چهارشنبه, ۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 22 January, 2025
ضرباهنگ ناموزون عشق های زودهنگام
زن از صبح که بلند میشد نگران مشکلات زندگیاش بود.
درآمد شوهرش کم بود و بچهها هرچه بزرگتر میشدند بر هزینههایشان افزوده میشد.«سحر» هر طور بود باید کاری میکرد. هر طور بود باید به شوهرش کمک میکرد تا بتواند از پس خرج و مخارج زندگی برآید. بالاخره تصمیمش را گرفت و بعد از بحث و جدل و خواهش و تمنا با حمید او را راضی کرد که کاری برای خودش پیدا کند. حمید با گذاشتن شرط و شروطهای زیاد بر سر راه زن بالاخره رضایتش را شکسته بسته به او اعلام کرد.
سحر از فردای آن روز با هر کس که آشنا بود تماس گرفت و از او برای پیدا کردن کار درخواست کمک کرد. در میان همه کسانی که به آنها زده بود بالاخره فتانه که از دوستان قدیمیاش بود و خودش هم در شرکتی مشغول به کار بود، با او تماس گرفت. آن روز برای «سحر» یک روز خاص و فراموشنشدنی بود.
«سحر» با نوشتن آدرس شرکت صبح روز بعد به طرف محل کاری که معرفی شده بود، راه افتاد. شب تا صبح نتوانسته بود به راحتی بخوابد. وقتی به محل شرکت رسید، یک ساعتی طول کشید تا توانست مدیر شرکت را ببیند.
آن شب وقتی با شور و شوق با شوهرش حرف زد و گفت رئیس شرکت او را برای کار پذیرفته است، شوهرش ناراضی بود ولی وقتی بعد از یک ماه سر کار رفتن با حقوقش توانست چند قسط عقب افتاده را بپردازد، «حمید» خوشحال شده بود.
«سحر» از صبح تا غروب در محل کار بود. شبها که به خانه میرسید به آشپزخانه میرفت تا هر چه سریعتر برای شوهر و بچههایش شامی مهیا کند. بچهها با اینکه چند بار به او اعتراض کرده بودند ولی سحر فکر میکرد کسی او را درک نمیکند. باورش نمیشد که بچهها و شوهرش در این شرایط از او توقعات سابقشان را داشته باشند.
دختر ۱۰ سالهاش دائم از اینکه او در خانه نبود، گله و شکایت میکرد. سحر چند بار به او توضیح داده بود که مثل سابق وقت ندارد تا همراهش به گردش و تفریح بپردازد و او هر طور شده خودش باید از امکاناتی که دارد، وقت و فرصتاش را پر کند.
سحر بعد از مدتی متوجه شد که بچهها دیگر مثل سابق رفتار نمیکنند، از اینکه میدید آنها دیگر برای او ایجاد مزاحمت نمیکنند و متوجه گرفتاریهای او شدهاند خوشحال بود. بچهها توانسته بودند اوقات فراغتشان را با امکاناتی که داشتند پر کنند. اکثر اوقات آنها بر سر موضوعات فیلمها با هم حرف میزدند و سحر خوشحال بود که بالاخره بچههایش تفریح سالمی پیدا کردهاند.
به خاطر همین بود که با خیال راحت برای گرفتن اضافه کار یا رسیدن به کارها و گرفتاریهایش بیشتر وقت میگذاشت. ۲ سال بعد در حالی که وضعیت زندگیشان از نظر مالی رو بهراه شده بود، سحر با آسودگی بیشتری زندگی میکرد و درصدد بود که از وقت و توانش بیشتر استفاده کند.آن شب وقتی به خانه آمد، متوجه شد که شوهرش عصبانی گوشهای نشسته است. سراغ بچهها را گرفت. یکدفعه حمید شروع به فریاد زدن کرد: چه مادری هستی که از دخترت خبر نداری؟ این تربیت است که بچههایت را کردهای؟ باید همسایهها به من خبر بدهند که دخترت عاشق شده است؟ آخر آبروریزی از این بزرگتر میشود که دختر ۱۲ ساله عاشق شود؟ ...
سحر سرش را در میان دستان لرزانش گرفت. باورش نمیشد که زندگیاش اینگونه نابود شده باشد.
این روزها موضوع اکثر فیلمها و سریالهای تلویزیونی که مورد توجه قرار دارند، عشق و پرداختن به این جاذبه است.
این در حالی است که اعضای خانواده همه در هر سن و سالی که باشند در کنار هم نشسته و مبادرت به دیدن این فیلمها میکنند. در بسیاری از موارد مادران به دلیل افزایش مسوولیتها و نقشهایی که در زندگی کنونی خود دارند، فرزندان خود را به دیدن این برنامهها به عنوان تفریحی سالم تشویق میکنند. غافل از اینکه بدانند عشقهای زودهنگامی که نتیجه تاثیر تماشای این برنامههاست، چه تاثیرات خطرناکی روی فرزندانشان دارد.
با ۳ متخصص و کارشناس به بررسی این مساله در خانواده و اهمیت نقش مادر در این میان پرداختهایم.
دکتر فربد فدایی، روانپزشک و دانشیار دانشگاه:
این روزها کودکان از ۴ ساله به بالا در کنار پدران و مادران خود به دیدن تلویزیون، ویدئو و احیاناً برنامههای ماهواره مشغول هستند. رسانههای تصویری گویا به تنهایی بار همه امکانات تفریحی، خبری و آموزشی را بر دوش میکشند. البته بعید است که تلویزیون بتواند جای نهاد های آموزشی رسمی مانند مدرسه را بگیرد و خوشبختانه هنوز مطبوعات و رادیو به عنوان وسایل خبری از مقبولیت زیاد برخوردار هستند اما در مورد تفریحات، اوقات فراغت، وقت استراحت و حتی وقت خواب باید اذعان کرد که رسانههای تصویری به تدریج جای همه موارد مذکور را میگیرد.اکنون زمانی که خانوادهها به دیدن یکدیگر میروند، باز هم تلویزیون یا دستگاههای تصویری دیگر روشن است و افراد به جای گفتوگو با یکدیگر، ساکت و خاموش برنامههای تصویری را میبینند. جوانان و کودکان به عوض ورزش کردن، ورزش را از تلویزیون تماشا میکنند. زمانی که پدر و مادر در منزل نیستند، بچهها به تنهایی تلویزیون میبینند. اما آنچه در این مبحث بهطور اختصاصیتری موردنظر است، پدیده عشقهای زودهنگام است، یعنی احساس عشق در سنین ۱۲ـ۱۱ سالگی! زمانی که انتظار میرود کودکان به بازی و درس مشغول باشند به یمن وجود رسانههای تصویری و غفلت پدران و مادران این پدیده در حال شکل گرفتن است.
کودکی که به عوض برخورداری از توجه پدر و مادر و گذراندن اوقات بهطور سالم در کنار آنان، همدمی جز رسانههای تصویری ندارد و به علت نبودن یا غفلت والدین، همه برنامهها را بدون تمایز و بیتوجه به محدوده سنی میبیند به تدریج در دنیای وهمآمیز روابط عاطفی بین زنان و مردان که به شکلهای گوناگون نمایش داده میشود، غرق میگردد و به اقتضای سن کودکی و بر مبنای ساز و کار دفاعی روانی همانندسازی، بازیگران را الگو قرار میدهد و به مدد وسایل ارتباطی نوین که بدون کنترل در اختیار اوست، نه فقط با دختر همسایه یا پسر همسایه، بلکه با تلفن و اینترنت و پیامهای کوتاه تلفنی با کسانی که ندیده است و نمیشناسد عشق میورزد!
پدر و مادر پس از مدتها متوجه تغییراتی در رفتار و گفتار کودک خود میشوند: میبینند که درس نمیخواند، به بازی و ورزش بیعلاقه شده است، ساعتها با تلفن یا کامپیوتر مشغول است و به صورتی ناموجه از منزل یا مدرسه غیبت میکند. آنوقت با شگفتی درمییابد که آقازاده (یا دخترخانم ) عاشق شده است.
برخی مادران در این موقعیت غش میکنند، عدهای گریه میکنند، عدهای تهدید میکنند، پدران هم عصبانی میشوند، داد میزنند، صحبت مشت و لگد و کمربند مطرح میشود و تنها چیزی که مورد توجه قرار نمیگیرد، این است که این آش، دستپخت همان پدر و مادر است که مسوولیت خود را انکار میکنند و انگشت اتهام را متوجه کودک بینوایی میکنند که به حال خود رها شده و نمونهای جز نمایشهای مبتذل تلویزیونی یا فیلمهای جلف ویدئویی یا برنامههای وقیحانه ماهوارهای نداشته است.
عجیبتر اینکه برخی پدران و مادران روشنفکرنما، پس از غلبه بر شوک اولیه، این رفتار نابهنجار کودک را میپذیرند و از ترس آنکه به عقبماندگی و شرقزدگی (نقطه مقابل غربزدگی!) متهم شوند وسایلی برای آقاپسر و دختر خانم عاشق و معشوق فراهم میکنند. عدهای هم که به ما روانپزشکان مراجعه میکنند زمانی که از ما میشنوند اینگونه رفتارها غیرطبیعی است و باید متوقف شود هاج و واج میمانند و گمان میکنند عوضی شنیدهاند. معمولا خیلی طول میکشد تا برای این پدران و مادران عزیز که از آن سوی دیوار افراط و تفریط افتادهاند توجیه کنیم که نه فقط هر سن اقتضای خود را دارد و عشق و عاشقی در یازده ـ دوازده سالگی نابهنجار است، بلکه هر جامعه حتی برای سنین بالاتر قواعد ویژه خود را دارد و حتی فروید بنیانگذار مکتب روانکاوی تاکید کرده است پیشرفت تمدن و فرهنگ و علم و هنر ناشی از واپسزنی غریزه جنسی و والایش آن به سوی هدفهای قابل پذیرش اجتماع است.
برخلاف باورهای «شبه غربگرایانه» که میپندارد کودک به اندازه پدر و مادر حق رای دارد و میتواند تصمیم بگیرد باید تاکید کرد که خانواده یک نهاد دموکراتیک با حق رای برابر برای کودکان نیست. تا زمانی که کودکان و نوجوانان به سن بلوغ عاطفی و قانونی نرسیده باشند پدر و مادر موظفند مراقب آنان باشند و آنان را به طریق صحیح هدایت و از کجروی آنان جلوگیری کنند.
پدر و مادر نمونههای اصلی مرد بودن و زن بودن برای پسر و دختر خویش هستند. فرزندان، رفتار و نه گفتار پدر و مادر را سرمشق قرار میدهند. پدر و مادری که وقت خود را به عوض آموختن ادب و فرهنگ و پرداختن به مفاخر ملی و دینی و بازی و ورزش با فرزند، صرف دیدن مجموعههای تلویزیونی آبگوشتی (یا پیتزایی) و نمایشهای کمدی سخیف یا فیلمهای وقیح خارجی میکند آیا انتظار دارند که فرزندشان امام فخر رازی یا ابنسینا یا ماکس پلانک و نیوتون شود؟
از نوجوانی که از صبح تا شب و نیمه شب در محاصره امواجی است که قابل قبولترین آنها تصاویر فوتبالیستهای گیسو بلند و زیر ابرو برداشته و مورنگ کرده است و بدترین آنها قابل گفتن نیست چه انتظاری داریم؟
بیایید کمی هم به عوض پرداختن به فوتبالیستهای ایرانی که در باشگاههای فوتبال آلمان بازی میکنند، به دانشمندان ایرانی که در دانشگاههای آلمانی به پژوهش مشغولند، بپردازیم. بیایید به عوض پرداختن به فوتبالیست ۱۶ ساله انگلیسی به دانشجوی دانشگاه شریف که مقالاتش در معتبرترین مجلات علمی جهان چاپ میشود، توجه کنیم. آنگاه شاید به جای روبهرو شدن با کودکان یازده ـ دوازده ساله عاشق پیشه با نوجوانی روبهرو شویم که اولین ابداعات علمی و هنری خود را در این سنین عرضه میکنند. موافقید امتحان کنیم؟
▪ دکتر محمدحسین فرجاد استاد آسیبشناسی اجتماعی:
نوجوانان به طور کلی چون در بحران بلوغ قرار دارند و این سن، سن گرفتاری و مشکلات و درگیریهای ذهنی آنان است بنابراین اثر فیلم و سریالهای عاشقانه به روی آنان بسیار بد است.
اثرات مخرب این فیلمها باعث میشود که آنان بپندارند که این سریالها و داستانهای عاشقانه واقعی بوده و درصدد برآیند تا آن را تجربه کنند در حالی که کاملا واضح است که این فیلمها داستانپردازی و زاییده فکر نویسنده آن است بنابراین تجربه این احساسهای عاشقانه برای آنان آسیبزاست و باعث میشود که آنان حتی تجربههای تلخی نیز در این راستا داشته باشند.
اما پیشنهاد من به والدین به خصوص مادران برای جلوگیری از این قبیل آسیبها این است که آموزش بیشتری ببینند و سعی کنند که با پسر و دخترشان ارتباط برقرار کنند. باید در این موارد، والدین در مهمانیهای خانوادگی که کودکان و نوجوانهایشان نیز در آن شرکت دارند، به آنها اجازه بدهند که با سایر همسالان همجنس و غیرهمجنس خود ارتباط برقرار کنند چون در این مهمانیها آنها تحت نظارت غیرمستقیم والدین قرار دارند و بدین ترتیب بخش اعظمی از حرص و طمع آنان و کنجکاویشان درباره جنس مخالف و این داستانها فروکش میکند، بهخصوص آنکه خود نیز چون میدانند که تحت نظر هستند، بیشتر رعایت کرده و شکل برقراری ارتباط سالم با جنس مخالف را فرامیگیرند.مادران باید بهعنوان محور خانواده در برابر کودک و نوجوان خود مسوولیت بیشتری نشان دهند. باید اجازه بدهند که آنان وارد دنیای بزرگسالی شوند چون آنها نیز درست است که کاملاً به بلوغ عقلی نرسیدهاند اما در حال قدمگذاری به این مرحله هستند، پس باید مادران با کودکان و نوجوانان خود مثل آدمهای بزرگسال رفتار کنند و به آنها اجازه بدهند که مسائل و مشکلات خود را با آنان در میان بگذارند.
▪ مریم یوسفی،جامعهشناس:
اساسا اینچنین نیست که کودکانمان تنها از طریق سریال و فیلمهای سینمایی که از طریق تلویزیون پخش میشود، الگو میگیرند. ما حتی اگر آنها را در اتاقشان محبوس کنیم، آنها با دسترسی به اینترنت و استفاده از موبایل میتوانند این انحرافات را تجربه کنند و تحت تاثیر تجربههای ناسالم عاشقانه قرار گیرند.
بنابراین نمیتوانیم یکتنه به قاضی برویم و مدعی شویم که تنها سریالها و فیلمها هستند که این اثرات انحرافبرانگیز را در کودکان ما ایجاد میکنند.
سنی که کودکان ما بیشتر با این مسائل درگیر میشوند از ۹ سالگی است. یعنی آنها وقتی به کلاس سوم و چهارم دبستان که میرسند، بهطرف جنس مخالف گرایش پیدا میکنند. حال سریالها و فیلمهای عاشقانه، تنها این امیال انحرافی آنها را تشدید میکند البته نباید از نقش مادر و پدر هم در این ماجرا غافل شد. بسیاری از پدر و مادرهای ما هنوز نمیدانند که چگونه با پسر و دختر خود به گونه متناسب با سن و جنس او رفتار کنند. بایدها و نبایدهای نادرست که جامعه و سنت به کودک تحمیل میکند، باعث میشود که دختران وقتی به سنی میرسند که میتوانند بهلحاظ عاطفی و منطقی تاحدودی تصمیمگیری کنند بهدنبال کسی یا منبع عاطفی میگردند که بتواند این خلأ عاطفی که طی این سالها به آنها تحمیل شده را پر کنند.
تجربیات و مشاهدات جامعهشناسان و روانشناسان نشان داده است که هرچه افراد را برای بهدست آوردن چیزی محدودتر کنند، فرد با طمع بیشتر به طرف آن میرود.
عوض کردن این دیدگاه فرهنگی و سنتی یک پروسه بلندمدت است که نیاز به وقت و هزینه بسیار است. البته پدر و مادرها و نقشی که آنها در این زمینه دارند، بسیار بااهمیت است. آنها باید برای فرزندانشان نقش یک مشاور دلسوز را بازی کنند که تنها به سعادت و خوشبختی او فکر میکنند.
ما هرچه کودکانمان را بترسانیم و به نقش جنسی آنها تاکید کنیم، عاملی میشویم بر اینکه آنها را از خودمان برانیم. بنابراین بهترین توصیه برای مادران این است که آنان به فرق بین پسر و دختر زیاد تاکید نکنند و طبق روابط تعریفشده عمل کنند و حد و مرزها را در این رابطه برای فرزندانشان مشخص کنند.مادران باید مسائل سنتی را از ذهن خود پاک کنند و البته باید به آنها آموزش لازم در این رابطه داده شود.
نسرین شایگان
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست