پنجشنبه, ۱۴ تیر, ۱۴۰۳ / 4 July, 2024
مجله ویستا

حذف کار زنان در دیدگاه اقتصاد سنتی


حذف کار زنان در دیدگاه اقتصاد سنتی

نگاهی به اقتصاد فمنیستی

اقتصاد، مانند بیش تر نظام های فلسفی، به شکل سنتی، تنها یک حوزه تفکری خنثی و بدون هرگونه تبعیض مثبت است. اقتصاددانان که تا همین چند دهه اخیر نیز تنها مردان سفیدپوست و دارای امتیاز ویژه بوده اند، بر این تصور هستند که تعریف آن ها از زندگی برای همه افراد بهترین تعریف است.اما به مجرد آن که افراد بیش تر و بیش تری از خارج از این محیط کوچک شروع به مشارکت در نظام های اقتصادی کردند، فرضیه های پنهان اقتصاد به معرض نمایش گذاشته شد. از سال ۱۹۶۰ (۱۳۳۹) اقتصاد فمنیستی که بخشی از جنبش فمنیستی شده است، به گونه ای عمل کرده که بتواند روش های اقتصادی مردانه و خارج ساختن زنان از حیطه اقتصاد را به زیر سوال ببرد و به اشاعه فرصت هایی برای تفسیر اقتصادی برای اصلاح وضعیت اقتصادی زنان بپردازد.

● اقتصاددانان فمنیست چه کسانی هستند و کارشان چیست؟

اقتصاد فمنیستی تنها مختص به زنان نیست، مردان نیز می توانند به این حوزه واردشوند، همچنین به این معنا نیست که هر زن اقتصاددانی به طور اخص به اقتصاد فمنیستی می پردازد. پرداختن به اقتصاد به عنوان یک فمنیست، به معنای داشتن یک نگاه خارجی، جهت یافتن تبعیض هایی است که زنان به هنگام شروع یک فعالیت اقتصادی با آن ها مواجه می شوند.یکی از انتقادهای اصلی که اقتصاددانان فمنیست به نظام سنتی اقتصاد وارد کرده اند، انتزاعی بودن بیش از حد آن بوده، که برای زندگی افراد واقعی کار عملی خاصی انجام نمی دهد. خوشبختانه اقتصاددانان فمنیست، در به کار گرفتن اقتصادی که تفاوت مثبتی را در زندگی مردم و به ویژه زنان ایجاد می کند، خلاق بوده اند. اقتصاددانان فمنیست از قبیل مریلن ورینگ به جستجوی پاسخ این پرسش پرداخته اند که چرا کار بی مزد زنان در نظام های سنتی اقتصاد محاسبه نمی شود. «واندا شیوا» نیز موضوع خارج ساختن زنان و زمین از زیر عنوان تولیدکننده را به چالش می کشد. سایر اقتصاددانان فمنیست نیز به انتقاد از سیاست های دولتی از قبیل بیمه استخدامی و نیز الزامی نبودن آن برای کارگران نیمه وقت که بیش تر آن ها را زنان تشکیل می دهند، پرداخته اند. این بخش از اقتصاددانان همچنین مطالعه ای نیز پیرامون تاثیر برنامه های تعدیل ساختاری بر خانه داری زنان یا مراقبت از کودک و ارتباط آن ها به دستیابی زنان به کار درآمدزا داشته اند و سرانجام اقتصاددانان فمنیست از نظام اقتصادی ای استفاده می کنند که تغییر مثبت را به زندگی زنان و دختران وارد می کند. به نظر می رسد که این نوع از اقتصاد بسیارمورد نیاز باشد چراکه در گذشته، اقتصاد سنتی تجربه زنانه را از مطالعات خود خارج کرده و یا نادیده می گرفته است.

● پیش فرض های اقتصاد فمنیستی

این نوع نظام اقتصادی بر پیش فرض های مهمی درباره زنان و نقش آن ها و بازخوانی مجدد این پیش فرض ها تکیه دارد از جمله این که «زنان از لحاظ اقتصادی موجوداتی وابسته هستند.» اقتصاد به طور سنتی بر این پیش فرض استوار است که زنان از لحاظ اقتصادی مستقل نیستند و به پدران، شوهران و یا هر شریک مرد دیگر خود وابسته اند. به همین دلیل، درآمد زنان از کار درآمدزا به عنوان درآمد دوم نگریسته می شود و مردان وظیفه دارند که در زندگی زنان همه نیازهای اولیه آن ها را برآورده کنند. امروزه به وضوح دستمزد زنان کمتر از دستمزد مردان است حتی در شرایطی که کار مشابهی انجام می دهند. این پیش فرض که بر طبق آن زنان وابسته انگاشته می شوند باعث نادیده گرفتن این حقیقت می شود که بسیاری از زنان مجرد بوده ممکن است بچه دار یا بدون بچه باشند و همه آن ها درآمد مستقل خود را نیاز دارند. این موضوع همچنین این حقیقت را از نظر دور می دارد که برای بسیاری از خانواده ها با حضور پدر و مادر، درآمد دوم زن برای سلامت اقتصادی خانواده حیاتی است. یکی دیگر از این پیش فرض ها این است که خانواده را واحد اصلی اقتصاد می داند اقتصاد سنتی، با توجه به این موضوع که همه افراد کار با دستمزد مستقل نخواهند داشت و بنابراین از لحاظ اقتصادی وابسته به دیگران هستند، خانواده را واحد اصلی اقتصادی درنظر گرفته است. تعریف خانواده در این نوع نظام اقتصادی بسیار تعریف مشخصی است: «یک مرد درآمدزا، یک زن وابسته از لحاظ اقتصادی با نقش مراقبتی و کودکانی وابسته.» این پیش فرض زنان را مجبور به وابسته بودن به مردان می کند. ازطرفی دیگر با وجود این که چنین پیش فرضی وصف حال بسیاری از خانواده هاست اما این حقیقت را نادیده می گیرد که همه خانواده ها به این شکل از پیش تعیین شده نیستند. زوج های هم جنس، خانواده های تک والدی و افراد مجرد در این تعریف نادیده گرفته شده اند. خانواده های تک والدی در این میان با بیش ترین خطر مواجه هستند چرا که آن والد سرپرست خانواده هم باید درآمدزا باشد و هم تیماردار، که این موضوع اوقات سخت و فشار مالی بسیاری را برای او ایجاد می کند. اما حتی خانواده هایی که با این تعریف مناسبت دارند همیشه از لحاظ اقتصادی با این تعریف هم خوان نیستند. تاریخ نشان داده است که همه مردان درآمد خود را در خانواده خود تقسیم نمی کنند. اقتصاددانان باید به خاطر داشته باشند که حتی آن هایی که قادر به انجام کار درآمدزا نیستند حق داشتن درآمد جدا و استقلال اقتصادی را دارند.

همچنین از دیگر پیش فرض ها این است که زنان تولیدکننده محسوب نمی شوند. اقتصاد زندگی را به دو بخش جداگانه تقسیم می کند: «قلمرو اقتصادی و قلمرو خانگی.» قلمرو اقتصادی روی بازار تمرکز دارد: تولید کنندگان، خریداران و فروشندگان، در حالی که قلمرو خانگی شامل محدوده کار بدون دستمزد می شود که برای اداره زندگی لازم است. به این دلیل که اقتصاد تنها عرصه تولید را تولید چیزهایی می داند که می توانند در بازار به فروش برسند، کار خانگی خارج از قلمرو اقتصادی درنظر گرفته می شود و در نتیجه کار غیرتولیدی است. این پیش فرض که کار خانگی در قلمرو کار تولید قرارنمی گیرد به این معناست که در سیستم سنتی کار خانگی مرد نان آور خانه، زن تیماردار و فرزندان وجود دارند وتنها مرد نان آور است که تولیدکننده محسوب می شود. کار زنان از قبیل زایمان و بزرگ کردن کودکان، نگهداری خانه، فراهم کردن غذا و فراهم کردن امکان حمایت احساسی، ساده انگاشته می شوند و اصلا به این موضوع توجه نمی شود که اقتصاد کاملا به زنان وابسته است. هلن لوجینو معتقد است که این حذف بزرگ کار زنان به این معناست که، «سود ناخالص هزینه های تولید پایین تر از حد موجود تخمین زده می شود.»

پیش فرض دیگری که در اقتصاد سنتی وجود دارد این عقیده است که افراد عاملان آزاد و منفردی در بازار هستند و همیشه نیز انتخاب عقلانی ای براساس علایق خردمند وشخصی شان خواهند داشت. به عبارت دیگر، مردم افرادی هستند که کاملا از یکدیگر مجزا بوده و با انتخاب بهترین چیزها افراد تاثیرگذار بر زندگی خودشان و نه دیگران محسوب می شوند و چون زنان اغلب این گونه تصمیم نمی گیرند، منطقی نیز محسوب نمی شوند. اما اقتصاددان فمنیست، دایانا استراسمن به این نکته اشاره می کند که: «پیش فرض استقلال فردی باعث عدم توجه به پیوستگی زندگی بشر و پیچیدگی های روابط مستقل می شود. علاوه برآن، مفهوم مردم به عنوان عاملان مستقل و خودهای یگانه، که تنها مسوول نیازهای خود هستند، بازتاب یک دیدگاه غیرمتجانس مردانه، بزرگسال و دارای امتیاز ویژه است. » اقتصاد فمنیستی به بحث پیرامون این موضوع می پردازد که روابط ما با سایر مردم درتصمیم گیری هایمان نقش مهمی ایفا می کند. ما موجودات مستقلی نیستیم بلکه به یکدیگر وابسته هستیم. درعین حال، بسیاری از تصمیمات براساس میل فردی ما گرفته نمی شوند بلکه ناشی از انتخاب های محدود ما در زندگی هستند. اقتصادی که همه شرایط زندگی مردم را نادیده می گیرد، بسیاری از موارد مهم دیگر را نیز در نظر نمی گیرد. دایانا استراسمن، از صاحبنظران اقتصاد فمنیستی معتقد است که شاید انقلابی ترین جنبه اقتصاد فمنیستی معاصر مطرح کردن این سوال باشد که چه کسی پاسخگوی اندیشه های اقتصادی است و چگونه این اندیشه ها می توانند به زندگی بشر کمک کنند؟ به عقیده وی اقتصاد فمنیستی با مفاهیم انتزاعی سروکار ندارد بلکه با شرایط زندگی واقعی پیوند خورده و به این موضع می پردازد که چگونه همه مردم دنیا می توانند از مواهب اقتصادی گوناگون بهره مند شوند. این اقتصاد به ارایه راه کار می پردازد و نه فقط ارایه نظریات انتزاعی.درحالی که همه ما ممکن است به زمینه علمی اقتصاد دسترسی نداشته باشیم اما همه مان می توانیم از اقتصاد فمنیستی بیاموزیم که اقتصاد برای همه مردم است و همه ما حق فهمیدن آن چه که در اطرافمان جریان دارد را داریم و می توانیم نظرات خود را نیز در دنیای اطرافمان دخالت دهیم.

منبع: unpac.ca

ترجمه: نیلوفر انسان