم قاطعانه آمریکا در استمرار مشارکت در تضمین امنیت افغانستان در بلندمدت است. نشانه‌های بی‌صبری آمریکا مبنی بر در نظر گرفتن استراتژی خروج، شورشیان را به مقابله با ائتلاف بین‌المللی تشویق می‌کند؛ گروه‌های برجسته افغان که تاکنون درگیر نبوده‌اند را به ایستادگی در موضع دمدمی‌مزاجانه خود وا می‌دارد؛ و باعث می‌شود اسلام‌آباد از حمایت از طالبان دست نکشد، از آن جا که آنها بار دیگر می‌توانند حفاظت از منافع پاکستان در کابل را تضمین کنند.

حمایت شتابان آمریکا از افغانستان برای تضمین خروج اولیه دیگر مؤثر نخواهد بود. چنین رهیافتی به شورشیان، گروه‌های غیردرگیر و دولت‌های منطقه انگیزه می‌دهد که به سادگی منتظر خروج واشنگتن باشند تا آنها به حفاظت از منافع خود به وسیله‌ی ابزارهایی بپردازند که نهایتاً به شکست تعهد رئیس جمهور اوباما یعنی «شکست القاعده و مبارزه با افراط‌گرایی» منجر خواهد شد. هیچ راه کم هزینه ای برای پیروزی در افغانستان و یا استراتژی «بهبود و خروج» وجود ندارد. تنها تعهد جدی و بلندمدت برای ساختن یک دولت کارآمد در افغانستان ـ با عنوان استراتژی «سرمایه‌گذاری و تحمل» ـ مؤثر خواهد بود. در حالی که این رهیافت بدون شک به بار و ظرفیت سیاسی و اقتصادی کنونی آمریکا می افزاید، اجازه نمی‌دهد هزینه اهداف امنیت ملی آمریکا بیشتر و بیشتر شود.

به عنوان مثال ایده بهبود رسمی روابط با مخالفان پشتون که توسط کرزی مطرح می شود، به دلیل حمایت آنها از انتخاب مجدد وی به عنوان رییس جمهور است. از سویی دیگر عدم قاطعیت آمریکا و شرکای غربی در ادامه صریح جنگ به طور طبیعی انگیزه های کرزی را در گفتگو با طالبان افزایش می دهد که این طبیعتاً آمریکا را از اهداف اولیه منحرف می سازد. اساساً وقتی گفتگوها با مقامات آمریکایی کاهش می یابد و کم رنگ می شود، سیاست ها بیشتر به سمت مصالحه در عوض یافتن راهی جدی برای غلبه بر مشکلات می رود و تأکید بر راهبرد خروج اهمیت بیشتری می یابد. اگر خروج غرب نتیجه مثبتی به بار آورد قابل احترام است، اما طالبان و بزرگان قبایل خواهان گسترش مجدد شورش ها و از بین بردن تمامی دستاوردهای سالیان اخیر هستند. در این جا نیروهای ائتلاف با تضاد عجیبی روبرو گردیده اند: اگر از مصالحه حمایت کنند بر بی نتیجه بودن فعالیت های سیاسی و نظامی اخیر صحه گذاشته اند و اگر بخواهند غیر از این عمل کند باید بطور قاطعانه ای گروه های شورشی و طالبان را از بین ببرند.

به هر حال به نظر، دست یابی به پیروزی و رسیدن به آن ضرورت غیرقابل انکاری است و برای تحقق این امر اعتقاد به این که شرایط امنیتی رو به وخامت در افغانستان جدی است باید ابتدائا وجود داشته باشد. پس از فهم این مطلب مهم ترین راهکاری که پیش روی آمریکا و متحدان قرار دارد تقویت دولت و ملت در این کشور است. همان گونه که اوباما و پترائوس نیز با اشاره به تاریخ این کشور بر آن اذعان دارند، باید تأکید بیشتری بر تقویت دولت - ملت سازی در افغانستان برای مقابله اصولی با چالش ها صورت گیرد.

احمد رشید قویاً بر این نکته تأکید دارد که نخبگان و روزنامه نگاران افغانی بیش از آن که واقعیت ها را در نظر داشته باشند، شباهت ها را مدنظر قرار می دهند. آنان همواره موقعیت آمریکا را با شرایط اتحاد شوروی در گذشته یکی می بینند و قبایل و ملت افغانستان را رام ناپذیر به تصویر می کشند. عده ای نیز منابع کم و راه طولانی مدت تا دست یابی به دولت - ملت سازی را نتیجه و علت ناکامی در آینده ذکر می کنند. از سوی دیگر به بیان احمد رشید متأسفانه سیاستمدارانی مثل جورج بوش نیز هیچ تصمیم و طرح درست و روشنی برای دولت - ملت سازی در افغانستان نداشتند.

اوباما نباید چنین اشتباهاتی را تکرار کند. هرچند وی تأکید داشته که طرح جامع و کاملی را با متحدان خود برای شکست القاعده و مبارزین افراط گرایی و نیز حمایت از مردم و دولت افغانستان ترسیم کرده است اما این خطر همیشه وجود دارد که برای دست یابی به چنین طرح هایی یا منابع کمی درنظر گرفته شود و یا اینکه تأکید بیشتر بر ماموریت های ضدشورش و ضدتروریسم به جای تلاش های دولت - ملت سازی در افغانستان و نیز حتی در پاکستان متمرکز گردد.

نویسنده: اشلی - تلیس

مترجم: افسانه - احدی / امیر محمد - سوری