جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

خرافه گرایی در اجتماع


خرافه گرایی در اجتماع

خرافه از نظر واژگانی یعنی سخن بیهوده, حدیث باطل معناهای دیگری هم در فرهنگ های لغت برای آن آورده اند افسانه و در نوع ملایم ترش یعنی دروغ و اسطوره

خرافه از نظر واژگانی یعنی سخن بیهوده، حدیث باطل.

معناهای دیگری هم در فرهنگ‌های لغت برای آن آورده‌‌‌اند: افسانه و در نوع ملایم‌ترش یعنی: دروغ و اسطوره.

در دایره‌المعارف دهخدا، زیر واژه خرافه، به نقل از کتاب “الاصابه فی تمیز الصحابه” تالیف ابوالفضل شهاب‌الدین احمد بن علی عسقلانی، محدث، فقیه و مورخ مصری که یکی از مراجع مذهب شافعی بود و در پایانه سده هشتم و آغاز سده نهم هـ..ق می‌زیسته و به ابن حجر معروف بوه، و در سال ۸۲۷ هـ.ق به مقام قاضی‌القضاتی مصر رسیده آمده است:

خرافه نام مردی پری‌زده از قبیله عذره بوده است و او آنچه از پریان می‌دید نقل می‌کرد و مردم او را به دروغ می‌پنداشتند و باور نداشتند و درباره او گفته‌اند: “هذا حدیث خرافه و هی حدیث مستصلح کذب. “کتاب اصابه درباره این آقا، یعنی خرافه، این گونه ادامه می‌‌دهد: او مردی است که در بی پایه‌گی احادیث به او مثل زده می‌شود و احادیث بی‌پایه را می‌گویند حدیث خرافه. این کتاب ادامه می‌دهد که نام خرافه در بین صحابیان پیامبر نیامده و تنها نقل کرده‌‌اند که عایشه شرح حال او را به نقل از پیامبر اسلام‌(ص) چنین آورده است که پیغمبر‌(ص) روزی گفت: او مردی صالح بود و شبی از نزد من خارج شد و سه جن بر او حمله بردند و او را به اسارت گرفتند. یکی قصد قتل او کرد و دیگری می‌خواست او را در بند کند و سومی گفته درست آن است که او را آزاد کنیم ... و قصه ادامه می‌یابد!

در متون مذهبی هم از خرافه به عنوان عادات و عقاید که بر مبنای عقل و منطق نباشد و با موازین شریعت هم سازگار نباشد، یاد شده است.

در فتواهای مذهبی شیعه نیز قابل مشاهده است که اطاعت از خرافه‌نهی و جایز شمرده نشده است.

● وجود پدیده خرافه‌گرایی در جوامع:

خرافه و خرافه‌گرایی از دیرباز در هر جامعه‌ای وجود داشته و همچنان وجود دارد. خرافات در میان ملت‌ها و جوامع بستگی به نوع تفکر و نگرش و فرهنگ و آداب و سنن آنان دارد ولی آنچه که ممکن است بین جوامع مختلف متفاوت باشد رواج کم یا زیاد بودن خرافات در میان آنان است.

در حقیقت موضوع افراط و تفریط آن است. جامعه شناسان گفته‌اند هرچه سطح فرهنگ جامعه‌ای پایین‌تر باشد در آن جامعه خرافه‌گرایی رواج بیشتری دارد. چون خرافه‌گرایی امری موهوم و زاییده جهل است و تا زمانی که علم مطلق نصیب بشر نگشته، انسان‌ها پیوسته گرفتار اوهام و اباطیل خواهند بود. بنابراین پدیده مزبور مختص ما نبوده بلکه جوامع قبل از ما نیز با آن درگیر بوده و آیندگان نیز از این امر در امان نخواهند بود!

هم اکنون نیز در کشورهای پیشرفته دنیا شاهد گسترش خرافه‌گرایی می‌باشیم زیرا فرهنگ عمومی جامعه توسط دانشمندان و عالمان دینی یا فیلسوفان هدایت نمی‌شود، بلکه دیگران به صورت شبه دینی و شبه عقلی میدان را به دست گرفته‌اند. متاسفانه همین جا باید اذعان نمایم که بخشی از خرافه‌ها با نیت خاصی از کشورهای غربی و اروپایی به کشور ما منتقل می‌شود که کارکرد سیاسی داشته و دارد و مسئولان فرهنگی کشور باید در این زمینه هوشیار باشند و به موقع این توطئه‌ها را خنثی نمایند.

● چرایی گرایش به خرافه‌گرایی:

نا امیدی از رسیدن به آنچه خواست و آرزوی دیرینه یا نه، همین امروز ماست یعنی بعضی اوقات شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد تا به خرافه رو بیاوریم و از نیروهایی نامعلوم کمک بگیریم این پدیده همان گونه که در سطور فوق مطرح شد مختص کشورها یا برهه‌ زمانی خاصی نیست. حتی طبقات مختلف اجتماعی هم در این مورد به یکدیگر شبیه می‌شوند.

در مشرق زمین و در کشورهای فقیر که افراد نمی‌توانند به امیال و خواسته‌های خود در حالت واقعی برسند و از دیگر سو مسئولان هم که توانایی برآورده کردن خواسته‌های مردم را ندارند گرایش به خرافات بیشتر می‌شود و هرچقدر مردم از طبقات پایین‌تر اجتماع باشند و فقیرتر، به رمل و اسطرلاب اعتقاد بیشتری پیدا می‌کنند.

فال و فالگیری نتیجه اعتقادات خرافی است. افراد با اعتقادات خرافی بیشتر از دیگران به این فرهنگ رو می‌آورند هرچند این موضوع در فرهنگ گذشتگان بیشتر قابل مشاهده است به گونه‌ای که این فرهنگ در افراد قبیله‌نشین آفریقایی بیشتر از سایر جوامع دنیا مشهور است. باید به این نکته اشاره کرد که تفکر حاکم بر یک محیط بر باورهای فردی افراد تاثیر می‌گذارد و می‌تواند میزان گرایش و باور مردم به خرافات را کاهش یا افزایش دهد.

از طرف دیگر بشر در زمینه اعتقاد به خرافه سابقه‌ای به اندازه طول تاریخ دارد و این در ذات بشر به هم هست که هرچند رو به آینده حرکت می‌کند اما گه‌گاهی به گذشته باز می‌گردد!

در آمریکا، نعل اسب را خوش‌یمن می‌دانند و در کشور انگلیس نیز خرافات به شدت رواج دارد. و از گذشته دور شاهد اعتقاد ایرانیان باستان به نیروی مرموزی به نام “مانا” بوده‌ایم.

ایرانیان باستان‌ اعتقاد داشتند “مانا‌” در برخی از درختان و جانوران و اشیاء وجود دارد و می‌تواند باعث نجات افراد یا برآورده شدن حاجات شود!

یکی از موجبات گسترش خرافات تحصیلات کم و آموزش و پرورش ضعیف و صد البته عدم درایت مراکز و مراجع فرهنگی کشور به دلیل ضعف در مدیریت اجرایی در جامعه است. از این نکته نیز نباید غفلت نمود، کسانی که خرافات را گسترش می‌دهند صد در صد افراد کم‌سوادی نیستند بلکه افراد تحصیلکرده هم گاهی از روی آگاهی و گاهی هم از روی ناآگاهی موجب گسترش خرافات می‌شوند.

● مخرب بودن خرافه‌پرستی:

نگارنده فرصت را مغتنم شمرده و دستگاه فرهنگی کشور را به دلیل کم‌کاری یا ضعف در مدیریت و یا بعضا رخنه بعضی عناصر نفوذی در مراجع فرهنگی، در این زمینه مقصر دانسته و تاکید می‌نماید رواج خرافه‌گرایی برای اجتماع مضر است و سلامتی جامعه را به خطر می‌اندازد و باعث می‌شود مردم به رویا و توهم رو بیاورند. در واقع خرافه و خرافه‌‌پرستی جامعه را از کار و کوشش و فعالیت و پیشرفت و توسعه‌یافتگی به شدت باز می‌دارد.

البته و صد البته که نمی‌شود آثار مضر خرافه‌پرستی را تنها در چند جمله خلاصه کرد ولی می‌توان در چند خط آثار مخرب آن را این گونه بیان داشت که خرافات از دیدگاه اقتصادی، تن‌پروری و بیهوده‌گری را گسترش می‌دهد و از نظر اجتماعی موجب ضعف روحیه تلاش و کوشش در جامعه می‌شود و از نظر فرهنگی موجب گسترش و جان گرفتن و حضور این عناصر در جامعه می‌شود و به جای ایجاد فرهنگ فاعلی فرهنگ مفعولی به وجود می‌آید. در هر صورت رواج خرافه‌گرایی و خرافه‌پرستی در جامعه، نوعی انفعال را در جامعه تزریق می‌کند و تمام امور زیربنایی اجتماع را از فرهنگ گرفته تا اقتصاد و هنر، سیاست و حتی امور نظامی مورد تهاجم قرار داده و بنیان آنها را از ریشه متزلزل و سست می‌نماید!

● دلایل گرایش مردم به خرافه‌پرستی:

علل اینکه چرا خرافات در بین مردم رواج پیدا می‌کند و عده‌ای سخت بدان پایبند می‌گردند متعدد و بیشمار است که به برخی از آنها در ذیل اشاره می‌شود:

۱) معرفت طلبی و گرایش به علم و آگاهی

۲) گریز از محدودیت و گرایش به قدرت

۳) برتری‌طلبی یا تمایز جویی

۴) مواجهه با ناکامی در زندگی

۵) جستجوی سعادت

۶) راحت‌طلبی

۷) اغفال مردم و استخدام آنها برای رسیدن به آمال

۸) ترس و احساس شگفتی از حوادث تصادفی

۹) موقعیت‌های اجتماعی نامساعد و فشارآور

۱۰) گرایش طبیعی آدمی به پدید‌‌ه‌های اعجاب‌انگیز.

● بیان انواع خرافات:

خرافه‌پرستی متنوع بوده و ممکن است به یکی از اشکال زیر در اجتماع رواج یابد:

▪ خرافات دینی: اعتقاد به ارواح (پرستش درخت، رودخانه، حیوانات،‌ارواح نیاکان و...) مثل فیشیسم و آنی‌میسم.

▪ خرافات اجتماعی:‌ خوش‌شانسی، بدشانسی، به تخته زدن، طلسم،‌تعویذ، آینه شکستن، جاهای مراد، فالگیری، عطسه‌زدن

▪ تجربه‌های غیبی: اشباح، خانه‌های جن‌زده، پیشگویی و کهانت

▪ خرافات شخصی:‌تصور شخصی در مورد سعد و نحس بودن رنگ‌ها، روزها، مکان‌ها، لباس‌ها، پرنده‌ها، خودروی سواری و...

● مبارزه جدی اسلام با خرافه‌پرستی

اسلام از بدو ظهور با تمام قدرت و توان با خرافه‌پرستی به مبارزه برخاست و درصدد برآمد تا فکر بشر را از آلودگی‌ها و اوهام پاک کند ودر جهت تعقل‌گرایی و حکمت و منطق هدایت نماید که نمونه عملی آن را می‌توان در برخورد با بعضی از اوهام از سوی پیامبراسلام مشاهده کرد.

اکنون صاحب این قلم، برخی از نکاتی را که مبین مبارزه دین اسلام با خرافه‌پرستی و خرافه‌گرایی است به صورت مختصر مورد اشاره و عنایت قرار می‌دهند:

۱) از دیدگاه اسلام، هر عمل اعم از گفتار، رفتار و اعتقاد که برخلاف مبانی دینی- عقلی باشد، خرافه است. کسانی که خرافات را با دین مرتبط می‌دانند یا دین را درست نشناخته‌اند، یا مغرضانی هستند که با ایجاد شبهه و شائبه می‌خواهند چهره پاک دین را آلوده و مشوش سازند.

۲) توصیف قرآن به کتاب حکیم به خاطر استحکام و قوام آن است که هرگونه خرافه و باطل را از خود دور می‌سازد. قرآن به کفار که هدایت را در تقلید از نیاکان- که خود امری خرافی است- می‌دانند انتقاد می‌کند و می‌گوید چرا شما راه تقلید در پیش گرفته‌اید؟ آنان در جواب گفتند: “بل قالوا انا وجدنا ابائنا علی امه و انا علی آثارهم معتدون.”‌ما نیاکان خود را بر مذهبی‌یافتیم و ما نیز به آثار آنها هدایت شده‌ایم. در حقیقت آنها دلیلی جز تقلید کورکورانه از پدران و نیاکان و از هرگونه خرافه و مطالب بی‌اساس و ساختگی مبرا است و پر از نکات سازنده و تربیتی است.

۳) در قرآن کریم درباره پیامبر اسلام(ص) آمده است: “ویضع عنهم اصرهم والاغلال التی کانت علیهم.” (پیامبر) بارهای سنگین و زنجیرهایی را که بر آنها بسته شده بود بر می‌دارد (باز می‌کند-.) سوره اعراف /-۱۵۷ این غل و زنجیرهایی که اعراب جاهلی را دربرگرفته، چه بوده است، بی‌تردید غل و زنجیرهای آهنی نبوده است بلکه خرافات و اوهامی بوده که مانع رشد خرد و اندیشه آنها می‌شده است و به یقین اینها سهمگین‌تر از غل و زنجیر آهنین بوده است؛ چون تا هنگام مرگ بر دست و پای انسان‌ها بسته شده و آنها را از هرگونه حرکتی در مسیر کمال و سعادت خواهی باز می‌داشته و اسباب گمراهی آنان را فراهم می‌آورده است که او را نیز تائید می‌کرد و به نوعی تائید اسلام بود، ستیز می‌کرد. او می‌کوشید مردم را به گونه‌ای تربیت کند که پیرو منطق و دلیل باشند، نه پیرو قصه‌ها و خرافات.

۴) برقی در کتاب المحاسن با سندی از حضرت امام موسی‌بن جعفر(ع) نقل می‌کند که آن حضرت فرمود: هنگامی که ابراهیم فرزند رسول اکرم(ص) رحلت کرد، آفتاب گرفت و مردم نزد خود گفتند: این خورشیدگرفتگی به سبب مرگ فرزند پیامبر(ص)‌بوده است. اما پیامبرخدا(ص) بر منبر رفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: ای مردم، ماه و خورشید دو آیه از آیات الهی‌اند که به امر او در جریان هستند و هیچ‌گاه به سبب مرگ یا زندگی کسی کسوف و خسوف پدید نمی‌آید. پس هنگامی که کسوف یا خسوف رخ داد، نماز بخوانید.سپس از منبر پایین آمد و همراه با مردم نماز خواند. این مسئله تنها مربوط به دوران رسالت پیامبر(ص) نمی‌شد بلکه پیش از آن حلیمه سعدیه، دایه پیامبر(ص) نقل می‌کند که آن حضرت سه ساله بود، روزی به من گفت: ای مادر! چرا امروز برادرانم را نمی‌بینم؟ گفتم: آنها گوسفندان را به چرا برده‌اند. به من گفت: چرا مرا با آنها نفرستادی؟ گفتم: آیا این کار را دوست داری؟ گفت: بله، پس صبح روز بعد او را بیدار کردم و روغن بر موی او مالیدم و بر چشمانش سرمه کشیدم و گردن‌بندی را که دارای نگین بود به گردنش آویختم. پس آن را درآورد و گفت: دست نگهدار مادرم! به همراه من کسی است که در همه حال مرا حفظ می‌کند!

۵) در میان عرب جاهلی عقاید مضحکی وجود داشت. آنها هنگام خشکسالی مقداری هیزم جمع می‌کردند و به دنبال گاو نری می‌بیستند و او را به دامنه کوهی هدایت می‌کردند. آن گاه آن پشته هیزم را به آتش می‌کشیدند. آن گاه که آتش شعله‌ور می‌شد، گاو نر می‌دوید و خرناسه می‌کشید و اعراب جاهلی آن را به منزله رعد و برق می‌دانستند. یعنی آتش را نشانه برق و خرناسه گاو نر را نشانه رعد می‌دانستند و معتقد بودند که این کار برای نزول باران مفید است! گاه گله‌ای از گاوها را وجود جن در شاخ‌های گاو نر می‌دانستند و او را کتک می‌زدند تا گاوهای ماده آب بنوشند!

هنگامی که شخص کریم و بزرگی از آنها فوت می‌کرد، شتری را برای پذیرایی از مهمانان نحر می‌کردند و نزدیکانش این شتر را بر بالای قبرش قربانی می‌کردند تا به اصطلاح میت را تکریم کرده باشند! به باور آنها اگر مار و عقرب گزیده، تکه‌ای از مس به همراهش داشت می‌مرد و برای همین گردنبندی از طلا و نقره به گردنش می‌آویختند تا درمان شود و اگر شخصی به وسیله سگ‌ هار گزیده می‌شد، مقداری از خون بزرگ قبیله یا شیخ عشیره را بر جای زخم می‌گذاشتند تا شفا یابد! این خرافه‌ها از عوامل عقب‌ماندگی عرب جاهلیت از سایر ملل آن روزگار بود. برای همین پیامبر اسلام(ص) کوشید تا آن اساطیر و اوهام را از صفحه ذهن اعراب جاهلی پاک کند. و “معاذ بن جبل” را به یمن فرستاد و به وی فرمود: تمام سنت‌های جاهلیت را نابود کن، مگر آنچه مورد تائید اسلام باشد و تمام دستورهای کوچک و بزرگ اسلام را آشکار کن.

● التقاط و خرافه‌پروری دو عنصر اساسی تحریف دین:

خرافه‌پروری و خرافه‌زایی، جدا از تقلید و التقاط، تجلی مهم دیگر تحریف است. شکی نیست که هنگام بازسازی فکر و فهم دینی، جنبه التقاط بس پررنگ است و بدین رو احتمال آنکه ما به دام این آفت بزرگ گرفتار شویم، زیاد است. اما خطر مهم دیگری که اگر اهمیت رفع آن از رفع التقاط بیشتر نباشد، کمتر نیست، خرافه است. امری که در تاریخ دینی انسان کم مشاهده نشده است و بسیاری از آداب و رسوم فرهنگی به نام و به اسم دین به تماشا گذاشته شده است. از این جنبه تحریف نیز نمی‌توان به راحتی و آسانی گذر کرد.

● لزوم مبارزه با خرافه‌گرایی:

شکی نیست که از مهمترین الزامات فعلی جامعه دینی ما، در نظر گرفتن ضرورت‌‌های جدید در رویکردمان به دین است. این نکته از سوی بسی فرهیختگان و از جمله رهبر معظم انقلاب مورد توجه فراوان قرار گرفته است و شکی نیست که رسالتی سترگ از این حیث بر دوش دستگاه‌‌های فرهنگی کشور و مراکز آموزشی جامعه و حوزه‌‌های علمیه قرار دارد. در این راستا مراکز یاد شده وظیفه دارند که اولا در مقام خرافه‌ستیزی از دین برآیند و بیش از پیش دین صائب و حقیقی را در معرض دید و نظر و فکر مخاطبان خود قرار دهند و ثانیا در مقام مواجهه با جهان و الزامات جدید، تصویری از دین ارائه دهند که در مقابل مولفه‌ها و مشخصه‌های فراوان نوین، صامت و ساکت نباشند. این دو مهم البته نیازمند جد و جهدی فراوان است که متاسفانه مراکز مسئول یادشده تاکنون از خود نشان نداده‌اند. مهم‌تر از مقام خرافه‌ستیزی البته مقام آرایشی دین است که ما کار چندانی در این زمینه از خود بروز نداده‌ایم و ناگزیریم با ارائه حقایق ناب وغنی جلوی بسیاری از ترکیب‌های معوج و ناسازگار را بگیریم، هرچند در این راه باید بسیار به دیدگاه‌ها و آرای دیگران برای بازسازی خودمان بها دهیم. آری لزوم مبارزه با خرافه‌گرایی در روزگار ما اصلی تردیدناپذیر است و در این مسیر باید به درستی معنای خرافه را شناخت و آن را در موارد خرافی به کار برد و در مسیر نفی خرافه، کرامات، امور خارق‌العاده غیبی و معنویت‌گرایی را نفی نکرد. البته این مسئله لزوم حذف خرافات از جامعه را نفی نمی‌کند و لذا تمام حاکمیت از قوه مقننه گرفته تا مجریه و قضائیه با همراهی تمامی دستگاه‌‌های فرهنگی و آموزشی کشور برای ریشه‌کن کردن این غده چرکین رسالت عظیمی بر دوش داشته و دارند و کوتاهی در این زمینه قطعا خسارات جبران‌ناپذیری را به اجتماع و دین وارد خواهد ساخت. امیدوارم با برنامه ریزی صحیح و درست بتوانیم این معضل را مدیریت کنیم و اندیشه خرافه‌گرایی را منزوی سازیم.

اسدالله‌ افشار