یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا

جهانی شدن و بازتعریف الگوهای رفاه اجتماعی


جهانی شدن و بازتعریف الگوهای رفاه اجتماعی

ظهور پارادایم جدید دولت رفاه

چالش‌های اصلی برای گذار نظام سرمایه‌داری رفاهی به یک اقتصاد پست‌صنعتی عبارتند از شهروندی اجتماعی، اشتغال کامل، آموزش همگانی و نظام‌های روابط کارکردی مطلوب صنعتی

مقاله حاضر گرایش‌های عمده درباره الگوهای دولت رفاه را با نگاهی ویژه به تاثیر فرآیند جهانی‌شدن بر دولت رفاه بررسی می‌کند. پیش‌فرض اصل نویسنده این است که جهان شاهد یک پارادایم جدید در زمینه تعریف دولت رفاه است.

دولت رفاه در بسیاری از کشورهای سرمایه‌داری از دهه ۱۹۷۰ تحت فشار بحران‌های اقتصادی، سیاست‌های نئولیبرال و فرآیند جهانی‌شدن قرار داشته، اما چگونگی و گستره تاثیر این بحران‌ها بر برنامه‌های رفاه اجتماعی همواره یکی از موضوعات مورد بحث بوده است. برخی استدلال می‌کنند که این بحران‌ها موجب می‌شود تا برنامه‌های رفاهی به حداقل کاهش یابند، اما برخی دیگر بر این باورند که دولت رفاه در مقابل این بحران‌ها از انعطاف‌پذیری لازم برخوردار بوده، چه‌بسا وضعیت مساعدتری پیدا کند.

باتوجه به تاثیر جهانی‌شدن بر دولت‌های رفاه، برخی محققان فرآیند جهانی‌شدن را عامل جهت‌گیری‌های اخیر رفاهی می‌دانند، و برخی دیگر جهانی‌شدن را در چارچوب کلان‌تری که عوامل بیشتری نظیر تحرک بازار کار، تغییرات جمعیتی، کنشگران ملی و بین‌المللی... را نیز شامل می‌شود، در نظر می‌گیرند.

● دولت رفاه

تحولات اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی دوم، به‌طور نسبی فرصت‌ها و مزایایی را برای دولت‌های اروپای غربی در زمینه فناوری، منابع اقتصادی و کارآیی سازمانی به‌ همراه داشت که این امر امکان واکنش مناسب به اثرات جهانی‌شدن را برای آنها فراهم آورد. اما حتی در این الگوهای دولت رفاهی نیز نشانه‌هایی از ضعف عملکردی نمود یافت که این امر بر ناسازگاری در عملکرد و ضرورت بازتعریف مولفه‌های اصلی رفاه اجتماعی دلالت می‌کرد.

براساس نظریه‌های همگرایی در دهه ۱۹۶۰، همه جوامع صنعتی، فناوری مشابهی را به‌کار می‌گیرند که منجر به توسعه یکسان ساختار اجتماعی‌شان می‌شود. ورود این ایده به چارچوب سیاست‌گذاری اجتماعی، ظاهرا به یک دولت رفاه به‌لحاظ نهادی منظم، می‌انجامد. همچنین قواعد جدیدی در رابطه میان دولت- بازار- خانواده نمایان شده‌اند که گرایشی را نسبت به تکثر رفاهی در ساختار بین‌المللی به‌همراه داشته است که در آن دولت همچنان نقش بسیار مهمی را ایفا می‌کند. گرایش‌های واقعی رفاه ممکن است به‌طور مشخص در چارچوب شاخص‌های توسعه پست‌فوردیستی از جمله عواملی نظیر تمرکززدایی، استقلال، انعطاف‌پذیری، رقابت و جهت‌گیری بازار توصیف شود.

● انواع الگوهای رفاهی

اسپینگ- ‌اندرسن۱ در کتاب معروف خود با عنوان «سه جهان سرمایه‌داری رفاهی»۲ سه نوع سرمایه‌داری رفاهی را براساس ویژگی‌های هر کدام از یکدیگر متمایز می‌کند.

- سیاست‌گذاری اجتماعی صنفی‌گرا: بیمه‌های دولتی؛ بیمه‌های خصوصی مبتنی بر بازار نقشی جزئی دارند؛ صنفی‌گرا؛ طرح‌های تامین اجتماعی براساس حفظ تفاوت موقعیت‌های اجتماعی؛ تاکید بر حفظ خانواده هسته‌ای (اتریش، فرانسه، آلمان، ایتالیا)

- سیاست‌گذاری اجتماعی لیبرال: مساعدت محدود اجتماعی؛ وابستگی ضعیف به نظام تامین اجتماعی دولتی؛ مبتنی بر بازار؛ ارائه مزایای مبتنی بر آزمون استطاعت مالی (آمریکا، بریتانیا، کانادا، استرالیا)

- سیاست‌گذاری اجتماعی سوسیال دموکراسی: برنامه‌های رفاهی عمومی فراگیر؛ برنامه‌های دوسطحی عمومی مبتنی بر درآمد؛ ادغام طبقه متوسط جدید (کشورهای اسکاندیناوی)

اسپینگ- ‌اندرسن توسعه این الگوها را با تفاوت‌های تاریخی در توسعه اقتصادی، ساختار اجتماعی و طبقاتی و ائتلاف‌های سیاسی در کشورها مرتبط می‌داند. کورپی و پالمه نیز پنج نوع متفاوت از ساختارهای رفاهی را تشخیص می‌دهند:

- الگوی هدفمند۳: استحقاق بر آزمون استطاعت مالی مبتنی شده است که حداقل مزایا را برای آنهایی که زیر خط فقر قرار دارند، یا به‌عنوان نیازمند شناسایی شده‌اند، تامین می‌کند.

- الگوی داوطلبانه مبتنی بر یارانه‌های دولتی۴: درآمد مالیاتی از طریق کمک به صندوق‌های تعاونی و دیگر سازمان‌های داوطلبانه در راستای فراهم‌آوردن شرایط مورد نیاز برای حمایت از اعضای دارای درآمد پایین اختصاص می‌یابد.

- الگوی صنفی‌گرا۵: مزایا مبتنی بر درآمد هستند اما استحقاق و قوانین مربوط به برنامه‌های مختلف می‌تواند برای طبقات مختلف شغلی متفاوت باشد. ایده اصلی این الگو بر ایجاد جماعت‌های سیاسی- اجتماعی و تعاونی در میان کارمندان و کارفرمایان تاکید دارد و برنامه‌ها توسط نمایندگان منتخب کارمندان و کارفرمایان و غالبا با همراهی دولت به‌عنوان شخص ثالث (مدیریت سه‌جانبه) اداره می‌شود.

- الگوی تامین پایه۶: استحقاق بر پایه کسورات پرداختی یا بر پایه حق شهروندی مبتنی است. در مدل تامین پایه دو نوع سطح پوشش نسبتا متفاوت وجود دارد. در نوع شهروندی، استحقاق بر پایه شهروندی یا اقامت استوار است و در نوع بیمه‌ای، استحقاق به میزان کسورات پرداختی افراد بیمه‌شده یا کارفرمایان بستگی دارد که این امر موجب می‌شود تا نوع بیمه‌ای از سطح پوشش پایین‌تری برخوردار باشد.

- الگوی فراگیر۷: استحقاق به میزان کسورات پرداختی و حق شهروندی مبتنی است و میزان مزایا مبتنی بر درآمد است. در این مدل تقاضا برای بیمه‌های خصوصی کاهش می‌یابد و همه شهروندان تحت پوشش برنامه قرار می‌گیرند.

کورپی این گونه‌شناسی را براساس نقش جنسیت‌های مختلف در درآمدزایی خانوار نیز توسعه داده است، یعنی میان سه مدل سیاست جنسیتی متفاوت تمایز قائل شده است: سیاست‌های بازارمحور (معطوف به بازار و خانواده)، الگوی حمایت عمومی خانواده (حمایت عمومی از خانواده هسته‌ای) و الگوی حمایت دو نان‌آوری (ترغیب مشارکت نیروی کار زنان). وی سپس دو گونه‌شناسی فوق را ترکیب می‌‌کند و چهار گونه آرمانی سیاست‌گذاری اجتماعی را معرفی می‌کند که عبارتند از: الگوی هدفمند بازارمحور، الگوی تامین پایه‌ای بازارمحور، الگوی حمایتی صنفی‌گرای خانواده‌ای و الگوی فراگیر دو نان‌آوری.

استفان لیبفرید۸ نیز با لحاظ‌کردن بعد فقر در تحلیل رفاه، چهار نظام سیاست‌گذاری اجتماعی متفاوت را در اتحادیه اروپا شناسایی می‌کند: الگوی دولت رفاه اسکاندیناوی (الگوی مدرن)، کشورهای بیسمارکی (الگوی صنفی‌گرا)، کشورهای آنگلوساکسون (الگوی پسماندی یا حداقلی) و کشورهای آمریکای لاتین (الگوی مبتدی).

همچنین باب دیکون۹ در تاکید بر توسعه سیاست‌گذاری اجتماعی، کشورهای اروپای شرقی را وارد تحلیل می‌کند. گذر از اقتصاد برنامه‌ریزی‌شده به اقتصاد بازار، به‌طور کلی ماهیت اولیه کشورهای پست‌کمونیستی را در راستای توسعه اجتماعی تغییر می‌دهد. بر این اساس، از نظر دیکون الگوهای رفاهی جدید پست‌کمونیستی عبارتند از: الگوی محافظه‌کاری- صنفی‌گرایی، الگوی سوسیال‌دموکراتیک و الگوی سرمایه‌داری آزاد.

● فرآیند جهانی‌شدن

جهانی‌شدن فرآیندی است که چندبعدی‌بودن و پیچیدگی آن دستیابی به تعریفی مورد اجماع را درباره آن دشوار می‌کند. اما این مفهوم برای فهم واقعیت جهان امروز، مفهوم بسیار مهمی است. مفهوم جهانی‌شدن ایده‌ای است درباره تغییر در حوزه‌های مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی. فرآیند مهاجرت و تغییرات جمعیتی، تحرک نیروی کار را در همه سطوح بازار کار تحت تاثیر قرار می‌دهد که مشارکت زنان، بحران اشتغال، مشکل بیکاری و همچنین ریسک خود‌اشتغالی تنها جنبه‌های محدودی از حوزه‌های این تاثیرگذاری می‌باشند.

مفهوم جهانی‌شدن را می‌توان در انواع مختلفی از تعاریف اعم از تحلیلی (جنبه‌های خاص زندگی اجتماعی)، واقع‌گرایانه و تاریخی به‌کار برد. مارتین آلبرو، جهانی‌شدن را به‌عنوان مهم‌ترین تحول در زندگی معاصر و نظریه اجتماعی، برای نشان‌دادن فروپاشی نظام‌های مارکسیستی مورد توجه قرار می‌دهد.

به تعبیر نیکلای جنوف جامعه اروپایی، امروزه بر جهانی‌شدن متکی است و گذار به الگوهای موفق سازمانی کشورهای اروپای غربی از طریق مجراهای مختلفی نظیر انتقال جهانی فناوری، فعالیت‌های تجاری و مالی در گستره جهانی، فرآیند سیاسی فراملیتی و گسترش الگوهای فرهنگی به‌وسیله ابزار ارتباطاتی در حال تحقق است. یعنی بر اساس برخی تفاوت‌ها مثلا تفاوت میان شرایط عینی و ذهنی، الگوی ارائه‌شده از سوی جنوف چهار بعد متفاوت را نشان می‌دهد که عبارتند از: جهانی‌شدن تکنولوژیک، جهانی‌شدن اقتصادی، جهانی‌شدن سیاسی و جهانی‌شدن فرهنگی.

● تحول سیاست‌های رفاهی در اروپا

تحلیل سیاست‌های اجتماعی جایگزین‌شده از سوی دولت‌های عضو اتحادیه اروپا، از موضوعات مورد بررسی در سال‌های اخیر است و این‌گونه فرض می‌شود که انسجام اجتماعی در سطح اتحادیه اروپا، دولت‌های عضو را بر آن داشته تا چارچوبی را برای آنچه الگوی سیاست‌گذاری اجتماعی نامیده می‌شود، ارائه کنند که به‌منظور ارتقای سطح کیفیت زندگی برای تمامی شهروندان جهت‌دهی شده باشد. در این راستا الگوی دولت رفاه اسکاندیناوی نقش ویژه‌ای را ایفا می‌کند.

گرایش‌های جدید سیاست رفاهی به‌طور مستقیم تحت تاثیر همکاری‌های اقتصادی، انتقال فناوری و ایفای نقش کنشگران مختلف ملی و بین‌المللی به‌ویژه سازمان‌های غیردولتی به‌عنوان نمایندگان جامعه مدنی قرار دارد. طی دهه ۱۹۶۰، الگوی دولت رفاهی کینزی سوئد با بحران مواجه شد. همچنین از سال ۱۹۹۴ دانمارک سیاست اشتغال را از معیارهای منفعل به سیاست‌های فعال مبتنی بر الگوی سوسیال‌دموکراتیک (آن‌گونه که در گونه‌شناسی اسپینگ- ‌اندرسن مطرح شد) تغییر داد. سیاست اشتغال دانمارک به‌جای کاهش درآمد و مزایای بیکاری، به تشویق فعال‌سازی، بهبود مهارت‌ها و تجارب از طریق آموزش‌های مهارتی و نظری پرداخت. گذار از رفاه به رفاه مبتنی بر کار۱۰ در سطح کلان به‌عنوان گذار از الگوی دولت رفاه کینزی به الگوی دولت رفاه شومپیتری تفسیر می‌شود. یعنی به‌طور کلی الگوی جدید اجتماعی از محوریت اقتصادی به سمت هنجارهای کار و ادغام اجتماعی گرایش یافته است.

● تاثیر جهانی شدن بر دولت رفاه

نظریه‌پردازان جهانی‌شدن نظیر رامش میشرا استدلال می‌کنند که بحران‌های دولت رفاه با عوامل مهمی در فرآیند جهانی‌شدن معاصر نظیر فروپاشی الگوی سوسیالیستی، جهانی‌شدن اقتصادی و تضعیف نسبی دولت- ملت مرتبط شده است. مساله‌ محوری مورد نظر میشرا درباره تاثیر جهانی‌شدن بر دولت رفاه، بر این امر متکی است که آیا احتمال بقای دولت رفاه در شرایط جهانی‌شدن اقتصادی وجود دارد و اینکه در دوران زوال دولت- ملت آیا دولت رفاه به‌عنوان نمونه‌ای از دولت‌های ملی می‌تواند دوام آورد؟

در مواجهه با این چالش‌ها برخی احزاب سوسیال‌دموکراتیک در اروپا سیاست راه سوم را به‌کار گرفته‌اند. تاکنون دیدگاه‌های مختلفی درباره راه سوم ارائه شده است: به‌عنوان یک ایدئولوژی انطباقی- واکنشی، به‌عنوان تفسیری از یک همگرایی میان سوسیال‌دموکراسی و الگوی لیبرال یا به‌عنوان یک اتوپیا.

راه سوم می‌تواند پاسخی به چالش‌های جهانی‌شدن یا به‌عنوان تلاشی جهت بازمفهوم‌سازی رفاه اجتماعی دانسته شود، اما چه میزانی از تغییرات اخیر در برنامه‌های رفاهی تحت تاثیر سیاست‌های راه سوم ایجاد شده است؟

باب دیکون چارچوب جدیدی را برای تحلیل سیاست‌گذاری اجتماعی جهانی ارائه می‌کند. این چارچوب مولفه‌هایی نظیر فشارها برای جهانی‌شدن، مسائل تحلیلی و عملکردی، سازوکارهای سیاست‌گذاری اجتماعی فراملیتی، اهداف اصلاح‌طلبانه، موانع پیش روی جهانی‌شدن و پروژه اصلاح‌طلبی جهانی و راهبردهای سیاسی بدیل کنشگران جهانی را دربرمی‌گیرد.

در مقابل اسپینگ- اندرسن در کتابش با عنوان «بنیان‌های اجتماعی اقتصادهای پست‌صنعتی» بر جهانی‌شدن به‌عنوان چالش اصلی نظام‌های رفاهی موجود، حداقل در کشورهای توسعه‌یافته جهان غرب تاکیدی ندارد. به نظر اسپینگ- اندرسن چالش‌های اصلی برای گذار نظام سرمایه‌داری رفاهی به یک اقتصاد پست‌صنعتی عبارتند از: شهروندی اجتماعی، اشتغال کامل، آموزش همگانی و نظام‌های روابط کارکردی مطلوب صنعتی. این گذار صرفا با جهانی‌شدن حاصل نمی‌شود، بلکه به‌وسیله تغییرات در بازار کار (رشد بخش خدمات) و خانواده (تغییرات جمعیتی و اولویت زنان برای ورود به بازار کار) به‌همراه تغییرات در فناوری ایجاد می‌گردد. اسپینگ-اندرسن این تغییرات را یک صنعتی‌زدایی و خانواده‌زدایی توصیف می‌کند. بر اساس نظر اسپینگ-اندرسن گذار پست‌صنعتی مسیر وابسته‌ای است که نظام رفاهی تصمیم می‌گیرد چه نوعی از راهبردها باید اتخاذ شود.

در نهایت او این بحث را مطرح می‌کند که حتی اگر جامعه پست‌صنعتی با دولت رفاه ناسازگار باشد، باید برای تناقض ناپایداری دولت‌های رفاه از یکسو و تقاضاهای گسترده برای حمایت اجتماعی از سوی دیگر پاسخی یافت.

سیمونا ونیکا رادوچ

مترجم: رضا امیدی

پاورقی:

۱- Esping-Andersen

۲- The three worlds of welfare capitalism

۳- Targeted Model

۴- Voluntary State-Subsidised Model

۵-Corporatist Model

۶- Basic Security Model

۷- Encompassing Model

۸- Stephan Leibfried

۹- Bob Deacon

۱۰- Workfare