یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
سرزمین گنج های پنهان و آشكار
ژان باردو باستانشناس و محقق اروپایی كه مدتها در ایران اقامت داشته و با زبان و فرهنگ و ادبیات ایران آشنایی كامل دارد تحت تاثیر تحقیقات و كشفیات موریس پزارد كه در سال ۱۹۱۳ در راس یك هیأت فرانسوی در ریشهر و تپه سبزآباد و شاهنشین بوشهر به حفاری های باستانشناسی پرداخته، كشفیات و تحقیقات خود را منتشر ساخته و نیز نوشتههای لسترنج و سرآرنولد ویلسون و دیگران به بوشهر سفر میكند و پس از بازدید از آثار و بقایای ابنیه چند هزار ساله این منطقه خاطرات این سفر را منتشر میسازد.
نگاه عمیق ژان باردو به تاریخ باستان و وقایعی كه در این خطه روی داده، فرهنگ و آداب و رسوم، نوع زندگی مردم و نیز بیان رویدادهای پیش آمده در این سفر و طرح اطلاعات مفید و اظهارنظرهای عالمانه او علاوه بر آن كه سفرنامه باردو را شیرین و خواندنی ساخته، خواننده را كم و بیش با قسمتهایی از تاریخ و وقایع منطقه وسیعی از ایران آشنا میسازد.
سفر باردو را به اهرم، تنگستان، و نیز شمهای از مسایل و رویدادهای تاریخ معاصر این خطه، اشغال بوشهر و دفاع غرورآمیز مردم در برابر نیروهای مهاجم و چگونگی سفرش برای تحقیق و كسب آگاهی بیشتر از شرح حال و سرنوشت رئیس علی دلواری به دلوار و وقایع نگاری تحسینآمیز و صمیمانهاش درباره زندگی و سرانجام دردناك، ولی پر افتخار قهرمان قهرمانان بوشهر رئیس علی دلواری را در شمارههای گذشته مطالعه كردید و اینك ادامه آن:
آن روز تا دمدمههای صبح روز بعد صحبت از دلاوریهای رییس علی دلواری و دیگر سرداران وطنخواه و میهندوست بوشهر بود.
صحبت از رشادتها، شهامتها و شهادتها، تهور و بیباكی و از جان گذشتگی عشایر و مردم شهرها و روستاهای بوشهر بود مردانی كه با سنگ و آجر و تفنگهای فتیلهای، شمشیر و قمه به مقابله با لشگریان جنگ آزموده و ناوها و كشتیهای دشمن مهاجم پرداخته و بارها آنها را ناگریز به فرار یا تحمل شكست ساخته بودند.
میزبان ما آن چنان از صحنههای نبرد سخن میگفت كه لهیب آن را، با تمام وجودمان احساس میكردیم غرش توپ و صدای مسلسل و تیربار و گلوله تفنگ، فریاد و ناله رزمآوران و مجروحین و مصدومین را به گوش جان میشنیدیم.
گاه از شدت هیجان نیمخیز میشدیم و قلبمان آكنده از غرور و امید و شادی میگشت و لحظاتی هم غرق در تاثر و تاسفی شدید، اشك حسرت و اندوه از چشمانمان میجوشید و من با خود میاندیشیدم شكوه ایمان و حقطلبی و نوع دوستی، میهنپرستی و وطنخواهی حد و مرز نمیشناسد و چشمان خودی و بیگانه را خیره میسازد.
وقتی سحرگاهان به اتاق بزرگی كه برای خواب ما آماده شده بود راهنمایی میشدیم به میزبان گفتم:
من كتابهای زیادی از دانشمندان ایرانی سراغ دارم كه طی دوران تسلط اعراب به ایران و قرنها پس از آن نوشته شده و هنوز تعداد زیادی لغات عربی یا لغاتی كه ریشه عربی دارد در ادبیات و زبان مردم باقی مانده كه حكایت از رسوخ عمیق زبان عربی در این سرزمین است، در طول صحبتهای شما بارها این سوال در ذهن من مطرح شد كه در حالی كه زبان و لباس عربی در قسمتهایی از شهرها و بنادر حاشیه خلیجفارس رواج دارد و با تمام تلاشی كه از سوی بیگانگان، از دیرباز برای جلب و جذب نظر تودههای مردم به كار رفته، چگونه است كه آنها كمتر تحت تاثیر قرار گرفته و پیوسته با نهایت از جان گذشتگی از ایران و ایرانی بودن خود دفاع كردهاند.
به نظر شما در این امر چه عاملی تاثیرگذار بوده است؟
شاید به دلیل آن كه ارزیابی كند چه شیطنت یا سیاست و نظری در پس این پرسش نهفته است دقایقی بر روی من خیره ماند و پس از لختی سكوت گفت:
در گوشه و كنار سرزمین وسیع ایران، اقوام مختلفی زندگی میكنند كه پوشش و زبان خاص خود دارند و این زبان و لباس، ممكن است شبیه یا نظیر اقوام دیگری در جای جای دنیا باشد اما همگی خود را ایرانی میدانند و به ایرانی بودن افتخار میكنند و برای آن كه همچنان ایرانی باشند با تمام گوشت و پوست و خون و زندگیشان از آن دفاع میكنند چرا؟ چون ریشه در این آب و خاك دارند و هزاران سال است كه اجداد و نیاكانشان در این سرزمین مفدس زیستهاند و با تمام وجود از آن نگهبانی و محافظت كردهاند پس دو زبانه بودن یا كاربرد زبان عربی در مناطقی مثل بوشهر یا خوزستان و جزایر بزرگ و كوچك ایرانی خلیجفارس نمیتواند حقی برای دیگران ایجاد كند اما، این كه چرا دانشمندان ایرانی در برههای از زمان به زبان دیگری سخن گفته یا كتاب نوشته و از كلمات و جملاتی كه ریشه سامی داشته استفاده كردهاند. نه به جهت از یاد بردن قومیت و ملیت خود و دل سپردن و تعلق خاطر به دیگران بوده بلكه شاید به خاطر شرایط خاص زمان و ماندگاری بیشتر آثارشان بوده است به علاوه:
استفاده از زبانهای مختلف، در بین دانشمندان، در همهی دنیا معمول بوده و هست همچنان كه میدانید در میان مردم فرانسه از نژاد «سلت» و «لیگور» نیز دانشمندانی وجود دارد كه طی صدها سال افكار و عقاید خود را به زبان دیگری غیر از زبان فرانسه بیان داشته و نوشتهاند.
پس از این توضیحات، میزبان با مهربانی گفت كه محل خواب او در اتاق مجاور است اگر كاری داشتیم تنها كافی است او را صدا بزنیم فوراً خواهد آمد و افزود چون دیر وقت است تا هر وقت میل داشتید استراحت كنید و بعد شب به خیر گفت و اتاق را ترك كرد.
وقتی من برای خواب آماده میشدم پیرمرد رو به من كرد و به شوخی گفت مثل این كه ما میخواستیم سر شب به طرف طاهری حركت كنیم و بعد به صدای بلند خندید.
گفتم من به تجربه دریافتهام كه در كشور شما نمیتوان برنامه داشت و بر اساس برنامه از پیش تعیین شده پیش رفت. باید دل به قضا و قدر و پیش آمدها سپرد و فكر میكنم قبلاً در این مورد بارها با هم صحبت كردهایم.
او با خنده پرسید خوب تا حالا چقدر از برنامهات عقب هستی و من زیر لب پاسخ دادم تا اینجا ۵ روز و چشم بر هم نهادم.
دوستان با هم صحبت میكردند و در واقع میخواستند به گونهای وقت را بكشند تا زمان عبادت و نماز صبحگاهی فرا رسد، صدای آنها همچون لالایی به سرعت مرا به خواب برد.
نزدیك ظهر گرمای هوا و صدای صحبت و آمد و رفت مرا بیدار كرد. زیر چشم نگاهی به اطراف افكندم.
معاون و مدیر شركت فارغ از كار اداری خود، مشغول صحبت بودند پیرمرد چای مینوشید.
آنها رختخوابهای خود را جمع كرده و به كناری گذاشته بودند و تنها من و راننده جوان تا آن ساعت در خواب بودیم.
از جا برخاسته سلام كردم دوستان سلام مرا پاسخ دادند و به احترام از جا برخاستند.
پیرمرد با اشاره به پسرش گفت این را هم محض خاطر تو بیدار نكردهایم و در همان آن او را به سختی تكان داد و گفت برخیز همه بیدار شدهاند چقدر میخوابی !
مدیر شركت گفت بگذار راحت باشد او باید رانندگی كند و بیشتر از همه احتیاج به استراحت دارد و به این ترتیب روز دیگری را آغاز كردم.
مستخدم كه چای آورده بود وقتی اطمینان یافت همه بیدار شدهاند ما را به اتاق دیگری برای صرف صبحانه دعوت كرد.
صبحانه و ساعتی بعد نهار، بسیار مفصل و تنوع غذاها چشمگیر بود.
من اصرار داشتم همان روز غروب حركت كنیم ولی میزبان عقیده داشت با توجه به طول راه و این كه محلی را برای اتراق شب در نظر نگرفتهاید برای استراحت و خواب با مشكل مواجه خواهید بود بهتر است حركت را به سحرگاهان روز بعد موكول سازید این پیشنهاد مورد تایید همه قرار گرفت و قرار شد فردا صبح پس از این كه دوستان عبادت صبحگاهی خود را به جای آوردند حركت كنیم.
میزبان هنگام خداحافظی محبت خود را به كمال رساند و علاوه بر بسته بزرگی كه شامل مواد غذایی، برای صبحانه و نهار و شام و تنقلات مختلف بود برای هر یك هدایایی در نظر گرفته بود كه سهم من یك لباس گرانقیمت و زیبای محلی بود.
او هنگام وداع با من، از ابراز علاقهام به تاریخ فراموش شده این دیار تشكر كرد و گفت اگر خواستید درباره این سفر چیزی بنویسید به نظر من بهتر است با توجه به شرایط موجود از هیچ كس به اسم نامی نبرید.
توجه داشته باشید شما در نهایت آزادی در این منطقه مطالعه و سیاحت میكنید. هیچ كس هم متعرض و مزاحم شما نیست.
ولی اطمینان داشته باشید شما و تمام كسانی كه به هر عنوان با آن در ارتباط هستید دور از نظر نیستید و ذكر اسامی ممكن است ایجاد حساسیت كند و مسئله ساز شود و من قول دادم كه نصیحت او را حتماً به كار گیرم و هم چنان كه میبینید تاكنون به قول و قرار خود در این زمینه كاملاً پایدار بودهام.
● سیراف
مدت توقف ما در دلوار بیشتر به تحقیق و استماع شرح وقایع تاریخی و چگونگی دفاع مردم بوشهر در مقابل سربازان انگلیسی و هندی و متجاوزین خارجی و ایادی آنها در منطقه گذشت.
لحن كلام گیرا و اطلاعات وسیع میزبان موجب گردید كه تمام توجه، به او و سخنانش معطوف شود و من از سوالات متنوع، به جا یا نابجای آنها مصون بمانم.
در طول سفر با مقایسه و یادآوری خاطرات گذشته و آنچه اینك میدیدم یقین حاصل كرده بودم كه ایرانیها ذاتاً مردمانی هوشمند و علاقهمند به كسب دانش و بینش هستند و یكی از تمهیدات استعمارگران برای هرچه بیشتر تحت سلطه قرار دادن آنها، تلاش در ایجاد موانع فراوان مقابل توسعه فرهنگ و سواد و دانش عمومی بوده زیرا اگر شرایط تحصیل و مطالعه و تحقیق برای همهی آحاد تودههای مردم فراهم میبود قطعاً آنها نمیتوانستند به راحتی منویات پنهان و آشكار استعماری خود را توسط ایادی و سرسپردگان یا نیروی مهاجم فراهم سازند.
پس از اینكه جیپ ما به طرف بندر طاهری یا به عبارت بهتر بندر سیراف به حركت درآمد مدتها سخن درباره میهماننوازی و اطلاعات و معلومات میزبان دور میزد و بالاخره پس از ساعتی مطابق معمول پیرمرد با سوالی بیمقدمه موضوع را تغییر داد و به من گفت:
تو همیشه میگفتی كه سراسر شهرها و روستاهای این منطقه پر از آثار تاریخی و باستانی و گنجهای پنهان و آشكار است حال چگونه است كه بیتوجه، از همه شهرها و بندرها و روستاهای سر راه میگذری و میخواهی به بندر طاهری برویم كه نه بندر مهمی است و نه مدت زمان زیادی از احداث و آبادانیش میگذرد؟
گفتم اگر خاطرت باشد من بارها گفتهام كه مدت زمان سفر من زیاد و طولانی نیست و با توجه به محدودیت زمانی، من فقط میتوانم و فرصت دارم از تعداد معدودی آثار منطقه دیدن كنم.
با شرایطی كه روزهای اولیه ورودم به بوشهر پیش آمد خط سیر حركت من تغییر كرد و بعد اگرچه به بركت آشنایی و لطف شماها توانستم از سفر و وقت خود به بهترین وجهی استفاده كنم ولی خواه ناخواه چند روز از برنامه عقب افتادم كه برای جبران آن، راهی جز حذف قسمتهایی از برنامهام ندارم.
من طی ماههای گذشته برای شناسایی و كسب اطلاعات بیشتر درباره آثار باستانی و تاریخی و موقعیت اجتماعی بوشهر كتابهای تاریخی و باستانشناسی و سیاحتی زیادی را خواندهام و آثار و ابنیه شهرها و روستاها را كاملاً میشناسم.
فكر میكنم كه همه با من هم عقیده باشید كه وقتی فرصت محدود و دیدنی بسیار است باید به سراغ مهمترینها رفت و این همان كاری است كه ما داریم انجام میدهیم.
وقتی صحبت به اینجا رسید مطابق معمول دوستان از من خواستند توضیح دهم چه چیزی موجب اهمیت سیراف شده و بدون هیچ پرده پوشی اعتراف كردند كه هیچ گونه اطلاعاتی درباره سیراف ندارند و حتی اسم آن را نیز نشنیدهاند.
گفتم با این كه ایران از نظر فرهنگ و ادبیات و هنر بسیار غنی و دارای سابقهای طولانی است و كتب و رسالههای زیادی از قرنهای پیش وجود دارد ولی تمام آنها درباره شعر و ادب، فلسفه و حكمت، طب و علوم اجتماعی و گیاهشناسی است و متاسفانه دانشمندان و صاحبان علم و اندیشه و تحقیق به تاریخ و شرح حال شهرها، ابنیه و آثار تاریخی و آنچه از نیاكانشان باقی مانده كمتر توجه داشتهاند و آنچه وجود دارد اطلاعات ناقصی است كه سیاحتگران براساس دیدهها و شنیدههای خود، در سیاحتنامههایشان نوشتهاند یا براساس كشفیات باستانشناسی و اظهار نظر باستانشناسان است كه هر دو مورد هم نمیتواند خالی از اشتباه یا خطا باشد زیرا، اكثر قریب به اتفاق جهانگردان خارجی بوده و اغلب آشنایی زیادی با زبان فارسی نداشتهاند و طبعاً تحقیقات آنها هم نمیتواند كاملاً دقیق باشد. در مورد كشفیات باستانشناسی نیز این امكان وجود دارد كه اشیاء مكشوفه در گذشتههای دور از منطقهای به منطقهای دیگر حمل شده باشد.
به علاوه از جمله مستندات امروز ما، در مورد منطقهای مثل بوشهر نوشتههای اروپاییهایی چون كاپیتان كمیتورن، جیمز موریه، سر آرنولد ویلسون، كی لسترنج است كه برای تحقیق یا جهانگردی یا مصالح و مطامع سیاسی و نظامی از منطقه دیدن كرده و بعد یافتههای خود را با استفاده از نوشتههای سیاحان و جغرافینویسان اسلامی تكمیل كرده و به رشته تحریر درآوردهاند.
براساس نوشتهها و تحقیقات موجود سیراف یكی از بنادر و شهرهای بزرگ و صاحب نام و معتبر زمان خود بوده و چه قبل و چه بعد از اسلام قرنها هر روز دهها كشتی بزرگ و كوچك برای تخلیه یا بارگیری مالالتجاره در این بندر لنگر میانداختهاند.
درباره وسعت و عظمتش همین بس كه بندرهای طاهری، دبر و كنگان فعلی بر روی خرابههای سیراف بنا گردیده است.
براساس كشفیات باستانشناسی و نوشتههای محققین و باستانشناسان این بندر در زمان ساسانیان احداث گردید و برای تامین آب آشامیدنی آن به فرمان اردشیر بابكان كانال و شبكه آبرسانی مجهزی ایجاد شد تا آب آشامیدنی آن را از محل دیگری انتقال دهند و همین امر نیز موجب گردید «اردشیر آب» نام گیرد كه این نام در طول قرنها به سیراف تبدیل گشته است.
ژان باردو- باستانشناس و مورخ اروپایی
بازنویسی و تنظیم: مسعود رحمانپور
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
امیرعبداللهیان حسین امیرعبداللهیان اوکراین دولت سیستان و بلوچستان انتخابات جنگ مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم افغانستان مجلس
سیل هواشناسی تهران شهرداری تهران بارندگی سازمان هواشناسی باران فضای مجازی یسنا آتش سوزی هلال احمر آموزش و پرورش
هوش مصنوعی خودرو دلار قیمت خودرو قیمت دلار مسکن قیمت طلا تورم بانک مرکزی بازار خودرو حقوق بازنشستگان ارز
مسعود اسکویی تلویزیون ایتالیا صدا و سیما دفاع مقدس حج مهران غفوریان موسیقی صداوسیما سریال سینمای ایران سازمان صدا و سیما
رژیم صهیونیستی فلسطین اسرائیل جنگ غزه حماس روسیه آمریکا انگلیس یمن نوار غزه ایالات متحده آمریکا جنگ اوکراین
فوتبال پرسپولیس استقلال سپاهان رئال مادرید لیگ برتر باشگاه استقلال بازی باشگاه پرسپولیس علی خطیر جواد نکونام بایرن مونیخ
خواب آیفون اینستاگرام دیابت اپل ناسا صاعقه تبلیغات موبایل گوگل
سلامت کبد چرب فشار خون گرما