یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

ابزار هوشمند, شالوده تمدنی نوین


ابزار هوشمند, شالوده تمدنی نوین

تولید ابزار هوشمندی که بتواند از خود انسان در ظرفیت ابزار پیشی بگیرد, باعث تداوم مبنای تکنولوژیک برده داری در طی تاریخ بوده است

«چه اتفاقی می‌افتاد اگر کسی یک بیلیون سال پیش، از مریخ برای قضاوت درباره زندگی زمینی آمده بود و به تک‌یاخته‌هائی که حتی هنوز خزیدن را نیاموخته بودند می‌نگریست؟

همین گونه نیز، ما نمی‌توانیم آنچه ماشین‌ها می‌توانند در آینده بکنند را، با آنچه امروز قابل رؤیت است، به تصور آوریم.»

متن اولیه این رساله Intelligent Tools را در شماره پائیز ۱۹۸۵ ژورنال علمی هوش مصنوعیAI Magazine، نشریه انجمن آمریکائی هوش مصنوعیAmerican Association for Artificial Intelligence-AAAI، منتشر کردم. همچنین متن اولیه فارسی این رساله، سیزده سال بعد، اول‌بار در تاریخ اول ژانویه ۱۹۹۸، در اولین شماره مجله آینده‌نگر بنیاد آینده‌نگری ایران به چاپ رسید.

اگر من این رساله را امروز می‌نوشتم، بیشتر آنرا به همین‌گونه که هست می‌نوشتم. البته قسمتی از بخش آخر درباره رباط‌ها بعنوان نوع جدید را، آنگونه که در مقاله دیگری درباره این مبحث نوشته‌ام، بسط می‌دادم (مراجعه کنید به مقاله ۲۰۰۳ من، تحت عنوان تأثیر ابزار هوشمند بر روی زندگی بشر) یعنی این حقیقت که بوجود آمدن نوع جدید به معنی ایستائی پیشرفت بشر نیست. البته موضوع این رساله بحث درباره ابزار هوشمند تا آنجائی است که بعنوان ابزار عمل می‌کنند.

این رساله، از زمان انتشار آن در ۲۰ سال پیش تا کنون، در نوشته‌های مختلفی مورد توجه قرار گرفته است، از جمله در فهرست منابع Bibliography تحقیقاتی تحریر شده توسط کلودیا گوتیرز Claudio Gutiérrez و همچنین در کتاب کورت فون مییر Kurt von Meier..

وقتی که من این رساله را منتشر کردم، نامه‌ای از دانیال بل دریافت کردم که وی نظرات من درباره موضوع تکامل (انتروپولوژی) را جالب یافته بود، اما با استفاده من از اصطلاح «هوش intelligence» موافق نبود و اصطلاح «استنتاج inference» را ترجیح می‌داد، که بسیاری از نویسندگان اروپائی برای توان‌های هوشی ابزارها بکار می‌برند. دانیال بل خاطر نشان می‌کرد که در این ابزارها، برخی قوانین استنتاج برنامه‌نویسی شده، که به آنها توان انجام عملکردهای فکری را می‌دهد، اما بعقیده وی آنها در خود، از «هوش» و ذکاوت برخوردار نیستند.

طنزآلود است که من از زمان انتشار این رساله، موضوعات تحقیقی‌ام تغییر کرده و من تز تکاملی (انتروپولوژیک) این رساله و موضوعات فلسفه ذهن این رساله که در ارتباط با هوش مصنوعی طرح شده‌اند را دنبال نکرده‌ام.

تز انتروپولوژیک من که تأکید بر موضوع مبنای تکنولوژیک رفتار با موجودات متفکر به مثابه ابزار است، در میان نکات دیگر، به این موضوع اشاره دارد که چرا به خاطر عدم از بین‌رفتن مبنای تکنولوژیک برده‌داری، ممکن شد که شیوه تولید متروک شده برده‌داری، در آمریکا دوباره زنده شود، یعنی حتی قرن‌ها بعد از حذف برده‌داری، بعنوان یک سیستم اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جهان.

همچنین تا آنجا که به فلسفه ذهن مربوط می‌شود، در سوی دیگر طیف تأکید شده توسط دانیال بل، در سالهای اخیر ماروین مینسکی Marvin Minsky، در کتاب جامعه فکر Society of Mind، توضیحات نوع دیگری از هوش را مورد تفحص قرار داده است. همانطور که یادآور شدم، از زمانی که من این رساله را نوشته‌ام، مبحث فلسفه ذهن Philosophy of Mind را بویژه در ارتباط با هوش مصنوعی Artificial Intelligence، دنبال نکرده‌ام.

برخی مؤلفین نظیر آرون اسلومن Aaron Sloman، تحقیقات مبسوط عالی‌ای را در سال‌های اخیر در این زمینه منتشر کرده‌اند که نظریه کانت، مبنی بر تئوری حک شده بودن ادراکات حسی بشر را تأیید می‌کنند. همچنین ری کورزویل Ray Kurzweil، در ۲۰ سال گذشته کارهای ارزنده‌ای در این زمینه ارائه داده است.

مثلاً به نظر ری کورزویل، در تحقیقات جدیدش، ابدیت برای انسان تا ۲۰ سال دیگر قابل دسترسی است و انسان بعد از هزاران سال وحشت از مرگ، با توسعه نانوتکنولوژی، فناناپذیر خواهد شد. این‌چنین تحولی، باعث رشد جمعیت بشر خواهد شد، آنگونه که در چند دهه اخیر، جمعیت افراد مسن، در جوامع پیشرفته افزایش چشم‌گیری داشته است.

در نقطه مقابل، به نظر من، کاهش استفاده از انسان به مثابه ابزار هوشمند نیز، باعث کاهش سرعت رشد تولید مثل انسان می‌شود، همانگونه که با جایگزینی اتومبیل به جای اسب، به مثابه ابزار حمل و نقل، سرعت رشد جمعیت اسب در نیم قرن گذشته در جهان کند شده است. البته این بحث من فقط در ارتباط با انسان به مثابه ابزار است و ابعاد دیگر نیاز به انسان در تولید دانش و هنر و عرصه‌های دیگر زندگی بشر، مد نظرم نیست.

لازم به تذکر است، که من این مباحث را در این نوشته مورد بررسی قرار نداده‌ام و در مقاله ۲۰۰۳ تأثیر ابزار هوشمند بر روی زندگی بشر، مختصرأ به موضوع ابزار هوشمند به مثابه نوع، پرداخته‌ام و نیز در نوشتار «آیا نانوتکنولوژی واقعی است؟» تحول نانوتکنولوژی را بحث کرده‌ام.

دیگر آنکه گرچه در این نوشته طرح کرده‌ام که چرا عدالت اجتماعی موضوع مرکزی در تمدن جدید خواهد بود، درباره مبحث عدالت اجتماعی، در نوشته عدالت اجتماعی و انقلاب کامپیوتری و مفصل‌تر در رساله یک تئوری ارزش ویژه، در سال ۱۹۸۹ و نیز به تازگی در نوشتار ثروت و عدالت در ایران فردا، به بررسی پرداخته‌ام.

من امیدوارم که خوانندگان، این رساله را برای طرح سؤالات جالب، ارزشمند بیابند.

سام قندچی، ناشر و سردبیر ۲۳ آبان ۱۳۸۳

سپاسگزاری

بدینوسیله از همه کسانیکه با اظهار نظر درباره قسمت‌های مختلف این رساله، به غنای کار من افزودند، تشکر می‌کنم. بویژه آقای «ویلیام کلنسی William Clancey»، دانشمند برجسته شعور ماشینی، با تحریر یادداشت‌هائی درباره متن اولیه که به تدقیق بیشتر موضوعات یاری رساند و آقای «رابرت انگلمورRobert Engelmore» سردبیر مجله «ای. آی. مگزین AI Magazine» که با طرح ملاحظات دقیق و با اساس خود، کمک مؤثری به ویرایش نهائی رساله کرد. معهذا تذکر این نکته ضروری است که تنها خود من مسئولیت این نسخه نهائی را به عهده دارم. با اذعان به خصلت جدلی رساله، امیدوارم که کوشش‌های من، حداقل باعث گشوده شدن باب بحث و تبادل نظر درباره موضوعات مطرح شده، در میان خوانندگان عزیز شود.

● خلاصه مقاله

مقاله زیر با شرح مختصری از تکامل ابزار و دانش در تاریخ بشریت آغاز شده و با این اظهار عقیده که دو پدیده مذکور فقط در ابزار هوشمند همزیستی نموده‌اند، ادامه می‌یابد. سپس با یادآوری مزایای ابزار هوشمند قدیم در عرصه تولید، نشان داده می‌شود که چگونه مشکلات اجتماعی و بیولوژیک ناشی از ذات حیوانی (یا انسانی) این ابزارها، موانعی جدی بر سر راه تکامل آنها ایجاد می‌کرده است، بعلاوه اشاره می‌شود که عدم قابلیت بشر در تولید ابزار هوشمندی که بتواند از خود انسان (در ظرفیت ابزار) پیشی بگیرد، باعث تداوم مبنای تکنولوژیک برده‌داری در طی تاریخ بوده است. بعدأ با ارزیابی دستاوردهای کنونی تکنولوژی کامپیوتر در ارتباط با تولید ابزار هوشمندی چنین استدلال می‌شود که با *تولید* ابزارهای هوشمند جدید، فائق آمدن بر *محدودیت‌های* اجتماعی و بیولوژیک ابزار هوشمند امکان‌پذیر شده است. در نتیجه به موازات *پیشی جستن* این ابزارها از انسان (بعنوان ابزار هوشمند)، هرگونه اجبار تکنیکی برای بکارگیری انسان به مثابه ابزار تولیدی از بین خواهد رفت. به عبارت دیگر، دورنمای این تحول، محوشدن *مبنای تکنولوژیک* انقیاد انسان بوسیله انسان است. نابودی این مبنای تکنولوژیک ممکن است به تحقق شعور بالاتر انسان‌ها، ثروت فراوان‌تر و آزادی اجتماعی - سیاسی یشتر در جامعه آینده انجامیده و موجبات آغاز تمدن عالی‌تری در جهان را فراهم آورد.

● ابزار و ابزارسازی در تاریخ

هر چند ارزیابی انسان‌شناسان از نقش ابزار و ابزارسازی در تکامل بوزینگان متفاوت است، همه آنها در این نکته متفق‌القولند که ابزارسازی مهمترین تفاوت اجداد ما با میمون‌های دیگر بوده است. انسان با ساختن ابزار قادر شد که پیگیری اهداف خود در زندگی را با استفاده از وسائلی *مجزا* از بدن خود ممکن نماید. ابزارها در مقایسه با اعضای بدن (که برای اهدافی مشابه قابل استفاده‌اند) این خاصیت را داشتند که جدا از مرگ و زندگی هر عضو منفرد نوع بشر، قابل تکامل بوده و در نتیجه ثمره فعالیت‌های تولیدی نسل‌های گذشته را به نسل‌های آینده منتقل می‌کردند.

حیوانات دیگر نیز گاهی از اشیاء طبیعی بعنوان ابزار استفاده می‌کنند، ولیکن ابزارهای آنها رشد چندانی در ورای شکل یا حالت منشأ طبیعی‌شان نمی‌کند. درواقع، به نسبت جدائی انسان از عالم حیوانات، ابزارهای ساخت انسان، هر چه بیشتر از اشیاء طبیعی قابل تمیز شده‌اند. دلیل این تمایز نیز در پیش وضعیت نوع بشر، قبل از شروع وی به ابزارسازی نهفته است. قابلیت‌های ذهنی و لسانی اجداد ما باندازه کافی بلوغ یافته بودند که تکیه‌گاه تولد شعور و زبان بشری شوند. مضافاً اینکه هم ابزارسازی و هم ارتباطات، فعالیت‌های اجتماعی بودند و پیشرفت یکی، متقابلأ توسعه دیگری را به همراه داشت. بنابراین، زندگی اجتماعی بشر باعث شد که اشکال بالاتر ارتباطات بین انسان‌ها، یعنی زبان، همپای ابزارسازی تکامل یابد.

با رشد زبان، دیگر نگهداری و انتقال دانش انسان‌ها، جدا و مستقل از زندگی و مرگ هر عضو منفرد نوع بشر، امکان‌پذیر شد. در نتیجه با توسعه زبان، جریان یافتن دانش از نسلی به نسل دیگر، از طریقی غیر از توارث ژنی میسر شد. اختراع نوشتن انتقال زبانی دانش را بیشتر تقویت کرد. زبان شفاهی، دانش را از طریق حافظه، عادت، تخصص و جذب فرهنگی، منتقل می‌کرد، در صورتیکه زبان کتبی، دانش را در جزئیات و دقت بیشتری قابل انتقال کرده و از وابستگی دانش به حالات خاص حاملین آن، هرچه بیشتر کاسته و دانش را هر چه عینی‌تر کرد. [ابزار، زبان و کتابت، تفکر تجریدی بشر را تقویت کردند. ریاضیات و ابزار انجام عملیات ریاضی (که خود نوعی کار فکری است)، خیلی زود در تاریخ بشر به ظهور رسیده‌اند، شاید از هنگامی‌که انسانها از انگشتان خود برای شمارش اشیاء استفاده کرده‌اند. حتی ابزارهای مشابه چرتکه، در دوران ماقبل تاریخ بکار برده شده‌اند. این ابزارها و ریاضیات نیز، به نوبه خود به عینی‌تر شدن دانش کمک کرده‌اند].

با پیدایش کتابت، دیگر کاربرد، نقد و توسعه دانش بوسیله انسان‌هائی که از نظر مکانی و زمانی جدا بودند امکان‌پذیر شد، یعنی دانش عینی‌تر شده و به جهانی در خود تبدیل شد، قابل تفکیک هم از جهان طبیعی و هم از جهان ذهنی هر فرد معین. به همین شکل، ابزارها مجزا از اشیاء طبیعی، دنیای دیگری را تشکیل دادند، که با دانش بشر حک شده بود. ابزارها برای کار فیزیکی و فکری بکار برده شدند و بخشاً در پیشرفت‌های صنعتی بعدی اتوماتیک شدند.

دانش و ابزار اساس همة پیشرفت‌های بعدی بشریت (یا حتی عقب‌گردهایش) را تشکیل داده‌اند. استفاده از دانش و ابزار در تولید و همة جوانب دیگر زندگی متقابلاً بر روی انسانها از نظر فیزیکی، فکری و اجتماعی تأثیر گذارد. در واقع برای درک پیشرفت عظیم نوع بشر، کافی است ملاحظه کنیم که چگونه کودکان ما قادرند در مدت زمان بسیار کوتاهی، دانش وسیعی را فراگرفته و استفاده از ابزارهای مختلفی را بیاموزند. انسان تنها موجود روی زمین است که از دانش و ابزار در همة جوانب زندگی خود استفاده می‌کند. در یک کلام، می‌توانیم بگوییم که ابزارسازی مهمترین فعالیتی بوده که اجداد ما را از میمون‌های دیگر تفکیک نمود و انسان‌ها خصوصاً بواسطه تولید دانش و ابزار، در عالم حیوانات قابل تمیز هستند. هیچ تحول تکنولوژیک یا توسعة اجتماعی - سیاسی دیگر، نتوانسته به چنین تفکیک فاحشی بین نوع بشر و دیگر انواع موجودات کره ارض بیانجامد.

جهان دانش و جهان ابزارها، تنها در یک پدیدة ویژه تلاقی کرده‌اند و آنهم در وجود ابزارهای هوشمند (نظیر سگ‌های پلیس) بوده است. با اینکه این ابزارها بوسیله انسان بکار برده می‌شدند، ولیکن انسان قادر به تولید آنها نبوده است. داشتن ادراکات حسی و توان‌های حرکتی، ظرفیت تبادل اطلاعات با انسان (ارتباطات) و توان یادگیری مهارت‌های ویژه مورد نیاز برای انجا م کارهای معین، خواص ایده‌الی بودند که در این ابزارهای هوشمند طلب می‌شدند. این ابزارها، به طرز خاصی به دانش و نیازهای بشر مرتبط بودند. ابزارهای عادی بوسیله دانش بشر بکار رفته و اصلاح می‌شدند، تا پاسخگوی نیازها و اهداف بشر باشند و توسعه آنها فقط بوسیله سطح تکنولوژی وقت محدود می‌شد. ابزارهای هوشمند همچنین بوسیله تکامل طبیعی محدود می‌شدند که خود تا قبل از پیدایش مهندسی ژنتیک، تقریباً از حوزه نفوذ دانش بشر خارج بوده است. محدودیت‌های طبیعی ابزار هوشمند، اغلب دلیل «خوبی» برای بی‌توجهی فلاسفه و تاریخ‌نگاران ابزارسازی، به این پدیدة مهم تلقی شده است. معهذا، ابزار هوشمند مدرن، نه تنها در حوزه نفوذ دانش بشر قرار گرفته است، بلکه این ابزارها، هرچه بیشتر خود تبلور دانش موجودند. امکانات کنونی در*تولید* اینگونه ابزارها، ضرورت بررسی تأثیرات اجتماعی آنها در گذشته و نیز اهمیت تفکر دربارة تأثیرات ممکن آنها در آینده را آشکار می‌سازد.

● ابزار هوشمند قدیم

حیوانات از اولین ابزارهای هوشمندی هستند که توسط بشر بکار رفته‌اند. بهره‌وری از حیوانات بعنوان ابزار، به دوران انسان‌های اولیه باز می‌گردد. می‌توان استفاده از اسب برای حمل و نقل، سگ برای ردیابی فراریان، کبوتر برای نامه‌رسانی، شاهین برای شکار پرندگان و بسیاری نمونه‌های دیگر را ذکر کرد. تا آنجا که بکارگیری ابزار هوشمند مدنظر باشد، این اقدام بدعت تازه‌ای در تاریخ بشریت نیست (حتی برخی حیوانات نیز از حیوانات دیگر، یا حتی از نوع خود، بعنوان ابزار استفاده میکنند)، لیکن تولید ابزار هوشمند، پدیده نسبتاً جدیدی است و این دسته از ابزارهای هوشمند، حتی بواسطه تکامل طبیعی هم محدود نمی‌شوند. درباره ابزار هوشمند جدید، در بخش بعد به تفصیل خواهم نوشت. اما قبلاً لازم است که با بررسی برخی کیفیات خاص ابزارهای هوشمند قدیم، به نقش اینگونه ا بزارها در جامعه وقوف بیشتری حاصل کنیم. برای این هدف، اجازه دهید نمونه استفاده از اسب بعنوان ابزار را در کانون توجه خود قرار دهیم.

اسب، بعنوان ابزار حمل و نقل، بخاطر قدرت محرکه‌اش مورد استفاده قرار می‌گرفت. خصوصیات بیولوژیک اسب امکان استفاده از این حیوان را بعنوان ابزاری با کاربرد سهل، سرعت قابل توجه و ظرفیت کافی برای تبعیت به محیط، فراهم آورده بود. رجحان اسب (یا شتر، لاما و امثالهم) بعنوان وسیله نقلیه، به بسیاری حیوانات قوی‌تر، اساسأ بخاطر ظرفیت این حیوان در عمل‌کردن بعنوان ابزار، یعنی بخاطر تسلیم شدن به کنترل بوده است. مثلاً ذکر این نکته بی‌مناسبت نیست که گوریل هم باهوش‌تر و هم قوی‌تر از اسب است، ولیکن ظرفیت لازم جهت تسلیم شدن به کنترل را ندارد. تسلیم به کنترل یا اجرای دستور، ممکن است که به هوش حیوان نیافزاید، ولیکن مطمئناً وی را ابزارسان می‌کند. بنابراین، گزینش اسب، نه بخاطر شعور وی (یا حتی عقل سلیم او)، بلکه عمدتاً به علت قابلیت اسب جهت تبدیل شدن به یک سیستم لکوموتیو ابزارسان، بوده است. [آشکار است که این حیوانات هیچ‌گاه نمی‌توانستند خصوصیات حاکی از هوش خود را از دست بدهند و انسان‌ها نیز با آنها بعنوان ابزار صرف رفتار نمی‌کردند. احساسات و حتی مناسبات محبت‌آمیز فی‌مابین انسان و سگ (یا اسب) در تمام تمدن‌ها متداول بوده است. اما این مناسبات تنها موقعی وجود داشته‌اند که این حیوانات بعنوان یار و یاور انسان عمل می‌کرده‌اند و نه زمانی که به مثابه ابزار مورد توجه قرار می‌گرفتند (همین حقیقت در مورد روابط فی‌مابین خود انسان‌ها هم صادق است)].

جایگزینی نهائی اسب بوسیله اتومبیل نیز تایید بیشتری بر نظریه بالاست. اتومبیل هم به لحاظ قدرت محرکه و هم از نظر تسلیم به کنترل، بهتر از اسب عمل می‌کند. ولیکن احمق‌ترین اسب‌ها، به راحتی قادرند در صورت غفلت سوارکارشان، از خطر افتادن در یک نهر آب مانع شوند، در صورتیکه غفلت راننده اتومبیل، در تشخیص یک نهر آب، می‌تواند به قیمت واژگونی بهترین اتومبیل‌ها تمام شود. معهذا، این اختلاف مهم، باعث نشد که انسان حتی لحظه‌ای در جانشین کردن اتومبیل به جای اسب تردید کند، چرا که علت اصلی در انتخاب اسب برای حمل و نقل، از همان ابتدا نه *شعور کلی* اسب، بلکه وجود قوه محرکه در حیوانی بود، که ظرفیت لازم را برای عمل کردن به مثابه ابزار دارا بود. همین عقیده را می‌توان دربارة سگ و دیگر حیوانات ابزارسان اظهار نمود. البته آنچه گفته شد، بدین معنی نیست که انسان‌ها همیشه نسبت به فوائد عقل سلیم در حیوانات ابزارسان، بی‌تفاوت بوده‌اند، بلکه منظور این است که علت اصلی برای انتخاب حیوانات بعنوان ابزار هوشمند، نه شعور کلی آنها بلکه توان آنها برای انجام کار معین و ظرفیت آنها برای عملکردن بعنوان ابزار بوده است.

اما چرا شعور در این ابزارها برای بشر مصرف کننده حائز اهمیت نبود؟ من فکر می‌کنم که پاسخ به این سؤال در امکان بشر برای گزینش ابزار هوشمندی «همه فن حریف» (با کارآیی غیرقابل مقایسه با حیوانات جهت انجام کارهای مرتبط به شعور) نهفته است؛ یعنی ابزاری که قابل کار برد بر روی ابزارهای دیگر و از جمله قابل کاربرد بر روی حیوانات ابزارسان بوده است. این ابزار چیزی نبود به غیر از خود *انسان* (در ظرفیت ابزار). تنها وقتی که خصوصیت عقلی معینی در انسان قابل دسترسی نبود، از حیوانات به خاطر *شعورشان* استفاده می‌شد و آنهم در حوزه‌ای محدود. مثلاً حس قوی بویایی در سگ باعث شده است که بعنوان ابزاری جهت ردیابی بو، به انسان ترجیح داده شود و حتی اتکاء به ذکاوت سگ برای تعقیب فراریان هنوز هم معمول است. باستثناء اینگونه موارد، هرگاه شعوری بیش از توان اجرای دستورات، در ابزاری طلب می‌شده، همواره بعنوان ابزار، انسان به حیوانات ترجیح داده شده است.

بنابراین جهت درک اهمیت ابزار هوشمند در تاریخ، عطف توجه به خود انسان بیش از مطالعه حیوانات حائز اهمیت است. لازم به یادآوری است که انسان زمانی بعنوان ابزار عمل می‌کند که ادراکات حسی و توان‌های حرکتی، فهم زبان و مهارت‌های ویژة وی بعنوان *وسائل تولید* (یعنی «وسیله‌ای در خدمت تولید به مثابه هدف») مورد استفاده قرار گیرند. به درجه‌ای که تنوع فعالیت‌های بشر زدوده شده و آزادی او به خاطر تطبیق با پروسه تولید محدود گردد، به همان اندازه نیز انسان بیشتر ابزارسان می‌شود. بالعکس، به درجه‌ای که تنوع، دانش و کمال بر فعالیت‌های تولیدی بشر مستولی گردد، به همان نسبت نیز انسان *هدفی در خود* باقی مانده و به موقعیت ابزاری ویژه تنزل نمی‌یابد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.