دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

مسوولیت مترجم


مسوولیت مترجم

ضرورت انتخاب در ترجمه ادبی

ترجمه متون نظری و ادبی یکی از مهم‌ترین عرصه‌هایی است که می‌تواند تصویری تا حدودی دقیق از کلیت وضعیت فرهنگی ارایه دهد. به نحوی که اغتشاش در عرصه ترجمه را می‌توان نشانه‌ای از وجود همین شرایط در عرصه‌ای کلی‌تر و در ساحت فرهنگ دانست. زبان و تفکر، ارتباطی درونی و در هم تنیده دارند و به یک معنا در یک لحظه و به طور توامان خلق می‌شوند و ترجمه، عرصه‌ای است که این ارتباط را به روشنی می‌توان در آن مشاهده کرد. به این اعتبار می‌توان زبان مغشوش شده در ترجمه را نشانه‌ای از تفکری مغشوش یا بحرانی دانست. در این سال‌ها شاهد رشد روزافزون تعداد ناشران و مترجمانی بوده‌ایم که در بسیاری موارد این رشد صرفا در حد کمی باقی مانده است. در حالی که این روزها بحران کاغذ و نشر کتاب برای عده‌ای بدل به مهم‌ترین دغدغه و چالش حیات فرهنگی جامعه شده است، بسیاری از بیان این مساله طفره می‌روند که ضرر تولید انبوه کتاب‌هایی که با زبان و تفکری مغشوش نوشته و ترجمه شده‌اند بیش از بحران نشر است. در این سال‌ها تعداد ترجمه‌ها یا تالیف‌هایی که گاه زبان را تا مرز بی معنا شدن پیش برده‌اند به تنهایی گویای این مساله است که عدم انتشار بخش قابل توجهی از این آثار نه‌تنها هیچ آسیبی به حیات فرهنگی جامعه وارد نمی‌کند بلکه به انتشار و خوانده شدن آثار درخشان نیز کمک می‌کند. در شرایط بحران نشر، ناشران با وسواس بیشتری دست به انتشار کتاب می‌زنند و مسلما در این شرایط بسیاری از آثار ضعیفی که در این سال‌ها سلیقه مخاطب را تا حد قابل توجهی تنزل داده‌اند دیگر منتشر نخواهند شد. این مساله در مورد ترجمه آثار نظری و ترجمه ادبی کاملا مشاهده می‌شود که افزایش کمیت به هیچ وجه همراه با افزایش کیفیت نبوده است. البته این به معنای دفاع از بحران نشر نیست بلکه به این معنا است که بحران اصلی کتاب در سال‌های اخیر را باید در جای دیگری جست. در آن جایی که بخش قابل توجهی از آثار ترجمه یا تالیف شده چیزی جز نا‌امیدی عاید مخاطب خود نمی‌کنند. این ناامیدی در مورد ترجمه می‌تواند مضاعف باشد؛ چرا که احتمالا به ناامیدی از یک اثر درخشان و یا بدفهمی یک طرز فکر و ایدئولوژی منجر خواهد شد.

از این روست که امر ترجمه و مشخصا ترجمه ادبی صرفا نیازمند دانستن زبان مقصد و مبداء نیست و اتفاقا می‌توان گفت آن چه یک ترجمه ادبی را به اثری درخشان تبدیل می‌کند نه تسلط بر زبان مقصد و مبداء بلکه عوامل دیگری است که مستقیما به خود مترجم و انتخاب او برمی‌گردند. زمانی که فقط در طول چند ماه چندین و چند ترجمه از یک کتاب صورت می‌گیرد باید به این مساله توجه کرد که آیا تعدادی مترجم به صورت اتفاقی و همزمان یک کتاب را انتخاب کرده‌اند و یا اصلا انتخابی در میان نبوده و عوامل دیگری خارج از عرصه ادبیات باعث ترجمه این کتاب شده‌اند. به عبارتی باید این پرسش را مطرح کرد که مترجم بنا به چه ضرورتی در حیطه فضای ادبی یک اثر را برای ترجمه انتخاب کرده است؟ از قضا غالب ترجمه‌هایی که در بلند مدت ماندگار می‌شوند همان‌هایی هستند که مترجم‌شان آگاهانه دست به انتخاب متن زده و بنا به دلایلی ثانوی مثل سفارش ناشر و تعداد مخاطبان به سراغ ترجمه نرفته است. کار این مترجمان حتی گاهی از تالیف نیز مهم‌تر خواهد بود؛ چرا که برای آنها زبان همان موضوع تفکر است و با شناخت و آگاهی به مواجهه با متن رفته‌اند.

پیام حیدرقزوینی