دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

سیاست خاورمیانه ای رئیس جمهور ششم


در آستانه برگزاری نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران, بحث ها و مباحث عمده ای حول محورهای مختلف كشورداری و سیاست های نامزدها مطرح می شود طبعا بحث سیاست خارجی و استراتژی كشور در حوزه خارجی از این امر مستثنی نیست

هر چند اصولا خطوط كلی سیاست خارجی كشورها مشخص است و تغییرات در سطح نخبگان تنها تغییرات بسیار اندكی در اصول را شامل می شود با این وصف، تغییر در كارگزاران سیاست خارجی می تواند به معنای بروز و ظهور شیوه ها و تاكتیك های جدید در این عرصه باشد. از این رو می توان در حوزه های مختلف مربوط به سیاست خارجی كشور رهنمود هایی با هدف اصلاح و پیشبرد بهتر امور ارائه كرد. در این جهت مقاله حاضر سعی دارد به سیاست های خاورمیانه ای كه دولت جدید می بایست آنها را لحاظ نماید، بپردازد.منطقه خاورمیانه از دیرباز برای كشورهای واقع در آن و نیز قدرت های بزرگ اهمیت فوق العاده ای داشته است. ایران به عنوان كشوری كه همواره نقش اساسی و تعیین كننده در این منطقه داشته است و خود از بازیگران اصلی و غیرقابل انكار آن بوده، با دقت بیشتری تحولات آن را پیگیری كرده و براساس آن به سیاست سازی می پردازد. این منطقه در سال های اخیر دستخوش تحولات و تغییرات عمده ای بوده كه بسیاری از آنها از این حیث كه در فضای امنیتی كشورمان رخ داده است، برای ایران فرصت ها و چالش های عمده ای ایجاد كرده است. مهم ترین تحولات سال های اخیر اشغال نظامی كشورهای عراق و افغانستان یعنی دو همسایه شرقی و غربی است كه دارای مرزهای طولانی با ایران بوده و همواره خود دغدغه های امنیتی خاص برای ما ایجاد می كرده اند. حضور امریكا كه پس از انقلاب اسلامی مهم ترین رقیب استراتژیك ایران بوده در مرزهای شرقی و غربی مهم ترین دغدغه امنیتی ایران در حوزه خارجی است. این امر وقتی شدت می یابد كه به نخبگان حاكم امریكایی كه تیمی افراطی هستند، توجه نمائیم. از سوی دیگر سیاست های اعلامی و اعمالی ایالات متحده در قبال ایران بر شدت این تهدیدها می افزاید. البته نباید فراموش كرد این حضور نظامی سبب شده است در شرق ایران طالبان كه زمانی تهدید جدی علیه ایران محسوب می شد از بین برود و از سوی دیگر صدام كه جنگ تجاوزكارانه ۸ ساله را علیه ایران دامن زده بود، نیز ساقط گردد. منتها نباید این مساله را تنها در این چارچوب دید چرا كه سردمداران امریكایی بارها و بارها از حمله نظامی، تغییر رژیم، اعمال تحریم و... علیه ایران سخن گفته اند. شاید بهتر باشد تهدیدات علیه جمهوری اسلامی را در چارچوب طرح خاورمیانه بزرگ بررسی نمائیم. امریكا كه در پی حادثه ۱۱ سپتامبر به دنبال ایجاد (دگری) جدید (other) برای خود بود، بلافاصله تروریسم را دشمن خود معرفی كرد و مقصود از تروریسم را مشخصا اسلام گرایی رادیكال و منشاء آن را خاورمیانه دانست. از این رو سعی كرد ریشه های به اصطلاح تروریسم را در منطقه بخشكاند. تیم جرج دبلیو بوش اعتقاد دارد كه مدل حكومتی این كشور، الگوی برتر حكومتی و متاعی جهانی است كه باید مورد استفاده همه كشورها قرار گیرد. آنها ارتباط مستقیمی بین دو مقوله ایجاد رژیم های دموكراتیك و رشد توسعه اقتصادی برقرار می كنند و این دو را مبنایی اساسی برای از بین بردن نابرابری های اجتماعی و اقتصادی و در نتیجه از بین بردن علل ریشه ای تروریسم می دانند. به این ترتیب واشنگتن با هدف مقابله با تهدید تروریسم و تامین امنیت، طرح دموكراتیزه كردن كشورهای منطقه را دنبال می كند. از نگاه بوش، ساقط كردن یك رژیم دیكتاتور و استقرار نظامی دموكراتیك در این كشور، از یك طرف خود به خود می توانست موج دموكراسی را به سایر كشورهای منطقه بكشاند و از سوی دیگر زمینه را برای حل و فصل نهایی مناقشه اعراب و اسرائیل فراهم آورد. به هر ترتیب اهداف امریكا از ارائه این طرح به طور خلاصه عبارت است از :

۱- نهادینه كردن حضور امریكا در خاورمیانه ۲- تسلط بربازار جهانی نفت ۳- مهندسی جدید خاورمیانه در راستای اهداف خود ۴- حفظ حضور اسرائیل ۵- كاهش هزینه های حضور امریكا در منطقه ۶- نفوذ و تسلط بر بازار عظیم منطقه ۷- كنترل بنیادگرایی اسلامی.

طبیعتا هر كدام از این اهداف می تواند تهدیدات و فرصت هایی برای ایران در منطقه بوجود آورد :

نهادینه شدن حضور امریكا در منطقه و احتمالا افزایش پایگاه های خود در منطقه و حضور در عراق و افغانستان می تواند تهدیدی جدی برای امنیت ملی ایران به حساب آید. این عامل وقتی شدت می گیرد كه به آن حضور نظامی امریكا در خلیج فارس و آسیای مركزی را نیز اضافه كنیم. امریكا سعی دارد به اشكال مختلف پای ناتو را به منطقه باز كند چنانكه نیروهای ناتو در افغانستان در حال حاضر حضور دارند. استقرار این پیمان فرا آتلانتیكی در همسایگی ایران تهدیدی جدی علیه منافع كشور به حساب می آید و می تواند اهرم فشاری علیه جمهوری اسلامی و سیاست های آن محسوب شود.

عامل دیگر، تاثیرگذاری امریكا بر سیاست های مربوط به انرژی منطقه است، كنترل منابع نفتی عظیم عراق سبب می شود این كشور بتواند در دراز مدت بر قیمت نفت و حتی عرضه آن نقشی موثر ایفاكند. اهمیت این موضوع از آنجاست كه كشور ایران وابستگی به صادرات این ماده را دارد و نوسانات قیمت آن تاثیر مستقیم بر كشور دارد. مساله دیگری كه می بایست مورد توجه قرار گیرد فشاری است كه بر ایران در نتیجه سیاست های دموكراتیزه كردن امریكا در منطقه بوجودآمده است. امریكا كشورهای عربی را در مرحله اول برای انجام اصلاحات ساختاری و حركت به سوی دموكراسی تحت فشار می گذارد. طبیعی است در این جهت اتهامات همیشگی بر ایران افزایش یابد و مشروعیت حكومت و كارآیی آن مورد سوال قرار گیرد. از سوی دیگر طرح مباحثی نظیر نقض حقوق بشر، گسترش سلاح های كشتار جمعی و هسته ای، عدم وجود دموكراسی در كشور، می تواند به عنوان اهرمی دیگر برای زیر سوال بردن سیاست های كشور استفاده شود. حمایت آشكار و نهان امریكا از مخالفان داخلی و خارجی ایران نیز به همراه تهدید ها و تحریم های مختلف می تواند در این راستا مورد استفاده قرار گیرد. مساله قابل ملاحظه دیگر، حمایت مستقیم از اسرائیل است. حفظ موجودیت این رژیم همواره جزء منافع حیاتی امریكا در منطقه بوده است. این مساله و اتهام واشنگتن مبنی بر مخالفت ایران با روند صلح و نیز حمایت ایران از حزب الله و گروه های جهادی فلسطینی نیز همواره عامل تبلیغی مهمی علیه جمهوری اسلامی به حساب آمده است. مجموعه این عوامل و نیز خواست و اراده ایالات متحده برای اثبات هژمونی خود در منطقه (كه ایران مانعی عظیم در این راه به شمارمی آید) سبب می شود این كشور تمام توان خود را برای محدود كردن ایران به كارببرد.

چه باید كرد ؟

به نظر می رسد باتوجه به مجموعه شرایط فوق بتوان در دو حوزه داخلی و خارجی راهكارها ورهنمودهای زیر را به دولتمردان آتی ایران ارائه كرد. در حوزه داخلی می بایست به امور زیر پرداخت :

۱- افزایش مشروعیت نظام از طریق افزایش كارآمدی و پاسخگویی مسئولان؛

۲- حركت به سمت توسعه پایدار و همه جانبه و با ثبات در تمامی بخش ها؛

۳- حركت به سمت دستیابی به تكنولوژی های برتر در زمینه های مختلف با تكیه بر دانشمندان داخلی؛

۴- افزایش سطح رفاه نسبی مردم؛

۵- تقویت مردم سالاری دینی و نهادهای مدنی

۶- تقویت آمادگی دفاعی

۷- حركت به سمت یافتن منابع جایگزین برای نفت و سوخت های فسیلی.

۸- كاهش منازعات و درگیری های قومی و تاكید بر هویت جمعی ملی.

۹- تلاش جهت شكل گیری اجماع نخبگان داخلی.

۱۰- تغییر ساختار و بهینه سازی دستگاه سیاستگذاری خارجی و وزارت امور خارجه.

اما در بعد خارجی نیز می توان به تناسب اقدامات زیر را جهت مواجهه با تهدیدات خارجی به كار برد:

۱- اتخاذ دیپلماسی فعال در حوزه های مختلف.

۲- استفاده موثر و مفید از موقعیت ژئوپلتیك و ژئواكونومیك و منابع عظیم كشور.

۳- مشاركت فعال در نهادهای بین المللی نظیر سازمان ملل و...

۴- تنش زدایی با همسایگان و دیگر كشورهای منطقه.

۵- تلاش جهت كسب وجهه بین المللی.

۶- استفاده از نفوذ كشور جهت تاثیرگذاری مثبت در تحولات عراق و افغانستان به نحوی كه اعتمادسازی بین المللی را سبب شود.

۷- نزدیكی و تنش زدایی با اعراب حاشیه جنوبی خلیج فارس و خصوصا «عربستان.

۸- گسترش اتحادها و ائتلاف های منطقه ای و نزدیكی با متحدان امریكا در منطقه.

۹- نزدیكی به هند و پاكستان و همكاری در زمینه های مختلف از جمله انرژی و مبارزه با مواد مخدر.

۱۰- تلاش جهت تبدیل شدن به قدرت هژمون منطقه ای.

۱۱- همكاری با سوریه ولبنان جهت تاثیرگذای مثبت بر جریانات فلسطین.

نتیجه گیری

حضور مهم ترین رقیب استراتژیك كشور درمرزهای شرقی، غربی و جنوبی و نیز نفوذ امریكا در منطقه آسیای میانه و قفقاز سبب شده است حلقه محاصره ایران تنگ تر گردد. از سوی دیگر، فشارهای بین المللی ایالات متحده علیه جمهوری اسلامی در موضوعات مختلف باعث شده وضعیت كشور در حالتی پیچیده قرار گیرد. طبیعتا درك شرایط پیچیده بین المللی خصوصا پس از ۱۱ سپتامبر سبب اتخاذ سیاست های بهتر از سوی كشورمان می شود. باید دقت كرد اتخاذ مواضع انفعالی و پیام های مبهم، نه تنها به سود منافع ملی كشور نیست، بلكه ماهیت ایدئولوژیك سیاست خارجی امریكا رفتارشدیدتری علیه ایران رقم خواهد زد. در حال حاضر، مواضع ایدئولوژیك هر دو دولت، نزدیكی آنها را به هم بسیار دشوار ساخته است. تكیه ایران در عرصه بین المللی بر بلوكی خاص همانند اروپا و نادیده گرفتن قدرت های رو به رشد و تاثیرگذار در آینده نظام جهانی همچون چین نیز عاملی خطرناك خواهد بود. به هرتقدیر، دوره جدید سیاست تهاجمی ایالات متحده در منطقه و جهان می تواند چالشی جدی و نیز فرصت هایی برای ایران بوجود آورد و ضرورت تدوین استراتژی نوین امنیت ملی را برای كشور آشكار می سازد.