پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

قصه آدم های گمشده و غریبه


قصه آدم های گمشده و غریبه

شاید جای تعجبی نداشته باشد که فیلم جدید «کنتس سفید» از پایان یک عصر و خاتمه یک ارتباط ودوستی سخن می گوید زیرا این کار جالب پایانی بر همکاری بسیار طولانی مدت جیمز ایوری و اسماعیل مرچنت نیز محسوب می شود

آخرین‌ همکاری‌ جیمز ایوری‌ و اسماعیل‌ مرچنت‌

وصال‌ روحانی‌

شاید جای‌ تعجبی‌ نداشته‌ باشد که‌ فیلم‌ جدید «کنتس‌ سفید» از پایان‌ یک‌ عصر و خاتمه‌ یک‌ ارتباط‌ ودوستی‌ سخن‌ می‌گوید زیرا این‌ کار جالب‌ پایانی‌ بر همکاری‌ بسیار طولانی‌ مدت‌ جیمز ایوری‌ و اسماعیل‌ مرچنت‌ نیز محسوب‌ می‌شود.

بمدت‌ ۴۵ سال‌ این‌ تیم‌ دونفره‌ بسیار هماهنگ‌ و عمیق‌ و مفهوم‌گرا به‌ ساخت‌ کارهایی‌ جالب‌ و متفاوت‌ در دنیای‌ سینما مشغول‌ بودند و از آن‌ کارها می‌توان‌ به‌ فیلم‌های‌ «اتاقی‌ با یک‌ منظر» ۱۹۸۶ ، «هاواردز اند» ۱۹۹۲ و «بقایای‌ روز» ۱۹۹۳ اشاره‌ کرد اما این‌ همکاری‌ سرانجام‌ قطع‌ شد زیرا مرچنت‌ در اردیبهشت‌ماه‌ امسال‌ در ۶۹ سالگی‌ درگذشت‌ و یار همیشگی‌اش‌ را تنها گذاشت‌ و از تیم‌ مورد بحث‌، او که‌ همیشه‌ وظیفه‌ تهیه‌کنندگی‌ و کارهای‌ اجرایی‌ را برعهده‌ داشت‌، رفت‌ و فقط‌ ایوری‌ ماند که‌ کارگردان‌ این‌ سری‌ آثار بوده‌ است‌.

قبل‌ از مرگ‌

«کنتس‌ سفید» که‌ آخرین‌ محصول‌ و همکاری‌ مشترک‌ دو مرد فوق‌ محسوب‌ می‌شود و کار تهیه‌ آن‌ فقط‌ دو ماه‌ قبل‌ از مرگ‌ مرچنت‌ پایان‌ یافت‌، یک‌ کار درام‌ است‌ که‌ بیننده‌ها را به‌ شانگهای‌ چین‌ در سال‌ ۱۹۳۶ منتقل‌ می‌کرد. در آن‌ زمان‌ «ملی‌گرا»های‌ چین‌ که‌ هنوز هیات‌ حاکمه‌ کشور را تشکیل‌ می‌دادند تحت‌ فشار کمونیست‌ها قرار گرفتند و ژاپنی‌ها نیز قصد داشتند به‌ منطقه‌ شرقی‌ این‌ کشور حمله‌ کنند.

این‌ قصه‌ و اتفاقات‌ بر روی‌ یک‌ کاراکتر مرکزی‌ که‌ یک‌ دیپلمات‌ پیشین‌ امریکایی‌ به‌ نام‌ جکسون‌ با بازی‌ رالف‌ فاینس است‌، تمرکز می‌کند. وی‌ با یک‌ مرد مرموز ژاپنی‌ به‌ اسم‌ ماتسودا هیرویوکی‌ سانادا و یک‌ کنتس‌ پیشین‌ روسی‌ به‌ نام‌ سوفیا ناتاشا ریچاردسون آشنا می‌شود که‌ در یک‌ رستوران‌ بزرگ‌ مشغول‌ به‌ کار است‌. فیلم‌ طبعا گردش‌های‌ بیرونی‌ و تفحا درونی‌ کاراکتر جکسون‌ را نشان‌ می‌دهد و ایوری‌ این‌ کار را با ابزار و ادواتی‌ خاص‌ و با استفاده‌ از «دکور صحنه‌»های‌ بزرگ‌ و لباس‌های‌ الوان‌ «آن‌ زمان‌» چین‌ و هرچیز دیگری‌ که‌ نشانگر شکوه‌ باشد، صورت‌ داده‌ است‌ ولی‌ به‌ قول‌ منتقدان‌ سینمای‌ امریکا «کنتس‌ سفید» در همه‌ حال‌ و حتی‌ در وسط‌ آن‌ شکوه‌ ظاهری‌ داستان‌ تلاش‌ برای‌ رسیدن‌ به‌ حقیقت‌ وجودی‌ آدم‌ها است‌ و نشانگر آدم‌های‌ گمشده‌ و غریبه‌یی‌ است‌ که‌ خود را می‌جویند.

قدیمی‌ و کلاسیک‌

ایوری‌ به‌ این‌ مناسبت‌ گفته‌ است‌: «این‌ یک‌ تم‌ بسیار قدیمی‌ و کلاسیک‌ است‌. اگر دقت‌ کرده‌ باشید تا به‌ حال‌ هزاران‌ اثر هنری‌ راجع‌ به‌ کسانی‌ ساخته‌ شده‌ که‌ سعی‌ داشته‌اند در یک‌ محیط‌ غریبه‌ جا بیفتند، کلیدهای‌ زندگی‌ در آنجا را بیابند و با سایر آدم‌ها ارتباط‌ برقرار کنند. این‌ گونه‌ انسان‌ها همیشه‌ در زحمت‌اند اما معمولا راه‌هایی‌ برای‌ زنده‌ماندن‌ و موفقیت‌ می‌یابند.»

ایوری‌ همچنین‌ می‌گوید: او و مرچنت‌ بهترین‌ ارتباط‌ کاری‌ را با یکدیگر داشته‌ و کار مشترک‌شان‌ را از سال‌ ۱۹۶۰ شروع‌ کرده‌اند. در آن‌ زمان‌ آنها سلایق‌ مشترکی‌ در کارهای‌ فرهنگی‌ داشتند و حتی‌ در خصوص‌ آثار هنری‌ هند، کشور آبا و اجدادی‌ مرچنت‌ نیز به‌ یک‌ گونه‌ می‌اندیشند. هدف‌ هر دو نیز یک‌ چیز بوده‌ است‌: ساختن‌ فیلم‌هایی‌ که‌ عمیق‌ و متکی‌ بر سوژه‌های‌ خوب‌ فرهنگی‌ باشند و از ادبیات‌ غنی‌ دیروز و امروز دنیا نشات‌ گیرند. اینچنین‌ بود که‌ فیلم‌های‌ این‌ دو که‌ «آقا و خانم‌ بریج‌»، «یک‌ امریکایی‌ در پاریس‌»، «بوستونی‌ها»، «اروپایی‌ها» و «گرما و غبار» را نیز در بر می‌گرفت‌، عرضه‌ شدند و جملگی‌ بر فرهنگ‌ جاری‌ در سطح‌ جهان‌ تاثیرگذار بودند و روند قصه‌گویی‌ صورت‌ گرفته‌ طی‌ آنها آرام‌ و کند اما سنگین‌ و غنی‌ بود. ایوری‌ ۷۸ ساله‌ زاده‌ شهر برکلی‌ در ایالت‌ کالیفرنیا و مرچنت‌ از شهر بمبئی‌ هند می‌آمد.

تفاوت‌های‌ فرهنگی‌

اولین‌ فیلم‌ مشترک‌ آنها در سال‌ ۱۹۶۳ یعنی‌ ۴۳ سال‌ پیش‌ اکران‌ شد که‌ کاری‌ بود به‌ نام‌ «صاحبخانه‌» و برخلاف‌ آنچه‌ عنوان‌ فیلم‌ می‌رساند، درباره‌ افرادی‌ تازه‌ ازدواج‌ کرده‌ در هند است‌ که‌ باید با تفاوت‌های‌ به‌ وجود آمده‌ در زندگی‌ خود کنار بیایند و تفاوت‌های‌ فرهنگی‌ را در خود حل‌ کنند.

این‌ فیلم‌ براساس‌ یک‌ رمان‌ از روت‌ پراور جاب‌ والا ساخته‌ شد و بد نیست‌ بدانید این‌ زن‌ لهستانی‌تبار و هندی‌الاصل‌ و در عین‌ حال‌ صاحب‌ ریشه‌های‌ آلمانی‌! از آن‌ پس‌ تبدیل‌ به‌ «تک‌ و یگانه‌» فیلمنامه‌نویس‌ کارهای‌ ایوری‌ و مرچنت‌ شد.

ایوری‌ می‌گوید جالب‌ترین‌ خاطراتش‌ به‌ سالهای‌ نخست‌ همکاری‌ او با مرچنت‌ مربوط‌ می‌شده‌ است‌.

به‌ گفته‌ او چون‌ در آن‌ سالها هیچ‌ سرمایه‌گذاری‌ حاضر نبوده‌ پول‌ تهیه‌ فیلم‌هایی‌ را بدهد که‌ بر سوژه‌های‌ هندی‌ و شرقی‌ متمرکز بوده‌، آنها می‌بایست‌ کلی‌ تلاش‌ می‌کردند تا شرکت‌ و استودیویی‌ را برای‌ حمایت‌ مالی‌ و اجرای‌ پروژه‌های‌ خود بیابند.

عامل‌ ایجاد خلاقیت‌

با این‌ حال‌ ایوری‌ گله‌یی‌ ندارد و می‌گوید: محدودیت‌های‌ خاص‌ و نه‌ چندان‌ کم‌ شمار برخاسته‌ از آن‌ موضوع‌ باعث‌ شد که‌ وی‌ و مرچنت‌ و همچنین‌ پراور جاب‌ والا بر خلاقیت‌ها و نبوغ‌ خود بیافزایند تا از این‌ طریق‌ کمبود سایر مسائل‌ را پوشش‌ بدهند و این‌ چنین‌ بود که‌ کارهای‌ خاص‌ آنها به‌ عنوان‌ یک‌ نوع‌ ویژه‌ و متمایز از سینمای‌ مستقل‌ و ادبی‌ وارد بازار شد و توانست‌ انظار مردم‌ و بخصوص‌ منتقدان‌ را بشدت‌ به‌ خود جلب‌ کند. ایوری‌ در زمستان‌ سرد ۲۰۰۶ می‌گوید: «شاید خیلی‌ها به‌ یاد نداشته‌ باشند اما آن‌ دوران‌ برای‌ ما مثل‌ سال‌های‌ قهرمانی‌ و پیروزی‌ بودند. مرچنت‌ هر جا می‌رفت‌ جواب‌ نه‌ می‌شنید زیرا هیچکس‌ حاضر نبود پول‌ تهیه‌ فیلم‌هایی‌ را بدهد که‌ لزوما گیشه‌ هدف‌ اول‌ آن‌ نبود و بیشتر به‌ قلب‌ مسائل‌ فرهنگی‌ می‌زد و به‌ جای‌ پرزرق‌ و برق‌ بودن‌، مایل‌ بود عمیق‌ و مفهوم‌گرا باشد. اما اگر تصور کنید که‌ مرچنت‌ با این‌ توقف‌ها ناامید می‌شد، اشتباه‌ کرده‌اید.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.