یکشنبه, ۱۷ تیر, ۱۴۰۳ / 7 July, 2024
مجله ویستا

آزمون های الهی رویش ها و ریزش ها


آزمون های الهی رویش ها و ریزش ها

دنیا را دنیای آزمون ها و امتحان های گوناگون الهی گفته اند انسان از زمان تولد تا دم مرگ, هر دمی گرفتار نوع و شکلی از آزمون های الهی قرار دارد

دنیا را دنیای آزمون ها و امتحان های گوناگون الهی گفته اند. انسان از زمان تولد تا دم مرگ، هر دمی گرفتار نوع و شکلی از آزمون های الهی قرار دارد.

برخی از این آزمون ها برای اتمام حجت و شناخت شخص از خودش است تا دیگر مدعی امری نباشد، برخی دیگر، برای آن است تا ظرفیتی را برای او فراهم آورد، برخی نیز برای آن است تا از راهی برگردد و برخی برای امری دیگر است.

با هر آزمونی انسانی راه خود را پیدا می کند و یا از راه راست به بیراهه کشیده می شود. این گونه است که در هر آزمونی، یکی هبوط و دیگری صعود می کند. از این رو همگان را در موقعیت خطر معرفی می کنند و مخلصان (به کسر لام) را در خطری عظیم می بینند، زیرا آزمون های آنان سخت تر و رهایی از آن ها برایشان دشوارتر است. مگر نه این است که بزرگانی از اهل بصیرت و تصرف چون سامری هاو بلعم باعوراهای بسیار لغزیده اند و ««اخلد الی الارض» شده و فریاد «لامساس الیوم» برداشته اند.

نویسنده با نگاهی به آیات و روایات بر آن است تا نقش آزمون های مختلف در زندگی بشر را بشناساند و ارزش و جایگاه آن را تبیین و تحلیل نماید که با هم این مطلب را از نظر می گذرانیم.

● آزمون، کلید خودشناسی

هر کسی در هر مقام و منزلتی که هست، می داند که شاکله و شخصیت وجودی اش چگونه است. از این رو خداوند می فرماید: الانسان علی نفسه بصیره و لو القی معاذیره؛ هر انسانی بر نفس خویش علم یقینی و قطعی دارد هر چند که در مقام توجیه و عذر برآید. (قیامت آیات۱۴ و ۱۵)

با این همه، یکی از شیوه هایی که خداوند برای شناخت انسان به خودش و اتمام حجت بر وی، به کار می گیرد، استفاده از روش آزمون است. لذا وقتی انسانی به عنوان نمونه، ادعای ایمان می کند، او را به آزمون های بسیار می گیرد تا حقیقت ایمان و کفر وی بر خود وی آشکار شود.

خداوند در آیه ۲ سوره عنکبوت می فرماید: أحسب الناس ان یترکوا أن یقولوا آمنا و هم لا یفتنون؛ آیا مردم پنداشته اند که اگر بگویند ایمان آورده ایم، رها می شوند، در حالی که آنان به فتنه آزموده می شوند؟

بنابراین، کسی که ادعای ایمان کرد، منتظر امتحانات، بلایا، فتنه ها و آزمون های بسیاری باید باشد؛ زیرا ایمان امری باطنی است و حتی گاه امر بر خود شخص مشتبه می شود و گمان می کند که اهل ایمان است و باوری را ملتزم می باشد ولی در عمل نشان می دهد که چنین التزام و تعهدی نداشته و ایمان، تنها لقلقه زبان وی است.

به عنوان نمونه بسیاری از مردم، ولایت فقیه را باور دارند و حتی برخی به نوع اطلاقی آن ایمان داشته از ولایت مشروطه فقیه نیز گذشته اند، با این همه به آن در عمل ملتزم نیستند.

در هنگام فتنه ها و آشوب هاست که هر کسی حقیقت خود را می شناسد و یا به دیگران می شناساند. کسی که واقعا به ولایت مطلقه چه از نوع مشروطه یا مطلقه آن باور داشته باشد، در این هنگام است که مقدار و میزان و یا کیفیت ایمان و باور خودش را نشان می دهد.

خداوند در آزمونی که در ملا اعلی برای فرشتگان مقرب و کروبین خود گرفت، بسیاری از اسرار و امور بسیار خفی و اخفی ظاهر شد. خداوند در مقام قدس خود از همه فرشتگان خواست تا اطاعت مطلق خویش را به خداوند با سجده به آدم(ع) نشان دهند. در این میان هر چند که برخی از فرشتگان اما و اگرهایی کردند و برای اطاعت مطلق خود از خداوند دلیل خواستند و برهان طلب کردند، با این همه پس از قانع و یا اقناع شدن، اطاعت امر کردند و حقیقت ایمان خود را در مقام عمل نشان دادند و التزام عملی را تحقق بخشیدند؛ ولی در این میان این ابلیس از جنیان بود که در مقام قدس، منزل کرده بود و به ظاهر ایمان داشت ولی در باطن کافر بود و در آزمون الهی، حقیقت خود را شناخت و دیگران نیز با حقیقت ایمان او آشنا شدند و دانستند که تا چه اندازه ملتزم به آن است. از این رو خداوند در توصیف موقعیت و وضعیت ابلیس می فرماید: ابی و استکبر و کان من الکافرین، او از اطاعت سر باز زد و استکبار ورزید در حالی که از کافران بود.

در حقیقت او از کافران بود و این کفر خویش را مخفی می داشت و یا بر وی مخفی بود و ایمان کامل و اطاعت محض از خداوند نداشت و لذا با یک آزمون، حقیقت خود را آشکار ساخت و فرشتگان نیز دریافتند که ابلیس از گذشته کافر بوده و ایمان واقعی نداشته است.

● آزمون، عامل ریزش ها و رویش ها

در مسایل روزمره زندگی ما همواره در آزمون های کوچک و بزرگی شرکت می کنیم تا حقیقت خود بر ما آشکار شود و یا دیگران با حقیقت ما آشنا گردند و موقعیت و موضع خود را نسبت به ما مشخص کنند.

پیامبر اکرم(ص) خود را آزمونی بزرگ برای اهل کتاب می شمرد؛ زیرا با بعثت آن حضرت(ص) بسیاری از مدعیان انتظار ظهور آن حضرت(ص) حقیقت خود را نشان دادند. با این که پیامبر(ص) را باتوجه به نشانه ها و علایم بسیاری که در کتب آسمانی آنان بود از فرزندان خویش بهتر می شناختند، با این همه به ایشان ایمان نیاوردند و از دایره ایمان و اطاعت الهی بیرون ر فتند. (بقره آیه ۱۴۶ و انعام آیه ۲۰)

از این رو وجود آن حضرت(ص) معیار سنجشی برای مردم گردید و کفر و ایمان با ایشان شناخته و معرفی شد. چنان که با حضرت امیرمؤمنان علی(ع) چهره نفاق بر ملا گشت و مؤمنان واقعی از منافقان جدا شدند.

جریان هایی که در هنگام معرفی و ولایت امیرمؤمنان علی(ع) اتفاق افتاد، هر یک موجب شد تا گروهی از دایره ایمان بیرون روند و گروهی دیگر وارد شوند. هر مسئله اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و نظامی در عصر پیامبر(ص) و امامان(ع) موجب می شود تا گروهی پای بندی عملی خود را به ولایت الهی نشان دهند و گروهی دیگر، از دایره ولایت خارج شوند و راه نفاق و کفر را در پیش گیرند و یا حقیقت کفر و نفاق خویش را برای دیگران روشن سازند و هوشیاری مؤمنان را برانگیزند.

در طول تاریخ انقلاب اسلامی نیز ما بارها شاهد ریزش بسیاری از اصحاب و یاران امام(ره) و رویش افراد و اشخاص تازه ای بوده ایم. در واقعه و رخدادی که در حکم آزمون های الهی است، بخشی از افراد جامعه حقیقت خود را چنان که بودند نشان دادند و با گذر و یا گذار از ولایت به سوی کفر و نفاق رفتند و گروهی دیگر به درون نظام ولایی وارد شدند و همراه و همگام با ولی فقیه در مسیر انقلاب درآمدند.

هر چند که خداوند در مسایل خصوصی و شخصی، بسیار ستار عیوب است و عیب ها و گناهان انسان را بر دیگران می پوشاند، به گونه ای که اگر انسان ها از عیوب و گناهان یک دیگر خبر داشتند هیچ کس حاضر نمی شد حتی دیگری را دفن کند: لو تکاشفتم ما تدافنتم (بحارالانوار، مجلسی، ج۲۷، ص۳۸۳) ولی در مسایل سیاسی و اجتماعی می کوشد تا حقیقت شخص برای اتمام حجت برای خود وی و برای جلوگیری از ضربه های سنگین اجتماعی برای دیگران روشن شود. از این رو با هر آزمونی، گروهی را از قطار ولایت و ایمان بیرون می ریزد و گروهی دیگر از مؤمنان را سوار و همراه می کند.

خداوند در این آزمون هاست که جامعه را می سازد و وضعیت آنان را بازنگری می کند. اگر در آزمونی سربلند گردد و راه اطاعت و ولایت مداری را طی کند، درهای آسمان و زمین را بر جامعه می گشاید تا از آسایش و آرامش الهی بهره مند شوند (اعراف آیه ۹۶) و اگر شکست بخورد و راه گناه و نافرمانی را در پیش گیرد، جامعه را به مصیبت ها و گرفتاری های سخت تری می گیرد. (شورا آیه ۳۰) به این معنا که نافرمانی و عدم پاسخ گویی درست و مناسب به آزمون های الهی موجب می شود تا خشم الهی بر آن جامعه وارد آید.

● نشانه های ناخرسندی خدا

در روایتی پیامبر اکرم(ص) می فرماید: اذا غضب الله علی امه و لم ینزل العذاب، غلت اسعارها، و قصرت اعمارها، و لم تربح تجارتها و لم تزک ثمارها و لم تغزر انهارها و حبس عنها امطارها و سلط علیها اشرارها؛ اگر خداوند بر امت و جامعه ای به خاطر گناهان و شکست در آزمون ها و فتنه ها، غضب کند و با این حال بر ایشان عذاب نازل نکند، آنان را به هفت چیز گرفتار می کند: اجناس آن ها گران می شود، عمرهایشان کوتاه می شود، بازرگانانشان سودی نبرند، میوه هایشان با برکت و پاکیزه نشود، آب نهرها و رودهایشان کم شود، باران بر آنان نبارد، و افراد ظالم و شرور بر آن جامعه مسلط شود. (بحارالانوار، مجلسی، ج ۷۷، ص ۱۵۵)

برخی از مردم در این آزمون ها نشان می دهند که واقعا خداپرست و مومن هستند یا در ظاهر ایمان و اسلام را برای دنیای خویش می خواهند؛ زیرا بسیاری از مردم در ظاهر مدعی ایمان و اطاعت و ولایت هستند و خدایشان زر و سیم و قدرت است.

اینان کسانی هستند که:بطونهم آلهتهم و نساوهم قبلتهم و دنانیرهم دینهم و کل درهم عندهم صنم؛ خدایشان شکم هایشان و زنانشان قبله هایشان و زر سرخ، دینشان است و هر سکه سیمین برای آنان بتی است. (همان، ج ۲۲، ص ۴۵۳)

بسیاری از مردم برای این، ادعای ایمان و اسلام می کنند تا زر و سیمی جمع کنند و ثروتی بیندوزند. در حالی که این زر و سیم نه آسایش و آرامش آنان را در دنیا فراهم می آورد و نه در آخرت کمک کار و شفیع آنان می شود. از این رو امیر مومنان(ع) به فرزندش سفارش می کند که هرگز دنبال ثروت اندوزی نباشد: یا بنی لا تخلفن وراءک شیئا من الدنیا فانک تخلفه لاحد رجلین: اما رجل عمل فیه بطاعه الله فسعد بما شقیت به؛ و اما رجل عمل فیه بمعصیه الله فشقی بما جمعت له فکنت عونا له علی معصیته و لیس احد هذین حقیقا ان توثره علی نفسک؛ فرزندم پس از خودت ارث و مالی باقی مگذار؛ زیرا به یکی از این دو نفر می رسد: یا به کسی می رسد که به وسیله آن مال، اطاعت خدا می کند که در این صورت خوشبخت می شود به چیزی که مایه بدبختی تو بود؛ و یا به کسی می رسد که با آن گناه می کند و به سبب مال تو بدبخت می شود و تو هم او را در گناه یاری کرده ای و هیچ یک از این دو سزاوار نیستند که آن ها را بر خودت ترجیح بدهی. (نهج البلاغه، فیض، حکمت ۸۰۴)

انسانها عادت دارند که ثروت بیندوزند و مال گرد آورند تا زن و بچه شان پس از مرگشان در آسایش باشند ولی این ثروت، وبال گردن وی می شود و خود شخص هیچ سودی نمی برد. این گونه است که خداوند مال و فرزند و زن و بچه را فتنه و آزمون دانسته است؛ زیرا بسیاری از مردم در این آزمون شکست می خورند و به جای آن که ایمان را برگزینند، زن و فرزند و مال و منال را خدا و هدف خویش قرار می دهند و از اطاعت ولی الله سرباز می زنند.

امیرمومنان علی(ع) می فرماید: لا تجعلن اکثر شغلک باهلک و ولدک فان یکن اهلک و ولدک اولیاءالله فان الله لا یضیع اولیاءه و ان یکونوا اعداءالله فما همک و شغلک باعداءالله؛ بیشتر کارت را برای زن و فرزندت قرار مده که اگر آنان دوست خدا باشند، خداوند دوستان و اولیای خویش را رها و تباه نمی سازد و اگر دشمن خدا باشند پس چرا تمام غم و غصه و کار تو برای دشمنان خدا باشد؟

(همان، حکمت ۴۴۳)

به قول امیرمومنان (ع) اینان اگر دوست تو باشند تا جایی همراه تو هستند و به جای آن ها دوستی را برگزین که تو را در همه حال و شرایط سخت و آسان همراهی کند: ان للمرء المسلم ثلاثه اخلاء: فخلیل یقول له انا معک حیا و میتا و هو عمله و خلیل یقول له انا معک حتی تموت و هو ماله فاذا مات صار للورثه و خلیل یقول له انا معک الی باب قبرک ثم اخلیک و هو ولده؛ برای انسان مسلمان سه دوست است. دوستی که می گوید من همیشه در زندگی و مرگ همراه تو هستم و آن عمل نیک توست. دوستی که می گوید من تا هنگام مرگ با تو می باشم و آن مال و ثروت توست که پس از مرگ به ورثه می رسد و دوست دیگری که می گوید من تا دم گور با تو هستم و آن فرزندت است که درنزدگور از تو جدا می شود و رهایت می سازد. (بحارالانوار، ج ۷۱ص ۱۷۴)

به جای این گونه رفتار و شکست درآزمون های دنیوی انسان می بایست راه حق و اطاعت و ولایت را برگزیند و هر علم خویش را آئینه عمل خود سازد تا دریچه های دانش نوری و رشدی بر او باز شود نه آن که آن چه را که می داند ترک کند و دانش آن را نیز از دست بدهد و گرفتار جهل مرکب گردد: ان العبد لیذنب الذنب فینسی به العلم الذی کان قد علمه؛ بنده با گناهی که می کند همان دانشی را که داشته نیز فراموش می کند.(همان،ج ۷۳، ص ۳۷۷)

اما اگر با اطاعت از فرمان های الهی درمسیری گام بردارد که از فتنه ها و بلاها و ابتلائات، دریچه ای از نور وقدرت و ظرفیت بگشاید، اندک اندک به جایی می رسد که متأله می شود و همانند خداوند نه تنها برخود بلکه برهستی حکومت می کند:«قال الله تعالی یا بن آدم! انا حی لااموت، اعمال بما امر تک و انته عمل نهیتک حتی اجعلک حیا لاتموت. یا ابن آدم انا ملک لا از ول اذا قلت لشی کن فیکون. اطعنی فیما امرتک و انته عما نهیتک حتی تقول لشی کن فیکون؛ خداوند می فرماید: ای فرزند آدم! من زنده ای هستم که هرگز نمی میرد. آن چه را که به تو فرمان دادم انجام ده و آن چه از آن بازداشتم ترک کن تا تو را نیز زنده ای قرار دهم که هرگز نمی میرد. ای فرزند آدم! من مالک و پادشاهی هستم که هرگز از میان نمی رود و هرچه اراده کنم و بگویم بشو می شود. تو نیز از آن چه امر کردم اطاعت کن و از آن چه نهی کردم دوری کن، تا هرچه اراده کنی و بگویی بشو بشود. (حدیث قدسی، ص ۲۴)

بنابر این هر آزمون و فتنه ای فرصتی است تا انسان در مسیر شدن و اطاعت، گام بردارد و به خداوند و متاله شدن نزدیک تر گردد و یا آن که حقیقت خود را بشناسد و یا دیگران حقیقت وی را بشناسند. بنابر این می بایست شخص و جامعه با آزمون های خرد و درشت این گونه مواجه شوند.

در دوره های مختلف انقلاب دیده شده که چگونه شمار بسیاری حقیقت خویش را آشکار ساختند و نشان دادند که در دامن کفر بودند و به آن سو گریختند و یا در دامن نفاق می چریدند و آن را آشکار ساختند. و این گونه خداوند با هر آزمونی، اصلاحات کاملی را در میان نیروهای حق و باطل انجام می دهد و آرایش جدیدی به گروه های خودی و غیر خودی می دهد.

باشد که همواره از هر آزمونی به طاعت و اطاعت خدا و ولایت سربلند و پیروز بیرون آییم.

محمد مولائی