پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دلخوش به سیر رویاها


دلخوش به سیر رویاها

خاطرات مثل برق می گذرند حدود ۴ سال پیش, اواسط آذرماه, با آن سرمای گزنده که نمی دانم به واقع از هوا بود یا از دل های ماتم زده, در تالار وحدت, مراسم تشییع پیکر سید بزرگوار استاد خلیل عالی نژاد برقرار بود که برای اولین بار سعادت دیدار با پیری نورانی را یافتیم که با صدایی آسمانی و حزن آمیز در سوگ نازنین یارش, نوای «فانی فانی» سرداده بود و زخم دل ها را مرهم می نهاد, و این وجود نورانی کسی نبود جز سراینده و نوازنده نوای ماندگار «علی گویم علی جویم», و کیست که خاطره ای از زمزمه این «علی گویی علی جویی» زیر لب, نداشته باشد

درباره مرحوم درویش امیر حیاتی

خاطرات مثل برق می گذرند. حدود ۴ سال پیش، اواسط آذرماه، با آن سرمای گزنده که نمی دانم به واقع از هوا بود یا از دل های ماتم زده، در تالار وحدت، مراسم تشییع پیکر سید بزرگوار استاد خلیل عالی نژاد برقرار بود که برای اولین بار سعادت دیدار با پیری نورانی را یافتیم که با صدایی آسمانی و حزن آمیز در سوگ نازنین یارش، نوای «فانی فانی» سرداده بود و زخم دل ها را مرهم می نهاد، و این وجود نورانی کسی نبود جز سراینده و نوازنده نوای ماندگار «علی گویم علی جویم»، و کیست که خاطره ای از زمزمه این «علی گویی علی جویی» زیر لب، نداشته باشد...

درویش امیرحیاتی، عارف شوریده حال و سالک بر حق راه حق، در سال ۱۳۰۰ در شهر صحنه کرمانشاه دیده به جهان گشود. تنبورنوازی را ابتدا در ۱۲ سالگی نزد پدر خود علی قلی و سپس نزد «سید نصرالدین جیحون آباد»، پیر و مراد معنوی اش- که تا آخرین لحظات عمر وفادار درگاهش باقی ماند- به تکمیل آموخته هایش پرداخت. درویش سراسر شور و شیدایی بارگاه حضرت علی (ع) در جوانی ۱۴ مرتبه، پای پیاده به زیارت نجف اشرف نائل شد. صدای آسمانی ساز و گرمی آوازش که به راستی دل ها راتسخیر می کرد حاصل ریاضت و درون سازی های همان دوران بود. خودش علت نمایان شدن گرمی در جامه و سحرانگیزی پنجه اش را مرهون کرم و اثر باطنی لطفی می دانست که در زمان جدش، خلیفه۱ «شاه قلی» از طرف حضرت سلطان سماک به خاندانش عنایت شده بود.با این که به طور کلی نوازندگی اش به خطه صحنه تعلق داشت، لیکن در تنبورنوازی شیوه اش منحصر به خود بود. روش مضراب کاری و پنجه خاص اش بر روی سیم های سازش، که نداءالحقش می نامید (تنبور کاسه بزرگ ساخته مرحوم استاد نریمان) در نرمی و روانی مثال زدنی بود. با آن که روایتگر صادق و اصیل مقام های باستانی و حقانی موسیقی تنبور اهل حق می بود اما در اجرا سبکی متفاوت از هم ردیفان خود داشت، شوریدگی و قلندری- که البته از خصایص تنبورنوازی صحنه است- را می توان به حد اعلی در شیوه نوازندگی او سراغ گرفت. سونوریته مخصوص، نحوه ادای جمله های موسیقایی و سکوت هایش از او یک استاد صاحب سبک تمام عیار ساخته بود و بسیاری از روایت هایش مثل «مقام طرز» وی در بین نوازندگان تنبور از شهرت خاصی برخوردار شد.

او همچنین در مقام خوانندگی نیز رویه ای منحصر به فرد داشت. اولین کسی بود که تلفیق شعر فارسی با همراهی تنبور را ابداع کرد. زیرا تا پیش از او تنها آواز کردی با تنبور خوانده می شد. صدایش گرم و شیوه آوازش سیال، گیرا و چندوجهی بود، به طوری که برای مثال در همان مقام «طرز» وی با چند شیوه آواز کاملاً متفاوت اما متصل وی روبه رو هستیم، ضمناً هم او بود که در سال ۱۳۳۹ صدای تنبور را از طریق رادیو و با آهنگ جاودان «علی گویم علی جویم»، برای اولین بار به گوش مردم ایران رسانید و بدین طریق سهم بزرگی در اشاعه و شناساندن این موسیقی به ایرانیان ایفا کرد.

با آنکه به علت زندگی درویشانه اش هرگز به طور رسمی مبادرت به برگزاری کلاس تنبور نکرد لیکن بسیاری از نوازندگان معاصر تنبور مستقیم یا غیرمستقیم از محضر گهربارش بهره برده اند. حاصل طبع موسیقایی اش در کاستی با عنوان «علی گویم علی جویم»- حاوی مقام های باستانی در سال ۷۹ و با همکاری شرکت ماهور- منتشر شد. همچنین به درخواست یاران و دوستدارانش بارها با تواضع و از روی مهر در مراسم مربوط به موسیقی آئینی و جشنواره ها شرکت کرد و اجراهایی کم نظیر از خود باقی گذاشت ولیکن دریغ که بسیاری از دیگر ساخته ها و اجراهای ملکوتی اش هرگز مجال انتشار نیافتند.

با این همه موسیقی تنها قطره کوچکی از بحر بیکران وجودش بود. او عارفی بزرگ با شخصیتی ساده، دوست داشتنی و در عین حال بسیار عمیق و شوریده بود و از آن شیفتگان بارگاه علی (ع) می بود که نه تنها به زبان روز و شب به مدحتش می پرداخت بلکه با تمام وجود پاک باخته آن آستان بود. از آن دسته مردان سترگ و اسوه ای که فقط در قصه های قدیم می توان شرح حال امثالش را خواند و به درستی که زندگانی پرفیضش از همه نظر تجلی یک افسانه باشکوه اما حقیقی بود.

در باب کراماتش از فرزند ارشدش_ احمد حیاتی _ این طور شنیدیم که؛ سال ها قبل که از کرمانشاه تازه آمده و ساکن تپه قیطریه تهران شده بود در آن مکان به علت ارتفاع زیاد امکان حفر چاه و دسترسی به آب نبود و ساکنین آن منطقه هرروزه در سرما و گرما ناچاراً با مشقت آب را از پائین تپه فراهم می کردند که روزی ضمن اتفاقی، درویش با عصای خویش بر زمین حیاط دایره ای کشیده و می گوید که آن قسمت را حفر کنند. اطرافیان با تعجب از این سخن، زیرا که مکان بسیار بعیدی برای رسیدن به آب بود، ناباورانه اطاعت کرده و در کمال حیرت تنها با حفر حدود ۲ یا ۳ متر از عمق زمین در ارتفاع بالای تپه کاملاً خشک، به آنچنان آب گوارایی می رسند که تا مدت ها آب شرب همسایگان را تامین می کرده است. سال ها بعد نیز باز هم با وساطت و پیشنهاد وی و همکاری شهردار وقت تهران - آقای نفیسی - آب تپه قیطریه لوله کشی کرده و به لطف اقدام نوعدوستانه اش ساکنان محل تا مدت ۲۰ سال از آب رایگان بهره می بردند و به پاس خدمتش کوچه محل سکونتش را کوی «امیر حیاتی» نامیدند و همه اینها تنها ذره ای از کرامات وجود نازنین و خیربارانش است.

درویش در سرودن شعر فارسی و کردی هم بسیار صاحب ذوق بود، شعرش هم به مانند سازش آمیزه ای از عشق و شور بود. اشعارش نغز و جسورانه اکثراً در بیان مکتب فکری اش و یا در مدح حضرت علی(ع) بودند، «نداءالحق» تخلص می کرد و حاصل ذوق ادبی اش را در سه دیوان شعر با عنوان نداءالحق، اولی در سال های قبل از انقلاب و دو دیگر را طی سه سال اخیر به چاپ رسانید. وی در این سال های اخیر که به علت کهولت سن و ناراحتی انگشتان دست، کمتر دست به ساز یاور و محبوب خود می برد و به تعبیر خودش «کنجه نشین دلخوش به سیر رویاها» شده بود، همچنان با سرائیدن اشعار، به حضور پذیرفتن مشتاقان درگاهش و مهرپراکنی، به مانند سراسر عمر پربرکتش، به پویایی و سرزندگی روحانی اش که به عشق یار هرگز دمی در او فرو ننشست، ادامه داد و نیک می دانیم اکنون هم که دیگر شمع وجودش در «قید حیات» نیست، باز هم تلألو گوهر لطف معنوی و یادآوری منش و بینش کم نظیرش در این روزگار رخوت زده کوتاه پرور، همچنان در اذهان شاگردان و یاران و دوستدارانش سرچشمه فیض و دریافت های دیگر جهانی خواهد بود، ازیرا که گفته اند:

هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق

ثبت است بر جریده عالم دوام ما

پی نوشت:

۱- خلیفه: در آیین اهل حق کسی است که در جمع خدمت می کند و وظیفه دعا خواندن بر نذور و قربانی ها را دارد.

غزال فتاحی