چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
شهرزاد انسان آرمانشهر باختری
استاد واصف باختری از شاعران «پخته کار» و به نام کشور افغانستان است .
چنانچه از آثار استاد باختری برمیآید او تحول شعر نو درایران را به خوبی درک کرده است . درشعرهایش، آثار و تکنیکهای پدید آمده درشعر نو مشهود و نمایان است و در زمینههای نقد وپژوهش نیزدست بالایی دارد .
این قلم دراین فرصت کوتاه، سرآن ندارد که تمام آثار استاد باختری را به نقد بکشد . ما دراین مجال، فقط نگاهی خواهیم داشت به یکی از موفقترین اشعار او درآخرین مجموعهای که به چاپ رسیده است . یعنی «تا شهر پنج ضلعی آزادی» که نام مجموعه هم از همین شعر برگزیده شده است .
شعر «تا شهر پنج ضلعی آزادی» با تغزل و معاشقه، شروع میشود، شاعر با معشوقی بر سر گفت وگو و راز دل مینشیند، معشوق شاعر، مثل بسیاری از معشوقهای دیگر یک دختر است اما با این تفاوت، که شاعر عاشق چشم و ابرو خال و لب این دختر بلکه کمال، هنر و خوش زبانی و سحر بیان آن دختر است که از شاعر دل ربوده است .
شاعر به این دختر، به عنوان یک دختر دل نباخته است ، بلکه به عنوان یک انسان به او دل باخته . نام این دختر، شهرزاد است .
«شهرزاد» یکی از قهرمانان افسانه مشهور عربی بهنام هزار و یکشب است .
براساس این افسانه، در سالهای دور در سرزمین هند پادشاهی بوده است بهنام «شهرباز» . این پادشاه، هرشب یک دختر باکرهای را به زنی میگیرد و سحرگاه او را بهقتل میرساند تا سه سال وضع، اینگونه میگذرد . مردم همه بهستوه آمده، دختران خویش را گرفته و هریک بهسویی رفتند و در شهر، دختری نماند .
روزی، پادشاه به وزیر میگوید دختر شایستهای برای من بیاور ، وزیر هرچه میگردد، در شهر، دختری پیدا نمیکند و اندوهناک وارد خانه خود میشود و ملول و غمگین در گوشهای مینشیند . وزیر، دختری دارد بهنام «شهرزاد» که دختر باهوش و دانایی است . شهرزاد، از غمناکی پدر میپرسد . پدر، راز را برایش فاش میکند . «شهرزاد» میگوید: اندوهگین مباش و مرا برای پادشاه عقدکن . وزیر، شهرزاد را بهعقد پادشاه درمیآورد . شهرزاد، وقتی نزد پادشاه میرود، هرشب قصهای را برای پادشاه، نقل میکند و ناتمام میگذارد . پادشاه برای آنکه شب دیگر، ادامه قصه را بشنود از کشتن او صرفنظر میکند . این وضعیت تا هزار و یکشب ادامه پیدا میکند، بعد ازشب هزار و یکم، پادشاه، شهرزاد را عفو میکند و وزیر را خلعتهای نیکو، هدیه میدهد و از او تشکر میکند، بهخاطر آنکه دختر پاکدامن و نیکوسخن به او داده است و او را از کشتن دختران مردم بازداشته است .
باختری در این شعر با چنین دختری معاشقه میکند . «شهرزاد» انسان ایدهآل «آرمانشهر» باختری است . باختری در شعر «تا شهر پنج ضلعی آزادی» در جستوجوی تصویرکردن شهر آرمانی خود است . «آرمانشهر» باختری شهری است بهنام «شهر پنج ضلعی آزادی»
باختری در نخستین بند شعرش، تصویری روشن از این شهر آرمانیاش ارایه میکند:
۱) از نظر نمای بیرونی و تشخیص ظاهری «آرمانشهر» باختری دارای پنج ضلع است . پنج زاویه و پنج گوشه . برخلاف دیگر شهرهای متعارف جهان که مطابق معمول دارای چهار ضلع است .
بهطور مثال، گفته میشود که چهارگوشه شهر و در هر گوشه آن، یک دروازه ورودی و خروجی و یک برج محافظت قرار دارد . «آرمانشهر» باختری دارای پنجگوشه است، پنج دروازه و پنج برج مراقبت، و روشن است که داشتن یک ضلع اضافه برای «آرمانشهر» باختری، یک امتیاز است .
ورود و خروج عابران درآن آسانتر است و امنیت و آرامش هم درآن فراوانتر، زیرا یک برج مراقبت، افزونتر دارد .
۲) انسانی که در «آرمانشهر» باختری زندگی میکند، انسان هنرمند است . باختری، با انتخاب «شهرزاد» بهعنوان سنبل انسانی «شهر آزادی» میخواهد این پیام را برساند که انسان شهر ایدهآل او، با انسان صنعتزده امروز، که مدعی آزادی هم هست، ازنظر منطق، بسیار زورگو و خشونتگرا است . در هر گوشه جهان، اگر مشکلی پیش بیاید آنرا از راه زور و خشونت، حل و فصل میکند اما انسان، «آرمانشهر» باختری، «شهرزاد» است منطق او حکم میکند که دشمن را ازطریق گفتوگوی هنرمندانه رام و آرام کند، تا دستش به خون او و دیگر بیگناهان آغشته نشود .
۳) باختری در نخستین بند شعرش، معیار مدنیت و شهرنشینی را هم مطرح میکند او میگوید: عنوان «شهر» شایسته بر جایی است که درآن «آزادی» باشد و انسانهایش هم با خوی و منش، شهرزاد باشد؛ هنرمند و متعادل .
بنابراین، هرجایی که «آزادی» نیست، آنجا مدنیت نیست . بلکه بیابانی است، صحرانشینی است، قانون جنگل است . البته، باختری خود بهتر از هرکسی میداند، که رسیدن به «شهر آزادی» آسان نیست . کسانی که میخواهند به «شهر آزادی» برسند باید از بیابانهای سخت خوفناک و خطرناک عبور کنند که عبور از آنها، بسیار دشوار و طاقتشکن است . آنچنان دشوار که «قراولان فاجعه» در گامگام آن در کمیناند و گردباد که غول صحراها است، درآن پای در زنجیر است و این تصویر، شدت اختناق را نشان میدهد که در راه رونده مسیر آزادی گسترده است .
شاعر با لحن تردیدآمیز و حسرتناک، خطاب به شهرزاد میگوید: نامت را برکدام سنگ این بادیه حک کنم؟ شاعر، خود را در یک بادیهای دور از شهر، احساس میکند، با عشق جانسوزی که به «شهرزاد» دارد خود را از او بسیار دور میبیند . تنها امیدش هم، این است که نام «شهریار» را برکدام سنگی حک کند، تا شاید کاروانی که از بادیه به سوی شهر آزادی عبور کند، پیامش را به محبوبش برساند . اما این امید هم، یک جرقهای است که بهزودی ناپدید میشود چراکه شاعر میداند «که دیگر هیچ کاروانی» از این درشتناک رهگذران عبور نخواهد کرد .
شاعر وقتی از این روزنه ناامید میشود بهفکر دیگری میافتد . فکر تازه آن است که نام محبوب را بر نردبان گردباد بگذارد تا شاید نسیمی، بوزد و عطر آنرا به «شهر آزادی» برساند . فکر تازه هم ناامیدانه است، چراکه در بادیه آنچنان قراولان فاجعه، قدم به قدم درکمین نشستهاند و آنچنان به حصار آهنین به گرد بادیه، پیچیدهاند که هرگز کسی را توان عبور از آن نیست . گردباد که خود پادشاه صحراها و بادیهها است در این بادیه، پاهایش در زنجیر بسته است و توان حرکت را ندارد . وقتی که «گردباد» توان عبور از «بادیه» ای را نداشته باشد،
معلوم است که دل بستن به نسیم آزادی بیهوده است .
نامت را بر کدامین سنگ این بادیه، حک کنیم .
که دیگر هیچ کاروانی،
از این درشتناک رهگذاران عبور نخواهد کرد .
بالا بلند بانوی بغداد باورهای پرندین
شهرزاد شکیبای روایته
در هزار و یک شب دیگر
گرفتم نامت در کویران با عروج گذر
بر نردبان گردباد پای نهاد
اما آیا نسیمی از آن دست که تو میخواستی
بال وزیدن خواهد گشود؟
و تا فرجام این بیابان
تا شهر پنج ضلعی آزادی
عطر نام تو را خواهد برد؟
که قراولان فاجعه گام در گام این درشتناک بادیه
کمین گاهی دارند
و گردباد خود از زنجیر بر پایان این حصار مفرغین است
شاعر در بند دوم، نام شهرزاد را به عنوان یک گنجشک، تصور میکند که در میان گنجشکان بر «شاخسار فتح شهربند شب» نشسته است اما شاعر ناگهان میبیند که این گنجشک از شاخسار فتح شهر بر زمین میافتد . شاعر با حسرت میپرسد که کدام دست یا سنگپاره، کدام واژه حسود، پرنده را خونین بال بر خاک افکند؟ اگر این گنجشک تا آخر بر شاخسار فتح شهر باقی میماند و سقوط نمیکرد، شاید شهر از بند شب آزاد میشد و به روشنی و آزادی میرسید . اما وقتی سنگی حسود میآید و گنجشکی (که نماد آزادی است) از شاخسار برمیچیند، دیگر گنجشکان که نماد از دیگر آزادیخواهان است هم، شاخسار را ترک میکنند و در نتیجه شاخه فتح از پرندگان خالی میشود
نامت از خیل گنجشکان واژههای نشسته
بر شاخسار فتح شب
چه ناگهانی فرو افتاد
آیا کدام دست؟
یا سنگپاره کدام واژه حسود؟
خونین بال بر خاکش افکند؟
شاعر در بند سوم خطاب به «شهرزاد» میگوید: تو تنها آرزوی من نیستی بلکه هزاران سال شاعران دیگر هم در آرزوی رسیدن به تو، زیستند اما تو را نیافتند . البته، شاعر در اینجا همان مفهوم شناخته شده خود را ندارد بلکه مراد از آن تمام انسانهای آرمانگر و هنرمندی است که از فرومایگی زمانه خود به تنگ آمدند و در آرزوی انسان برتر، به جستوجو پرداختند . اگرچه عبارات و اصطلاحات هر کدام از آنان در ظاهر ممکن است پراکنده و گوناگون باشد اما جان سخن همگی این است «کز دیو و دد، ملولم و انسانم آرزو است» باختری میگوید: کبوتران شعر هزاران شاعر گمنام در شهرستانهای آتشهای خاموش، به دنبال چیدن نام تو رفتند تا بذر نام تو را بدست آورند و از پاشیدن آن بر خاک، کشتزارهای جاودان سرسبز به وجود بیاورند اما افسوس که همیشه ناامید و تهی دست بازگشتند و اینک کره زمین از نام تو خالی است و طبال ژولیده گیسوی طوفان، شادیانه و سرمست از پیروزی، گمنامی تو را بر طبل صخرهها مینوازد .
در شهرستانهای آتشهای خاموش
کبوتران شعرهای هزاران شاعر گمنام
بهدنبال چینه نام تو رفتند
نه فرو نشاندن آتش تنور چینهدان ر
که پیشکش کشتزار جاودان ر
و برگشتند
چه تهی دستانه و چه نومید
و در باغهای زعفرانی خاطره آشیان گزیدند
سالها است که قطره یک لحظه شاد - حتی -
در گلوی کبوتران شعرهای هزاران شاعر گمنام
فرونچکیده
و اینک طبال ژولیده گیسوی طوفان
شادیانه گمنامی تو ر
بر طبل صخرهها مینوازد
باختری در چهارمین بند شعرش خطاب به شهرزاد مینویسد: اگر این خفقان و اختناق زمانه - هزار و یک شب خونین - مثل میوههای گندیده بپوسد و بر سر دارها نابود شود، آیا تو دوباره در شکل و شمایل دیگر - واژه دیگر - ظاهر میشوی؟
بعد بدون فاصله خود شاعر، از شهرزاد خواهش میکند که یک بار «در واژه مرجانی کیفر حلول کن!»
یعنی آنکه از شهربازهای زمانه و طاغوتها انتقام بگیر و آنان را به کیفر اعمالشان برسان . در این بند، شاعر از «شهرزاد» رؤیایی خود، یک چیزی بیشتر از شهرزاد افسانهای میخواهد . شهرزاد افسانهای بعد از آنکه شهرباز را رام و آرام کرد، انتقام دیگر دختران مظلوم را که توسط او به قتل رسیده بود، نگرفت یا نتوانست بگیرد . اما شاعر از شهرزاد آفریده خود، میخواهد که بعد از آنکه هزار و یک شب پایان یافت، از جباران زمانه انتقام بگیرد . دلیل این تفاوت هم این است، که هزار و یک شبها هم با هم دیگر فرق دارد، هزار و یک شب شهرزاد، افسانهای خونین نبود و به آرامش گذشت اما این هزار و یک شب خونین است . بنابراین، باید انتقام گرفته شود .
بالا بلند بانوی بغداد باورهای پرندین!
چون این هزار و یک شب خونین
در چارسوی انبوه
از شهر پنج ضلعی آزادی
میوههای گندیده درختان دارها باشد
آیا تو در واژه دیگر حلول خواهی کرد؟
یکبار
ای روح ارغوانی آتشناک
در واژه مرجانی کیفر حلول کن!
از منظر هنری «تا شهر پنج ضلعی آزادی» یک اثر سمبلیک و نمادین است، مثل بسیار دیگر از اشعار واصف باختری .
یکی از معیارهای شعر سپید، داشتن فرم است به معنای تشکل و انسجام تصاویر، که از این نظر «تا شهر پنج ضلعی آزادی» دچار مشکل است و هر بندش دارای تصویرهای گوناگون است . که فقط با همدیگر اتحاد محتوایی و مضمونی دارد، نه هماهنگی و اتحاد تصویری .
از نظر زبانی، گاهی دچار تتابع اضافات است و علاوه بر آنکه، دریافت مقصود را مشکل میسازد، از زیبایی و روانی جمله هم میکاهد، مثل این تکهها:
بر شاخسار فتح بند شب
بانوی بغداد باورهای پرندین
گاهی نحو زبان از حالت زبان امروزی عدول میکند و ساختار زبان قدیم دری را به خود میگیرد، مثل استفاده از حرف «را» به معنای «برای» که نشانه اختصاص است در این تکه:
کبوتران شعرهای هزاران شاعر گمنام
به دنبال چینه نام تو رفتند
نه فرو نشاندن آتش تنور چینه دان ر
که پیشکش کشتزار جاودان ر
در کل زبان شعر یک زبان تصویری است اما تصویرهای غافل گیر کننده و سراپا شعر از این دست کمتر دارد .
گردباد، خود از زنجیر، بر پایان این حصار مفرغین است
و یا: اینک طبال ژولیده گیسوی طوفان
شادیانه گمنامی تر
بر طبل صخرهها، میکوبد
قنبرعلی تابش
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست