پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

تروریسم دولتی و تروریسم امپراتوری در کلمبیا


تروریسم دولتی و تروریسم امپراتوری در کلمبیا

واشینگتن «طرح کلمبیا» را, که به زعم ماموران دولت ایالات متحده برنامه کاملی است از لحاظ توسعه و درگیری های کلمبیا, طراحی و تحمیل می کند

واشینگتن «طرح کلمبیا» را، که به زعم ماموران دولت ایالات متحده برنامه کاملی است از لحاظ توسعه و درگیری‏های کلمبیا، طراحی و تحمیل می‏کند. واقعیت روزانه این است که میلیاردها دلار ناشی از این طرح تنها برای تامین بودجه دشمن داخلی همیشگی، یعنی کمونیسم و به سود منافع اقتصادی بخش خصوصی به کار می‏رود

با وجودی که کلمبیا کشوری است غنی و از نرخ رشد سالانه‌ای برابر با ٧ درصد برخوردار است، یکی از بالاترین نرخ‏های نابرابری اجتماعی را در میان کشورهای آمریکای لاتین دارد. کلمبیا با مکزیک و پرو جزو کشورهائی هستند که در آن‏ها هنوز سیاست نولیبرالی به حد افراط اعمال می‏شود. بهره‌برداری از ثروت‏های طبیعی کشور تنها برای ١٠ درصد از کلمبیائی‏ها سودآور است. نیمی از زمین‏های کشاورزی به ٠٫٣ درصد از اهالی تعلق دارد. ١٫٣ میلیون خانوار کشاورز، یعنی ۵۴ درصد از اهالی کلمبیا، زمینی در اختیار ندارند در حالی که ١۵ هزار نفر صاحب ۴٩ میلیون هکتار زمین هستند. ١٧ میلیون کلمبیائی زیر خط فقر زندگی می‏کنند و ۶ میلیون در تنگ‏دستی کامل قرار دارند.

در روز ٩ آوریل ١٩۴٨، خورخه الیئسر گیتان را در بوگوتا به قتل رساندند. وی که نامزد ریاست جمهوری بود و طرفدار ملی کردن بانک‏ها و خدمات عمومی، آگاهی طبقاتی را که تا آن لحظه در این کشور ناشناخته بود، بیدار کرد. بلافاصله، شورش توده‌ای خونباری (که به نام بوگوتا سو معروف شده است) بر پا شد که تنها در سه روز نخست آن رسما ٣ هزار کشته بر جای گذاشت و سپس خونریزی وحشتناکی (به نام ویولنسیا) را در پی داشت. طی این کشتار بیش از ٣٠٠ هزار روستائی کلمبیائی طی ده سال به قتل می‏رسند. در نتیجه، مبارزه چریکی آغاز می‏شود و به سراسر سرزمین کلمبیا گسترش می‏یابد، که خشونت و نظامی شدن رژیم را در پی دارد. هم چنین ارتش در سال ١٩۵٩، کمک رسانی «غیرنظامی» خود را ، یعنی ایجاد نخستین گروه‏های شبه پلیسی یا شبه نظامی (به نام «تا پیروزی، همیشه») آغاز می‏کند. ایالات متحده، ناخرسند از روند جاری، هزاران نظامی امریکای لاتینی را برای «وظایف ضدشورشی» (بخوان ضدکمونیستی) آموزش می‏دهد. ایالت متحده هر سال بدون وقفه، مشاوران نظامی، اسلحه و پول را به کلمبیا رهسپار می‏کند. برای برقراری نظم عمومی یا بهتر بگوئیم برای سرکوب خواست‏های اجتماعی، اختیارات فراتر از قانون به نیروهای نظامی کلمبیا داده می‏شود. دکترین امنیت ملی پرزیدنت کندی اعمال می‏گردد یعنی تجربه آمریکا در ویتنام، فرانسه در الجزیره و حتی آلمان نازی بر علیه مقاومت ضد فاشیسم تجدید می‏شود. شبه نظامیان استراتژی جدید خود را، یعنی مسلح کردن غیر نظامیان، که از تجربه بریتانیا در کنیا و مالزی الهام گرفته شده بود، تحکیم می‏کنند.

لایحه‌ای در سال ١٩۶۵ به این گروه‏های شبه نظامی با دادن نام «گروه‏های دفاع از خود» جنبه قانونی می‏دهد. اندک اندک بین دولت کلمبیا، نیروهای نظامی و گروه‏های شبه نظامی، نوعی هم‏دستی و کار تکمیلی به‌وجود می‏آید. این نیروهای اخیر، تا همین چند سال پیش، سرزمین‏های گسترده‌ای را زیر کنترل خود داشتند و با رذیلانه‏ترین و خونبارترین شگردها، مانند کشتار به کمک اره‏های برقی، قمه‏های بزرگ ساقه بری، ناپدید کردن‏ها، جابه‏جائی‏های اجباری کشاورزان، شکنجه، تجاوز به زنان و دخترکان، غصب زمین‏های کشاورزی خصوصی یا اشتراکی کشاورزان سیاه پوست یا بومی، «خدمات» خود را به شرکت‏های فراملی در جهت «خنثی کردن» مبارزات اجتماعی یا مربوط به عرصه کار عرضه می‏کردند تا بدین ترتیب، کلان طرح‏های اقتصادی و صنعتی اجرا شوند.

● شبه نظامی‏گری پیش از فارک

در سال ١٩۶۴، در واکنش به ایجاد نیروهای شبه نظامی نام‏برده، ارتش آزادی‏بخش ملی (ا.ال.ان.) با الهام از چه‌گوارا و یک سال پس ازآن، نیروهای مسلح انقابی کلمبیا (فارک) پدیدار می‏شوند که هر دو به جریان مارکسیستی تعلق داشتند. تنگ‏دستی و بی‌عدالتی اجتماعی فزاینده، انحصارگری قدرت سیاسی دولتی که تحمل حضور نیروی دیگری را نداشت و اعمال استراتژی شبه نظامی‏ها با پشتیبانی ایالات متحده، و نه برعکس آن که الیگارشی کلمبیائی ادعا می‏کند، بود که موجب به‌وجود آمدن جنبش‏های مسلح شورشی شد. لازم به توضیح است که گرچه فارک یک جنبش مسلح شورشی است ولی همواره این چنین نبوده است. در سال ١٩٨۵، این جنبش وارد مذاکرات صلح با دولت می‏شود و در واقع، با پذیرش خلع سلاح، دست به تشکیل اتحاد میهن دوستان (او.پ.) می‏زند. اتحاد میهن دوستان با شرکت در انتخابات ٣٢٠ هزار رای می‏آورد و شماری مقام شهرداری و نماینده مجلس را ازآن خود می‏کند. این پیروزی به مذاق بعضی‏ها خوشایند نمی‏آید به گونه‌ای که اتحاد میهن دوستان هدف نیروهای مسلح و شبه نظامی قرار می‏گیرد و در هفته‏های پس از انتخابات، طی یک نسل کشی واقعی، ٣هزار نفر از اعضای آن به قتل می‏رسند. فارک بار دیگر به زندگی مخفی روی می‏آورد و دوباره مسلح می‏شود.

هیچ‌کس نیست نداند که کلمبیا نخستین تولید کننده کوکائین در دنیاست. اما این موضوع را باید در نظر داشت که در اوائل سال‏های ٨٠ میلادی، قاچاق‏چیان مواد مخدر نیاز به سرمایه‌گذاری در منطقه‏هائی را یافتند که به تازگی توسط شبه نظامیان «پاک‏سازی» شده بود. رفته رفته، قاچاق مواد مخدر بودجه عملیات شبه نظامی را تامین می‏کند و قاچاق‏چیان مواد مخدر به روسای شبه نظامی تبدیل می‏شوند و برعکس. در آن زمان، سازمان سیا برای تامین بودجه کنتراها در نیکاراگوئه به قاچاق‏چیان مواد مخدر در کلمبیا روی می‏آورد. بدین ترتیب، کوکائین کلمبیا، جا سازی شده در هواپیماهای نظامی و با گذر از آمریکای مرکزی، به ایالات متحده می‏رود تا در آن‏جا، در خیابان‏ها به فروش برسد. این امر در واقع، ذخیره کردن سودهای «ناپاک» برای تامین جنگی «کثیف» است. اربابان مواد مخدر که هر آن نیرومندتر می‏شوند، به همراه شرکای شبه نظامی خود، رفته رفته به بخش بزرگی از ساختار سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور نفوذ می‏کنند. فرآورده‏های قاچاق در تمام نظام پولی کشورمورد بازیافت قرارمی‏گیرد و رد پای شبه نظامی‏گری در مولفه‏های رژیم سیاسی «دموکراتیک» یعنی دولت، مجلس و دادگستری پدیدار می‏شود.

سال‏های ٩٠ میلادی، سال‏های «جنگ تمام عیار» با چریک‏هاست. بودجه نظامی افزایش می‏یابد ولی زندان‏های رژیم بیشتر از فعالان مسائل اجتماعی و سیاسی پر است تا چریک‏ها. نرخ تبه‏کاری به قله‏های دست نیافتنی می‏رسد و نرخ تنگ‏دستان به گونه قابل ملاحظه‌ای بالا می‏رود؛ در حالی که گشایش رژیم به یک نولیبرالیسم لجام گسیخته موجب می‏شود که اقتصاد «آزاد» گردد و شمار زیادی از شرکت‏های دولتی در اختیار بخش خصوصی قرار گیرند. به منحل کردن گروه‏های شبه نظامی تظاهر می‏شود در حالی که آن‏ها به وسیله گروه‏های جدیدی (مانند «کن بیبیر») که از همان اصول شبه نظامیان پی‏روی می‏کنند، جای‏گزین می‏شوند. قردی به نام آلوارو اوریبه ولس که در آن زمان فرماندار استان است از هواداران سر سخت این جای‏گزینی‏هاست.

● «جنگ با تروریسم» و «طرح کلمبیا»

١١ سپتامبر ٢٠٠١. با به راه افتادن «جنگ با تروریسم»، فارک و ا.ال.ان.دیگر جزو «تروریست‏ها» محسوب می‏شوند. واشینگتن «طرح کلمبیا» را، که به زعم ماموران دولت ایالات متحده برنامه کاملی است از لحاظ توسعه و درگیری‏های کلمبیا، طراحی و تحمیل می‏کند. واقعیت روزانه این است که میلیاردها دلار ناشی از این طرح تنها برای تامین بودجه دشمن داخلی همیشگی، یعنی کمونیسم و به سود منافع اقتصادی بخش خصوصی به کار می‏رود. آلوارو اوریبه ولس خودکامه، با ارائه وعده‏های انتخاباتی‌ای مانند پایان دادن سریع مساله فارک، در سال ٢٠٠٢ به قدرت می‏رسد. او سیاست «امنیت دموکراتیک» را که استراتژی واقعی جنگ به کمک شبکه خبرچین‏ها، روستائی-سربازان و شرکت‏های امنیتی خصوصی است، به مرحله اجرا می‏گذارد. در نظر اوریبه، درگیری مسلحانه‌ای در کلمبیا وجود ندارد بلکه فقط «جنگ با تروریسم» است که ادامه دارد. و «طرح پاتریوت» یا به عبارت دیگر، بخش نظامی «طرح کلمبیا» به‌ویژه، که با هدف شکست دادن فارک تهیه شده است، به ایالات متحده امکان وارد شدن آشکار در مبارزه «ضد شورشی» در کلمبیا را می‏دهد. بین ١۴ تا ١٨ هزار نظامی به جنوب کلمبیا، یعنی جائی که کادرها و شمار زیادی از چریک‏های فارک قرار دارند، گسیل می‏شوند.

هم‌زمان، سازمان‏های دفاع از حقوق بشر، تخطی‏های بی‏شمار رژیم و شبه نظامیان را افشاء می‏کنند. طی این بیست سال اخیر، بیش از ٧٠ هزار نفر، که اغلب آن‏ها از غیرنظامیان تشکیل می‏شوند، به قتل رسیده، ٣٠ هزار نفر دیگر «ناپدید» شده و چهار میلیون کلمبیائی پناهنده سیاسی یا اقتصادی شده اند! سه میلیون دهقان بومی یا آفریقائی تبار با زور و اعمال وحشت، یا به علت درگیری‏های موجود فرار کرده‌اند و زمین‏های‏شان برای ایجاد طرح‏های اقتصادی غصب شده است. فتل عام‏ها و جنایت‏های سیاسی شبه نظامیان در عرض سه سال ۶٠٠ در صد افزایش یافته است. از لحاظ قتل فعالان سندیکاها، کلمبیا نخستین کشور در جهان است! فقط از آغاز سال ٢٠٠٨ تا کنون، بیش از ۴٠ فعال سندیکائی یا روزنامه نگار به قتل رسیده‌اند. به‌ویژه این‌که مصونیت در کلمبیا تقریبا فراگیر است. این مطلب در دادگاه بین‌المللی افکار و اندیشه در باره زیر پا گذاشتن حقوق بشر در کلمبیا، که اخیرا در بروکسل به ریاست فرانسوا اوتار(*) جامعه شناس بلژیکی برگزار شده بود، تاکید شده است. عملا کلیه جنایت‏های مربوط به حقوق بشر بدون مجازات باقی می‏ماند!

در حداکثر قریب به اتفاق تجاوزات به حقوق بشر، مسئولیت دولت کلمبیا نشان داده شده است. حال خواه این تجاوزات توسط نظامیان یا پلیس صورت گرفته باشد خواه توسط سایر ماموران. کلیه جنایت‏ها از همان منطق پیروی می‏کنند و آن‏هم سودرسانی سیاسی یا اقتصادی به دولت، به شبه نظامیان یا به شرکت‏های فرا ملی آمریکائی یا اروپائی با پی‏روی از منطق ناب نو لیبرالی است.

در سال ٢٠٠۵، لایحه‌ای به نام «عدالت و صلح» که به قانون مصونیت معروف گشته است، به تقریبا ٣٠ هزار شبه نظامی امکان بر زمین گذاشتن سلاح‏های‏شان و بازگشت به زندگی غیرنظامی را اعطاء کرد. در این قانون فقط کیفری برابر با ٨ سال زندان برای شدیدترین جنایت‏ها در قبال قول متهمان به اقرار کامل در نظر گرفته شده است. ولی قانون مصونیت از مسیر خود منحرف شده و سر آغاز یک مبارزه علنی بین اوریبه و شبه نظانیان شده است که خود را به اندازه کاقی در برابر قانون نام‏برده مصون نمی‏بینند و آغاز به افشاگری بیش از حد کرده اند. در سال ٢٠٠۶، رسوائی بزرگ «شبه سیاسی» برملا می‌شود. بدین معنی که ۶۴ نفر از نمایندگان مجلس (یا یک چهارم آن‏ها)، از سوی دادستانی به داشتن روابط با شبه نظامیان متهم می‏شوند و ٣٢ تن از آن‏ها که در میانشان تمام نمایندگان حزب اوریبه، به جز یک نفر، قرار داشتند زندانی می‏گردند. فاکت‏ها نشان می‏دهند که تا این لحظه، گروه‏های شبه نظامی فعالیت‏های خود را متوقف نکرده‌اند ونه تنها در روستاها بلکه همچنین در محله‏های بوگوتا یا مدلین، همانند پیشترها مشغول پاشاندن بذر ایدئولوژی وحشت آفرین خود هستند.

در قانون «عدالت و صلح»، بدون در نظر گرفتن اهمیت جنایت انجام شده، مجازاتی حداقل برای شبه نظامیان پیش بینی شده است. از سوی دیگر، برخی از سران جنبش چریکی کلمبیا در ایالات متحده دادگاهی شده و به چندین سال زندان محکوم شده‌اند. از آن جمله سیمون ترینیداد، بانک‏دار سابق که به جرم «تروریسم» و «قاچاق مواد مخدر» به ۶٠ سال زندان محکوم شده است.

آیا کلمبیای اوریبه یک دموکراسی است یا یک تروریسم دولتی جیره‌خوار امپراتوری؟

نوشته: آرماندو گارسیا