سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

فلسفه و کارکرد دین


فلسفه و کارکرد دین

مباحثی در باره دین

کلام را با چند سؤال آغاز می‎کنیم . به راستی اگر دین نبود چه اتفاقی رخ می‎داد؟ آیا زندگی بدون دین ممکن نیست ؟ آیا عقل و تجربه بشر به تنهایی نمی توانست سرنوشت او را رقم بزند؟

اگرچه جوامع و تاریخ بشر بدون دین - به معنای امری که با نهاد بشر سر و کار دارد - تجربه نشده است تا بتوان دقیق و واضح نقش نبود دین را بیان کرد، اما واقعیتی به ما می‎گوید که وجود دین تا چه اندازه ضرورت دارد و نبود آن برای بشر قابل تحقق نیست . وجود دین دائرمدار وجود انسان است . وجود انسان بدون هویت انسانی ممکن نیست و جزء هویت او گرایش ذاتی اش به آداب و رسوم دینی است . به عبارتی دین پاسخ مناسب به ندای فطرت است . دین در درجه نخست چند وظیفه مهم را عهده دار است و به تبع آن کارکردهایی دارد و نقشی می‎آفریند. نقش های اصلی دین علاوه بر آنچه گفته شد عبارتند از:

الف) آگاهی دادن

انسانها در طول زمان حیات خود برای اداره زندگی و برخورد متناسب با حوادث پیرامونشان تجربیات فراوانی به دست آورده اند و به آن ادامه خواهند داد. آنچه برای حیات، دفاع و سلامتی خود نیاز دارند می‎آموزند و یا کشف می‎کنند. با این همه، حقایقی در عالم وجود دارد که به تجربه نمی آید و یا تجربه شدنشان مساوی با از دست دادن همه چیز است . آنچه برای بشر حتی از طریق حدس و گمان هم آموختنی نیست وجود موجوداتی غیر مادی در عالم، سرنوشت جهان، چگونگی تدبیر و اداره آن، سرانجام هستی، تجدید حیات انسانها در عالمی دیگر و امثال اینهاست .

در قرآن کریم خداوند از انبیایی سخن گفته است که برای آموختن برانگیخته شده اند: (کما أرسلنا فیکم رسولا منکم یتلوا علیکم آیاتنا و یزکیکم و یعلمکم الکتاب و الحکمة و یعلمکم ما لم تکونوا تعلمون )(۱) "چنان که در میان شما پیامبری را از خودتان فرستادیم که برای شما آیات ما را تلاوت می‎کند و شما را تهذیب می‎نماید و به شما کتاب و حکمت می‎آموزد، و تعلیم می‎دهد به شما آنچه را که خود نمی دانسته اید."

در این آیه از دو تعلیم سخن گفته شده است . تعلیم کتاب و حکمت و تعلیم چیزهایی که بشر بدون وحی و پیامبر نمی توانست آنها را بیاموزد. تجربه برخی مسلک ها و مذاهب مانند بودا نشان می‎دهد که با وجود عدم اعتقاد آنها به ماوراءالطبیعة و با وجود آن که اعتقاد به نبوت در کار نبوده است (۲) اما به دلیل اعتقاد به معنویت و دین معنویت، کارکردی اخلاقی شبیه ادیان توحیدی داشته است .

از این رو به نظر می‎رسد انسانهای دیندار هم در بخش اعتقادات که مربوط به حقایقی پنهان و پیدا در عالم است و هم در بخش رفتار فردی و جمعی خود، به وسیله وحی و دستورات دینی بهتر توانسته اند به آنچه شایسته است که مورد توجه قرار بگیرد و به آن عمل شود برسند. نحوه رفتار فردی انسانها در رابطه شان با خدا، با دیگران و حتی با محیط و طبیعت پیرامون خود، از زمره آموزشهای دینی است . کشف حقیقت اینها به هیچ وجه برای بشر ممکن نبود. البته روابطی وجود داشته و دارد و به تدریج بهتر و بهتر هم خواهد شد; اما واقعیت این است که معلوم نیست آنچه بشر بدون وحی به دست آورده و یا تجربه کرده، همان است که باید باشد. جنبش اصلاحی انبیا نشان می‎دهد که انبیا از هر نوع رابطه ای میان بندگان و خدایشان خشنود نبودند و استقبال نمی کردند. گاه جان خود را برای اصلاح آیین دینی از دست می‎دادند. هر نوع رابطه ای میان بنده و خدا که از آن به عبادت تعبیر می‎شود پذیرفته نیست .

رابطه انسانها با یکدیگر، زنان با مردان، همسایگان، همسران، فرزندان و والدین، بیگانگان، هم دینان و... گاه مبتنی بر تجربه و رعایت مصالح عمومی است . دین بسا مصلحت های معنوی و آخرتی را نیز ملزم می‎داند که با تجربه به دست آمدنی نیستند. انسانها ممکن است خیری را شر بپندارند و شری را خیر به حساب آورند;(۳) در حالی که در واقع چنین نیست : (و لا یحسبن الذین یبخلون بما آتاهم الله من فضله هو خیرا لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامة ...)(۴) "و کسانی که بخل می‎ورزند به آنچه خداوند از فضلش به آنان داده است، گمان نبرند که آن بخل برایشان خیر است، بلکه برای آنان شر است . به زودی در روز قیامت آنچه به آن بخل ورزیده اند، طوق گردنشان می‎شود."

ب) داوری

دین در موضع داور نهایی برای فصل خصومت میان انسانها نیز نقش ایفا می‎کند. منفعت طلبی انسانها، گاهی موجب نزاع و درگیری میان آنان می‎شود. بهترین داور در حل چنین منازعاتی آن است که با رعایت همه جانبه منافع انسانها به داوری بنشیند و به مصلحت دنیا و آخرتشان قضاوت کند. (... فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه ...)(۵) "... پس خداوند پیامبران را به عنوان بشارت دهنده و هشدار دهنده برانگیخت و با آنان کتاب حق را فرستاد تا در میان مردم در آنچه که در آن اختلاف کردند حکم کند."

با توجه به دو نکته گفته شده، یادآوری این مهم لازم است که دین، عقل انسانها را یاری می‎دهد تا به حقایق مورد نیاز دست بیابد; و نیز محکی است برای سنجیدن دستاوردهای عقل و صحت و یا نادرستی آنها. عقل به رغم همه توانایی اش در یافتن خوبی ها، گاه اسیر هواهای نفسانی می‎شود و تخریبگر است و خود پیشتاز فساد و خونریزی می‎گردد. بسیاری از جنگ ها و تخریب ها را عقل رهبری کرده است . با این وصف باید نیروی بازدارنده و هدایتگر دیگری در کار عقل دخالت کند.

ج) بیان مسؤولیت ها

دین ابلاغ تکالیف مردم و به عبارتی هدایت آنان را در سر لوحه کار خود قرار داده است . انسانها نسبت به هر آنچه با آن مواجه می‎شوند تکالیف و مسؤولیتی دارند. این مسؤولیت در صورتی به واقع نزدیک می‎شود که از طریق وحی ابلاغ شده باشد. و نیز در این صورت است که اگر مورد سؤال و مؤاخذه قرار گرفتند، نمی توانند مدعی شوند که تکالیفشان را نمی دانسته اند...: (انا أوحینا الیک کما أوحینا الی نوح والنبیین من بعده و أوحینا الی ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و الاسباط و عیسی و أیوب و یونس و هارون و سلیمان و آتینا داوود زبورا ‏ و رسلا قد قصصناهم علیک من قبل و رسلا لم نقصصهم علیک و کلم الله موسی تکلیما ‏ رسلا مبشرین و منذرین لئلا یکون للناس علی الله حجة بعد الرسل و کان الله عزیزا حکیما)(۶) "ما به تو وحی کردیم همان گونه که به نوح و انبیای پس از او وحی کردیم ; و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی کردیم ; و به داوود زبور را دادیم ; و فرستادگانی که پیشتر داستان آنها را برای تو گفته ایم و فرستادگانی که داستان آنها را برای تو نگفته ایم، و خداوند با موسی به گونه مخصوصی سخن گفت . فرستادگانی بشارت دهنده و هشدار دهنده ; تا پس از فرستادن آنان مردم را بر خدا حجتی نباشد، و خدا توانا و حکیم است ."

آنچه دین به انسانها می‎آموزد، چه در بخش اعتقادات و چه در بخش احکام، به منظور رساندن آنان به کمال و سعادت است . دو چیزی که جزء خواسته های ذاتی انسانها است و چنین سعادت و کمالی منحصر در رشد مادی و دستاوردهای رفاهی نیست . چرا که بسا انسان با به دست آوردن آنها احساس نکند که به سعادت و کمال رسیده است ; و افراد زیادی را می‎بینیم که پس از رسیدن به رفاه مادی، همچنان در تلاش هستند تا به سعادت برسند. در حالی که خداوند در دستورات دینی، چیزهایی چون عبادت و جهاد و تقوا را مایه رستگاری و سعادت معرفی کرده است : (...اتقوا الله وابتغوا الیه الوسیلة و جاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون )(۷) "از خدا بترسید; برای رسیدن به او وسیله فراهم کنید و در راه او مجاهده کنید، چه بسا رستگار شوید."

د) معرفت جهان

علاوه بر نکات گفته شده، دین در ذهن و دل مردم نقش و آثار دیگری را بر جای می‎گذارد. نقش و اثری را که از فلسفه اصلی دین کمتر نیستند. دین به انسانها می‎آموزد تا خود را با عالمی که در آن زندگی می‎کنند هماهنگ سازند. چرا که بدون چنین هماهنگی میان انسان و جهان پیرامونش، تداوم زندگی برایش دشوار می‎شود و احساس پوچی و بیگانگی به او دست می‎دهد.

انسانها، اگر چه در ساختن عالمی که در آن زندگی می‎کنند نقشی نداشته اند، و یا ممکن است از آغاز و انجام آن اطلاع چندانی هم نداشته باشند، اما تفسیر و تحلیلی که دین برای آنان از عالم ارائه می‎کند بسیاری از دغدغه ها و رنج های زندگی را هموار می‎سازد. او را به آینده و زندگی اش امیدوار می‎کند. از بحران روحی نجات می‎بخشد و با مشکلات و سختی ها و نا گواری ها سازگار می‎نماید. از ظلمت توهمات و احساس پوچی و بی معنا بودن بیرون می‎برد و در شرایط مساعد قرار می‎دهد. (و لقد أرسلنا موسی بآیاتنا أن أخرج قومک من الظلمات الی النور...)(۸) "و ما موسی را با آیات مان فرستادیم که قومت را از ظلمت ها نجات بده و به سوی نور ببر."

انسان مؤمن و دیندار، خود را بنده خدا و عالم را مخلوق او می‎داند. مخلوق خدایی مهربان که چتر مهر و لطفش بر همه چیز سایه انداخته است . رابطه ای نزدیک میان خود و خدا احساس می‎کند. احساس بیگانگی با عالم ندارد. رنج ها و مشکلات را خاری برای باز ماندن از رفتن نمی داند. او مشیت خدا را در همه حال و در هر چیز لمس می‎کند و با چنین دریافت و احساسی بار مسؤولیت و تعهدی را بر دوش خویش حمل می‎نماید. همواره درباره عالم احساس مثبت دارد، و به همه چیز به دلیل مخلوق و آیه خدا بودن عشق می‎ورزد.

و بالاخره دین پناهگاه معنوی در وضعیت های دشوار و سخت، و نشاط بخش و امید دهنده در شرایط آسایش و آرامش است . نیرویی تمام ناشدنی که وقتی همه او را تنها می‎گذارند، در او نشاط و شور ایجاد می‎کند. دین از آن جهت که عالمی سرشار از خیر و نیکی به انسان معرفی می‎کند، مؤمن را در سخت ترین حالت ها مملو از لذتی خاص می‎نماید.

دین در حالت فقر با توکل، و در حالت غنا با پرهیز از خودخواهی و طغیان، انسانها را متعادل پرورش می‎دهد. و چنین است که انسان از حالت خشک و بی رمق مادی نجات می‎یابد و طراوت و مصونیت پیدا می‎کند. (من عمل صالحا من ذکر أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة )(۹) "هر کس عمل صالح انجام دهد از مرد و زن در حالی که مؤمن است، برای او حیات طیب و دلپذیر فراهم می‎آوریم ." متقابلا کسانی که از دین و یاد خدا گریزانند، اگر چه غرق در نعمت و رفاه باشند احساس دلتنگی و سختی دارند. (و من أعرض عن ذکری فان له معیشة ضنکا و نحشره یوم القیامة أعمی)(۱۰) "هر کس از یاد من روی بگرداند، پس برای او زندگی تنگ و سخت است و روز قیامت او را کور محشور خواهیم کرد." زندگی با معنویت و به تعبیر قرآن حیات طیب، زندگی به دور از پستی و رذالت و فساد است و آمیخته با نشاط روحی . (یا أیها الذین آمنوا استجیبوا لله و للرسول اذا دعاکم لما یحییکم )(۱۱) "ای کسانی که ایمان آورده اید، اجابت کنید خدا و پیامبر را وقتی که شما را به سوی چیزی می‎خواند که به شما حیات می‎بخشد."

آنچه گفته شد تنها در حیات فردی نیست بلکه شامل حیات جمعی نیز می‎شود. وقتی که آحاد مردم یک جامعه دارای تعادل روحی و با معنویت بودند، جامعه ای نیکو و مدینه فاضله خواهند ساخت . روابط اجتماعی بر آرمانهایی آسمانی مبتنی خواهد بود، و در چنین جامعه ای زندگی به دور از هر گونه احساس ناخوشایند، دلتنگی، نگرانی و نا امنی است .

دین به عنوان عامل درونی، ضمانت اجرایی قوانین اخلاقی را نیز داراست . دستورات دینی علاوه بر این که سفارشهای مؤکدی بر رفتار اخلاقی انسانها دارد و خود مقررات اخلاقی فراوانی را ارائه داده است، برانگیزاننده انسانها به رعایت اخلاق است . اخلاق در عین فطری بودن، از ناحیه وسوسه های درونی و بیرونی آسیب پذیر است ; با زور و غلبه نیز نمی توان آن را حفظ کرد. چه این که اخلاق امر داوطلبانه و خودخواسته است . چنین چیزی جز با تشویق و انگیزه درونی جامه عمل نمی پوشد، و دین این نقش مهم را نیز بر عهده دارد.

در پایان اشاره به این مهم خالی از فایده نیست که دستورات دینی با خود، هنر و جامعه و تمدنی مبتنی بر اندیشه دینداری را به ارمغان آورده است ; و می‎توان گفت که شکوفایی بسیاری از علوم مرهون دین است . اگر چه چنین ره آوردی خواست اولیه دین نیست، اما هدیه بسیار بزرگی از ناحیه دین به جامعه بشری است .

▪ پاسخ به یک سؤال

ممکن است با این سخنان این سؤال پیش بیاید که : توضیح هایی که درباره دین داده شد برای زمانی است که بشر هنوز پیشرفتی نداشته و امکانات وسیع برای او فراهم نبوده است . مشقت ها و زحمت ها و روزگاران سیاهی را که امیدی به آینده نبوده، دین تسکین می‎داده است . اینک که بشر پیشرفت کرده و همه امکانات را در اختیار دارد، صنعت به اوج خود رسیده و حتی فضا نیز در تسخیر انسانهاست، راهها کوتاه شده و مسافرتها بدون هیچ رنجی انجام می‎گیرد، تمام ابعاد طبیعت به صورتی مدام به تسخیر بشر درمی آید، رازهای آن یکی پس از دیگری به سود انسان برملا می‎شود و بشر به اوج رفاه رسیده است، چه نیازی به دین و آرامش بخشی آن داریم ؟

پاسخ این است که دین حرفه ای نیست که با آموختن آن بتوان رنج ها را کاهش داد و نابسامانی ها را از بین برد. دین احساسی قلبی است که وجودش آثار و ثمرات پیش گفته را دارد. به علاوه با این همه پیشرفت و رفاه، آنچه به زندگی معنا می‎دهد معنویت است ; و آن از طریق دین به دست می‎آید. تنظیم روابط انسانی و آرامش خاطر حقیقت هایی هستند که نمی توان آنها را با رفاه برآورده ساخت . انسان تنها در امور مادی خلاصه نمی شود تا گفته شود اسباب و وسایل اینها فراهم است و دین، دیگر نمی تواند نقشی داشته باشد. هرچه رشد علمی و صنعتی بشر بیشتر شود، نیاز به امور معنوی و اخلاقی افزونتر است . انسان ماشین تولید نیست تا تنها ابزار مادی او تأمین گردد; بلکه هویت انسانی او اقتضا می‎کند که زندگی و حرکتش بر اصولی استوار باشد. طبیعت انسان به گونه ای است که معنویت آن را مهار می‎کند; و هر چه امکانات مادی بیشتری به دست بیاورد، اگر از معنویت دور شود، حریص تر و سیری ناپذیرتر می‎شود و به موجودی بی رحم تبدیل می‎گردد.

پیشرفت مادی و صنعتی برای انسان حیات طیب، عدالت، انصاف، مروت و هویت انسانی فراهم نمی کند. بشر امروز نیز به تجربه دریافته است که رشد علم و صنعت، مشکلات روحی او را تأمین نمی کند. علم تنها واقع نماست، در حالی که انسان به شایسته بودن و راه روشن نیاز دارد. امکانات و اکتشافات فراوان، صاحبان آنها را قدرتی می‎بخشد تا بر حریفان چیره شوند و احتمالا به زیردستان ظلم روا دارند; در حالی که انسانها به رفتاری متعادل و منصفانه نیاز دارند، و آن را معنویت و دین به وجود می‎آورد.

محمد صالحی

زیر نویسها :

[۱] سوره بقره (۲)، آیه ۱۵۱) .

[۲] بر فرض آن که بودا را پیامبر الهی و دین او را آسمانی تلقی نکنیم و تنها به عنوان انسانی که به معنویت دعوت کرده بشناسیم .

[۳] (عسی ان تکرهوا شیئا و هو خیر لکم و عسی ان تحبوا شیئا و هو شر لکم); سوره بقره (۲)،آیه ۲۱۶ .

[۴] سوره آل عمران (۳)، آیه ۱۸۰) .

[۵] سوره بقره (۲)، آیه ۲۱۳ .

[۶] سوره نساء (۴)، آیات ۱۶۳) - ۱۶۵) .

[۷] سوره مائده (۵)، آیه ۳۵ .

[۸] سوره ابراهیم (۱۴)، آیه ۵ .

[۹] سوره نحل (۱۶)، آیه ۹۷ .

[۱۰] سوره طه (۲۰)، آیه ۱۲۴) .

[۱۱] سوره انفال (۸)، آیه ۲۴ .

منبع : کتاب اسلام دین فطرت – آیه الله منتظری – ص ۳۶ تا ۴۴

http://mahsan.parsiblog.com/