چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
سفر رسیدن به حقیقت
"زندگی هیچ نظم و قانونی بر ما تحمیل نمیکند، اگر ما بدانیم که زندگی را همان طور که هست بپذیریم. هر چیزی که ما چشمهای خود را به روی آن می بندیم، از آن می گریزیم، آن را نادیده می گیریم، بر آن عیب می گذاریم، در نهایت بر علیه ما سر بلند خواهد کرد. آنچه به نظر نامطبوع، دردناک و زیان بارمی آید، می تواند منشا زیبایی، لذت و استقامت باشد، اگر با ذهن باز به آن نگاه کنیم. هر لحظه بسیار پرارزش است برای آنکه به دقت در آن می نگرد." هنری میلر
درستی اولین اصل پیشرفت شخصیتی است. نخستین گام در رشد و شکوفایی بشر کشف حقایق تازه درباره خود و اصل وجودی ماست. به طور حتم همه ما درس های مهمی در طول زندگی خود می آموزیم، اما ما می توانیم به این رشد به طور چشمگیری سرعت ببخشیم اگر آگاهانه به دنبال حقیقت بگردیم و از اشتباه وانکار دوری کنیم.
رشد شخصیت حقیقی صادقانه است. شما نمی توانید در مسیر خودباوری میان بر بزنید. نخستین تعهد شما باید کشف و قبول واقعیات باشد، فارغ از آن که عواقب آن تا چه حد دشوار و نامطلوب باشد. شما نمی توانید مشکلی را حل کنید بدون آن که وجودش را بپذیرید. شما چگونه می خواهید به یک شغل مناسب برسید اگر نپذیرید شغل فعلی شما مناسب نیست؟ چگونه می توانید رابطه خود با فرد دیگری را بهبود ببخشید اگر نتوانید قبول کنید که احساس کمبود و تنهایی می کنید؟ چطور می توانید سلامت خود را بهبود ببخشید اگر نپذیرید که عادات کنونی شما صحیح نیستند؟
واقعیت مصداق واقعی حقیقت است. اگر افکار، باورها و اعمال شما با درستی همراه نباشد، نتایج خوبی به دست نمی آورید. اگر در مسیر درستی قرار بگیرید هیچ تضمینی برموفقیت آن نیست، اما حرکت در مسیرغلط برای شکست کافی است. وقتی زندگی خود را برپایه درستی می نهید، مشکلات شما یک شبه از بین نمی روند بلکه این امر شما را در مسیر صحیح قرار می دهد.
وقتی سختی های زندگی خود را نادیده می گیرید، درواقع از حقیقت روی برگردانده اید. دروغ هایی که به خود می گویید باعث بوجود آمدن دروغ های بعدی می شود، ذهن شما ازآن پرمی شود و در نهایت بخشی ازهویت شما می شود. شما ازخودواقعیتان جدا می شوید و درنتیجه همانند سایه ای از موجود ارزشمندی که درحقیقت سزاوارآن هستید زندگی می کنید. شما برای این چنین زیستن آفریده نشده اید. شما در این جهان هستید تا بیاموزید چگونه به شیوه خود زندگی کنید. من قادر نیستم بگویم که چگونه زندگی کنید، اما تلاش من این است به شما کمک کنم آن را دریابید.
درادامه این بحث، من شما را به سفررسیدن به حقیقت می برم. این به شما کمک می کند تا آنچه راسزاوارشماست بشناسید و بپذیرید. این دستورالعمل ها ممکن است به صورت اجمالی در اینجا آورده شده باشند، بنابراین هدف شما از خواندن این متن آشنایی با مفاهیم برجسته و مهم است.
ما ابتدا به بررسی اجزای اصلی حقیقت که عبارتندازمشاهده، پیش بینی، دقت ودرستی، پذیرش وخودآگاهی می پردازیم.
● مشاهده
مشاهده یکی ازابتدایی ترین جنبه های حقیقت است. اگرمی خواهید دربرخی ازجنبه های زندگی خود پیشرفت کنید، باید درقدم اول مشاهده کنید. به عنوان مثال، اگر می خواهید بدانید رابطه شما با کسی چطور پیش می رود، بهترین روش این است که از خود بپرسید: من چه احساسی نسبت به این رابطه دارم؟ کدام جنبه ها مثبت هستند؟ کدام جنبه ها به اقدام بیشترنیازدارند؟ ازکسی که با او در رابطه هستید این سئوالات را بپرسید و با جواب های خود مقایسه کنید. بررسی اینکه شما در چه موقعیتی قرارگرفتید به شما کمک می کند تصمیم بگیرید چه تغییراتی درروش خود بدهید.
مشاهده یکی از مهم ترین عوامل رشد شخصیتی است زیرا عکس العمل های ما درپاسخ به آنچه از طریق دیدن درک کرده ایم صورت می گیرد. مواجهه با واقعیات در هر شرایطی باعث بروز خواسته های دیگر می شود. وقتی شما وزن خود را اندازه گیری می کنید و مشاهده می کنید که اضافه وزن دارید، با خود فکر می کنید من میخواهم وزن کم کنم. وقتی مطمئن می شوید که چه می خواهید در واقع اطمینان حاصل می کنید که چه نمی خواهید. این خواسته های جدید به شما کمک می کند تا درجهت مثبت گام بردارید اما هیچ چیز تغییر نمی کند مگرآنکه شما بخواهید.
اولین قدم در مسیر رشد شخصیت درک این است که زندگی شما به گونه ای که هم اکنون پیش می رود شاید مطابق آنچه شما می خواهید نیست. اما این مسئله کاملا طبیعی است. اشکالی ندارد که چیزی را بخواهید که نمی دانید چطور آن را بدست آورید، اما باید با خود صادق باشید و تظاهر نکنید که همه چیز بدون عیب است وقتی می دانید که این گونه نیست. آسان ترین راه برای رسیدن به تکامل این است که در راه رسیدن به آن با وجود سختی های گذرا از زندگی لذت ببرید.
به زبان آوردن اینکه باید با واقعیات زندگی روبرو شد آسان است، اما درعمل این امرممکن است بسیار دشوار باشد. ممکن است پذیرفتن اینکه شما از رابطه خود راضی نیستید سخت باشد. پذیرفتن اینکه شغل مناسبی انتخاب نکرده اید دشوارباشد. آسان نیست که در آینه نگاه کنید واز اینکه به چنین انسانی مبدل شدید اندوهگین باشید. اما علیرغم این سختی لازم است که اقدام کنید. شما نمی توانید از نقطه الف به ب بروید اگر مصرانه از قبول اینکه در نقطه الف هستید سرباز بزنید. نادیده گرفتن الف، مبارزه با الف، و یا بالعکس پافشاری و تعصب بر الف تنها باعث می شود درالف بمانید.
شما چه چیزی در مورد زندگی خود می بینید که دوست دارید آن را تغییر دهید؟ آیا اعتیاد یا عادت های مخربی وجود دارد که بخواهید از بین ببرید؟ آیا رضایت بیشتری بدست می آورید اگر شغل خود را عوض کنید؟ آیا ترجیح می دهید جای دیگری زندگی کنید؟ چشمهای خود را باز کنید. به اطراف خود نگاه کنید و ببینید چه چیزهایی را درزندگی خود دوست دارید ویا دوست ندارید. از اینکه اهداف تازه ای را درنظرمی گیرید نهراسید. فقط از آنچه که مشاهده می کنید وعکس العملی که درپاسخ به آن نشان می دهید آگاه باشید.
● پیش بینی
پیش بینی مکانیسمی است در آن شما ازتجربه های خود می آموزید که چگونه حقیقت را کشف کنید. وقتی شما با موقعیت یا رخداد جدیدی مواجه می شوید، یکی از این دو مورد پیش می آید: ممکن است تجربه جدید موافق با آنچه فکر می کردید یا برخلاف آن باشد. هنگامی که این تجربه موافق با انتظارات شماست، الگوی ذهنی شما ازاین واقعیت به همان صورت باقی می ماند. اما زمانی که تجربه جدید در تضاد با انتظارات شما باشد، ذهن شما باید الگویی که از واقعیت ساخته تغییر داده تا اطلاعات تازه را در آن بگنجاند. به این طریق شما از تجربه های خود می آموزید و برای کشف حقایق تازه آن را بکار می گیرید.
نیروی پیش گویی شما بسیار انعطاف پذیراست. وقتی شما موضوع تازه ای یاد می گیرید، ذهن شما می کوشد تا آن را به تجربه قبلی تعمیم دهد. ذهن ذخیره الگوهای کلی را به جزئیات خاص ترجیح می دهد. توانایی شما برای به خاطر آوردن نکته های ظریف مبهم خواهد بود، اما بطور کلی یادآوری الگوهای برجسته قوی خواهد بود. به عنوان مثال، شما می توانید یک نوشته را بفهمید اما به یاد نمی آورید چه موقع و کجا هر لغت را یاد گرفته اید. شما می دانید غذاهای مختلف چه طعمی دارند، اما همه غذاهایی که تاکنون چشیده اید را به یاد نمی آورید.
ذهن شما به صورت خودکار در مورد آینده پیش بینی می کند، حتی زمانی که شما از آن آگاه نیستید. وقتی لبه یک شئ را روی قفسه می بینید، ذهن شما پیشا پیش می تواند پیش گویی کند که یک کتاب است اگر بخواهید آن را بردارید. شما وزن، جنس وظاهراین کتاب را حدس می زنید. تا زمانی که حدس شما درست باشد، الگوی ذهنی شما تغییر نمی کند.
براساس تجربه قبلی خواندن، شما از قبل در مورد آنچه در این کتاب خواهید دید مطلع هستید. اگر مطالب این کتاب مطابق آن چیزی باشد که شما فکر می کردید، شما چیزی یاد نمی گیرید و خواندن این کتاب اتلاف وقت بوده است. برای این که به بالندگی شما کمک کند، این کتاب باید حدسیات شما را بهم ریخته و شما لحظات پیش بینی نشده "آها! فهمیدم" را تجربه کنید.
مغز شما همواره تجربه های خاص را به صورت الگوهای کلی تعمیم داده، آنها را ذخیره می کند، و سپس از آنها برای حدس زدن نتایج وقایع جدید استفاده می کند. این عمل به صورت خودکار رخ می دهد.معمولا بدون آگاهی شما. در هر حال، زمانی که شما فهمیدید که ذهن شما چگونه عمل می کند قادر خواهید بود خود آگاهانه هوش خود را به میزان قابل توجهی ارتقا دهید.
به کمک دو روش می توانید از قدرت پیش گویی ذهن برای رشد شخصیت خود استفاده کنید. نخست با استقبال از تجربه های جدید که شباهتی به آنچه تا کنون مواجه شده بودید ندارد، شما به معنای واقعی باهوش تر خواهید شد. موقعیت های تازه مغز شما را وادار به یادگیری می کند که این امر در نهایت باعث کشف الگوهای تازه می شود. هرچه مغز شما الگوهای بیشتری یاد بگیرد بهتر می تواند حدس بزند و شما باهوش تر می شوید.
کتابی بخوانید که کاملا برای شما ناآشناست. با افرادی حرف بزنید که همیشه اجتناب می کردید. به یک شهربیگانه سفر کنید. بکوشید تا ماورای آنچه تا به حال آموخته بودید یاد بگیرید. برای رشد، لازم است شما همواره چالش های تازه را پشت سر بگذارید و به نظرات جدید توجه کنید تا همواره به مغز خود ورودی نو بدهید. اگر صرفا تجربه های قبلی را تکرار کنید ظرفیت ذهنی شما کاهش می یابد.
آن چیزی که در یک زمینه یاد می گیرید غالبا در سایر زمینه ها کاربرد دارد. مثلا، لئونارد داوینچی، با استانداردهای معقول یک نابغه محسوب می شود که در زمینه های مختلفی درخشید که عبارتنند از هنر، موسیقی، علم، آناتومی، مهندسی، معماری، و بسیاری زمینه های دیگر. در حالی که برخی معتقدند که دامنه وسیع علاقه وی به دلیل استعداد وی بوده است، اما به عقیده من همین علایق موجب بروز نبوغ شده و یا حداقل مهم ترین عامل بوده است. داوینچی خود را در معرض اطلاعات متنوع و غنی به نحوی قرارداد که توانست الگوهایی بیابد که دیگران هیچ وقت نتوانستند بیابند. این تا حد زیادی توانایی تحلیلی او را افزایش داد. آن چیزی که در یک زمینه عادی تلقی می شود اغلب در سایر زمینه ها کاربردهای تازه ای دارد. تکرار کار عادی به صورت روزمره دشمن هوش است. فرا گرفتن اطلاعات تکراری هرروز و هرروز به رشد شما کمک نخواهد کرد. شما صرفا مطابق انتظارات ذهن خود عمل می کنید به جای آنکه ذهن خود را وادار کنید الگوهای جدیدی بیاید. اگر می خواهید باهوش تر شوید باید با موضوعات متنوع آشنا شوید. به عادات ساده روزمره تنها به عنوان پایه ای برای کاوش قلمروهای ناشناخته بنگرید. خود را وادار به انجام کارهایی کنید که تا کنون انجام نداده اید. خود را در معرض تجربه ها، عقاید و موضوعات تازه قرار دهید. هر قدر بیشتر با اموری که خلاف انتظار شماست روبرو شوید، سریعتر خواهید آموخت و زیرک تر خواهید شد.
دومین روش برای بکارگیری نیروی پیش بینی خود، این است که آگاهانه و سنجیده حدس بزنید و از حدسیات خود در تصمیم گیری های بهتر استفاده کنید. درباره راهی که انتخاب کرده اید از خود بپرسید: من صادقانه درباره زندگی خود واین که چه خواهد شد چه فکر می کنم؟ تصور کنید که یک ناظر منطقی وعادل موقعیت شما را با جزئیات تحت بررسی قرار دهد و قرار باشد که این فرد زندگی شما را دربیست سال آینده با توجه به الگوهای رفتاری کنونی شما پیش بینی کند. فکر می کنید چه آینده ای را برای شما
حدس خواهد زد؟ اگر شجاعت کافی دارید از افراد متفاوتی که شما را خوب می شناسند بخواهید صادقانه بگویند شما را در دو دهه آینده در چه موقعیتی می بینند. پاسخ آنها ممکن است باعث شگفتی شما شود.
وقتی شما از توان حافظه بلند مدت آگاه می شوید، شما از مرحله نادیده گرفتن گذشته و خود را با حقیقت رودررو می کنید. این به شما فرصت می دهد تا حدسیات مثبت خود را تقویت کنید وبه گونه ای آن را تغییر دهید که ازبروز حدسیات منفی جلوگیری کنید.
احساسات شما محصول ذهن پیش گوی شماست. احساسات مثبت از پیش گویی های مثبت منشا می گیرد و احساسات منفی ناشی از پیش بینی های منفی است. وقتی احساس خوبی دارید، ذهن شما نتیجه مثبتی را پیش بینی می کند که شما می خواهید. وقتی بالعکس احساس بدی دارید، ذهن شما نتیجه نامطلوبی را تصور می کند. عواطف منفی مانند یک هشداردهنده عمل می کنند تا رفتار خود را همان لحظه تغییر دهید تا مانع شکل گیری پیش بینی های نامطلوب در ذهن خود شوید. به انتظارات واقعی خود فکر کنید. با آنها مبارزه نکنید و نیزازآنها نگذرید، چون این تنها باعث تردید نسبت به خود می شود. یاد بگیرید که چطور انتطارات خود را بپذیرید و در راستای آن اقدام کنید. وقتی متوجه شدید که یک نتیجه منفی را در ذهن خود می سازید، ببینید چه عواملی منجر به این باورها شده است و همواره در آن تغییر ایجاد کنید تا انتظارات منفی کاملا دگرگون شوند. زمانی که از انتظارات مثبت خود آگاه شدید آنچه را که بیشتر از همه مطابق خواسته های شماست بیابید و همواره در همان جهت حرکت کنید.
● دقت
هرچه مدل حقیقی در ذهن شما شبیه تر به حقیقت واقعی باشد، شما تواناترخواهید شد. دقت بیشتر یعنی تطابق بیشتر بشربرای زندگی کردن. با یک نقشه دقیق، شما به احتمال بیشتر تصمیماتی اتخاذ می کنید که در جهت نیل به اهداف شما است. با یک نقشه نادرست، احتمال تجربه شکست و ناامیدی بیشتر است.
صحت این مسئله صد در صد نیست. زمانی که شما شغل خاصی را دنبال می کنید، هیچ گاه نمی توانید مطمئن باشید که آیا شغل بهتری برای شما وجود دارد یا نه. هنگامی که در یک رابطه هستید نمی توانید کاملا یقین داشته باشید فرد مناسب تری برای شما در همین نزدیکی حضور ندارد. هر زمان که تصمیمی می گیرید، نمی دانید که چه اتفاقی ممکن بود بیفتد اگر انتخاب دیگری می کردید.
بدتر از همه آنکه حتی زمانی که از چیزی اطمینان دارید، هیچ تضمینی وجود ندارد که درست باشد. شما قبلا هم دچار اشتباه شده اید، اینطور نیست؟ تجارب نشان می دهد که بدون شک همیشه چیزی وجود دارد که شما فکر می کنید صحیح است و بعدا خلاف آن ثابت می شود.
شما می توانید تلاش کنید صحت و سقم یک موضوع را دریابید، و این عقیده خوبی است، اما شما هیچ وقت نمی توانید عدم اطمینان را از بین ببرید. بنابراین شما دو انتخاب ساده دارید: عدم اطمینان ها را در زندگی نادیده بگیرید و برای خود احساس امنیت غیرواقعی بوجود آورید، یا پستی و بلندیهای زندگی را بپذیرید و بیاموزید چگونه با آنها زندگی کنید. در مورد اول، شما طرح حقیقی زندگی خود را بدون توجه
به واقعیات دنیا به گونه ای تصور می کنید که دوست دارید. در مورد دوم، شما می کوشید تا طرح خود را تا آنجا که می توانید به دقت تهیه کنید با وجود اینکه آن را دوست نداشته باشید. البته مورد دوم بهتر است.
وقتی شما طبیعت نامطمئن زندگی را می پذیرید، می توانید تصمیمات دقیق تری بگیرید. برای شما آسان ترخواهد بود که کارهای نادرست مانند باختن کل دارایی تان در شرط بندی یا وارد شدن به رابطه ای غلط را کنار بگذارید و بهتر و بیشتر می توانید از فرصت های واقعی خود استفاده کنید. نیازی نیست که امور غیرقابل پیش بینی در زندگی را نادیده بگیرید. نکته مهم این است که زیرکانه خطرات ممکن را کنترل کنید به جای آنکه وجود آنها را تکذیب کنید. یاد بگیرید که در عدم اطمینان رشد و نمو کنید وحتی از آن لذت ببرید.
مشکل دیگر این است که پیش گویی های شما ممکن است صحیح نباشند. برخی از اشتباهات با به دست آوردن تجربه بیشترودرک عمیق ترحقیقت خود به خود اصلاح می شوند، اما در بسیاری موارد این خطاها بدتر می شوند و مستحکم تر می شوند. در اینجا مثال هایی آمده است که نشان می دهد چگونه نیروی پیش گویی ذهن می تواند شما را به اشتباه بیندازد:
تعمیم دادن نادرست. شما چند تجربه بد درآشنایی های خود داشته اید و به این ترتیب ذهن شما یاد می گیرد که ملاقات افراد جدید ناموفق و ناامید کننده است. در نهایت، شما دیگر علاقه ای برای آشنایی های بیشتر ندارید چون فکر می کنید باید ازاین عمل اجتناب کنید. متاسفانه عدم رغبت شما بدان معناست که شما هیچ وقت دوباره آشنایی موفقی را تجربه نخواهید کرد که منجر به اصلاح این تفکر شود. الگوهای قدیمی همواره در ذهن باقی می ماند اگر درگیر چالش های جدید نشوند.
پیش داوری. شما به طور اتفاقی می شنوید که همکاران شما در مورد ناکارامدی فردی که تازه استخدام شده است با هم حرف می زنند. این موجب می شود که شما ذهنیت نادرستی در مورد فرد جدید پیدا کنید. در نخستین برخورد کاری خود با این فرد، شما به طور طبیعی انتظار دارید با وی مشکل پیدا کنید، بنابراین شما وهمکاران سابق همچنان با یکدیگر کار می کنید. شخص سومی هم که رفتار منفی شما را می بیند مانند شما رفتار می کند و در نتیجه این طرز برخورد و رفتار در ذهن شما نقش می بندد. پیش داوری های بدون فکر و بدون تجربه مستقیم خود فرد موجب نتیجه گیری های غلط می گردد.
تعدادی از دوستان شما می کوشند در تجارت الکترونیکی سرمایه گذاری کنند، ولی موفق نمی شوند و سرانجام آن را رها می کنند. از تجربه ناموفق آنها ذهن شما می آموزد که شروع تجارت الکترونیک دشوار است و به احتمال قوی به شکست منجر می شود. سال گذشته شما تصمیم گرفتید تجارت اینترنتی خود را راه بیندازید. به دلیل داشتن الگوهای ذهنی غلط، شما ناخودآگاهانه اشتباهاتی مرتکب می شوید که در واقع قابل پیش گیری هستند و در نهایت شکست می خورید، درست مانند دوستتان.
همه این الگوهای ذهنی مشکل سازازیک نظر مشابهند: پیش گویی های آنها بدبینانه است. چنین الگوهایی موجب افزایش ترس، کاهش خودباوری وبوجود آورنده احساسات منفی مثل نگرانی و استرس است. در بدترین موارد، پیش گویی های بدبینانه بیش از حد باعث افسردگی، ناتوانی و حتی خودکشی می شود.
ازطرف دیگر، خوش بینی بیش از حد نیز می تواند به همین اندازه مشکل ساز باشد و ممکن است منجر به اعتماد به نفس بیش از حد، مخاطره کردن غیرمنطقی و رفتار غیرمعقول شود.
بهترین پیش گویی ها دقیق ترین آنهاست، اما در جایی که تقویت روحیه مورد توجه است، بهتر است به صورت معقول و منطقی خودباوری، احساسات مثبت و ابتکار تقویت شود، زیرا در تضاد با خودباوری ضعیف، احساسات منفی و خجالت بی مورد قرار می گیرند. این پیش گویی ها تنها مشاهدات منفعلی نیستند بلکه به سوی خود در جریانند.
● پذیرش
هنگامی که آنچه برای شما درست است را به دقت دریافتید، قدم بعدی این است که حقیقت را کامل و جامع بپذیرید. این شامل پذیرفتن عواقب آتی پیش گویی های شما می شود.
بدن فیزیکی خود را تصور کنید. آیا سالم، متناسب و قوی است؟ یا بیمار، سست و ضعیف است؟ فکر می کنید اگر به عادت های سلامتی کنونی خود ادامه دهید چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آیا قادرید حقیقتی را که در انتظار شماست بپذیرید؟ آیا می خواهید با این عواقب زندگی کنید؟
در مورد دارایی هایتان چطور؟ آیا به قدری درآمد دارید که کمبود پیدا نکنید؟ یا باید به خانه فقرا بروید؟ شما به واقع چه انتظاری دارید اگر طرح های مالی شما به همین نحو تداوم یابد؟ آیا حقیقت موقعیت خود را به درستی می پذیرید؟
این طبیعی است که تردیدهای زیادی در پیش گویی سرانجام زندگی شما وجود دارد، اما می توانید اهداف خود را از طریق منطقی و معقول ترین توقعات و براساس شواهد موجود پایه ریزی کنید. اگر شما از زندگی شخص دیگری که کیفیتی مشابه زندگی شما دارد و قرار باشد که برسر پیش بینی سرنوشتتان شرط بندی کنید چگونه شرط می بندید؟ تصور کنید که شما به عنوان شرلوک هولمز به دنبال شواهدی هستید که نتیجه را پیش بینی کنید. شما صادقانه چه حدسی می زنید؟
یکی از مهم ترین مهارت ها برای پیشرفت رشد شخصیت، توانایی در پذیرفتن حقیقت است حتی اگر آنچه که می بینید دوست نداشته باشید و حتی اگر احساس کنید نمی توانید آن را تغییر دهید. وقتی با حقایق تلخی روبرو می شوید، معمولا با مقاومت درونی قوی مواجه می شوید. این مقاومت مانع از آن می شود که شما حقیقت را قبول کنید، و در نتیجه دچارسرگردانی، انزوا، انکار و تعویق امور می شود. تنها با مستقیم روبرو شدن با این حقایق می توانید قدرت لازم برای مواجهه هوشمندانه با آن را بیابید. ساده ترین قانون این است: هرچه از آن می ترسید باید در نهایت با آن روبرو شوید.
هر زمان با حقیقتی روبرو شدید که آن را دوست نداشتید واحساس کردید نمی توانید آن را تغییر دهید، اولین قدم این است که واقعیت را بپذیرید. به خود بگویید: این شرایط مطلوب من نیست، چون اکنون من قوای لازم برای تغییر آن را ندارم.
به سادگی قبول کنید که با وجود آنکه شما درمورد هر زمینه از زندگی خود مسئولیت کامل دارید، اما ممکن است توانایی لازم برای اصلاح آنچه موافق خواسته شما نیست نداشته باشید. به سادگی بپذیرید که شرایط کنونی وجود دارد، اما هیچ گاه از قبول واقعیت سرباز نزنید. هیچ گاه وانمود به لذت بردن از شغلی که علاقه ای به آن ندارید نکنید. هیچ وقت وانمود نکنید که از بودن در رابطه ای خوشحال هستید اگر واقعا اینطور نیست. اگر اوضاع مالی خوبی ندارید وانمود نکنید که در وضعیت خیلی خوبی هستید. اگر می خواهید درکارهای خود پیشرفت کنید باید اول با خود صادق باشید و حقیقت را همانگونه بپذیرید.
وقتی واقعیت را تمام و کمال پذیرفتید، می توانید تصمیم گیری های بهتری انجام دهید چون آنها بر اساس واقعیت اتخاذ شده اند نه تخیلات. زمانی که بپذیرید بیش از حد اضافه وزن دارید، بی جهت وانمود نمی کنید که در سلامتی کامل به سر می برید. شما از توهم اینکه عادات غذایی غلط شما و ورزش نکردن قابل قبولند بیرون می آیید. یاد می گیرید اگر می خواهید شرایط موجود را تغییر دهید باید در تصمیم گیری های خود تجدید نظر کنید، این چیزی نیست که خودبخود اتفاق بیفتد. هنگامی که آنچه حاضر است پذیرفتید، می توانید آنچه که خود می خواهید در نهایت بدست آورید.
● خودآگاهی
وقتی می کوشید حقایق بیشتری از زندگی را بیاموزید، باید خود آگاهی و خود باوری را در خود تقویت کنید، که این شامل آگاهی از نقاط قوت، ضعف، هوش، دانش، تعصب، عواطف، آرزوها، احساسات، غرایز، عادات وتوانایی های ذهن می شود.
به عنوان بشر، ذهن ما معمولا پر از آرزوهای متضاد است. بخشی از وجود ما می خواهد سالم، شاد، و بسیار آگاه باشد. بخش دیگر وجودمان چیزی جز خوردن، خوابیدن، ارضای جنسی و تنبلی نمی خواهد. بدون آگاهی، ما فقط کارهای خود را درواکنش به آنچه رخ می دهد بدون تفکر انجام می دهیم ونه مانند بشر با شعور و درک بلکه مانند حیوانات زندگی می کنیم.
بدانید که درجه آگاهی شما ثابت نمی ماند. گاهی منطق محض بر تفکر شما غلبه می کند و گاهی دغدغه های عاطفی ذهن شما را پر می کند. بعضی اوقات بی نهایت معنوی فکر می کنید و باقی اوقات درباره وضعیت مالی خود نگران می شوید. پاره ای اوقات برای سلامتی و انرژی بیشتر تغذیه می کنید، گاهی حریصانه فقط برای رفع گرسنگی غذا می خورید.
زمانی که با ذهنیت خاصی تصمیم می گیرید و در آن راستا گام برمی دارید، شما در واقع آن ذهنیت را تقویت کرده اید و در نتیجه احتمال آنکه در آینده به صورت مشابه عمل کنید زیاد است. به عنوان مثال، اگر واکنشهای خشمگین از خود نشان دهید، شما در واقع واکنشهای تند ذهن را در خود تقویت کرده اید. اگر همواره واکنشهای محبت آمیز داشته باشید، این نوع واکنشها در ذهن شما نقش می گیرد. هر سطحی از آگاهی تمایل دارد که به همان شکل باقی بماند، بنابراین ذهن شما همواره حول یک سطح از درک و آگاهی می گردد. یک بخش مهم از رشد شخصیتی شامل رها کردن وابستگی ذهن به سطح پایین تری از آگاهی با قرار دادن خود در سطح بالاتری از درک و شعور به صورت پایدارتراست. در عمل، این به معنی آن است که بکوشید اعتیادها، احساسات منفی و رفتارهای ناشی از ترس را کنار بگذارید و جای آنها را با انتخابهای آگاهانه و عملکردهای اصولی عوض کنید. و برای اینکه موفق شوید رفتارهای خود را تغییر دهید، باید نخست نسبت به تفکرات خود آگاهی کافی پیدا کنید.
یکی از بهترین شیوه های گسترش آگاهی این است که مهم ترین تصمیمات خود را بر اساس منطقی ترین تفکرات خود اتخاذ کنید. بهترین زمان برای انتخاب های جدید زمانی است که شما احساس می کنید هوشیار، دارای ذهن آزاد وزیرک هستید. این همان زمانی است که باید تغییرات مهم زندگی خود مانند تغییر شغل، تغییر در رابطه شخصی یا جابجایی به یک شهر جدید را انجام دهید. یاد بگیرید که به سطوح بالای شعور خود اعتماد کنید. تصمیمات خود را به روی کاغذ بیاورید و خود را متعهد به انجام آنها کنید. اگر به صورت ناخودآگاه دوباره به سطوح پایین تر تنزل کردید و جنبه فکری متعالی تر خود را از دست دادید، همچنان در جهت تصمیماتی که قبلا گرفته اید عمل کنید حتی اگر احساس می کنید دیگر به آنها متعهد نیستید. به مرور زمان شرایط برونی شما به گونه ای تغییر خواهد کرد که آن سطوح بالاترآگاهی استوار می شود، و زندگی با درک وشعور در عمل آسان تر می شود.
یک بار وقتی که در سطح بسیار بالایی از آگاهی بودم، تصمیم گرفتم تا شغل خود را از تکامل بازی کامپیوتری به تکامل شخصیت تغییر دهم. این یک دوره مهم برای من بود بخصوص که تجارت بازی های کامپیوتری به خوبی پیش می رفت و من هنوز طرح های بزرگی در سر داشتم. در هر حال، من احساس خوبی نسبت به این تصمیم داشتم و می دانستم که کار درستی کرده ام. اما طبیعی است که چند هفته بعد، از تصمیم جدیدم به هیچ وجه راضی نبودم و من هنوز در باتلاق بازی های کامپیوتری گیر کرده بودم، در حالی که سرانجامی برای آن نمی دیدم. وقتی من به سطح پایین تری از آگاهی لغزیدم،در کاری که کردم دچار تردید شدم و به دنبال انتخاب دومی بودم تا شغلم را عوض کنم. من چاره ای نداشتم جز آنکه به خودم یاد آوری کنم که از سطح بالایی از آگاهی انتخاب اول خود را انجام داده ام که انتخابی مناسب و هوشمند بوده است. این شیوه به من کمک کرد به انتخاب اولیه ام اعتماد کنم.
انتخاب من شاید ایده ال نبود، اما با بکار یردن این شیوه من حداقل می توانم مطمئن شوم که آنها را صحیح انجام داده و واقع بینانه است.
وقتی شما همواره تصمیمات مهم خود را با آگاهی سطح بالایی اتخاذ کنید، آنها متجانس تر می شوند. شما از اینکه در مرحله دوگانگی و تردید، که دائم جلو و عقب بروید و قادر نباشید تصمیم قاطع بگیرید رها می شوید. بدانید وقتی تصمیمی از روی عصبانیت، ترس، ناراحتی و گناه می گیرید، شما نمی توانید در راستای حقیقت حرکت کنید زیرا پیش گویی های شما به صورت منفی تحت تاثیر قرار گرفته با سطح پایین تری ازآگاهی شما انجام می شود.
خود آگاهی به واقع آگاهی از حقیقت است. وقتی آگاهی شما بالا است، شما به واقعیت نزدیک تر از زمانی هستید که این آگاهی در سطح پایین تری است. اگر در مسیر حقیقت حرکت نکنید تصمیمات شما منجر به نتایج نامطلوبی می شود. تصمیمات هماهنگ با واقعیت دقیق ترند و به احتمال بیشتر به نتایج درست می انجامد نسبت به آنهایی که با آگاهی کمتری اتخاذ شده اند. نکته مهم این است که خودآگاهی را برای درک آن که چه زمان براساس واقعیت و چه زمان برخلاف آن حرکت کرده اید بکار بگیرید و بکوشید تصمیمات مهم را زمانی بگیرید که این عنصر اصلی وجود داشته باشد.
● موانع بر سر راه حقیقت
همواره موانعی وجود دارد که ما را از همراه شدن با حقیقت باز می دارند. آنها احتمال شکل گیری الگوهای ذهنی نادرست را زیاد می کنند. بسیاری از این الگوهای نادرست خود را تقویت می کنند و اصلاح آنها معمولا دشوار است. با این حال، وقتی شما از وجود این موانع آگاه می شوید، امکان تسلیم شدن در برابر آنها کمتر است.
● شایسته سازی رسانه
سازمان های رسانه ای سود زیادی از تبلیغات بدست می آورند و برای اینکه تبلیغات موثر باشند، شما در نهایت باید خرید کنید، مثلا یک ماشین، دارو، یا یک غذا. کسانی که الگوی درستی از واقعیت دارند تنها چیزی می خرند که دوست دارند یا نیازدارند. بنابراین تبلیغ گران اغلب نگاهی نیم واقعی دارند و با بکاربردن نکاتی خلاف واقع سود زیادتر بدست می آورند. به عنوان مثال، اگر یک کارخانه آبجوسازی بتواند شما را راضی کند که با خوردن نوشیدنی الکلی شما احساس مشهوربودن یا جذابیت می کنید، آنها می توانند سود بیشتری کسب کنند تا زمانی که آنچه به واقع دراثر مصرف الکل رخ می دهد را نشان دهند.
برای آنکه کاملا به اطلاعاتی که از منابع رسانه ای پخش می شود اعتماد کنید، شما باید اطمینان پیدا کنید که این منبع، واقعیت را فدای یک ارزش متناقض نمی کند. مشکلی که در مورد رسانه های وابسته به شرکتها بوجود آمده این است که زمانی که تناقض بین سود و واقعیت وجود دارد، واقعیت همیشه برنده نیست.
تاثیر کلی رسانه های جمعی قرار دادن شما در شرایطی است که تصویر نادرستی از واقعیت را بپذیرید. طرفداران تبلیغات از این مسئله به عنوان ارزش حمایت می کنند. هرچه بیشتر خود را در جریان رسانه ای مثل تلویزیون قرار دهید، مدل ذهنی شما از واقعیت نه مستقیم بلکه مایل خواهد بود. علاوه براین، هرچه زمان بیشتری برای رسانه صرف می کنید، وقت کمتری برای یادگیری از تجربیات واقعی خواهید داشت.و این یک روش دائمی تنبلی، بی انگیزگی و تنزل و نه یک روش واقع بینانه وهوشمندانه است.
شما می توانید از تاثیر این مانع با آموختن نحوه لذت بردن ازتجربه واقعی زندگی به جای جایگزین نامناسب، یعنی رسانه های گروهی بکاهید. هر زمان شما تحت تاثیر رسانه قرار گرفتید، آگاه باشید که تعداد زیادی از افراد به مقاصد مالی سعی در تغییر باورهای شما درباره واقعیت دارند به گونه ای که معمولا با حقیقت در تناقض است. من خوش بین هستم، با این حال، مردم در چنین جامعه ای که سرانجام نیاز زیادی به تولیدات رسانه ای پیدا می کند درمی یابند که قدرت و حقیقت نیازی به تناقض ندارد. همانطور که در فصل ۵ آموختید، قدرت و حقیقت بسیار بهتر از دوستان عمل می کنند، با یکدیگر آنها اصل اقتدار را تشکیل می دهند.
● شایسته سازی اجتماعی
شایسته سازی اجتماعی خویشاوند نزدیک شایسته سازی رسانه ای است. جامعه ای که در آن زندگی می کنید شامل خانواده، دوستان، همکاران و آشنایان به میزان زیادی به درک شما از واقعیت کمک می کنند. از طریق تعامل با دیگران شما به طور مداوم تحت تاثیر عقاید اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و مذهبی متفاوت قرار می گیرید. متاسفانه، چنین باورهای شرطی اغلب ارزشهای دیگری را جایگزین واقعیت می کنند و در نتیجه شما احساس می کنید باید مطابق آنها عمل کنید. در مدت طولانی، این جدایی از واقعیت موجب تردید در خود می شود، و در نهایت ضعف و سردرگمی جای قدرت را می گیرد. واقع گرا بودن باعث می شود این توان را بدست بیاورید.
گاهی شایسته سازی اجتماعی به ما کمک می کند. مثلا زبان مشترک به ما کمک می کند با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم. مواقع دیگر، شایسته سازی اجتماعی باورهای غلطی به ما القا می کند که ما را ضعیف می کند، مثلا واهمه از صحبت کردن در جمع.
این مهم است که شما از باورهای القا شده از طرف اجتماع آگاهی بیشتری پیدا کنید و آنها را هوشیارانه بررسی کنید. وقتی تناقضی در باورها، رفتار و احساسات خود حس می کنید از خود بپرسید آیا شما واقعا به آنچه به شما آموخته شده اعتقاد دارید. آیا باورهای شما حقیقی و دقیق هستند؟ آیا مطابق توقعات شما هستند؟ به منظور آنکه با واقعیت اجین شوید، باید در نهایت اشتباهات، بی دقتی وباورهای متناقض را کنار بگذارید.
من کاتولیک بزرگ شدم و به مدت دوازده سال مدرسه کاتولیک ها رفتم. تمام خانواده من و بیشتر دوستانم نیز کاتولیک بودند. بنابراین من در معرض نظام عقیدتی دیگری در طول دوره جوانی قرار نگرفتم. با این وجود، در اواخر دوره نوجوانی، من در آنچه به من آموخته بودند تردید پیدا کردم چون اغلب متناقض با مشاهدات مستقیم من از واقعیت بود. وقتی من سرانجام به این نتیجه رسیدم که مذهب کاتولیک با عقاید من سازگار نیست، من آزادانه قادر بودم باورهای روحانی خودم را بیابم. من گاهی به خاطر تصمیمی که گرفته بودم از وجهه عمومی می افتادم اما آموختم که خودباوری از آسایش اجتماعی مهم تر است. قصد من این نیست که نظام اعتقادی خاصی را برگزینم اما فقط پیشنهاد می کنم در قضاوت های خود همواره حقیقت را در نظر بگیرید، حتی زمانی که دیگران مخالف شما باشند. خودباوری شما را رها می کند، خودکم بینی شما را بنده خود می کند.
● باورهای نادرست
یادگیری نادرست زمانی اتفاق می افتد که شما باوری را می پذیرید که نسبتا یا کاملا صحیح نیست. چنین باورهایی ممکن است اتفاقی کسب شود یا توسط دیگران القا شود. تاثیر آن این است که تصمیمات بعدی شما بیشتر مستعد خطا می شود و نتایج نیزغلط از آب در می آید.
زمانی که من تجارت توسعه بازی های کامپیوتری را پس از اتمام کالج آغاز کردم، ذهن من پر از باورهای غلط درباره نحوه پیشرفت این تجارت در دنیای واقعی بود، در نتیجه من اشتباهات احمقانه ای مرتکب شدم که پول و وقت من را هدر داد. به عنوان مثال، من همیشه فکر می کردم که امضای یک قرارداد، از نظر طرف معامله الزامی است بدون توجه کافی به این نکته که درهر معامله خطری وجود دارد. من معاملات مهم را تکمیل کردم و چیزی نگذشت که به آنها نیاز پیدا کردم و سپس همه آنها شکست خورد. در نتیجه من باورهای نادرستی از این نوع تجارت پیدا کردم. سالها طول کشید تا من از این فکرهای غلط رهایی پیدا کردم، اما زمانی که یک به یک آنها را ریشه یابی کردم، در تصمیم گرفتن پیشرفت کردم و تجارت از دست رفته سرانجام به سوددهی رسید.
بخش مهمی از رشد آگاهانه شامل تشخیص و سپس پاک کردن باورهای غلط است. بکوشید تا همواره از نظریات جدید و سرمایه استقبال کنید، فرضیات خود را هنگامی که به صحیح بودن آن شک کردید، بررسی و تحلیل کنید. در ادامه این فصل، من مثال های ساده ای می آورم تا شما را در انجام آن کمک کنم.
● مداخله احساسی
احساسات شدید توانایی شما را در درک دقیق واقعیت کاهش می دهد. احساساتی مثل ترس، خشم، اندوه، گناه، شرم، ناامیدی، ضعف و تنهایی مانع از درست فکر کردن شما می شود و شما به اشتباه از واقعیت باز می مانید. به طور مشابه، احساسات مثبت می تواند شما را بیش از حد خوش بین کند، شما را تشویق به مخاطره کردن بی دلیل کند و یا پرورداندن وعده های بلند پروازانه ای که قادر به انجام آن نیستید.
با خودآگاهی شما می توانید به این ادراک دست پیدا کنید که چه هنگام قضاوت شما دستخوش احساسات بوده است. عواطف شما ممکن است مانع از آن شود که واقعیت را درک کنید، اما درجه بالایی ازخودآگاهی شما را وادار می کند، بدون ادراک وارد عمل نشوید.
تصمیمات مهم باید زمانی اتخاذ شود که ذهن آزاد دارید و منطقی هستید، نه زمانی که بیش از حد خوش بین یا بدبین هستید. در هر حال، احساسات شما دارای هوش زیادی هستند که می تواند به شما کمک کند تصمیمات درستی بگیرید. احساسات خود را مانند نسخه فشرده ای از محصولات ذهن پیش گوی خود فرض کنید، بنابراین هوشمندانه آن است که تصمیماتی بگیرید که احساسات مثبت تولید می کند.
● عادت ها
عادت هایی مثل سیگار کشیدن، مشروب خوردن و یا علاقه زیاد به اینترنت، قبول حقیقت را سخت تر می کند زیرا این رفتارها باعث تقویت روحیه عدم قبول و پذیرش می شود. به عنوان مثال، اگر شما هر روز سیگار بکشید، الگوهای رفتاری شما عادت سیگار کشیدن به عنوان عادتی خطرناک برای سلامتی را به دشواری می پذیرند. اگر فکر کنید که ترک سیگار عمل خیلی دشواری است، به احتمال زیاد شما از اینکه به دنبال واقعیت عادت به سیگار کشیدن بگردید به دلیل اینکه باید با ترس خود روبرو شوید و برای ترک آن بکوشید اجتناب می کنید.
عادت ها بستر مناسبی برای رشد نادرستی هاست. بسیاری از مردم خجالت زده و معذب از عادات بد خود هستند. بنابراین نهایت تلاش خود را برای پنهان کردن آن می کنند. حفظ کردن یک ظاهر دروغ از خود حقیقت مهم تر می شود، و اسرار، نیرنگ ها و دروغ جای معاشرت صادقانه را می گیرد.
اولین قدم در غلبه کردن بر عادات پذیرفتن واقعیت است: من معتادم. حتی اگر مسلط شدن بر عادت ها معضل باشد، اگر بتوانید و حقیقت موقعیت خود را بپذیرید، مانع از آن می شوید که به اشتباه بیشتری بیفتید. این کاملا طبیعی است که به خود بگویید، من معتادم و می خواهم تغییر کنم، اما در حال حاضر توان لازم برای این کار را ندارم. صداقت کامل داشتن با خود بسیار بهتر است از زندگی با انکار. شما می فهمید که با برداشتن نخستین گام، منابع درونی و برونی که شما برای ترک عادت خود نیاز دارید، به زندگی شما وارد خواهند شد، و عکس العمل های سایرین به جای توهین آمیز و پرسش آمیز، دلسوزانه و حمایت کننده خواهد بود.
● ناپختگی
برای پذیرفتن واقعیت حد زیادی از بلوغ فکری لازم است، و این تنها با تجربه بدست می آید. هرچه تجربه های جدیدتری کسب کنید، تفکرات شما سریع تر به کمال می رسد. هرچه بیشتر به دنبال سرپناه و آسایش از طریق انحراف از راه درست، فرار از واقعیات و تخیلات بگردید، بیشتر از ناپختگی و تفکر غلط رنج می برید.
کودکان پر اشتباه ترین مدل های واقعیت را دارند چون تجربه ندارند، به همین دلیل ذهن آنها کمترین مهارت را برای پیش گویی دارد. خیلی راحت می توان یک کودک را با حیله ای فریب داد در حالی که انسان بالغ به آسانی این حقه را می فهمد. فرد بالغ تجربه کافی دارد تا به درستی نتیجه را حدس بزند، اما کودک نمی تواند.
شما نمی توانید با حقیقت همراه شوید و همزمان از آن بگریزید. اگر می خواهید مانند یک فرد کاملا هوشیار زندگی کنید، شما باید از ناپخته فرار کردن از واقعیت اجتناب کنید و به دنبال تجربیات عمیق تری از رشد باشید که تنها با به بلوغ رسیدن بدست می آید.
● سود غیرواقعی
سود یا منفعت غیر واقعی مشکلی است که معمولا زمانی رخ می دهد که شما بطور موقت با نادرست عمل کردن منفعتی بدست می آورید. مثلا، شما دروغی در محل کار خود می گویید تا از اخراج شدن جلوگیری کنید، شما ممکن است مشکلاتی که در رابطه خود دارید تکذیب کنید تا صلح و صفا را حفظ کنید، یا ممکن است غذای سالم نخورید تا به خود سختی ندهید.
دور شدن از واقعیت هیچ گاه انتخاب مناسبی درطولانی مدت نیست. این ناشی از نبود پذیرش پیش گویی های خود و سر باز زدن از برخورد روشنفکرانه و صادقانه با آن است. وقتی ماورای سودهای ظاهری نگاه می کنید، همواره در اشتباه عمیق تری فرو می روید که به شدت انکار می کردید. تکذیب شما در برخورد با دروغ به سمت سراشیبی همواره تداوم خواهد یافت. سودهای کوتاه مدت جای پیشرفت واقعی را خواهند گرفت، شما را حتی عمیق تر به زندگی پر از عدم پذیرش و نابودی می کشاند. هر چه شما بیشتر تسلیم فریب سودهای ظاهری شوید، به عنوان یک انسان، حقه بازتر و پرنیرنگ تر می شوید.
به عنوان مثال، فرض کنید که شما شغلی دارید که حس می کنید مناسب شما نیست. شما می دانید که با این شغل آینده ای ندارید. وقتی به جلوی خود نگاه می کنید چیزی نمی بینید مگر زندگی بی احساس توخالی. شما نمی توانید شرایط خود را همانگونه که هست بپذیرید، پس آن را تکذیب می کنید. تظاهر می کنید همه چیز خودبخود خوب می شود. به جای روبرو شدن با واقعیت، شما به دنبال راهی می گردید که جای خالی آن را پر کنید و سرانجام سود ظاهری شما را اغوا می کند. به جای هدف واقعی خود، به دنبال پول و راحتی هستید. به جای رشد واقعی، به دنبال بالا رفتن از نردبان مقام و موقعیت هستید. به جای پایبند بودن به دوستی و صمیمیت، شما دریایی از دوستی های سطحی خواهید داشت که هیچ کدام شما را به واقع نمی شناسند، نمی پذیرند و دوست ندارند. به جای مبارزه کردن، توهم امنیت و آرامش دارید.
دنبال کردن سود غیرواقعی همواره به نارضایتی، پوچی و ناراحتی ختم می شود. مانند داروی موقت عمل می کند که هیچ گاه واقعا شما را درمان نمی کند. اگر خود را در بند عادت های غلط یافتید، زمانی را به تامل و تفکر اختصاص دهید. حتی اگر هنوز آمادگی مواجه شدن با عواقب اعمالتان را ندارید، حداقل حقیقت را نزد خود بپذیرید. زندگی خود را در اصرار به انجام امور نادرست هدر ندهید.
● چگونه صادق تر شویم؟
این کاملا طبیعی است که دچار اشتباه و انکار واقعیت در زندگی شوید و شما ممکن است نگران باشید که در مسیر حقیقت قرار گرفتن کار بسیار دشواری باشد. دلسرد نشوید. هر قدمی که در جهت درستی برمی دارید حرکت کردن با صداقت را آسان تر می کند. خودآگاهی و پذیرفتن. نیازی نیست همه مشکلات را یک شبه حل کنید. اینجا تعدادی تمرینات ساده وعملی آورده شده که با بکاربردن آنها می توانید در مسیر درستی حرکت کنید.
● خودسنجی
یکی از بهترین روشها برای قبول بیشتر حقیقت در زندگی این است که خود را سریع ارزیابی کنید. یک روش رتبه بندی عددی ساده ۱۰-۱ برای هر جنبه از زندگی خود در نظر بگیرید. شماره ۱ یعنی این جنبه از زندگی شما بسیار بد است و از این بدتر نمی شود. عدد ۱۰ یعنی شما در این جنبه از زندگیتان عالی هستید و نمی توانید از این بهتر تصور کنید. لطفا چند دقیقه ای وقت بگذارید و این را سنجش را انجام دهید. زمینه هایی که باید رتبه بندی کنید:
جنبه زندگی شما رتبه بندی(۱-۱۰)
عادت ها و اعمال روزانه - شغل و پیشه - پول و امور مالی - سلامتی و تناسب اندام - تقویت ذهنی و آموزش - زندگی اجتماعی و روابط - خانه و خانواده - عواطف - شخصیت و کمال - هدف زندگی و کمک - تقویت روحی و معنوی -
پاسخ های شما باید تصویری از آنچه انجام می دهید باشد. معمولا بعضی جنبه ها عقب تر از جنبه های دیگر می ماند و گاهی خیلی عقب تر. جالب است که معمولا در ضعیف ترین زمینه ها دچار اشتباه و تکذیب واقعیت می شویم، زیرا آنها دشوارترین زمینه ها برای روبرو شدن هستند. ولی این زمینه ها پیشرفت نخواهد کرد مگر اینکه با آن مواجه شوید و واقعیت را بپذیرید.
حالا من از شما می خواهم به این اعداد یک بار دیگر از زاویه دیگری نگاه کنید. هر رتبه ای غیر از ۹ و ۱۰ را بردارید، خط بزنید و به جای آن ۱ بگذارید. حالا اعداد فقط باید ۱, ۹, ۱۰ باشد.
می بینید که اگر قادر نیستید به جنبه خاصی از زندگیتان عدد ۹ یا ۱۰ بدهید، مسلما آنچه واقعا از زندگی خود می خواهید بدست نیاورده اید. قبول همین مسئله وقتی نمره ۷ به آن داده اید سخت است. عدد هفت درنگاه اول خیلی خوب به نظر می رسد، اما اعداد ۹ و ۱۰ واقعی بسیار فراتر از ۷ ها هستند. ۱۰ ها آنقدر جلوتر هستند که شما شاید اصلا نتوانید آنها را از جایگاه ۷ ببینید.
یک ۷ آنچه شما بدست آوردید را نشان می دهد وقتی اجازه دادید اشتباه و دوری از واقعیت به زندگی شما وارد شود. این یک رتبه بندی نادرست برای شروع است، یک ۱ برای پنهان کردن. ممکن است آنچه می خواهید بدست آورید و یا خیر. یک ۶, ۷ یا ۸ پاسخی است که به این معنی که شما آنچه می خواستید بدست نیاوردید، اما آمادگی مواجه شدن با آن را ندارید.
من می دانم که این به نظر تند می آید، اما بر اساس تجربیات من و نیز آنچه در دیگران مشاهده کردم، مردم معمولا به بعضی جنبه های زندگی خود ۷ (یا چیزی نزدیک به آن) می دهند زمانی که از حقیقت دور شده اند. یک ۷ شغل است و نه یک حرفه هدفمند. یک ۷ یک زندگی با راحتی و آسایش است و نه یک رابطه عمیق پر از عشق. یک ۷ درآمدی است که هزینه های ابتدایی زندگی شما را تامین می کند و نه ثروت واقعی. وقتی هر بعد از زندگی خود را ۷ ارزیابی می کنید، شما در واقع می گویید: "این چیزی نیست که من می خواهم، اما مطمئن نیستم بتوانم از این بهتر انجام دهم، پس وانمود می کنم که واقعا خوب است. این می توانست بدتر باشد." اما واقعیت این است که شما آنچه می خواهید بدست نمی آورید، شما در بدترین شرایط ممکن به سر می برید.
یک رتبه بندی صادقانه بیشتر مربوط به مسیری است که طی می کنید نه موقعیتی که در آن قرار دارید. مثلا من کاملا شغلی که در حال حاضر دارم را دوست دارم و بدون تردید به آن ۱۰ دادم. من از موفقیتی که در این زمینه به دست می آورم لذت می برم، ولی من به این دلیل رتبه ۱۰ ندادم. اگر به زمان عقب تر وقتی تازه شروع به کار کردم برگردم، باز هم به آن۹ یا ۱۰ می دادم. با اینکه در آن زمان هیچ شاهدی برای موفقیتم نداشتم، اما می دانستم که در مسیر درستی قدم برداشته ام. پستی که داشتم مهم نبود. رتبه بالا نشان دهنده آن بود که من می دانستم در جهت صحیحی حرکت می کنم.
وقتی برخی جنبه های زندگی را ۷ ارزیابی می کنید، بدین معنی است که در مسیر غلطی قرار گرفته اید ولی نمی خواهید آن را بپذیرید. شما نمی خواهید قبول کنید که به راه بن بست می روید پس در واقع به پستی که دارید رتبه می دهید. به خود می گویید " ببین تا چه حد در راه غلط پیش رفته ام." شما به خود بر اساس موقعیت خود در طول مسیر ۷ داده اید، با اینکه رتبه خود مسیر در واقع ۱ است. موقعیت شما مهم نیست. باید به مسیری که می روید رتبه دهید. شما ممکن است شغل، رابطه و یا سفری معنوی را تازه شروع کرده باشید و به آن ۹ یا ۱۰ دهید چون در مسیر درستی قرار گرفته اید.
حالا به هر جنبه از زندگی خود دوباره نگاه کنید، از خود بپرسید، من واقعا چه می خواهم؟ آرزوی من چیست، رویای اصلی من چیست؟ آرزوی عمیق من چیست که برای آن تلاش می کنم، چیزی که در قبولش شک داشتم چون مطمئن نبودم بتوانم بدست بیاورم؟ چه چیزی را بیش از همه می خواهم تجربه کنم؟ آنچه را که واقعا دوست دارید بپذیرید، و از انکار خواسته هایتان دست بردارید.
● روزنامه نگاری
روزنامه نگاری یکی از آسان ترین و قوی ترین شیوه ها برای کشف حقایق جدید است. با انتقال عقایدی که در سر دارید به روی کاغذ، شما بینشی پیدا می کنید که در غیراینصورت از دست می دادید.
در حالی که عده ای از مردم از روزنامه نگاری برای ثبت افکار و تجربیات خود به شیوه "نوشتن در سررسید" استفاده می کنند، قدرت واقعی روزنامه نگاری در توانایی آن برای القا فکر کردن در شما بطورمتوالی و امتحان کردن این افکار از یک دیدگاه جامع است. از این وسیله به منظورحل مشکلات پیچیده، طوفان مغزی(brainstorming) عقاید جدید، شفاف سازی شرایط فازی و ارزیابی پیشرفت در جهت اهدافتان است. به جای صرف وسیله نگارش بودن، مجله شما می تواند به میزان زیادی به رشد شخصیت شما کمک کند اگر آن را به این منظور اختصاص دهید.
بسیاری از مردم از مجلات کاغذی استفاده می کنند، عده ای دیگر پردازش گر لغتword processor) ) را ترجیح می دهند، و برخی نرم افزارهای خاص روزنامه نگاری را می پسندند. من سالها روزنامه نگاری به شیوه کاغذی را بکار می بردم، تا اینکه در سال ۲۰۰۲ از نرم افزار روزنامه نگاری استفاده کردم و پس از آن هیچ وقت به شیوه کاغذی برنگشتم. مزایای زیادی در این روش وجود دارد. تایپ کردن آن سریع تر از نوشتن بر روی کاغذ است: داده های شما در یک پایگاه داده امن و خصوصی ذخیره می شود. شما می توانید از جستجوگرهای آن مثلا برای یافتن داده هایتان استفاده کنید. می توانید داده ها را دسته بندی کنید و به این ترتیب پشتیبان هایbackups) ) مطمئن از آن بگیرید. برنامه های پیشرفته تر حتی به شما این امکان را می دهد تا تصاویر، نسخه های شنیداری(audio) ، ویدئوها، صفحات گسترده، فایل ها و غیره را به آن وارد کنید. وقتی شما یک بار نرم افزار روزنامه نگاری را امتحان کنید، دیگر هرگز به سراغ قلم و کاغذ نمی روید.
● ترک رسانه
یکی از بهترین روش ها برای کاهش اثر رسانه در زندگی این است که ۳۰ روز روزه رسانه بگیرید. در این ۳۰ روز، تلویزیون را خاموش نگه دارید و روزنامه، مجلات و سایر رسانه های آن لاین را کنار بگذارید و ببینید چه اتفاقی می افتد.
من از این تجربه فهمیدم که وقتی ۳۰ روز بدون تلویزیون زندگی کردم، احساس آزادی بیشتری برای تمرکز بر فعالیت های مهم می کردم. من وقت بیشتری برای گذراندن با دوستان خود داشتم، و بیش تر بیرون می رفتم. این تجربه بسیار مفیدی بود، و من توصیه می کنم شما هم امتحان کنید. در فصل ۸ شما مطالب بیشتری در مورد آزمون های ۳۰ روزه می آموزید.
در انتها می خواهم جستجوی ما برای حقیقت را با یکی از شعرهای مورد علاقه ام با شما در میان بگذارم، "مردی در شیشه." اولین بار که شنیدم نوجوان بودم که تاثیر زیادی بر من گذاشت. امیدوارم شما هم مانند من آن را دوست داشته باشید.
وقتی آنچه که می خواهید در مبارزه برای ثروت به دست می آورید
و دنیا شما را شاه و سرور می کند برای یک روز
پس مقابل آینه برو و به خودت نگاه کن،
و ببین آن مرد به تو چه می خواهد بگوید
اگر کسی غیر از پدر، مادر یا همسرت
درباره تو قضاوت می کند باید از آن بگذری
کسی که نظرش بیشترین ارزش را برای تو دارد
مردی است که از پشت شیشه می درخشد.
او کسی است که باید خوشنودش کنی، باقی را رها کن
از اینکه با توست همه چیز را برای همیشه فراموش کن،
پس تو خطرناک ترین و سخت ترین آزمون خود را گذرانده ای
اگر مرد پشت شیشه دوست توست.
تو ممکن است مثل جک هرنر یک آلو باشی
و فکر کنی که تو انسان بی نظیری هستی،
اما مرد در شیشه می گوید که تو فقط یک ولگرد هستی
اگر نتوانی مستقیم در چشم هایش نگاه کنی.
تو نمی توانی همه جهان را در گذر سالها به ریشخند بگیری،
و در هنگام عبور بر پشت خود نوازشی حس کنی،
اما پاداش نهایی تو اندوه ها و اشک ها باشد
اگر مرد در شیشه را فریب داده ای.
من توصیه می کنم که سفارش های بند اول شعر را به معنای واقعی رعایت کنید. جلوی آینه بروید وبه خود نگاه کنید. آیا کسی که از پشت شیشه می درخشد دوست توست؟
اگر می خواهید به عنوان یک انسان آگاه رشد کنید، باید بیاموزید که حقیقت را دریابید و از اشتباهات دوری کنید. حقیقت، رشد و تعالی را افزایش می دهد، اشتباه آن را نابود می کند. هروقت احساس کردید از مسیر خود در زندگی منحرف شدید، لحظه ای تامل کنید و از خود بپرسید: آیا در مسیر درستی حرکت می کنم؟ اگر پاسخ منفی است، تلاش خود را در جهتی بکار بگیرید که حقایق، آگاهی و پذیرش بیشتری از موقعیت خود کسب کنید.
حجت الله مهریاری
ترجمه : لاله مهریاری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست