جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
گوبسک ربا خوار
دربارهی «اونوره دو بالزاک» (۱۸۵۰- ۱۷۹۹)، این نابغهی بزرگ ادبیات - با آن چهرهی گوشتآلو، غبغبهای آویزان و نگاه نافذ - ، در آثاری که از او به فارسی ترجمه شده به تفصیل سخن رفته و تقریبن همهی ما تاحدودی با زندگی و نوشتههایاش آشنا هستیم.
بالزاک، حاصل عمر خود را که شامل نزدیک به نود رمان و داستان کوتاه است، «کمدی انسانی» نامیده و همآنطور که میدانید، تعداد قابلتوجهی از مهمترین رمانهای بالزاک را مترجمان مختلف به فارسی برگردانده و منتشر کردهاند؛ از جمله: «بابا گوریو»، «چرم ساغری»، «زن سیساله»، «زنبق دره»، «آرزوهای بر باد رفته»، «پیردختر»، «فراز و نشیب زندهگی بدکاران» (در پرانتز اشاره کنم که نام اصلی این رمان، Splendeurs et Misères des courtisanes است و courtisane در زبان فرانسه یعنی روسپی ِ درباری چیزی در ردیف «زیبا» در رمانی به هماین نام از «محمد حجازی»-؛ ترجمهی دقیق اسم این رمان «تیرهبختیها و بهروزیهای روسپیان» است، اما «پرویز شهدی» که آن را به فارسی ترجمه کرده، احتمالن به اجبار ممیزی، نامی را که ذکر شد رویاش گذاشته)، «دخترعمو بت»، «سرهنگ شابر» و ...
نکتهای که مایلام پیش از بحث دربارهی «گوبسک ربا خوار» دربارهاش سخن بگویم، نحوهی ترجمهی نام «اونوره دو بالزاک» (Honore de Balzak) به فارسیست. بهطور کلی در تاریخچهی ترجمه از فرانسه به فارسی، میبینیم که فارسیزبانها معمولن اسامی فرانسوی را نه با تلفظ فرانسهشان که با تلفظ انگلیسی یا غیر از آن ضبط کردهاند، اما عجیب است که نام کوچک بالزاک یعنی Honore را نه به صورت «هونوره» که «اونوره» مینویسیم. اگر بنا این باشد که ما از تلفظهای فرانسه در ضبط فارسی اسامی خاص بهره بگیریم، بهعنوان مثال Victor Hugo را هم باید «ویکتور اوگو» و نه «هوگو» بنویسیم و Paris را «پاری»، نه «پاریس»؛ خلاصه آنکه من حکمت این استثنایی را که برای ضبط فارسی نام بالزاک قایل شدهاند، درنیافتم!
«گوبسک ربا خوار» بهرغم اینکه از کارهای اولیهی بالزاک است و حجم زیادی هم ندارد، رمانیست قابل توجه و خواندنی. بالزاک آنرا حول و حوش سال ۱۸۳۰ نوشته و دوزاده سال بعد، نسخهی پیراسته و نهاییاش را منتشر کرده است.
در صفحات ابتدایی رمان، بالزاک به شیوهی معمول رمانهایاش، تصویر دقیقی از چهره، گذشته، و نحوهی زندهگی کنونی «گوبسک» ِ پیر که یکی از شخصیت اصلی رمان است به دست میدهد. این پیرمرد ربا خوار، زندهگی پر فراز و نشیبی پشت سر گذاشته و بعد از سالها تلاش برای مالاندوزی، از طریق ربا خواری و انواع و اشکال حیلهگری و رذالت، ثروت بی حد و حصری به چنگ آورده است.
مشتریان گوبسک را بیشتر، زنان اشرافی که مجبورند به نوعی ولخرجیهایشان را از چشم شوهرانشان نهان دارند و بهطور کلی هر کس که به پول نیازمند است، تشکیل میدهند. از این رو آنان مجبورند خود را نزد گوبسک، حقیر و ذلیل کنند و این یگانه لذتیست که «بابا گوبسک» از زندهگی میبرد:
«[در مقابل من،] آتشینترین عشاق که در جای دیگر از حرفی نا به جا از کوره در میروند و شمشیر میکشند، دست به سینه به پابوسی میآیند... فخرفروشترین بازرگانان، زنی که بیش از همه به زیباییاش مینازد و مغرورترین نظامیان، همهگی با چشمانی اشکبار ... به التماس میافتند... آیا حالا هم تصور میکنید که در پس این نقاب سفید که سکوتاش غالبن شما را شگفتزده کرده، خوشیها و لذتهایی وجود ندارد؟».
اما زندهگی «گوبسک» محور اصلی داستان نیست. او فقط ابزاریست در دست نویسنده تا بهوسیلهی آن به هدفی که میخواهد، نیل کند. حتا روایت زندهگی گوبسک را ما مستقیمن شاهد نیستیم، بلکه بالزاک آنرا از زبان وکیل جوانی به نام «درویل» نقل میکند. هدف درویل این است که «کامیل» دختر «ویکنتس دو گرانلیو» را از نحوهی تباهی زندهگی «کنتس دورستو» مادر «ارنست دورستو» - که کامیل به او دلبسته است - و ثروتی که به زودی به «ارنست» خواهد رسید - و در داستان جزئیاتاش آمده - آگاه کند.
«کنتس دورستو» نمونهایست کامل از زنان اشرافی پاریس؛ زنی خائن و حیلهگر که برای تامین «مخارج آوازه و تجمل»اش، به گوبسک - این نماد ثروتاندوزی و رذالت ـ رو میآورد، «خودفروشی را به عدم پرداخت بدهیاش ترجیح میدهد» و حتا در کنار بستر مرگ شوهر محتضرش، برای تصاحب ارث او، «کتاب قوانین میخواند».
درواقع، «گوبسک ربا خوار» را میتوان هجویهای علیه پول و جایگاه والایی که نزد اشرافزادهگان و مردم عادی زمانهی بالزاک یافته بوده ـ و همامروز هم از آن نزول اجلال نکرده! ـ دانست. «بالزاک» با روایت زندهگی گوبسک و کنتس دورستو، به انسانها هشدار میدهد که پول، کمکم تمام مناسبات اجتماعی و خانوادهگی آنها را زیر تاثیر خود گرفته و رفتهرفته بر تمام شئونات آنان فرمانروایی خواهد کرد.
او با وجود اینکه نویسندهای رئالیست و در واقع پیشوای مکتب رئالیسم است و متلعق به نزدیک دو قرن پیش، راهحل ارائه نمیدهد؛ به شیوهای هنرمندانه فقط مشکل را مینمایاند و ما را با دو نوع از حاکمیت پول بر آدمی آگاه میکند؛«گوبسک» که مصداق بارز «شوربخت آنکه گرد کرد و نخورد» است، با همهی مکنتاش، در نهایت مسکنت میزیـَد و «کنتس دورستو» هم که روی دیگر این سکه و مظهر استفاده از پول است، تیرهبخت و بدفرجام است.
«گوبسک ربا خوار» حجم اندکی دارد اما حوادث زیادی در آن اتفاق میافتد که «اونوره دو بالزاک» با قلم شیریناش - که خطاهای تکنیکیاش را ناچیز مینماید - برای ما روایتاش میکند. شما را نمیدانم، اما من معمولن با خواندن رمانهای کلاسیک، از جمله کارهای بالزاک، حسی شیرین از لذتی مییابم که هرگز در خوانش رمانهای مدرنتر، تجربهاش نکردهام.
تعدادی از شخصیتهای «گوبسک ربا خوار» در رمان «بابا گوریو» هم حضور دارند (از جمله «کنتس دورستو» که دختر «گوریو»ست) و از این رو اگر کسی «بابا گوریو» را خوانده باشد، راحتتر با پارهای از حوادث و کاراکترهای «گوبسک ربا خوار» ارتباط برقرار میکند.
اونوره دو بالزاک
ترجمهی زندهنام «محمدجعفر پوینده» - که در جریان قتلهای زنجیرهای، قربانی جهل ِ دشمنان اندیشه شد - از رمان «گوبسک ربا خوار» هم، ترجمهایست قابل قبول و نسبتن روان.
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه مجلس شورای اسلامی دولت نیکا شاکرمی روز معلم معلمان رهبر انقلاب مجلس بابک زنجانی دولت سیزدهم
هلال احمر آتش سوزی قوه قضاییه تهران پلیس اصفهان بارش باران سیل شهرداری تهران آموزش و پرورش فضای مجازی سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت طلا قیمت خودرو بازار خودرو قیمت سکه خودرو دلار بانک مرکزی حقوق بازنشستگان سایپا ایران خودرو کارگران
نمایشگاه کتاب سریال شهاب حسینی عفاف و حجاب کتاب جواد عزتی مسعود اسکویی تلویزیون سینما سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس نوار غزه چین ترکیه اوکراین انگلیس یمن ایالات متحده آمریکا
استقلال پرسپولیس فوتبال علی خطیر سپاهان باشگاه استقلال لیگ برتر ایران تراکتور لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید لیگ برتر بایرن مونیخ
هوش مصنوعی کولر تبلیغات موبایل تلفن همراه اینستاگرام گوگل اپل ناسا عیسی زارع پور وزیر ارتباطات
کبد چرب فشار خون بیمه دیابت بیماری قلبی کاهش وزن داروخانه رابطه جنسی