یکشنبه, ۵ اسفند, ۱۴۰۳ / 23 February, 2025
چرا لیبرالیست نیستم

از جمله مکاتب مدرن و تاثیرگذار در دنیا بخصوص در غرب "لیبرالیسم" است. واژه لیبرالیسم برگرفته از لغت " Liberty" و به معنای آزادی است. آزادی در این عبارت محدود به امور خاصی نمیشود با این وجود در اصطلاح به آزادی اجتماعی و سیاسی اختصاص می یابد.
ارائه یک تعریف دقیق و جامع از آنچه که امروزه با عنوان لیبرالیسم مطرح می شود کار چندان سادهای نیست. شاید بتوان تفکر لیبرالی را در فردگرایی خلاصه کرد. در این دیدگاه ارزش فرد به خودی خود بر هر اجتماعی ترجیح داده می شود. آزادی فردی در تفکر آنان منجر به عدم مسئولیت پذیری می شود. ناگفته پیداست گاهی پذیرش تکالیف در قبال دیگر افراد اجتماع با آزادی شخصی در تعارض قرار می گیرد. در این صورت اگر کسی معتقد به آزادی باشد نمی تواند به راحتی زیر بار مسئولیت های اجتماعی برود. چه بسا انجام وظایف اجتماعی توسط فرد او را از داشتن یک حریم خصوصی محروم کرده و مانع بزرگی بر سر راه رشد و بروز استعدادهای درونی اش نیز باشد. رهایی از تمام وظایف گروهی و توجه به امیال شخصی، اساس و بنیاد تفکر لیبرالی است. تفکر سعدی که انسان ها را اعضای یک پیکر دانسته و درد و رنج هر یک را موجب غم و اندوه دیگری میداند، در دیدگاه لیبرالیست ها جایی ندارد. آزادی در نظر لیبرالی به معنای رد تکلیف ها، عدم تعهد در برابر هنجارها و مقابله با موانعی است که انسان را از رسیدن به خواسته هایش باز می دارد.
هر چند که ایدئولوژی لیبرالیستی به خود فرد باز می گردد ولی نتیجه آن به صورت مستقیم در جامعه بازتاب می کند و در ابعاد مختلفی از آن بویژه در اخلاق و سیاست نمود خواهد کرد. سکولاریسم و نادیده گرفتن ارزش ها نتیجه آزادی بدون هیچ قید و شرطی است. بی شک مطرح شدن چنین نگرشی در جهان امروز نقدهایی را نیز به همراه خواهد داشت.
۱) جدایی فرد از جامعه اولین اشکالی است که بر لیبرالیست ها وارد می شود. گسترش حس خودخواهی در اشخاص وجدان جمعی و اخلاق اجتماعی را از بین می برد. قطعا با رواج این گونه اندیشه در تک تک افراد یک جامعه، منافع عمومی به خطر خواهد افتاد. برقراری ارتباط بین این افراد تنها بر مبنای روابط تجاری و بر پایه سود و زیان شخصی شکل می گیرد. حضور در جامعه زمانی معنا پیدا می کند که بتواند یکی از نیازهای فرد را برطرف سازد. در غیر این صورت اجتماع چیزی جز بار اضافی بر دوش او نخواهد بود. ارزش هایی از قبیل حس همنوع دوستی و میهن پرستی احساسات پوچی هستند که به آزادی انسان ها ضرر می رساند. با این وضع جای توبیخ و تعجبی نمی ماند اگر دفاع از کشور جای خود را به خیانت و جاسوسی بدهد.
۲) نقد دوم که بر لیبرالیسم وارد شده است مشکلی است که در تعریف عدالت و قانون، از نظر طرفداران این مکتب، وجود دارد. قانون باید شرایطی را ایجاد کند که هر فردی بتواند خواسته ها و نیازهایش را در جامعه برآورده کند. در غیر این صورت قانون تنها مانع محکمی است بر سر راه آزادی. در چنین قانونی عدالت نیز تحقق خواهد یافت. اساسا مفاهیمی همچون فقر، توزیع عادلانه منابع، رفع اختلاف های طبقاتی معنای خود را از دست می دهند. فراهم آوردن آزادی برای اعضای جامعه و تساوی آزادی برای همگان همان عدالت است.
۳) اشکال بعدی در تعریف لیبرالی سیاست و کاربرد آن است. آنها معتقدند دولت حق دخالت در امور مردم را ندارد و فقط باید از آزادی و حقوق آنها پاسداری و حمایت کند. برای نمونه حضور دولت در اموری مانند مبارزه با فقر، تأمین رفاه، کاهش نابرابریهای اجتماعی، بهداشت و آموزش عمومی و حتی آموزش و پرورش حضوری بیجا و نامعقول تلقی می شود.
۴) از دیگر ایراداتی که علیه لیبرالیسم مطرح شده است در مسئله اخلاقیات است. لیبرال ها ارزشمندی اخلاق را زیر سئوال برده و آنها را محدود در تمایلات فرد می بینند. پس آموزهها و الگوهای اخلاقی جایگاه خود را از دست
میدهند و حفظ آنها کاری بیهوده به حساب میآید. در پی این نوع از تفکر رواج نسبی گرایی دور از انتظار نخواهد بود. با گذشت زمان هرج و مرج و بی بند و باری جایگزین ارزش ها و فضایل اخلاقی شده و روش زندگی آدمی به کلی دچار تغییر می شود.
۵) جایگاهی که لیبرال ها به عقل در حیات آدمی اختصاص داده اند از دیگر مسائل مورد نقد است. آنچه اصالت ذاتی دارد امیال نفس انسان است. عقل در این مسیر یه عنوان یک وسیله محسوب می شود که فرد را در رسیدن به خواسته هایش یاری می رساند. یافتن راهی مناسب در تامین نیاز های شخص به عهده عقل است. عقل بشر به خودی خود ارزشی ندارد مگر آنکه ابزاری شود در رساندن افراد به امیال درونی آنها.
۶) انتقاد دیگری که مطرح می شود در رابطه با نگرش لیبرال ها به زمان است. این گروه زمان حقیقی را زمان حال می دانند. زمان گذشته و سنتهای
به جا مانده از آن حقیر شمرده می شوند به گونه ای که تنها شایسته فراموشی هستند. آینده نیز زمان نا معلومی است که اگر بخواهیم به آن بیندیشیم زمان حال را نیز از دست داده ایم. در پی این دیدگاه خوشبختی و تامین رفاه برای آیندگان، حفظ منابع طبیعی و پاره ای از امکانات برای
نسلهای بعد و برنامه ریزی ها به خصوص برای دراز مدت دیگر مفهومی نخواهند داشت.
۷) هفتمین مشکلی که در این باب به چشم
میخورد مربوط به گسیختگی اجتماعی ناشی از تفکر لیبرالی است. از دست دادن علایق و دلبستگیهای سنتی و هویت مشترکی در بین افراد از نتایج اعمال این مکتب در اجتماع است. از بین رفتن انسجام و همبستگی عمومی، ایجاد بحران هویت، احساس تنهایی، خلأ عاطفی و بحران های روحی، ناامنی، انزواطلبی و خودکشی بویژه در جوانان از اثرات منفی آن است.
۸) پس از اینکه زندگی در برابر انسان ها محدود به زمان حال شده و علاوه بر آن ارزش ها
جایگاه خود را از دست دادند، امید به زندگی
علیالخصوص اعتقاد به زندگی پس از مرگ نیز از بین می رود. بحران هایی که در بعضی از افراد نسبت به به دین و معاد وجود دارد ناشی از همین شیوه فکری در عقاید آنهاست. کنار گذاردن دین در برخی از جوامع و مشکلاتی که از خلا آن ایجاد می شود نشانه همین مطلب است.
۹) علی رغم توقعی که از لیبرالیست ها
میرفت، آنها در ایجاد توازن اقتصادی به شدت ناکارآمد بودند. شکاف عمیقی که در بین طبقات مختلف اجتماعی پیش آمد شاهد این نکته است. با وجود اینکه قدرت مداری و سلطه جویی به دور از روحیات انسانی و اخلاقی است، ظهور سرمایه داری از مهم ترین آثار مخرب اعمال قوانین لیبرالی است.
۱۰) همان گونه که اشاره شد لیبرالیسم مدعی بود که از هیچ قانون اجتماعی پیروی نمی کند و تنها به آزادی فردی اهمیت می دهد. با این حال در مراحل اجرای آن نتوانست داعیه خود را پیاده کند. نوآم چامسکی مینویسد: "لیبرالیسم، امروزه عمدتاً به معنای نظریه مدافع سرمایهداری دولتی و مداخله دولت در متن سرمایهداری است... لیبرالیسم جدید، سخت قدرتمدار است و وجود چند مرکز قدرت و مرجعیت کنترل را میپذیرد."
۱۱) آخرین نقدی که به لیبرال ها وارد است در توجیه پذیری آنان در بیان مفهوم آزادی است. تعیین محدوده آزادی و چگونگی استفاده از آن است. آیا آزادی بی حد و حصر به آزادی دیگران آسیب نمی رساند؟ و یا اینکه اگر آزادی شخص صدمه ای به دیگران وارد کرد چه کسی می تواند او را مورد توبیخ و یا تنبیه قرار دهد؟ با مثالی می توان عمق این مطلب را بیشتر نشان داد. فرض کنید در یک جامعه لیبرال مسلک فردی در سنین جوانی به مواد الکلی روی می آورد. با توجه به تعاریف آنها پدر و مادر و اعضای خانواده او نمی توانند او را از این کار منع کنند. هر گونه دخالت، نصیحت و حتی دلسوزی در این مورد تضییع آزادی او را به همراه دارد. پس از مدتی سلامت روانی جوان بر اثر مصرف بیش از حد این مواد، دچار مشکلات حادی شده و او در حرکتی دست به تخریب اموال عمومی میزند و یا برای افراد دیگر که در جامعه حضور دارند مزاحمت ایجاد می کند. حتی در این مرحله نیز کسی، حتی قانون و پلیس هم، حق دخالت ندارد. هر گونه دخالتی به معنای سلب آزادی از فرد است. خواه او یک کودک بی آزار و یا یک شخص الکلی و مزاحم باشد. در چنین جامعهای هر گونه قانون و هنجار اجتماعی سدی بر سر راه شکوفایی استعدادها و توانمندی های فردی می شود. اینجاست که تحدید مرزهای آزادی ضروری به نظر می آید. اما چه کسی توانایی و شایستگی این را دارد که به تعیین این محدوده ها بپردازد؟ آیا خود فرد می تواند تشخیص درستی در این زمینه داده و یا نیاز به قانون های همه جانبه ای احساس می شود که این شرایط را پیش بینی کرده و بهترین راه حلها
را ارئه داده باشد.
نکات اصلی و تاثیرگذار لیبرالیسم در این نوشته ذکر شد اما عواقب آن تنها در این چند مورد خلاصه نمی شود و نیاز به بررسی بیشتر دارد.
شادی محمدی
دانشجوی کارشناسی ارشد فلسفه

ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست