یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

آرا و اندیشه های تربیتی امام خمینی«ره»


آرا و اندیشه های تربیتی امام خمینی«ره»

برای شناخت مكتب تربیتی امام خمینی«ره» , باید از كاوش در مبانی انسان شناختی و جهان شناختی ایشان آغاز گردد با آگاهی از این مبانی, جایگاه و اهمیت دیدگاه ها و توصیه های اخلاقی و تربیتی ایشان آشكار می شود

هر یك از مكاتب تربیتی بر نگرشی خاص از هستی و انسان مبتنی هستند و وجوه امتیاز هر یك از این مكاتب را باید در تفاوت نگرش آنها به هستی و انسان جستجو كرد. با رجوع به اندیشه‌هایی كه با عنوان مكتب تربیتی در روزگاری شهرت داشته‌اند، اهمیت و جایگاه دیدگاههای هستی شناختی و انسان‌شناختی نمایان می‌شود. در سایه آگاهی از دیدگاه مبنایی این مكاتب، درمی‌یابیم كه داوری ادیان الهی بویژه اسلام درباره انسان منشأ وجود تفاوتهایی در مكتب‌های تربیتی دینی نسبت به دیگر مكاتب بشری است. دانشمندان مسلمان، اعم از فیلسوفان و عارفان و متكلمان و اخلاقیون، در مواضع گوناگونی آرای خویش درباره هستی و انسان را ابراز داشته‌اند و همواره به سبب ایمان به اسلام كوشیده‌اند كه در نظریات خود از تعارض با آموزه‌های قرآنی و روایی بپرهیزند. این اندیشه‌مندان، در عین پویش و كوشش عقلانی برای دستیابی به آرایی استوار، از منبع وحی و متون دینی نیز الهام گرفته‌اند و بی‌شك، تعالیم دینی در بنیان و پیكرهٔ نظام اندیشه ایشان جایگاهی اساسی داشته است.

در میان دیدگاههای عالمان مسلمان می‌توان آرایی كم و بیش مشابه و حتی یكسان را درباره جهان و انسان سراغ گرفت. مبدأ این شباهت و هماهنگی، تفكر دینی و تأثیرپذیری قرآنی ایشان است. البته گاه آرایی متفاوت و تصاویری بكلی ناهمسان از هستی و انسان نیز در میان این آراء دیده می‌شود. نكته شایان توجه این است كه اگر به تصویری كلی و جامع از نظامهای فكری رایج میان عالمان مسلمان نظر كنیم، درخواهیم یافت كه بسیاری از امور مشابه در حقیقت تفاوتی بنیادین با یكدیگر دارند. این تفاوت تا بدان‌جاست كه حتی توحید ـ یعنی سنگ بنای دین و دین‌باوری ـ نیز در نزد ایشان تفسیری واحد ندارد، اگر‌چه همه موحدند. توحید یك عارف با توحید یك متكلم تفاوت بسیار دارد و حتی توحید فیلسوفان نیز با هم یكی نیست. فلاسفه مشایی و حكیمان متألّه، به خدا، انسان و جهان یكسان نمی‌نگرند. این نكته درخور توجه، ما را به یك روش در شناخت آرا و تفكرات رهنمون می‌سازد و آن نگاهی جامع به نظریات اندیشه‌مندان مختلف است.

برای دستیابی به دیدگاه تربیتی یك عالم، نمی‌توان به بررسی سخنان صریح او در وادی تربیت بسنده كرد، زیرا بسا مواردی كه معنای حقیقی آثار تربیتی تنها با شناخت بنیانهای فكری او دریافتنی باشد. تلاش برای شناخت مكتب تربیتی امام خمینی نیز اگر بخواهد قرین توفیق باشد، باید از كاوش در مبانی انسان شناختی و جهان‌شناختی ایشان آغاز گردد. با آگاهی از این مبانی، جایگاه و اهمیت دیدگاهها و توصیه‌های اخلاقی و تربیتی ایشان آشكار می‌شود.پیش از ورود به بررسی دیدگاه‌های مبنایی امام خمینی، ذكر چند نكته لازم به نظر می‌آید.

۱ـ در میان علمای مسلمان، فیلسوف تربیتی و مربی در اصطلاحی كه امروز رایج است وجود ندارد، در نتیجه نمی‌توان در ترسیم مكتب تربیتی هر یك از ایشان، به پاسخهایی صریح درباره همه مسائل مطرح در تعلیم و تربیت دست یافت. به این ترتیب باید كوشید پس از شناخت مبانی فكری آنها، با بررسی نظر تربیتی خاص كه در برخی مواضع ابراز داشته‌اند، به استنباط نظریات آنها در دیگر موارد پرداخت، تا از این رهگذر به تصویری نسبتاً جامع از مكتب تربیتی اندیشمند موردنظر دست یافت. طبیعی است كه این كوشش در تحقیقات مختلف، نتایجی كاملاً یكسان به بار نمی‌آورد.

۲ـ دیدگاههای عالمان مسلمان درباره هستی و انسان را می‌توان به مكاتب كلامی، فلسفی، عرفانی و مكتب محدثین تقسیم كرد. در هر یك از این شاخه‌ها وجوه اشتراك فراوانی را میان اندیشه‌مندان می‌توان یافت، ولی این حقیقت مانع از آن نیست كه هر اندیشه‌مند، در عین حال دیدگاههایی خاص خود داشته باشد و یا اینكه در مواردی نظر او مشابه اندیشه‌مندان حوزه‌ای دیگر باشد؛ مثلاً یك فیلسوف از جهاتی همچون عارفان بیندیشد و یا متكلمی از مرزهای فلسفه عبور كند.

۳ـ با توجه به مطالب گذشته، محصور داشتن مكتب فكری امام خمینی در یكی از شاخه‌های فلسفی، عرفانی و یا فقهی دشوار است و اساساً شاید ویژگی مهم ایشان جمع سازوار و هوشمندانه‌ای است كه میان عناصری از فقه، فلسفه و عرفان پدید آورده‌اند. عناصر اندیشه ایشان را می‌توان مورد بررسی تاریخی قرار داد و مبدأ و منشأ هر یك را شناسایی نمود، لكن نوشته حاضر در پی تحقیق تاریخی درباره این آرا و نظریات نیست؛ ولی در یك قضاوت كلی می‌توان دیدگاههای انسان‌شناختی و هستی‌شناختی ایشان را عرفانی قلمداد نمود. دستیابی به این منظر عرفانی برای ایشان، با گذر از معبر فلسفه و بویژه حكمت متعالیه صورت گرفته است و تجلی این نظرگاه در سطح اندیشه اجتماعی، پیوندی عمیق با فقه یافته است، به گونه‌ای كه نمی‌توان از تأثیر و تأثر فقه و عرفان امام بر یكدیگر چشم پوشید.

نكته اخیر در چگونگی شكل‌گیری دیدگاه‌های تربیتی ایشان بسیار بااهمیت است، زیرا آرای تربیتی حضرت امام همچنانكه از مبانی انسان‌شناختی و هستی‌شناختی جدایی‌ناپذیر است، از دیدگاههای حكومتی ایشان نیز غیرقابل تفكیك است و نظرهای حكومتی ایشان در نظریه ولایت فقیه ـ كه دیدگاهی فقهی است ـ عرضه شده است.

۴ـ تعلیم و تربیت، به عنوان یك شاخه پژوهشی دانشگاهی مستقل، در پیشینه فرهنگی مسلمین جایگاهی ندارد؛ اگرچه فیلسوفان، عارفان و اخلاقیون به بخشهای مهمی از مباحث فلسفه تعلیم و تربیت پرداخته‌اند. برای آنكه بتوان دیدگاههای یك اندیشمند را در قالب مسائل و مباحث امروزین فلسفه تعلیم و تربیت درآورد، بحثهای تطبیقی بسیار مفید است؛ ولی در تحقیق حاضر ـ جز در مواردی كه مقایسه آرا ما را در فهم جایگاه و اهمیت یك نظر یاری می‌رساند ـ از مباحث تطبیقی خودداری خواهد شد.

مجموعه ویژگیهای انسان همچون آگاهی، فقرآگهی، اختیار و نیازمندی به دین، از او موجودی مسئول می‌سازد

در اندیشه اسلامی، موفقیت چنان تعریف می‌شود كه راه را بر یأس و تیره انگاشتن آینده می‌بندد و زمینهٔ اطمینان‌خاطر و اتكا به نفس را فراهم می‌آورد

● انسان

انسان از دیدگاه امام خمینی و بسیاری از دیگر اندیشه‌مندان مسلمان، دارای ویژگیهای زیر است:

۱ـ انسان موجودی وابسته و فقیر در برابر حقیقتی متعالی و بی‌پایان یعنی خداست؛

۲ـ موجودی آگاه است؛

۳ـ موجودی مختار است؛

۴ـ موجودی كمال‌جوست و كمال‌جوی او نامحدود است؛[۱]

۵ ـ تربیت‌پذیر است و انبیا برای تربیت او فرستاده شده‌اند؛

۶ـ بدون دستگیری وحی، در رسیدن به كمالات خویش توفیقی نخواهد داشت؛[۲]

۷ـ موجودی مسئول است.

در میان اوصاف فوق، وصف نخست، یعنی فقر وجودی صفت ویژهٔ انسان نیست؛[۳] زیرا همه هستی مخلوق، فقیر و وابسته به خداست[۴] و انسان به عنوان جزئی از هستی مخلوق، وجودی فقیر و وابسته دارد، تنها تفاوت این است كه انسان می‌تواند بر فقر خویش آگاهی یابد.[۵] این آگاهی، او را به تكاپویی از سر بصیرت به سوی كمال مطلق می‌كشاند؛ یعنی او را كه تكویناً به حقیقت مطلق هستی متوجه است، با توجهی آگاهانه به سوی كمال مطلق سوق می‌دهد. این رتبه از آگاهی، یعنی شناخت فقر خویشتن و آگاهانه به سوی حق شتافتن، نقطه اوج ویژگی دوم انسان است.

ویژگی سوم یعنی مختار بودن انسان تعیین‌كنندهٔ جهت حركت اوست. جهت حركت انسان وابسته به شناختی است كه او از خود دارد. اگر او به فقر همه‌جانبهٔ خویش در برابر خدا معترف باشد جهت حركت او به سمتی است و اگر از فقر خویش غافل باشد جهت دیگری را برای حركت خود برمی‌گزیند. طبیعی است اگر موجودی كه خود را فقیر می‌یابد به مبدأ غنا توجه كند. به عبارت دیگر اگر انسان در ویژگی اول و دوم خویش به رتبه «فقر آگهی» رسید، دارا بودن قوه اختیار باعث حركت كمالی شتابدار او می‌شود؛ یعنی ویژگی چهارم او (كمال‌جویی نامحدود) را در بالاترین و بهترین شكل ممكن تحقق می‌بخشد. لكن اگر قوه آگاهی انسان، او را به استشعار نسبت به فقر خویش رهنمون نشود، آنگاه فقر وجودی و تكوینی انسان، او را در حدّ دیگر موجودات، طالب كمال خواهد كرد و به سوی آن هدایت خواهد نمود، با این تفاوت كه در این فرض، اختیار او در دام «اشتباه كمال» گرفتار خواهد آمد، یعنی اموری را برمی‌گزیند كه كمال حقیقی نیستند و تلاش او در راه دستیابی به آنها فرجامی ناخوشایند خواهد داشت. این كمال غیرحقیقی را كمال موهوم می‌خوانیم.[۶]

انسان همواره در معرض خطر گزینش كمال موهوم است. این خطر با خصیصه تربیت‌پذیری كه در نهاد انسان نهاده شده است، قابل پیشگیری است. تربیت‌پذیری انسان می‌تواند وسیله‌ای باشد تا از خطا برهد. این ویژگی آنگاه برای انسان مفید واقع می‌شود كه مربی او از منبع علم مطلق بهره‌مند باشد و با اتكا به چنین علمی از اشتباه در مصداق كمال منزه باشد. مجموعه ویژگیهای انسان همچون آگاهی، فقر آگهی، اختیار و نیازمندی به دین، از او موجودی مسئول می‌سازد، زیرا اگر انسان در توجه خویش به كمال از آگاهی و اختیار خویش بهره نگیرد و موجودی مسئول نباشد، گویی در كیفیت خلقت او امری غیرحكیمانه رخ می‌دهد و ویژگیهای آگاهی، اختیار و تربیت‌پذیری او عبث و بیهوده خواهد بود.

با این توضیحات، به خوبی درمی‌یابیم كه چگونه ویژگیهای انسان مرتبط با هم و معنابخش به یكدیگرند. برای آنكه ارزش و جایگاه اینگونه آرای انسانی شناختی بیشتر آشكار شود، بحثی مختصر درباره «نامتناهی بودن كمال جویی انسان» و «فقر آگهی» او می‌آوریم.

یكی از ویژگیهای انسان جدید، یعنی انسان پس از عصر روشنگری در اروپا، حصارشكن بودن اوست. انسان جدید همواره خواسته است خود را از همه باورهایی كه او را مقید می‌كنند برهاند و به این وسیله، راه را بر تحقق هویتی بی‌حد و مرز از خویشتن بگشاید. پس همواره كوشیده است تا اراده خویشتن را از سلطه هر اراده دیگری آزاد كند و به این ترتیب، حد وجودی خویش را گسترده سازد. این دیدگاه در ارزشهای انسان امروز تجلی یافته است، چنانكه انسان غربی بر توجه داشتن خویش به آینده می‌بالد و آینده‌گرایی و تجددطلبی را ویژگی ارزشمند خود قلمداد می‌كند و در مقابل، انسان شرقی را گذاشته‌نگر و سنت‌گرا می‌خواند.

خصلت نوگرایی چون در انسان غربی نهادینه شد، پیامد شگرفی را با خود به همراه داشت و آن پیشرفت پرشتاب و گیج‌كننده‌ای است كه هر روز بر ابعاد آن افزوده می‌شود و به گونه‌ای هوش‌ربا، حدود پیشرفت و توسعه را فراختر و بیكرانه‌تر جلوه می‌دهد، و این البته گسترش مرز مادی انسان است.

انسان غربی با داشتن چنین تجربه ای، به تخطئه تفكر دینی می‌پردازد و دین را عامل تقید و بازماندن از پیشرفت می شمارد و توفیق در پیشرفت مادی خویش را مرهون روگردانی از دین می‌داند. بازدارندگی دین نسبت به انسان، به دو صورت بیان شده است:

۱ـ باور دینی به معنای پذیرش وجود اراده‌ای مافوق است، كه همواره اراده انسان را تحدید و تهدید می‌كند. وجود اراده‌ای حاكم بر اراده انسان، اتكای او بر خویشتن را متزلزل می‌نماید و زمینه عدم اطمینان به خود و آینده را فراهم می‌آورد. در نتیجه، انسان دین‌باور همواره چشم به راه تصرف قوای فوق طبیعی در طبیعت و حیات است و از برنامه‌ریزی و آینده‌نگری دوری می‌كند.

۲ـ دین‌باوری و دینداری، به معنای پذیرش الگویی از پیش تعیین‌شده برای سلوك فردی و اجتماعی انسان است و این مانع از نوگرایی و افق‌شكنی انسان است. این خصوصیت اگرچه ظاهراً در ادیان دارای شریعت، راسختر و گسترده‌تر است، ولی محدود به آن نیست؛ زیرا دیگر ادیان نیز كمال انسان را پیشاپیش تعریف می‌كنند و مجال نواندیشی در ترسیم اهداف زندگی را از او می‌گیرند.

این دو تقریر از بازدارندگی دین‌باوری، هر دو پاسخی محكم و كافی در اندیشه امام خمینی و اساساً در تفكر اصیل اسلامی دارد.

اصغر مجتهدزاده

پی‌نوشتها:

[۱] . چهل حدیث ـ ص ۱۲۷.

[۲] . همان، ۲۳۷.

[۳] . همان، ص ۷۰ و ص ۶۴۳.

[۴] . همان، ص ۴۴۴ و ص ۵۵۰.

[۵] . همان، ص ۲۲۲.

[۶] . چهل حدیث، ص ۱۸۴ و ۱۸۲.

[۷] . چهل حدیث، ص ۱۸۰.

[۸] . همان، ص ۱۸۱.

[۹] . همان، ص ۱۸۱.

[۱۰] . همان، ص ۱۸۱ ـ ۱۸۷.

[۱۱] . همان، ص ۲۷۲.

[۱۲] . همان، ص ۳۲۳.

[۱۳] . ر.ك به: صحیفهٔ امام، ج ۱۳، ص ۴۳۲.

[۱۴] . ر.ك به: همان، ج ۵، ص ۳۸۸.

[۱۵] . ر.ك به: همان، ج ۲۱، ص ۴۰۷.

[۱۶] . همان، ج ۱۷، ص ۳۳.

[۱۷] . همان، ج ۲۱، ص ۹۱.

[۱۸] . همان مدرك.

[۱۹] . همان، ج ۲۱، ص ۸۸.

[۲۰] . ر.ك به: صحیفهٔ امام، ج ۱۰، ص ۸۱.

[۲۱] . ر.ك به مصاحبهٔ امام با روزنامه اطلاعات، صحیفهٔ امام، ج ۵، ص ۵۲۰.

[۲۲] . نگاه كنید به جواب امام به حجت‌الاسلام قدیری، صحیفهٔ امام، ج ۲۱، ص ۱۴۹.

[۲۳] . چهل حدیث، ص ۶۶۰.

[۲۴] . همانجا.

[۲۵] . همان، ص ۱۸۲ و ۱۸۵.

[۲۶] . چهل حدیث، ص ۳۸۷.

[۲۷] . شرح چهل حدیث، ص ۳۸۷.

[۲۸] . صحیفهٔ امام، ج ۱۷، ص ۱.

[۲۹] . همان، ج ۲۱، ص ۱۴۵، ۱یام امام به هنرمندان.

[۳۰] . همان، ج ۲۱، ص ۸۸.

[۳۱] . همان، ج ۲۱، ص ۹۱.

[۳۲] . جهاد اكبر، ص ۷ـ ۳۶.

[۳۳] . جهاد اكبر، ص ۳۷.

[۳۴] . همان، ص ۳۹.

[۳۵] . همان، ص ۴۲.

[۳۶] . صحیفهٔ امام، ج ۲۱، ص ۱۴۹ و ۱۶۰.

[۳۷] . جهاد اكبر، ص ۸۴.

[۳۸] . صحیفهٔ امام، ج ۱۰، ص ۳۷ و ج ۱۵، ص ۲۴۳ و ۲۴۴.

منبع:فصلنامه حضور، شماره ۵۰


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.