چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
عدالت در یونان باستان
● درآمد:
در این جستار، مولف ضمن تبیین جایگاه عدالت در یونان باستان، مفهوم عدالت را در آرای افلاطون و ارسطو مورد بررسی قرار می دهد. افلاطون در کتاب جمهور بخش قابل توجهی را به تبیین عدالت اختصاص داده است.
همانطور كه عده بسیاری از پژوهشگران و متفكران تصریح كردهاند با سقراط تفكر یونانی ـ و از جمله آن تفكر اخلاقی ـ تغییرات مهمی را به خود میبیند. قبل از سقراط اخلاق یونانی بیشتر اخلاقی مدنی است كه قوانین و قواعد شهروندی بدان مشروعیت اعطا میكنند. با سقراط و افلاطون اما ما شاهد متفكرانی هستیم كه بر پایه معرفت و عقل درصدد ساختن نظامی اخلاقی هستند. از سوی دیگر اخلاق پساسقراطی اخلاقی فضیلتمحور نیز هست و آنها عدالت را نیز بر پایه فضیلت فهم میكنند.
هنگامی كه از «عدالت به مثابه فضیلت» سخن میگوییم عموماً به شخصیت و افراد نظر داریم. بهمعنای دیگر حتی اگر رابطهای میان عدالت قوا و شخصیت افراد با عدالت اجتماعی قائل باشیم در بادی امر عدالت به عنوان ویژگی شخصیت انسانی مدنظرمان است. گفتیم كه رالز و پارهای دیگر از اندیشمندان عدالت را بهعنوان اولین فضیلت نهادهای اجتماعی مدنظر میگیرند. بدینجهت است كه معمولاً باید توضیح داد كه هنگامی كه از عدالت به عنوان فضیلت سخن میرود معنای فردی و شخصیتی آن مدنظر است و نه صفت و فضیلتی كه ما به اجتماع اطلاق میكنیم.
افلاطون در جمهور عدالت را به عنوان فضیلت برتر افراد (همچنین جوامع) قلمداد میكند. در این منظومه تقریباً هر موضوعی كه ما بهعنوان موضوعی اخلاقی قلمداد كنیم ذیل مفهوم عدالت قابل بررسی است. در جهان جدید عدالت تنها بخشی از اخلاق فردی را در برمیگیرد و ما اگر كسی دروغ بگوید یا به بچهها بیاعتنایی كند به او لقب ناعادل نمیدهیم و القاب دیگری را بدین فرد اطلاق میكنیم اما در نظام افلاطونی و كلاً نظام فكری یونان باستان عدالت تنها یك فضیلت محسوب نمیشود بلكه جمیع فضایل را در بر میگیرد و فردی چه دروغ بگوید و چه ترسو باشد و چه تعهدی را بشكند در همه این موارد بیعدالتی انجام داده و ناعادل است.
تكرار كنیم كه هرچند ایده عدالت اجتماعی كه بر اساس قرارداد اجتماعی استوار است در جمهور افلاطون مورد توجه قرار میگیرد؛ تصور جمهور از عدالت فردی كاملاً متمایز از عدالت اجتماعی است و افلاطون با فضیلت اخلاقی این عدالت را از عدالت اجتماعی جدا میكند. یقیناً افلاطون شباهتی میان عدالت فردی و عدالت موجود در جامعه میدید اما او میان این دو تمایز قایل میشد. به نظر وی دولت نوعی نهاد است و عدالت افراد با عدالت نهادی موجود در جامعه ماهیتاً متمایز هستند. علاوه بر این فرد عادل نفسش با معرفت هدایت میشود و چنین فردی واجد عقلی است كه احساسات و تاثرات وی را منطبق بر این معرفت هدایت میكند. این نفس هماهنگ است، فربه، زیبا و سالم است و عدالت فردی بهجد بر چنین موقعیتی از نفس متكی است. از این جهت اعمال در صورتی عادلانه هستند كه با این هماهنگی بیگانه نباشند و از آن نسب ببرند.
چنین تصوری از عدالت فردی فضیلتمحور است چون عدالت را به موقعیت فردی گره میزند و با هنجارهای اجتماعی یا نتایج درست گره نمیزند. بر طبق دیدگاه افلاطون این امكان وجود ندارد كه فردی دروغ بگوید، آدمكش باشد یا دزدی كند اما بتواند عادل باشد. یعنی پیشفرض اساسی این دیدگاه آن است كه برای عادل بودن امتناع از انجام این اعمال ضروری است. در حالی كه در جهان جدید عدالت فضیلتی در كنار دیگر فضایل است و نه فراتر از آنها. به نظر افلاطون فردی با نفس هماهنگ نه دروغ میگوید نه آدم میكشد و نه سرقت میكند.
ارسطو هم فیلسوفی فضیلتمحور است اما تبیین و تقریر وی از عدالت با تبیین افلاطون متفاوت است. تقریر وی عدالت فردی را با مولفههایی وضعیتی در نظر میگیرد. به نظر ارسطو موقعیتها و جوامع عادلانه هستند اگر افراد منافعی را متناسب با شایستگیهایشان در آن موقعیتها به دست آورند. آنها كه شایستگی بیشتری دارند باید از جامعه بهرههای بیشتری ببرند و امكانات باید بهگونهای توزیع شود كه بهره بیشتری به این افراد اعطا كنند. فردی كه به دنبال بهرهبردن بیشتر از حقی است كه به رذیلت حرص دچار است و فرد عادل كسی است كه تلقی و بصیرت درستی از میزان استحقاق خود واجد است. از آنجا كه ارسطو همه فضایل فردی را در منظومه هدف ـ وسیله و همچنین حد وسط میان دو افراط و تفریط- میفهمد اگر حتی كمتر از استحقاق خودمان هم بخواهیم فردی فضیلتمند و بنابراین عادل نیستیم.
با این همه همانگونه كه ویلیام فرانكنا تصریح كرده این تقریر از عدالت به نظر دوری و یا بیمبناست. چون اگر شایستگیهای فرد بر فضیلت وی متكیاند برای تعیین فضیلت فرد هم باید به شایستگیهای وی رجوع كنیم و بدینوسیله به دوری مهیب دچار میشویم.
هم افلاطون و هم ارسطو عقلگرا هستند، یعنی به دانش انسانی و دلایل اخلاقی اعتقاد دارند و آنچه در باب فضیلت عدالت میگویند بهجد متاثر از دیدگاه عقلگرایانه آنهاست. آنچه بعد از این دو فیلسوف بزرگ در قرون وسطا ارائه شد بهجد از دیدگاههای عقلگرایانه این دو متاثر است. در این میان فیلسوفان مسلمان نیز از این تلقی متاثر هستند هرچند كه آموزههای آنها یك خاستگاه دیگر یعنی اخلاق اسلامی را نیز به همراه دارند. بسط تلقی متفكران اسلامی و قرون وسطا در باب عدالت البته مجالها و مقالهای مجزایی را نیاز دارند كه امید داریم آینده آنها را مهیا كند.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست