چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
خرمشهر چگونه آزاد شد
«و ما النصر الا من عندالله» عصر روز چهارشنبه ۲۹ اردیبهشت با قرارگاه مرکزی کربلا ارتباط برقرار کرده و کیفیت و اوضاع جبههها را سئوال نمودیم. دراین تماس متوجه شدیم که در شب جمعه مصادف با مبعث پیامبر ختمیمرتبت حضرت رسول الله (ص) آخرین مرحله حمله از عملیات بیت المقدس انجام میشود و انشاء الله دشمن زبون بعثی از خاک پاک اسلامی وگلگون خوزستان اخراج و یا در همانجا منهدم میگردد.
ما از خوشحالی در پوست نمیگنجیدیم، چرا که گرچه این سعادت نصیبمان نشده بود که به جبههها رفته و همراه با رزمندگان با کفار بعثی بجنگیم ولی اینک میتوانیم به نزدیک آنها رفته و قهرمانیها و جانفشانیهای آنان را مشاهده نموده و با قلم نارسای خود گوشه بسیار کوچکی از آن را به عنوان هدیه برای مردم شهیدپرورمان بیاوریم. بعد از ظهر روز پنجشنبه از تهران به راه افتادیم.
صبح جمعه که به اهواز رسیدیم متوجه شدیم که در شب قبل حمله انجام نگرفته است و تا ساعت ۲ بعد از ظهر روز جمعه خود را به قرارگاه مرکزی کربلا رساندیم و پس از پرس و جو و متوجه شدیم که شب مبعث پیامبر اسلام(ص) معجزه بزرگی در جبههها به وقوع پیوسته است. همان طور که میدانید در این شب، در اکثر نقاط ایران هوا طوفانی بوده است. دشمن متجاوز که تجربهای از حملههای گذشته سلحشوران اسلام کسب کرده بود، خود را آماده نموده بود تا در شب مبعث، حملهای بزرگ را شروع نماید.
هنگامی که عراق حملة سنگین خود را شروع کرد برادران رزمنده ما در جبههها و در سنگرها دست به دعا برداشته و میگفتند: یارب یارب یارب، قوعلی خدمتک جوارحی و همچنین الهی و ربی من لی غیرک اسئله کشف ضری والنظر فیامری و امام امت در جماران و امت در پشت جبههها و رزمندگان در سنگرها میگفتند: اللهم و من ارادنی بسوء فارده و من کادنی فکده و در ضمن دعاهای خالصانه خویش از خدا میخواستند که سوء عمل زشت توطئهگران را به خودشان برگرداند و در این راه از امام زمان(ع) یاری میخواستند ده دقیقه از حمله سنگین عراق نگذشته بود که هوا به شدت طوفانی شده و بادی سرخ وزیدن گرفت به قدری که هیچ جای را نمیشد دید و به هر کجا انسان نظر میافکند غیر از سرخی چیزی پیدا نبود. آری این امداد غیبی باعث شد که امکان هر گونه عملیات از دشمن سلب گردد و همچنین باعث شد که گروهی از دشمن گروهی دیگر از خودش را زیر آتش بگیرد و دمار از روزگار هم درآورند.
به هر حال این معجزه الهی که در شب مبعث پیامبر صورت گرفت و مکر دشمن را به خودش برگرداند برای ما الهامبخش امدادهای غیبی و توجه ذاتاقدس باریتعالی به این کشور و این امان و این امت بود. عصر روز جمعه که به طرف جادة اهواز خرمشهر رفتیم در آن جا با رفت و آمد و انتقال سریع رزمندگان مواجه شدیم ولی باز هم خبر رسید که امشب حمله انجام نخواهد شد. به ناچار در قرارگاه نصر ماندیم تا خود را برای شروع عملیات در روز بعد آماده نمائیم. بعد از ظهر روز شنبه اول خرداد ماه احتمال ما برای شروع حمله به یقین نزدیک میگشت و ما خود را به مقر فرماندهی تیپ رساندیم.
و از آنان خواستیم که ما را به خط مقدم برسانند ولی متاسفانه در آن جا متوجه شدیم که کلیه نیروهائی که میخواستند در حمله شرکت کنند اعزام شده بودند و ما باید صبر میکردیم تا روز بعد همراه با نیروهای پشتیبان به خط مقدم برویم. اندوهی عظیم وجودمان را دربر گرفت و نمیدانستیم که چه کنیم ما آمده بودیم تا هنگام شروع حمله همراه با رزمندگان ایثارگر خویش باشیم ولی اینک روی خاکریز نشسته و در خود بودیم که به ناگاه برادری که متوجه ما شده و به طرفمان آمده بود با سلام خویش به خودمان آورد.
وی برادر محمود شهبازی یکی از معاونین آن تیپ بود که در حمله شرکت مستقیم داشت و برای انجام کاری به مقر آمده بود. پس از سلام و احوالپرسی آن برادر به ما قول داد که ما را به خط مقدم برساند. چهرة محمود حالت ملکوتی عجیبی داشت، آری معلوم بود که شهادت در انتظار اوست و خودش می بایست ما را به مشهد (شهادتگاه) خودش ببرد تا با نگارش خون او پیامش را که پیام انقلاب است به امت اسلام برسانیم. برادرمان محمود شهبازی، فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی همدان و معاون تیپ شب هنگام، که برای نجات مجروحین بر موتورسیکلت سوار شده و عازم خاکریز اول دشمن بود براثر انفجار توپ به شهادت رسید و ما را در اندوهی بسیار عظیم فرو برد.
به هر حال وقتی که با برادر محمود به اولین خاکریزهای خودمان رسیدیم متوجه شدیم که دشمن متجاوز، منطقه را زیر آتش سنگین خود گرفته و گلولههای توپ یکی پس از دیگری در اطرافمان منفجر میشود اما به لطف خدا و نظر مولای ما و رهبر عملیات ما حضرت بقیها فقط یک نفر مجروح گشت و گلولههای توپ همه در جاهائی به زمین میخوردند که هیچ گونه ضایعاتی برای ما نداشتند.
به هنگام مغرب، رزمندگان اسلام در خط مقدم جبهه در زیر آتش سنگین دشمن نماز مغرب و عشا به جای آوردند. چه نماز پرشکوهی، بعضی از برادران آخرین نماز خود را میخواندند، چرا که تا چند ساعت دیگر به عنوان «شاهد» سجدههای آنان را که میدیدی جملة حضرت علی(ع) به یادت آید که «زهاد اللیل» و آنها که میخواستند حرکت کنند، دیگر شب برایشان وجود نداشت چرا که شب حمله، برای آنان روز روشن است و بهترین روزها نیز و این رزمندگان شیران روزند چرا که «مؤمن»اند. به قنوتهای آنان که توجه مینمودیم میدیدیم که یکی میگوید: اللهم احفظ امام الخمینی، دیگری میگوید ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و چندین بار آن را تکرار میکند و سپس میگوید و النصرنا علی القوم الکافرین (و من بیاختیار میگویم آمین و میگویم ای خدا، ما که روسیاهیم، دعای اینان و دعای رهبر و بزرگ ما، امام امت را مستجاب کن.» بعد از نمازگردانهای این تیپ یکی پس از دیگری از خاکریز خود گذشته و شروع به پیشروی کردند، آنها میبایست تا خاکریز دشمن به پیش رفته و سپس در آن جا به انتظار شنیدن کلمه رمز برای شروع حمله بنشینند و به یک باره حمله را آغاز نمایند.
قدمهای استوار و چهرههای معصوم، برادران رزمنده به انسان نوید پیروزی تن بر تانک میداد. تو گویی که لشکر امام حسین(ع) است که به حرکت درآمده است و اگر اینان در زمان سید الشهدا (ع) بودند آیا اسلام این وضع را داشت؟ اما اینها همه ثمره خون ۷۲ تن شهید کربلا میباشند و در میان آنان از کوچک و بزرگ ۱۴ ساله و ۶۰ ساله را میتوان یافت. همه بر لب ذکر خدا میکردند و با هر قدمی صدای تسبیح را از سنگریزههای زیر پایشان با گوش جان میشنویم و همه آنها از همه چیز گذشتهاند و میخواهند به خدا برسند چرا که الی الله المصیر و در آنها هست که میفهمیم اگر یک لحظه از یاد خدا غافل شویم ضرر کرده و باختهایم در ساعت ۹ و ۵۰ دقیقه ناگهان صدای شلیک تیربارها و انفجار منورها به گوش رسید.
دشمن متجاوز از حضور رزمندگان اسلام در نزدیکی سنگر خویش اطلاع پیدا کرد، و شروع به دفاع نموده بود که به ناچار رزمندگان اسلام حملة خویش را آغاز کرده و شروع به قلع و قمع دشمن نمودند. پس از چندی خبر رسید که دلاوران اسلام خاکریز دشمن را فتح کرده و به طرف جادة شلمچه خونینشهر پیشروی میکنند.
اخبار رسیده از دیگر جبههها حاکی از این بود که وعدة الهی تحقق پیدا کرد.در کلیه جبههها فتح و ظفر با رزمندگان اسلام است. هر تانکی که از دشمن آتش میگرفت فریاد اللهاکبر رزمندگان بلند میشد. دیگر برادران که در پشت خاکریز مستقر بودند دست به دعا برداشته و برای پیروزی آنها دعا میکردند و نماز میخواندند ما آن جا شاهد بودیم که نماز دو رکعتی یکی از برادران نزدیک یکساعت به درازا کشید و این در حالی بود که دور و بر او چندین گلوله توپ منفجر گشت.
صبح روز یکشنبه که به طرف خاکریز فتح شده در حرکت بودیم رزمندگان پیروز اسلام را میدیدیم که اسرای عراقی را به پشت جبهه منتقل مینمایند. این اسرا کسانی بودند که در حمله شب گذشته فرار کرده و در پشت خاکریز و یا سنگرهای خودشان مخفی شده بودند. وقتی که جنازههای متجاوزین بعثی را میدیدیم به یاد آیة شریفة قرآن میافتادیم که «سیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین»
فرماندة گردان که جزو اولین گردانهای حملهکننده بود طی مصاحبهای با ما در مورد نحوة عملیات اظهار داشت.
وقتی از مقر فرماندهی تیپ فرمان عملیات داده شد. طبق نقشه طرح شده به منطقه اعزام شدیم و پس از گذشتن از میدان مین البته بدون تلفات به خاکریز بزرگ دشمن رسیدیم. گروهان یک و سه از گردان ما از خاکریز گذشت و گروهان دوم در پشت خاکریز مستقر شده و سپس به سمت چپ حرکت کردیم و تا ساعت ۵/۴ صبح به حمد الله تعالی عده بسیاری از صدامیان را اسیر کردیم. وی در مورد امدادهای غیبی گفت، ساعتی پس از حمله، ما توسط دشمن از سه طرف محاصره شدیم اما با گفتن اللهاکبر، یا محمد، یا علی، یا مهدی به حول و قوة الهی با نفرات بسیار کم پاتک سنگین دشمن را خنثی کرده و دشمن زبون را کشته، اسیر و متواری نمودیم.
پس از دیدن خاکریز دشمن و کشتهها و اسرای صدامیان راه را ادامه داده و سپس به جاده شلمچه خرمشهر رفته و آن جاده را که به تصرف رزمندگان اسلام درآمده بود مشاهده نمودیم. و در آن جا متوجه شدیم که رزمندگان اسلام یک هلیکوپتر سالم را از دشمن به غنیمت گرفتهاند. در صبح همانروز رزمندگان اسلام توانستند از پل رودخانه عرایض بگذرند و با تصرف پل نو قسمت اول عملیات با پیروزی کامل به پایان رسید. زیرا کلیة متجاوزین عراقی که در خرمشهر بودند به محاصره نیروهای اسلام درآمدند.
در ادامه آن روز مجاهدان اسلام به تحکیم مواضع پرداخته و اسرا و مجروحین را به پشت جبهه منتقل نمودند. لازم به تذکر است که تعداد شهدا و مجروحین نسبت به حملههای گذشته بسیار کم بود. گرچه در حملههای گذشته نیز تعداد شهدا و مجروحین ما از آن چه که انتظار میرفت کمتر هم بوده است و این مسئله در هیچ کدام از جنگهای دنیا سابقه نداشته است.
نزدیک عصر روز یکشنبه دوم خرداد معجزهای دیگر از معجزات خدا را مشاهده نمودیم. هوا ابری گشت و رگباری تند آغاز شد.
آری در شب بدر که پیامبر گرامی قصد حمله به دشمن را داشت نیز باران بارید و این معجزه دیگر بار در شب فتح خرمشهر تکرار گشت. هوا رو به خنکی گذاشت و آن چنان سرد شد که نیمههای شب به دلیل سردی هوا از خواب بیدار شدیم و این مسئله (خنکی هوا) در ماه خرداد در استان خوزستان بیسابقه بوده است. این نبود مگر یکی دیگر از الطاف خفیه الهی که شامل حال مجاهدان اسلام گردید که بتوانند یک روزه خرمشهر را باز پس بگیرند.
صبح روز دوشنبه سوم خرداد، هنگامی که از یکی از روستاهای ویران شده در نزدیکی خرمشهر عکس میگرفتیم و آثار جنایات صدامیان که همه چیز را به ویرانه تبدیل نموده بودند میدیدیم و همچنین مقر فرماندهی مزدوران اجنبی را که از چندین مبل و دیگر وسائل راحتی تشکیل شده بود نظاره میکردیم به ناگاه به وانتی برخوردیم که دو نفر از برادران بسیجی حدود ۲۰ تن از اسرای عراقی را میبردند که به ستاد تخلیه اسرا تحویل دهند. آنها به محض دیدن ما توقف کرده و خبر از اسیر شدن عدهای بسیار از صدامیان را در گمرک خرمشهر دادند. ما بلافاصله به طرف گمرک حرکت کردیم. در آن جا صف طویلی از اسرا دیده میشدند که انتهای آن ناپیدا بود. دشمن شکست خورده دیگر توان از کف داده و پس از یک روز و نیم محاصره، به دلیل نداشتن روحیه و عدم پشتیبانی و کمبود آب و غذا، در بعضی از قسمتها بدون مقاومت، خود را تسلیم مینمود.
در ساعت ۱۲ هنگام اذان ظهر یکی دو ساختمان انتهای گمرک که در فاصله ۵۰ تا ۱۰۰ متری اروندرود قرار داشت به محاصره برادران رزمنده درآمد. در این درگیری که حدود سه ساعت به درازا کشید چند تن از برادران با فریاد اللهاکبر و یا مهدی به شهادت رسیدند. در همین احوال یکی از برادران روحانی و مسن را دیدیم که سلاحی بر دوش نهاده و با پرچمی سبز که بر روی آن جملة محمد رسول الله نوشته شده بود زیر رگبار گلولههای دشمن به سمت ما میآمد. برادران رزمنده با مشاهده این صحنه بر دشمن تاخته و عدة بسیاری از آنان را کشته و یا اسیر نمودند. در ساعت ۳ بعد از ظهر بود که ما به اروند رود رسیدیم و آخرین سنگر عراقیها در انتهای راه آهن گمرک به تصرف رزمندگان اسلام درآمد. سپس برادران ما، سنگرهای صدامیان را در آنسوی اروند رود به توپ بسته و بر سرشان ویران نمودند.
در ساعت ۳.۵ بعد از ظهر سایر رزمندگان که شهر را پاکسازی کرده بودند و در مسجد جامع به نماز ایستاده بودند به ما ملحق شدند و بدین سان خرمشهر آزاد شد، از داخل شهر در حدود ده هزار نفر از صدامیان به اسارت نیروهای اسلام درآمدند. در حدود ساعت چهار بعد از ظهر بود که خبر آزادی خرمشهر را از رادیو شنیدیم. هنگامی که رادیو این خبر را به گوش امت مستضعف رسانید، رزمندگان اسلام، را در حالتی ملکوتی مشاهده مینمودیم. اشک شوق از دیدگان عدهای روان شده و بعضی به سختی میگریستند. عدهای تکبیر میگفتند و جمعی دیگر به نماز ایستاده تا شکر ذرهای از این همه نعمت عظمی الهی را به جای آورده باشند. برادری روحانی که سلاح بر دوش داشت وقتی که اسرای عراقی را دید که به پشت جبهه منتقل میشدند فریاد برآوردند :
«الله مولینا ولا مولی لکم» و پیروزی بدر توسط پیامبر اسلام را تداعی مینمود و اسرای عراقی را میدیدیم که میگفتند «یعیش خمینی» و «الموت لصدام».
فردای آن روز که از کناره کارون میگذشتیم، سنگرهای صدامیان را میدیدیم که چه محکم ساخته بودند سقف تمام سنگرها از تیرآهنهائی بودند که در کنار هم قرار داده بودند کف راهروهائی که در طول کارون امتداد داشت سنگفرش شده و بعضی جاها موزائیک نیز گشته بود. اسلحه و مهمات و گلولههای آر پی جی که به خرج خودشان متصل شده و آمادة شلیک بودند به قدری فراوان بود که اگر آنها در اختیار ما قرار داشت و ما محاصره میشدیم تا یکسال بدون هیچ گونه پشتیبانی میتوانستیم دفاع کنیم. اما بعثیون متجاوز یک روز هم دوام نیاورده و در مقابل ایمان رزمندگان اسلام عاجز شده و سر تسلیم فرود آوردند.
آزادی خرمشهر به این شکل برای کلیه فرماندهان نظامی غیرمنتظره و غیر قابل تصور بود. در این جا باید به تلاش برادران جهاد سازندگی که با تمام وجود در همه قسمتهای مختلف از جمله راهسازی، کندن سنگرها، رساندن مواد غذائی و آب و یخ و اشاره کرده و از نقش عظیم آنان در این پیروزیها غافل نباشیم همچنین برادران روحانی که با بلندگو خود را به مواضع نیروهای دشمن نزدیک کرده و از آنان میخواستند که خود را به نیروهای اسلام تسلیم کنند و این کار در این عملیات آخر بسیار موفق و کارساز بود.
و چنین بود مرحله سوم عملیات بیت المقدس که به آزادی خرمشهر انجامید و راه برای فتح کربلا و سرانجام آزادی قدس و مسجد الاقصی باز شد. و انشاء ا در آن جا به امامت امام خمینی نماز خواهیم گزارد.
آزادی خرمشهر ضربهای بس بزرگ برای صدام بود. زیرا با فتح این شهر کلیه سرزمینهای جنوب از یوغ اسارت صدام به در آمد و رویای قادسیه وی را درهم ریخت. وی که زمانی خود را منجی اعراب میخواند و در شهرها و روستاهای اشغال شده جنوب در مدرسهها به جای آموختن اتحاد جماهیر اسلامی، الوطن العربی به دانش آموزان میآموخت و در نقشهها استان خوزستان را به نام «الاحواز» جزو همان وطن به حساب آورده بود اینک از این منطقه سوق الجیشی و بسیار مهم با دست خالی و با دادن بیش از ۴۲ هزار اسیر و دهها هزار کشته و زخمی عقب نشسته است و انتظار میرود که نیروهای اسلام هر چه سریعتر این جرثومه فساد و این لکه ننگ را از کشور آفتزده عراق برداشته و با اتحاد دو ملت مسلمان ایران و عراق باب اتحاد کلیه ممالک اسلامی گشوده و هر دو ابرقدرت را به زانو درآورند.
منبع: سایت ساجد
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست