یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
جوششی بدون کوشش
هر متن و پدیدهای برای ورود به آسمان زلال و آبی شعر نیاز به عبور از دو فرآیند و مسیر اصلی را دارد، مسیر نخست بر پایه آن تعریف معروف و مشهور بنا شده است که میگوید: شعر حادثهای است که در زبان روی میدهد و در حقیقت گوینده شعر با شعر خود عملی در زبان انجام میدهد.
اما مسیر دوم آن چیزی است که به نوع تماشا و نگاه شاعر به پیرامون خود باز میگردد و شعر ابتدا در ذهن و نگاه شاعر رخ میدهد و در ضمیر خلاق او صیقل میخورد و سپس در زبان تجلی مییابد که به فراخور حال و توان شاعرش از اتفاق ها، بازیها و کارکردهای زبان نیز بهره میگیرد.
سارا محمدی اردهالی شاعری است که نخستین مجموعه شعرش را با عنوان روباه سفیدی که عاشق موسیقی بود توسط انتشارات آهنگ دیگر منتشر کرده است. اردهالی در این مجموعه نشان میدهد شاعری فطری است و مسیری که او برای ورود به آسمان آبی شعر از آن عبور میکند مسیر دومی است که در بالا به آن اشاره شد یعنی تقریبا میتوان گفت ما با شاعری رو به رو هستیم که حداقلهای کوشش شاعرانه را در آثارش به کار میگیرد و در مقابل آن شعرش سرشار از جوشش و نگاه نکته سنج و هنرمندانه است.
کافی است دو شعر زیر را با هم مقایسه کنیم:
میآمدند
در شعرهایم میگشتند
دنبال کلاه و کراواتشان
اما یک نفر آمد
دنبال یک تار موی من
تمام شعرهایم را زیر و رو کرد
شیر را سفت میکنی
در را میبندی
چراغ را خاموش میکنی
پرده را میکشی
مدادت را پرت میکنی پشت تخت
تلفن را قطع میکنی
پتو را میکشی روی سرت
در تاریکی/ یک جفت چشم خیره نگاهت میکنند
در هر ۲ اثر بالا کمترین کوشش شاعرانه به کار رفته است، اما کار اول به شکل محسوسی شاعرانهتر است و این شاعرانگی به دلیل این است که شاعر در بخشی از واقعیتی که پیرامونش رخ میدهد دست برده و روایت تنها یک روایت ساده و منطبق بر منطق نثر و جهان واقعی نیست آنچه برخی تخیل و برخی «آن» شاعرانه نام نهادهاند.
سارا محمدی در این کتاب به نسبت حجم زیادی که دارد فراوان آثاری چاپ کرده است که مانند شعر شماره ۲ هستند یعنی با کمترین حضور آگاهانه شاعر و دست بردن در جهان واقعی خلق شدهاند و گاهی حتی در حد یک ایده یا ثبت یک تصویر باقی میمانند؛ ایده و تصویری که میتواند از سوی یک شاعر رند دیگر مورد پرداخت جدی قرار گیرد.
یکی دیگر از ویژگیهای شعر اردهالی تجربی بودن شعرهای او است و این تجربی بودن به دو مفهوم قابل تعمیم به برآیند شعرهای او است؛ مفهوم نخست همان شعرهای تجربی و کارگاهی است که شاید نکته مثبتی نباشد، اما مفهوم دوم که بار مثبت دارد همان چیزی است که باعث میشود شاعر از در افتادن به کلیگویی و شعارسرایی نجات پیدا کند و همچنین شعرش برای مخاطب کاملا عینی و باورپذیر شود.
به اعتقاد من مهمترین ویژگی شعر اردهالی که باعث میشود شعرش به آسانی با مخاطب ارتباط برقرار کند، همین روایت ساده توصیفی و در عین حال تجربی او از زندگی عادی یک شهروند و یک دختر جوان ایرانی است با همه پاکدامنی، مهربانی، وابستگی به خانواده و دوستان، حساسیت بالا و آزردگی خاطر و... کافی است به سطرهای پایین دقت کنیم:
در تمام میهمانیها
آویز گردن من
کلید خانه توست
حالا بگذریم
مرا جرات آمدن نیست و
تو را
جرات عوض کردن قفل
یا:
میگویند/ کلاغی سیاه
با منقاری دراز و بالهای چرک
سوژه مناسبی برای شعر نیست
چه کنم
همیشه عصرها
همین کلاغ
در شعرهایم غار غار میکند
دو شعر بالا از نمونههای خوب و موفقی هستند که اردهالی در این مجموعه منتشر کرده است اگرچه کار دوم ما را بیدرنگ به یاد گراناز موسوی میاندازد که در پابرهنه تا صبح سروده بود: پشت پنجرهام کلاغی است/ اخمش میکنم/ جیغ میکشم/ نگاه میکند/ نمیرود
«اردهالی» بی آنکه ادای فمینیسم یا روشنفکری زنانه در بیاورد به سمت نوعی گویش و لحن میرود که کاملا زنانه و گاه معترض است
بیش از این به من نمیرسد/ غروب زمستان/ و کلاغی که عاشق من است
این نوع تاثیرپذیری از شاعران حتی اگر تنها یک توارد شاعرانه هم باشد بیانگر این است که اردهالی شعر امروز را خوب خوانده و دنبال کرده است. نمونه دیگری که در این ارتباط میتوانم به آن اشاره کنم شعر «ما» در صفحه ۱۲۹ کتاب است که این گونه شروع میشود:
ما سه نفر بودیم/ گربه و من و سنجاقک
و در ادامه میشود ما دو نفر بودیم و ما یک نفر میشویم تکنیکی که پیش از او و درست به همین شکل سیدعلی صالحی مورد استفاده قرار داده بود:
ما سه نفر بودیم/ دستهامان بیسایه/ سایههامان بر دیوار /... / ما دو نفر بودیم/ یادهامان در خانه / خوابهامان از دریا/ و لبهامان تشنه/ ... / ما یک نفر بودیم/ بعد هم اندکی باران آمد...
تجربی سرودنهای اردهالی جدای از موارد بالا یک نکته مثبت دیگر را نیز به شعرش میافزاید و آن نکته به زنانهسرودن او باز میگردد. اردهالی بی آنکه ادای فمینیسم یا روشنفکری زنانه در بیاورد و حتی بخواهد با کلمات و ترکیبهایی خاص و زنانه زبان را به سمت جنس و نوع خاصی از گویش و لحن ببرد، کاملا زنانه و گاه معترض میسراید. درست به این دلیل که از تجربیات شخصی زندگیاش ایدههای شعر را بیرون میکشد و ناگزیر شعر او فضا، لحن و در برخی موارد اندک حتی زبانی خاص، متشخص و زنانه مییابد:
رمانت را
از میز کتابهای پر فروش بر میدارم
نام کوچک توست
در فونتی بزرگ
جلد کتاب
رنگ پیراهن من است
ورق میزنم
ریز به ریز اولین دیدارمان
در پنج هزار نسخه
لابد نقدم میکنند
کتاب را سرجایش میگذارم
روی میز پر فروشها
فروشنده میپرسد
چه کتابی میخواهید
میگویم/ داستان کوتاه جذاب
سطرهای بالا نمونه کاملی از یک شعر عاشقانه و حتی اجتماعی و زنانه امروز است. شعری موفق که به طور کامل حس مخاطب و اندیشه او را در کنار هم مورد هدف و تحریک قرار میدهد؛ شعری که در یک ساختار منسجم و درونی و با یک پایان بندی عمیق که کاملا اجتماعی است «داستان کوتاه جذاب» به یک آسیب امروز اشاره میکند؛ عشقی طولانی و عمیق در حد یک رمان جای خود را به عشقهای کوتاه و فشرده در داستان کوتاه میدهد که کاملا قابل تعمیم به جامعه امروز است.
اما شعرهایی هم در این مجموعه وجود دارند که بخش کوششی و زبانی آن کاملا بر جوهره شاعرانه غلبه دارند و در برخی موارد هم کارهای موفقی از آب در آمده اند مانند شعر رودخانه:
خانه من/ آنتن نمیدهد/ نزدیک خانهام/ رودخانهای است/ آنجا هم/ آنتن نمیدهد/ دلم میخواهد/ کسی کنار رودخانه/ مدام/ شماره مرا بگیرد/ و مدام/ بشنود/ مشترک مورد نظر در دسترس نیست
این شعر در مقایسه با دیگر شعرهایی که در این فرصت به آنها اشاره شد شاید کمی انتزاعیتر باشد و ساختار متراکم و فرم دایرهواری داشته باشد و حتی شاید معتقد باشم ۳سطر آخرشعر هم اضافی است؛ اما نکته مهم این شعر همان گرفتن شماره کسی است که در جایی قرار دارد که آنتن نمیدهد در حالی که شخصی که قرار است شماره بگیرد خودش هم آنتنی ندارد یعنی هم خانه و هم رودخانه دو مبدا و مقصدی هستند که یک قطعی و فاصله دور از هم را حداقل از نظر ارتباطی دارند و در چنین فضای بسته و ناامیدی هنوز شاعر دوست دارد ارتباطی برقرار شود و اصلا کار شاعر به قول نزار قبانی انتظار آن چیزی است که انتظار نمیرود.
در پایان و به عنوان یک جمعبندی باید گفت شعر سارا محمدی اردهالی بشدت جزءنگر و عینیگراست و همچنین کاملا تجربی است و ریشه در رخدادها و عادات فرهنگی و اجتماعی حتی به ظاهر ساده و معمولی پیرامونش در ایران و تهران و کاشان و اردهال دارد آنقدر که او شعر را بسادگی اما کاملا نو و تازه به یک گل، گاو، زبان تشبیه میکند:
گل
گاو
زبان را
دمش میکنی
با نبات
لیمو بچکانی در آن
بنفشها جادو شوند
برقصند در هم
از پنجره
پاییز را نگاه کنی
چسبیده کلاهش را
اما دامنش
کنار رفته در باد
و
فنجانت را سر بکشی
گل
گاو
زبان
یعنی شعر
سینا علیمحمدی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران مجلس مجلس شورای اسلامی حجاب دولت سیزدهم دولت جمهوری اسلامی ایران پاکستان جنگ رئیسی گشت ارشاد امام خمینی
هواشناسی تهران تصادف پلیس شهرداری تهران قتل سیل وزارت بهداشت فضای مجازی کنکور سلامت سازمان هواشناسی
قیمت دلار قیمت خودرو مالیات خودرو بانک مرکزی دلار بازار خودرو قیمت طلا سایپا ارز مسکن ایران خودرو
زنان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی محمد خزاعی سریال سینمای ایران تلویزیون سریال پایتخت موسیقی سینما فیلم ترانه علیدوستی قرآن کریم
کنکور ۱۴۰۳ خورشید
اسرائیل رژیم صهیونیستی فلسطین غزه آمریکا جنگ غزه روسیه چین اوکراین حماس عربستان ترکیه
فوتبال پرسپولیس استقلال فوتسال بازی باشگاه پرسپولیس جام حذفی آلومینیوم اراک تراکتور تیم ملی فوتسال ایران سپاهان بارسلونا
هوش مصنوعی تبلیغات فناوری گوگل سامسونگ اپل ناسا بنیاد ملی نخبگان آیفون
دندانپزشکی خواب بارداری کاهش وزن مالاریا