پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

سیاست مالی مالیات ستانی


سیاست مالی مالیات ستانی

باورهای نادرست اقتصادی

وزیر دارایی می‌تواند اثر تخفیف‌های مالیاتی بر رفتار را پیش‌بینی کند هنگامی که این ستون نوشته می‌شود (در اواخر ماه فوریه سال ۲۰۰۱) بهار در حال نزدیک شدن است؛ بنابراین بودجه سال آینده تهیه می‌شود. بهار همراه خود گل‌های تازه سبز شده را می‌آورد و بودجه کشور نیز با خود باورهای اقتصادی تازه سرزده می‌آورد. البته همه اینها از طرف وزیر دارایی نمی‌آید؛ مفسران بودجه تعداد زیادی از آنها را عرضه می‌دارند و باید تاکید شود که وزیر دارایی کنونی تنها کسی نیست که دسته گل‌های باورهای نادرست تقدیم می‌دارد تا از میان آنها دست به انتخاب بزنیم و سپس یک نمونه را تحلیل و موشکافی کنیم. وزرای دارایی پیشین از هر دو حزب که بر سر کار بوده‌اند نیز در دادن چنین هدیه‌هایی بسیار دست و دلباز بوده‌اند.

آنچه به ویژه درباره وزیر دارایی کنونی حیرت‌آور است، میل افراطی وی به پاداش دادن خوبی‌ها و تنبیه کردن بدی‌ها است. باور نادرست عمومی مورد بحث ارتباط نزدیکی با باوری دارد که در ستون‌های گذشته برملا شد. یک چند کلمه در آن باره، به آماده شدن صحنه کمک خواهد کرد.

آنچه را «باور نادرست اساسی» می‌نامیم این است که وزیر دارایی می‌تواند تصمیم بگیرد چه کسی مالیات بپردازد. او می‌تواند بر یک کالای خاص مثلا بنزین مالیات وضع کند؛ اما اثری که این کار بر قیمت پرداختی خریدار خواهد داشت و مبلغی که عرضه‌کننده دریافت می‌کند، بستگی به این دارد که عرضه و تقاضا چقدر به تغییرات قیمت حساس هستند. وزیر دارایی با وضع مالیات، شکافی بین آنچه خریدار می‌پردازد و آنچه عرضه‌کننده دریافت می‌کند، ایجاد می‌کند. او نمی‌تواند حد و اندازه‌ای را معلوم کند که چقدر از افزایش مالیات به شکل افزایش قیمت مصرف‌کننده درمی‌آید و چقدر آن به کاهش قیمت تولیدکننده منجر می‌شود. برای مثال اگر تقاضای مصرف‌کننده کاملا غیرحساس به قیمت باشد، پس مصرف‌کنندگان مقدار تقاضای خود را تغییر نخواهند داد؛ در نتیجه عرضه‌کنندگان نیز مقدار عرضه خود را تغییر نخواهند داد و قیمت دقیقا به اندازه مالیات بالا خواهد رفت.

اکنون به باور نادرست فعلی می‌رسیم؛ اما در ذهن خود اهمیت حیاتی حساسیت قیمتی تقاضا و عرضه در تعیین مقدار واکنش قیمت و مقدار یک کالا به وضع مالیات (یا البته امکان یارانه‌دهی) بر کالا را نگه می‌داریم.

یارانه دادن به کالا دقیقا مثل مالیات است و یک شکاف بین آنچه خریدار می‌پردازد و آنچه عرضه‌کننده دریافت می‌کند، ایجاد می‌کند؛ اما این دفعه، به جای افزایش قیمت برای خریدار و پایین آوردن آنچه تولیدکنندگان دریافت می‌کنند، مخالف آن اتفاق می‌افتد. تولیدکنندگان بیشتر دریافت می‌کنند و خریداران مجبورند کمتر بپردازند. اگر چه دقیقا مثل حالت مالیات، چقدر از یارانه به صورت قیمت‌های بالاتر به تولیدکننده می‌رسد و چقدر از آن به صورت قیمت‌های پایین‌تر به مصرف کننده می‌رسد بستگی به این دارد که عرضه و تقاضا تا چه حد به تغییرات قیمت حساسیت نشان می‌دهند.

اکنون در جریان تلاش‌های وزیر دارایی برای تنبیه بدی‌ها و پاداش‌دهی خوبی‌ها، او علاقه‌مند به اثرگذاری آن مالیات‌ها بر مقادیر و نه بر قیمت‌ها است؛ اما این دو از هم جدایی‌ناپذیر هستند. او نمی‌تواند بداند اثر مالیات بر قیمت چقدر است؛ چون نمی‌داند عرضه و تقاضا چقدر به تغییرات قیمت حساسیت‌پذیر هستند و دقیقا به همین دلیل، نمی‌تواند بداند تمهیدات وی چه اثری بر تشویق کردن برخی فعالیت‌ها و بازداشتن فعالیت‌های دیگر خواهد داشت. برای مثال یک فعالیت را در نظر بگیرید که مقداری از آن که مردم مایل به انجام هستند، مستقل از قیمت باشد. (تصور چنین کالای کاملا غیرحساس به قیمت سخت است؛ اما این فرض را برای ساده کردن مثال آوردیم.) یارانه دادن به چنین کالایی خیلی ساده، قیمتی را که خریدار آن فعالیت مجبور به پرداخت است، پایین می‌آورد؛ اما مقدار بیشتری از آن مصرف نخواهد کرد؛ چون مقدار بیشتری برای مصرف عرضه نشده است.

پس در شرایطی که وزیر دارایی میزان حساسیت‌های عرضه و تقاضا برای هر فعالیت که او سعی در تشویق یا تنبیه دارد را نمی‌داند، او هیچ ایده‌ای ندارد که کارآمدی تمهیداتش چقدر است.

افزون بر این، هنوز مشکل دیگری باقی است. وزیر دارایی متعهد به کسب درآمد بیشتر یا وضع مالیات بیشتر بر هر واحد فعالیت می‌شود. او مجبور است هزینه یارانه‌ها و مالیات‌ها را محاسبه کند قبل از اینکه بداند اقداماتش چه اثری بر استقراض دولت (یا بازپرداخت بدهی) خواهد داشت؛ اما از آنجا که او نمی‌داند چه مقدار از فعالیت‌های یارانه‌دهی شده یا مالیات گرفته شده، در نتیجه مالیات‌ها و یارانه‌ها تغییر خواهد کرد، پس میزان هزینه سیاست‌های خویش را نخواهد دانست. خلاصه اینکه، نه فقط اثرات تلاش به تشویق خوبی‌ها و بازداشتن بدی‌ها غیرقابل پیش‌بینی هستند؛ حتی تلاش به انجام دادن آنها، پیش‌بینی‌های مازاد یا کسری بودجه را غیرقابل اتکاتر از قبل می‌سازد و همه اینها ناشی از آن است که باور به اینکه وزیر دارایی می‌تواند اثر تخفیف و معافیت مالیاتی بر رفتار را پیش‌بینی کند، باور نادرستی است.

جفری وود

مترجم: جعفر خیرخواهان