پنجشنبه, ۱۸ بهمن, ۱۴۰۳ / 6 February, 2025
مجله ویستا

پرونده ۲۸ روی میز تحلیل


پرونده ۲۸ روی میز تحلیل

چند نگاه به جشنواره تئاتر فجر

فجر بیست و هشتم تئاتر به قول دوست منتقدی که سه سال پیش تعبیری مشابه را به کار برده بود، کهنه شدنی نیست؛ می‌گفت جشنواره می‌رود، چون زمان در هر شرایطی در حال گذر است؛ اما «مثال» ابدی است. مثال را می‌توان همچون فرزند ضرب‌المثل به حساب آورد و همچنان که ضرب‌المثل میان طیف گسترده جامعه رواج می‌یابد، مثال هم میان یک قشر خاص کاربرد پیدا می‌کند. اکثراً از پاول ژکوتاک مثال می‌زد. قبلاً از مثال زدن، یکی دو صفحه می‌نوشت یا یکی دو صفحه سخن می‌گفت. بعد استدلال می‌کرد و خیلی کوتاه کاری را از جشنواره فجر فلان سال مثال می‌آورد. این تکنیک اگرچه از جانب منتقدی دلسوز و محافظ تئاتر کشورمان در ابتدا ساده انگاشته می‌شد،‌ اما تمام نظریه‌های او، مقدمه‌ای می‌شد که لب کلام را ادا کند. آن هم چیزی جز جشنواره تئاتر فجر نبود. بنابراین آنچه که به لحاظ عناصر خبری و ژورنالیستی در پارادایم گذر زمان و سوخت و سوز معنا می‌یابد، در بحث مثال هیچ وقت نمی‌توان زمان را دخیل دانست. به همین دلیل بسیاری از آثار جشنواره فجر امسال از جمله دکتر فرانکشتاین، عطر زمان، کالیگولا، اپرای مولی و ... چه برای امروز چه برای فردا و چه برای فرداهای دیگر مثال زدنی است. از تکنیک نمی‌توان گذشت، ایده را نمی‌توان نادیده گرفت و بر همین دلیل بحث را می‌توان از این زاویه دید دنبال کرد.

● تئاتر کارگاهی پیشرو

تئاتر کارگاهی و تجربه‌گرا نشان داده است که چون دنبال تجربه کردن است؛ چون خاستگاه تئاتر را یادگیری و نشان دادن می‌داند، حضور موفقی در سال‌های اخیر داشته است. تئاتر تجربه‌گرای ایران را می‌توان در یک تقسیم‌بندی کلی و در دسترس به دو شاخه تقسیم کرد؛ نسلی که بیشتر نه جنبه جریانی بلکه جنبه شاخصه‌های تئاتری دارند و با یکی ـ دو کارگردان خاص آغاز می‌شود، سپس نسل دوم آن به عرصه آمد و با کسب آموزه‌های نسل قبل از خود به نقطه مشخص در تئاتر کشورمان رسیده‌اند و دوم گونه‌ای از نسل تئاتر دانشگاهی امروز ایران است که خاستگاه تئاتر را کار کارگاهی می‌داند، براین باور است که کشف در دل کار صورت می‌گیرد و به همین دلیل اجرا به اجرای این دسته متفاوت و نسبت به قبل رنگ و بوی دیگر دارد. از دسته اول می‌توان افرادی همچون آتیلا پسیانی را مثال زد که سپس نسلی بعد از او همچون امیررضا کوهستانی و دیگران می‌آیند، تئاتر ثقیل و در مواردی رمزگشایی نشده او را با بیانی اجتماعی و شاعرانه ارائه می‌دهند و ترکیب جدیدی برای مخاطب به وجود می‌آورند. اما دسته بعدی از همان دانشجویان چند سال اخیر هستند که هم‌اکنون تئاتر تجربه‌گرا را خاستگاه زیبایی‌شناسانه هنر نمایشی امروز ایران قلمداد می‌کنند. در رأس این جریان می‌توان به افرادی همچون نیما دهقان و ... اشاره کرد. نیما دهقان در جشنواره فجر امسال تمام جوایز اصلی بخش بین‌الملل را به خود اختصاص داد.

اما با تمام نگاه مثبتی که به این کار می‌توان داشت، باید یادآور شد که کار اخیر او تجربه دیگر از تئاتر قبلی‌اش کادنس بود. کادنس پس از نمایش‌هایی همچون «دومتر در دو متر جنگ» تولید شده و ردپای آن کار را می‌توان در اثر جدید این کارگردان دید اثری که جایزه بهترین نمایشنامه‌نویسی، موسیقی متن، طراحی صحنه، کارگردانی بخش بین‌الملل را به خود اختصاص داد و علاوه بر این جایزه بزرگ جشنواره را نیز که برای بهترین نمایش فجر بیست و هشتم تعیین شده بود، دوباره به نمایش خنکای ختم خاطره تعلق گرفت. ۵ جایزه‌ای که در کل و در روند ژورنالیستی و مسائل فرامتنی تئاتر قطعاً مهم جلوه‌گری می‌کند.

با این حال آنچه درباره برترین نمایش جشنواره حائز اشاره است که کارگردان دنباله‌رو یکی از تجربه‌های قبلی خود (کاد) است و چه به لحاظ ترسیم چشم‌انداز دیداری و شنیداری، میزانسن‌ها و فواصل متن اجرا از همان کار تبعیت دارد. به قول منتقدی وقتی در کارانس، بازیگر (فرزین صابونی) روی مکعب‌های شفاف بالا می‌رود و سرش با سقف سالن کارگاه نمایش برخورد می‌کند، می‌توان ابتکار را در تئاتر کارگاهی ایران دید. نیما دهقان پس از این تجربه بیشتر و با همکاری حمیدرضا آذرنگ آثاری را به روی صحنه آورد که مخاطب عام را نیز تحت‌الشعاع قرار داد؛ «مادر مانده، مادر مانده» سال گذشته با تماشاگران فراوانی روبه رو شد که پشت درهای بسته ماندند. خنکای ختم خاطره نیز در تداوم همین زاویه دید است، یعنی ادامه تجربه کارگاهی با نگاهی به ذائقه طیف گسترده‌تری از مخاطبان.

● اتللوی دوم

عاطفه تهرانی که جایزه بهترین کارگردانی بخش رقابت ملی را دریافت کرد، دومین اجرا از نسخه اتللو درام تراژیک مشهور ویلیام شکسپیر بود. اجرای دیگر از حمید مظفری بود و هر دو این اجراها متفاوت بودند اما از ویژگی‌هایی که نگاه داوران را به سوی اجرای عاطفه تهرانی خواند، مدرنیزاسیون این کار بود. طراحی صحنه ساده و مینی‌مالیستی، ایجاد چشم‌اندازی تودرتو و پیچیده در شیوه اجرایی و استفاده مدرن از ظرفیت‌های بازیگری از ویژگی‌های این کار بود.

معمولاً وقتی به یاد اتللو می‌افتیم؛ بیش از تمام عناوین ساختاری به یاد بازیگری می‌افتیم اما اتفاقاً این کار بازیگر محور نبود؛ اجرا محوری و توجه به خلق فضاها و موقعیت‌های نمایشی از جمله مهم‌ترین ویژگی‌های این کار بود؛ قرائتی که از این نمایش می‌توان داشت، همان قرائت «کوپویی» است؛ آن‌گونه که ژاک کوپو تئاتر راهنمای عناصر برجسته و ظاهری فرضی می‌کند و برخلاف برخی تئوریسین‌ها بازیگری را در کل ساختار دراماتیک به صورت جزئی بررسی می‌کند. اگر یکی از مشهورترین تئوری‌های او را در مورد کارگردانی تئاتر به‌کار ببریم باید به این جمله اشاره کنیم؛ «کارگردانی کلام، ادا و حرکت است. کارگردانی هم کیفیت رفتار و لحن صداست و هم استفاده از فضا».

او نظارت بر بازیگری را بر رهایی بازیگر در نقش‌‌های متن اولویت قرار می‌دهد. مدلینگ کاری نمایش اتللو با اجرای تهرانی نیز از همین الگوی کوپویی تبعیت دارد. از سوی دیگر کار حمید مظفری نیز که در مقابل این کار در جشنواره تئاتر فجر مقایسه می‌شد، همچنان اثری اقتباسی بود اما اجرای تهرانی را می‌توان مدرن و اجرای حمید مظفری را باید کلاسیک نامید.

● مردم‌گرایی ناب

برای نخستین‌بار خود مردم جزو داوران اصلی جشنواره قرار گرفتند، داوری‌ها آنقدر حرفه‌ای بود که گاهی تصورش هم برای مخاطبان خاص بویژه منتقدان که خود جزئی از داوران جشنواره بودند، غیر‌ممکن به نظر می‌رسید. «گل» نوشته و کار یاسر خاسب از ایران و «می» کاری از کشور لهستان در صدر داوری مردمی قرار گرفتند و کمتر منتقد و حتی هنرمندی از ارزش این دو کار غافل مانده بود. تأثیر نظریات مردمی در اکثر سالن‌های تئاتر به صورت جدی از جانب کارکنان سالن مورد توجه قرار می‌گرفت و برگه‌هایی که مردم می‌دادند، همواره خود از تلاش دوسویه میزبان و میهمان برای ابراز نظر درباره تئاتر صورت می‌گرفت. تجربه نگاه تماشاگر اگرچه چندان در تئاتر سابقه نداشته است، اما امسال این تجربه ارزشمند بود.