پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
مجله ویستا

تعابیری درباره اروپا و چالش های اروپا برای كلیسا


تعابیری درباره اروپا و چالش های اروپا برای كلیسا

توجه كلیسای كاتولیك به ایجاد اروپای متحد, امری مستمر از نیمه دوم قرن بیستم است از زمانی كه وینستون چرچیل اولین نشست اروپاییان در سال ۱۹۴۸ را همزمان با تأسیس جنبش موسوم به صلح مسیحی در شهر لاهه برگزار کرد و پاپ پیوس دوازدهم نمایندهٔ خود را به آنجا اعزام کرد, ایدهٔ ژان مونه Jean Monnet برای ایجاد جامعه «ذغال و فولاد» به عنوان موتور همگرایی وسیع تر, از حمایت رهبران و دیپلمات های كاتولیك غربی برخوردار شد

● نگاهی تاریخی به كاتولیسیسم

كسانی كه تصور می‌كنند فشار واتیكان برای درج اشاره به ریشه‌های مسیحی اروپا در قانون اساسی اتحادیه اروپا یك بدعت و یا یك لجاجت است، در اشتباهند. زیرا این فشار مقصد یك روند تاریخی طولانی و همچنین نشانه‌ای از تلقی كلیسای كاتولیك از مسائل ناشی از تلاش‌ها برای ایجاد یك فضای سیاسی توأم با صلح و فعالیت در قارهٔ اروپاست كه این كلیسا با آن مواجه شده است.

● کلیسای کاتولیک رم و تاسیس اروپا

توجه كلیسای كاتولیك به ایجاد اروپای متحد، امری مستمر از نیمه دوم قرن بیستم است. از زمانی كه وینستون چرچیل اولین نشست اروپاییان در سال ۱۹۴۸ را همزمان با تأسیس جنبش موسوم به صلح مسیحی در شهر لاهه برگزار کرد و پاپ پیوس دوازدهم نمایندهٔ خود را به آنجا اعزام کرد، ایدهٔ ژان مونه (Jean Monnet) برای ایجاد جامعه «ذغال و فولاد» به عنوان موتور همگرایی وسیع‌تر، از حمایت رهبران و دیپلمات‌های كاتولیك غربی برخوردار شد. یك سال بعد ایجاد شورای اروپایی و سپس تهیه و ارائه كنوانسیون اروپایی حقوق بشر در سال ۱۹۵۰، هر چند به صورت محدود، اما با پاسخ مثبت كاتولیك‌ها یعنی با تأسیس دبیرخانهٔ كاتولیكی مسائل اروپایی در استراسبورگ، همراه شد.

ناگفته نماند طرح ایجاد جامعهٔ دفاعی اروپا كه در معاهدهٔ ۱۹۵۲ پیش‌بینی و با رأی منفی پارلمان فرانسه در سال ۱۹۵۴ با شكست مواجه شد، مورد تحسین و تمجید نشریهٔ تمدن كاتولیكی (Cattolica la Civilta) نشریه متعلق به یسوعیون یا (ژزوئیت‌ها) كه باید قبل از چاپ توسط دبیرخانهٔ واتیكان تأیید می‌شد، قرار گرفت. این موضع، پاسخ مثبت غیررسمی واتیكان به اقدامی تلقی شد كه می‌توانست بر اساس مادهٔ شمارهٔ ۳۸ معاهدهٔ مذكور راهگشای ایجاد یك جامعه سیاسی باشد. این ماده بنا بر درخواست آلچیده دگاسپری (Alcide De Gasperi ) در معاهدهٔ ۱۹۵۲ درج شده بود. پاپ پیوس دوازدهم در پیام خود به مناسبت میلاد مسیح در سال ۱۹۵۳ از این طرح حمایت كرد و همچنین بعدها از معاهدهٔ ۱۹۵۷ رم نیز استقبال کرد. اما در طول این سال‌های كوتاه جو سیاسی و ویژگی‌های رهبران اروپایی دستخوش تغییر و تحول شد. رابرت شومان (Robert Schuman) در سال ۱۹۵۳ وزارت امور خارجه فرانسه را ترك كرد، دگاسپری در سال ۱۹۵۴ درگذشت و استالین زدایی و تهاجم به مجارستان، درك اوضاع كشورهای اروپای شرقی را با ابهام بیشتری موجه کرد.

علاوه بر این دیری نپایید كه پاپ ژان بیست و سوم در پرتو مقوله‌های عظیمی همچون صلح و استعمارزدایی به تجدیدنظر دربارهٔ جهان‌شمولی سنتی كلیسای رم (كاتولیك) پرداخت كه زمینهٔ آن توسط جورجو لاپیرا (Giorgio La Pira) شهردار فلورانس با توسل به برگزاری كنگره‌های معروف بین سال‌های ۱۹۵۲ الی ۱۹۵۷ مهیا شده بود. شكست طرح فوشه برای ایجاد «اروپای دولت‌ها» با قلب فرانسوی ـ آلمانی در سال ۱۹۶۲ و بحران كوبا كه جهان را تا سر حد یك جنگ هسته‌ای پیش برد، اتخاذ رویكردهای گسترده‌تری را طلب کرد و دو ساز و كار واتیكان مربوط به دهه قبل را كیش و مات نمود.

این دو عبارت بودند از: خط مشی یك اروپای مسیحی به عنوان محافظ تمدن غربی و خط مشی ایجاد وحدت قاره‌ای علیه كمونیزم كه هر دو بیانگر این امید بود كه تكوین یك نظام جدید ملهم از مسیحیت بتواند ضامن صلح باشد كه البته این امیدها بعدها به یأس مبدل شد، در حالی كه علی‌رغم ساخت دیوار شوم برلین دستیابی به استقرار صلح به لطف تشنج‌زدایی و سیاست جدید واتیكان در مورد كشورهای اروپای شرقی

در شرف تكوین بود. تنها پس از سال ۱۹۶۷ یعنی در دهمین سالگرد امضای معاهدات رم و دیدار سران اروپایی با پاپ پل ششم به همین مناسبت بود كه مقر مقدس (واتیكان) حمایت عملی خود از سیاست جامعهٔ اقتصادی اروپا را مجدداً و عملاً ابراز کرد. انتصاب سفیر واتیكان در جامعهٔ اقتصادی اروپا و ناظر ویژهٔ این دولت در شورای اروپا در سال ۱۹۷۰ آغازگر رابطهٔ مستقیم بین نهادهای اروپایی و دستگاه واتیكان بود. در ضمن واتیكان از پیشنهاد كشورهای پیمان ورشو مبنی بر برگزاری كنفرانس «صلح و امنیت»، پشتیبانی و با آن همراهی کرد و سپس در این كنفرانس مسئولان عملگرا یعنی مجریان سیاست واتیكان در قبال كشورهای شرقی اروپا در سناریوی اروپا ایفای نقش کردند و این تلاش به عنوان بخشی از فعالیت‌های وسیع واتیكان در جهت تنش‌زدایی بود كه اوج آن امضای موافقتنامه هلسینكی در سال ۱۹۷۵ است.

● نقطه عطف دههٔ هشتاد

انتخاب ژان پل دوم در سال ۱۹۷۸ كه رد تقسیم اروپا به دو بلوك محور اساسی دیدگاه ژئوپلیتیكی وی بود، این روند را كه قبل از این انتخاب خط سیر آن كمابیش تنظیم شده بود، با بحران مواجه کرد. گرچه پاپ‌های قبلی نیز اوضاع به وجود آمده در اروپا، پس از سال ۱۹۴۷ را نپذیرفته و از آن حمایت نکرده بودند، تفكیك قاره به دو بلوك را به عنوان عمل انجام شده، در نظر داشتند. از سوی دیگر ژان پل دوم نیز راه‌حلی برای رفع این تفكیك به وجود آمده به دلیل ایجاد پردهٔ آهنین را پیشنهاد نمی‌كرد، بلكه منطق آن را انكار می‌نمود.

وی در سخنرانی‌های خود در مقر جامعهٔ اقتصادی اروپا و سپس در اولین سفر خود به لهستان در سال ۱۹۷۹بر این نكته صحه گذاشت و طی سفر اشاره شده بر وحدت اروپای مسیحی تأكید کرد. به نظر می‌رسید از دیدگاه وی تلاش برای حفظ صلح در اروپا به قیمت تقسیم این قاره كه با حمایت بین بیم و امید پاپ‌های پیشین همراه بود، نوعی احتیاط و بی‌جرائتی در برابر یک تقسیم «غیرطبیعی» تلقی می‌شد.

۱۲۰ كلیسای مسیحی اروپایی به جز كلیسای رم (كلیسای كاتولیك) كه با تلاش‌های صبورانه خود در سال ۱۹۵۹ شورای كلیساهای اروپایی (غیر کاتولیك) را تأسیس و از این طریق توافقات و تماس‌ها بین مسیحیان دو بلوك شرقی و غربی را به وجود آورده بودند، به یكباره مجبور شدند تا با رؤیای پاپ كه از ضعف و قوت برخوردار بود، مواجه شوند. تا آن زمان KEK در گفت‌وگو با اروپای در شرف تكوین نسبت به كلیسای كاتولیك محتاطانه‌تر برخورد می‌كرد، اما اكنون نمی‌توانست به «صدای غرب ربوده شده» كه نام شرق را نیز بر خود داشت، توجه نکند. مجمع رؤسای شوراهای اسقفی اروپا در سال ۱۹۷۱ تأسیس هیئت شوراهای اسقفی اروپا (كاتولیك CCEE) را تصویب کرد كه اولین نشست آن در سال ۱۹۷۸ در شانتیلی برگزار شد. این مجمع تقلیدی ضعیف از نهادهای مذاكره كنندهٔ اروپایی بود و همان گونه كه نهادهای اروپایی فقط در آستانهٔ برگزاری انتخابات اهداف ملموس خود را مشخص می‌كردند، كلیسای كاتولیك نیز به مناسبت برگزاری انتخابات پارلمانی ۱۹۷۹ كمیسیون كوچك موسوم به كمیسیون شوراهای اسقفی جامعهٔ اروپایی COMECE را تأسیس كرد.

● مثال‌های پاپ برای اروپا

پاپ ژان پل دوم استفاده از استعارات قوی دربارهٔ یك اروپای مسیحی متحد را در مركز روند تقریب و در عین حال حفظ فاصله بین جامعهٔ سیاسی در شرف تكوین و كلیسای كاتولیك قرار داد؛ به گونه‌ای كه وی كلیسا با وزنهٔ تاریخی آن، چالش كلامی ناشی از پایان رؤیای امت مسیحی، توسل به براهین پیچیدهٔ انتزاعی، فرضیهٔ لزوم ارائه یك تحلیل كلامی دربارهٔ رابطه بین آغاز روند ایجاد اتحادیه اروپا و احساس گناه ناشی از وقوع جنگ جهانی دوم و قتل عام یهودیان را در پرانتز قرار داده است. پاپ استعاراتی را با ترتیباتی كه وابسته به روند تاریخی اروپا بوده و همچنین باعث تسری یكدیگرند، تحمیل می‌کند. اكنون و در زمان انتظار انتشار راهنمای همهٔ آثار پاپ دربارهٔ اروپا كه شاید با وجود فن‌آوری‌های دیجیتالی از جمله اینترنت دیگر احتیاجی به آن نباشد، با رجوع به منابع در دسترس به یادآوری مهمترین این استعارات می‌پردازیم:

در میان این استعارات و مثال‌ها تأكید مجدد بر «اروپای مسیحی» نقشی اساسی دارد. پاپ این عبارت را كه از اسطورهٔ مسیحیت به عنوان امت مسیحی (از نظر لغوی این مفهوم مسیحیت

كه ریشهٔ آن لغت لاتین Christianitas)) است، در دورهٔ قرون وسطی مطرح شد و به معنی مجموعهٔ ملت‌های مسیحی است كه دارای ایمان، فرهنگ، رسوم، نهادها و قوانین واحد و مشترك هستند.

محور این وحدت حقوقی و در عین حال معنوی عبارت بود از اقتدار پاپ، یعنی اسقف رم كه به عنوان ولی امر همهٔ جوانب امور زندگی مؤمنین و پیروان مسیحی و همچنین خط‌مشی‌ نهادهای كشور را تنظیم می‌كرد و حتی انحرافات احتمال پادشاهان را تصحیح می‌کرد (منبع دائره‌المعارف مسیحیت.م) نشأت می‌گیرد، یعنی مفهومی كه توسط «الهیات رجعت» ارائه شده و فرهنگ كاتولیكی دههٔ سی قرن بیستم مجدداً بر آن تأكید می‌کند را در سال ۱۹۷۹ و در شهر Gniezno لهستان به كار برد. رویای Christianitas در برابر مدرنیته، الگویی از یك جامعهٔ «ایده‌آل» را مطرح می‌کند كه با اطاعت از مقامات كلیسایی و پیروی از اصول اساسی تعیین شده توسط آنان برای زندگی، می‌توان رفاه و صلح را كسب کرد.

این اسطوره كه از سوی رهبران احزاب كاتولیک بعد از جنگ جهانی دوم گرانقدر و ارزشمند تلقی می‌شد، در برابر روند سكولاریزاسیون تاب نیاورد و در مقابل تجربه و مفاهیم جدید كلیسایی مطروحه در شورای واتیكان دوم، عملاً كم آورد. ایدهٔ اروپای مسیحی همان طور كه در گذشته وجود داشت، الگوهایی را ارائه می‌‌کند كه چگونگی فعلیت بخشیدن به آن مشخص نیست، مگر تنها در ارتباط با یك نكته و آن هم یكسان ندانستن كلیسا با غرب. گر چه خط سیاسی كلیسای از نوع ژان پل دوم نسبت به دورهٔ قبل از آن حالت ضد كمونیستی بیشتری داشت، خود را به برقراری روابط استثنایی و ممتاز با امریكا ملزم نمی‌دانست، در صورتی كه این امر به دلایل مختلف در مورد فنر (مركز كلیسای ارتدكس قسطنطنیه.م) غیر قابل اجتناب بود.

از سال ۱۹۸۷ یعنی از سال انتشار اندرزنامه «مادر منجی» (Redemptoris Mater) پاپ ژان پل دوم در ارتباط با اروپا استفادهٔ مكرر از یك استعارهٔ دیگر یعنی «دو شش» را آغاز کرد. شاعر روس، ویاچسلاو ایوانف(Vjaceslav Ivanov) كه طی سال‌های ۱۹۲۴ تا ۱۹۴۹ در رم زندگی‌ می‌كرد، تصویر یك كلیسای واحد را در آثار خود خلق کرد كه طبیعتاً باید با شش‌های غربی و شرقی كه مدت‌ها بود از هم جدا شده بودند، تنفس کند. اما این استعاره كه در آثار این شاعر به درخواستی برای رفع تفرقهٔ مذهبی میان مسیحیان و تقریب مذاهب مسیحی مبدل شده بود، با استفاده پاپ از آن، معنای سیاسی جدیدی به خود می‌گیرد كه هدف از آن نه فقط ایجاد یك فضای سیاسی مشترك در اروپا، بلكه رفع تقسیم اروپا به دو بلوك بود.

چنین گسترش معنایی در ارتباط به عبارت مشهور شارل دو گل درباره وسعت اروپا یعنی «از آتلانتیك تا اورال» مشاهده می‌شود كه پاپ در سخنرانی خود در شهر (Spira) واقع در آلمان در تاریخ چهارم مارس ۱۹۸۷ این عبارت را نیز از آن خود كرد. البته به كارگیری این عبارت از سوی دولتمرد فرانسوی به هدف جبران عدم توازن در سیاست اروپا و سنگینی آن به نفع امریكا بود، در حالی كه پاپ این عبارت را در فوریهٔ ۱۹۸۴ و در اعتراض به رد پروژهٔ اتحادیه اروپا از سوی مجمع جامعهٔ اروپایی كه راه را برای ایجاد بازار مشترك باز كرده و بر تقدم طرح اقتصادی بر طرح سیاسی تأكید كرده بود، به كار گرفت. همان طور كه پاپ در تاریخ یازدهم اكتبر ۱۹۸۸ در پارلمان اروپا نیز اظهار داشت، برای وی این عبارت مطابق بود با گرایش اروپا جهت نیل به وسعتی كه «توسط جغرافیا و بیشتر از آن توسط تاریخ» تعیین شده بود.

ملاحظه:

آلبرتو ملونی (Alberto Melloni) نویسندهٔ مقالهٔ حاضر از سال ۱۹۹۴ استاد تاریخ مسیحیت و ادیان دانشگاه رم است. وی عضو بنیاد علوم دینی ژان بیست و سوم در شهر بولونیا و عضو آكادمی بین‌‌المللی علوم دینی و هیئت مدیرهٔ بین‌‌المللی نشریهٔ Concilim و هیئت تحریریهٔ نشریهٔ مسیحیت در تاریخ است.

۱) (Concilio di Trento) این شورا نوزدهیمن شورای جهانی كلیسای كاتولیك و از جمله طولانی‌ترین آن است كه از سال ۱۵۴۵ تا ۱۵۶۳ در شهر Tento به ابتكار پاپ پل سوم آغاز شد و در زمان پاپ پیوس چهارم به پایان رسید و هدف از برگزاری آن رد تفكرات لوتری، تأكید مجدد بر مكتب سنتی دربارهٔ متون مقدس، گناه اول، شعائر هفت‌گانه و نظم و انتظام كلیسایی بود.

آلبرتو ملونی

ترجمه مرتضی جریان


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.