چهارشنبه, ۲ خرداد, ۱۴۰۳ / 22 May, 2024
مجله ویستا

حلقه مفقوده هنجارهای خودجوش


حلقه مفقوده هنجارهای خودجوش

همكاری و تعاون داوطلبانه در جایی كه ذخیره و انباشتی اساسی از سرمایه اجتماعی در قالب قواعد مبادله و شبكه های تعهد مدنی وجود داشته باشد به آسانی صورت می گیرد سرمایه اجتماعی دلالت بر اشكالی از سازمان اجتماعی چون اعتماد, قواعد و شبكه ها دارد كه می توانند كارایی جامعه را از طریق كنش های مناسب تسهیل كنند

ابعاد مفهومی‌ و نظری‌ مربوط‌ به‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ در ادبیات‌ علوم‌ اجتماعی‌ بخصوص‌ در چند دهه‌ اخیر از گستردگی‌ قابل‌ توجهی‌ برخوردار شده‌ است‌. در تقسیم‌بندی‌ بر مبنای‌ محتوا و سطح‌ تحلیل‌ می‌توان‌ مباحث‌ نظری‌ مطرح‌ شده‌ را در سه‌ سطح‌ خرد، میانی‌ و كلان‌ مورد توجه‌ قرار داد.

۱. سطح‌ خرد: در این‌ سطح‌، سرمایه‌ اجتماعی‌ در قالب‌ روابط‌ فردی‌ و شبكه‌های‌ ارتباطی‌ بین‌ افراد و هنجارها و ارزش‌های‌ غیررسمی‌ حاكم‌ بر آنها مورد بررسی‌ قرار می‌گیرد. بر این‌ اساس‌، سرمایه‌ اجتماعی‌ موضوعاتی‌ چون‌ شدت‌ و كیفیت‌ روابط‌ و تعاملات‌ بین‌ افراد و گروه‌ ها، احساس‌ تعهد و اعتماد دو جانبه‌ به‌ هنجارها و ارزش‌های‌ مشترك‌ را شامل‌ می‌شود و به‌ عنوان‌ یك‌ حس‌ تعلق‌ و پیوستگی‌ اجتماعی‌ است‌. جامعه‌شناسان‌ شبكه‌، سرمایه‌ اجتماعی‌ را مجموعه‌ ارتباطات‌ افقی‌ بین‌ افراد و شبكه‌ اشتغالات‌ مدنی‌ می‌دانند و آن‌ را واسط‌ بین‌ هنجارها و اجرای‌ قوانین‌ جامعه‌ تلقی‌ می‌كنند و سرمایه‌ اجتماعی‌ را در مقیاس‌ خرد آن‌ دیده‌اند. در این‌ سطح‌ اعتماد به‌ اعضای‌ خانواده‌، دوستان‌ و همكاران‌ نقش‌ و اهمیت‌ كلیدی‌ دارد، سپس‌ وجود ارزش‌های‌ اجتماعی‌ مثبت‌ چون‌ صداقت‌، امانت‌داری‌، تعهد و ارزش‌های‌ منفی‌ چون‌ تقلب‌، كلاهبرداری‌، چاپلوسی‌ از اهمیت‌ زیادی‌ برخوردار هستند. به‌ نظر «فرانسیس‌ فوكویاما» سرمایه‌ اجتماعی‌ مجموعه‌ معینی‌ از هنجارها و ارزش‌های‌ غیررسمی‌ است‌ كه‌ اعضای‌ گروهی‌ كه‌ همكاری‌ و تعاون‌ میانشان‌ مجاز است‌، در آن‌ سهیم‌ هستند.

این‌ هنجارها زمانی‌ تولید سرمایه‌ اجتماعی‌ می‌كنند كه‌ شامل‌ سجایای‌ مثبت‌ از قبیل‌ صداقت‌، ادای‌ تعهد و ارتباطات‌ دو جانبه‌ باشد.

۲. سطح‌ میانی‌: در این‌ سطح‌، نظریه‌پردازانی‌ چون‌ «كلمن‌» و «پوتنام‌» سرمایه‌ اجتماعی‌ را نوعی‌ موجودیت‌ در نظر می‌گیرند كه‌ اول‌ از همه‌ برخوردار از جنبه‌هایی‌ از ساخت‌ اجتماعی‌ است‌، دوم‌ كنش‌های‌ خاص‌ كنشگران‌ (حقیقی‌ یا حقوقی‌) را در درون‌ ساختار اجتماعی‌ تسهیل‌ می‌كند. این‌ مفهوم‌ ارتباطات‌ افقی‌ و عمودی‌ را شامل‌ می‌شود و سازمان‌ها و روابط‌ بینابینی‌ اعم‌ از باشگاه‌ها، انجمن‌ها، شركت‌ها و احزاب‌ سیاسی‌ در زمره‌ آن‌ قرار می‌گیرند. «جیمز كلمن‌»، اعتماد، اختیار و تعهد را لازمه‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ یك‌ گروه‌ می‌داند. به‌ نظر «كلمن‌» سرمایه‌ اجتماعی‌ تركیبی‌ از ساختارهای‌ اجتماعی‌ است‌ كه‌ تسهیل‌ كننده‌ كنش‌های‌ معین‌ از كنشگران‌ در درون‌ این‌ ساختار ها است‌. (كلمن‌، ۱۹۸۸)

سرمایه‌ اجتماعی‌ مانند دیگر اشكال‌ سرمایه‌ مولد است‌ و بدون‌ آن‌ نیل‌ به‌ برخی‌ از اهداف‌ میسر نیست‌. به‌ نظر او سرمایه‌ اجتماعی‌ منبعی‌ برای‌ كنش‌ افراد است‌. برای‌ مثال‌ گروهی‌ از افراد كه‌ واقعا به‌ همدیگر اعتماد دارند در قیاس‌ با گروهی‌ كه‌ فاقد چنین‌ اعتمادی‌ در بین‌ خود هستند از قوای‌ همكاری‌ بیشتری‌ با یكدیگر برخوردارند. در یك‌ اجتماع‌ روستایی‌ یك‌ كشاورز علوفه‌ را از كشاورز دیگری‌ می‌گیرد و ابزار و ادوات‌ كار كشاورزی‌ را بطور گسترده‌ به‌ یكدیگر قرض‌ می‌دهند. سرمایه‌ اجتماعی‌ اجازه‌ داده‌ كه‌ هر كشاورز كارش‌ را با حداقل‌ سرمایه‌ فیزیكی‌ در قالب‌ ابزارها و تجهیزات‌ لازم‌ انجام‌ دهد. (كلمن‌، ۱۹۹۰)

جامعه‌شناسانی‌ چون‌ «ادواردز» و «فولی‌» به‌ دنبال‌ مفهوم‌ سازی‌ كلمن‌ تاكید می‌كنند كه‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ ضرورتا از بافت‌ ویژه‌یی‌ برخوردار است‌. در واقع‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ در روابط‌ اجتماعی‌ و هنجارهای‌ اجتماعی‌ موجود بین‌ گروه‌هایی‌ كه‌ كار مشاركتی‌ را تسهیل‌ می‌كنند وجود دارد اما این‌ ضرورتا قابل‌ انتقال‌ به‌ دیگر بافت‌ها نیست‌. (پورمولوی‌، ۱۳۸۱)

«كلمن‌» بر سودمندی‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ به‌ عنوان‌ منبعی‌ برای‌ همكاری‌، روابط‌ دو جانبه‌ توسعه‌ اجتماعی‌ تاكید می‌ورزد. به‌ نظر «كلمن‌» عواملی‌ چون‌ كمك‌ ایدئولوژی‌، اطلاعات‌ و هنجارها به‌ ایجاد و گسترش‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ كمك‌ می‌كنند.

به‌ نظر «پوتنام‌» همكاری‌ و تعاون‌ داوطلبانه‌ در جایی‌ كه‌ ذخیره‌ و انباشتی‌ اساسی‌ از سرمایه‌ اجتماعی‌ در قالب‌ قواعد مبادله‌ و شبكه‌های‌ تعهد مدنی‌ وجود داشته‌ باشد به‌ آسانی‌ صورت‌ می‌گیرد. سرمایه‌ اجتماعی‌ دلالت‌ بر اشكالی‌ از سازمان‌ اجتماعی‌ چون‌ اعتماد، قواعد و شبكه‌ها دارد كه‌ می‌توانند كارایی‌ جامعه‌ را از طریق‌ كنش‌های‌ مناسب‌ تسهیل‌ كنند. (پوتنام‌ و دیگران‌، ۱۹۹۲) سرمایه‌ اجتماعی‌ یك‌ پدیده‌ ارتباطی‌ است‌ كه‌ می‌تواند به‌ عنوان‌ دارایی‌ گروه‌ها، انجمن‌های‌ محلی‌ و ملت‌ها به‌ حساب‌ آید. به‌ نظر پوتنام‌ سازمان‌های‌ اجتماعی‌ اتحادیه‌ها، كلیساها و گروه‌های‌ اجتماعی‌ از طریق‌ پیوند بین‌ شكاف‌های‌ اجتماعی‌ تفرقه‌اندازانه‌، متحدكردن‌ مردم‌ دارای‌ ارزش‌ها و گذشته‌های‌ متفاوت‌ به‌ بهبود بخشیدن‌ به‌ خلق‌ و خوهای‌ قلبی‌ همانند بردباری‌، همكاری‌ و روابط‌ متقابل‌ و همچنین‌ از طریق‌ مشاركت‌ در ایجاد زیربنای‌ اجتماعی‌ استوار، پربار و درخشان‌، نقش‌ حیاتی‌ را در ایجاد سرمایه‌اجتماعی‌ ایفا می‌كنند.

علاوه‌ بر این‌ «پوتنام‌» معتقد است‌ در دموكراسی‌هایی‌ كه‌ از سرمایه‌ اجتماعی‌ مطلوبی‌ برخوردارند شهروندان‌ اگر بیشتر مراقب‌ رفتارهای‌ منتخب‌ برای‌ پاسخگویی‌ به‌ عملكرد خود هستند و رهبران‌ از مورد بازخواست‌ قرار گرفتن‌ خود آگاهی‌ كامل‌ دارند. پس‌ براساس‌ ادعاهای‌ پوتنام‌ اولا شبكه‌ها و هنجارهای‌ اجتماعی‌ برای‌ همكاری‌، مشاركت‌ و هماهنگی‌ اجتماعی‌ ضروری‌ هستند، ثانیا سرمایه‌ اجتماعی‌ پیامدهای‌ مهمی‌ برای‌ دموكراسی‌ در پی‌ دارد. (پورموسوی‌، ۱۳۸۱) «پوتنام‌» اعتماد اجتماعی‌، هنجارهای‌ معامله‌ متقابل‌ وتعامل‌ اجتماعی‌ در قالب‌ شبكه‌های‌ افقی‌ تعامل‌ را به‌ عنوان‌ منابع‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ می‌داند. او برای‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ ویژگی‌ بازتولیدی‌ را لحاظ‌ می‌كند. به‌ این‌ معنا كه‌ منابع‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ مقوی‌ و خودافزون‌ هستند. آنها در عین‌ حال‌ كه‌ موجد سرمایه‌ اجتماعی‌ هستند با بسط‌ سرمایه‌ اجتماعی‌ تقویت‌ و گستردگی‌ بیشتری‌ پیدا می‌كنند. با توجه‌ به‌ كار «پوتنام‌» در سال‌ ۱۹۹۳ میلادی‌، سرمایه‌ اجتماعی‌ نوعی‌ ویژگی‌ فرهنگی‌ دیده‌ می‌شود كه‌ لزوما از دست‌ دادن‌ آن‌ خیلی‌ مشكل‌ نیست‌. لیكن‌ كسب‌ آن‌ بسیار سخت‌ و مشكل‌ است‌.

به‌ نظر «پوتنام‌» موفقیت‌ (عملکرد) حکومت‌های منطقه‌ئی ایتالیا بیشتر بازتاب تراکم سرمایه اجتماعی تا توسعه اقتصادی این‌ منطقه‌ است‌ و تفاوت‌ در سرمایه‌ اجتماعی‌ درون‌ منطقه‌یی‌ بازتاب‌ الگوهای‌ قدیمی‌ حاكم‌ بر این‌ منطقه‌ است‌. نگاه‌ «پوتنام‌» یادآور كار «بنفیلد» است‌ كه‌ قایل‌ به‌ رابطه‌ بین‌ عملكرد اقتصادی‌، سیاسی‌ و فرهنگی‌ بود. «بنفیلد» فرهنگ‌ جنوب‌ ایتالیا را در قالب‌ خانواده‌گرایی‌ ضد اخلاق‌ مورد شناسایی‌ قرار داده‌ بود. این‌ نوع‌ نگاه‌ موجب‌ شد تا این‌ ایده‌ مورد توجه‌ قرار گیرد كه‌ برای‌ فرهنگ‌های‌ غیرغربی‌ بدون‌ داشتن‌ اقتصاد جدید و نظم‌ سیاسی‌ دموكراتیك‌ امكان‌ ایجاد و حفظ‌ سازمان‌های‌ پایدار میسر است‌ كه‌ حاصل‌ آن‌ تعریف‌ ده‌ها توسعه‌ برای‌ كشورهای‌ توسعه‌ نیافته‌ بود. كار «رونالد اینگلهارت‌» رابطه‌ بین‌ فرهنگ‌ مدنی‌ و سالهای‌ دموكراسی‌ نمونه‌ گویایی‌ است‌. به‌ نظر «هلیول‌» میزانهای‌ متفاوت‌ رشد در اقتصادهای‌ آسیایی‌ ممكن‌ است‌ با تغییرات‌ در سرمایه‌ اجتماعی‌ پیوند داشته‌ باشند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.