دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

شاعر ماه و گل سرخ


شاعر ماه و گل سرخ

در اولین مجموعه شعر شهیلا رستاخیز با نام «کاش من آن ماه بودم» به نکات قابل توجهی برخوردیم که خبر از حضور شاعری تصویرگرا می‌داد که پشت هر شعرش تفکر خاص شاعر به چشم می‌خورد. عاطفه‌ای که خواننده را به سوی خود می‌کشاند.

در اولین مجموعه شعر شهیلا رستاخیز با نام «کاش من آن ماه بودم» به نکات قابل توجهی برخوردیم که خبر از حضور شاعری تصویرگرا می‌داد که پشت هر شعرش تفکر خاص شاعر به چشم می‌خورد. عاطفه‌ای که خواننده را به سوی خود می‌کشاند.

حتی عنوان کتاب حاصل جمع سه چیز است: «زیبایی»، «زنانگی» و «آرزوی محال» با ترکیب «ماه» و حرف آرزوی «کاش!». زن/ اسب/ خیال/ بسترم تنها به خواب می‌رود/ عجیب!/ امشب مهتاب بوی تو را دارد/ زن سوار بر اسب/ خیال را می‌برد/ تا تو (ص۵۸). البته همه شعرهای مجموعه شماره گذاری شده که به دشواری نگارنده می‌تواند آن را حسنی برای یک مجموعه شعر بداند، چرا که هر چیزی باید نامی داشته باشد تا بیشتر پی به جادویش ببریم. شماره گذاری شعر از یک سو به لحاظ زیبایی‌شناسی به شعر لطمه می‌زند و از سوی دیگر به هویت آن! البته بسیاری از شاعران به این اپیدمی دچارند و برای آن توجیهی دارند، اما به هنگام پژوهش در کار یک شاعر، کار دشوار می‌شود! «شهیلا رستاخیز» در کتاب اولش ۷۴ شعر شماره گذاری کرده و در مجموعه دومش ۸۳ شعر.

شاعر در مجموعه دوم خود «من تنها دختر شاه پسندم» همان حاصل جمع «زیبایی»، «زنانگی» و «آرزوی محال» را دارد اما از یکطرف، از تصویرگرایی به سوی محتواگرایی حرکت می‌کند و از طرف دیگر راوی شعرش بیشتر به روایت خطی روی می‌آورد و به سراغ آدم‌های اساطیر و تاریخی می‌رود تا رنج زنانگی را از دید و زبان آنها بیان کند! «آدم»، «حلاج»، «شیرین»، «فرهاد»، «ابراهیم»، «اسماعیل»، «یوسف و زلیخا»، «ملکه صبا»، «سلیمان»، «گردآفرید»، «سهراب»، «سیاوش»، «حافظ» و...می دانستم/ این لبخند ستاره و مهتاب است/ که هر شب/ بر تن سوخته تفتان/ یادگاری می‌نویسد/ پس من چاره‌ای نداشتم/ که میان دژ گردآفرید/ چهار سوی تنم را به تیر عشق بدوزم/ که من/ از سهراب عاشق ترم ص (۹۴). شاعر در شعرهایش خود را با آدم‌های اساطیری و تاریخی شعرش این همانی می‌کند ولی بنا به همان خاصیت تاریخی، زاویه روایتش خطی می‌شود و از تصویرسازی دور می‌شود. اما در تقابل با مجموعه اولش که زن با «ماه» یکی می‌شد و دست‌نیافتنی، در این کتاب با «گل» و «زن‌های اساطیری» یکی می‌شود و دست نیافتنی. زن نامش با اسامی گل‌ها همسان می‌آید گل‌هایی چون: «شاه پسند»، «گل سرخ»، «گل انار»، «اطلسی»، «شب بو»، «بنفشه»، « لاله عباسی»، «مینا»، «سوسن»، «آفتابگردان»، «زهره»، «گل نارنج»، «گل‌های وحشی» و ... اما هر کجا که شاعر به شعرهای تصویری اش بر می‌گردد، انرژی واژه‌ها و سطرهایش مضاعف می‌شود و به لحاظ زیبایی شناسی اوج می‌گیرد: بگذارید/ زنانگی ام رنگ بگیرد/ آنگاه/ سیب بر دهان بگذارید و / انار را بشکافید/ اکنون/ سرخی من/ دهانتان را گس می‌کند ص (۱۷). و در شعری دیگر: دیشب/ زیر درخت سیب/ شکوفه باران شدم/ فریاد زدم سیب، سیب/ ناگهان/ سرخ شدم ص (۲۲). بدین ترتیب «شهیلا رستاخیز» زیبایی و زنانگی را در «ماه» و «گل» جاندارگرایی می‌کند و تصاویری خلق می‌کند که در ذهن مخاطب تاثیری ماندنی بر جای می‌گذارد.

پرویز حسینی