جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

معمایی به نام پسر قذافی


«سیف الاسلام قذافی» پسر معمر قذافی درست ۱۴ سال داشت كه هواپیماهای آمریكایی در ۱۹۸۶ در دوران ریاست جمهوری «رونالد ریگان» زمامدار اسبق كاخ سفید محل سكونت او و خانواده اش را بمباران كردند كه در نتیجه آن خواهر ۴ ساله «سیف» كشته شد

به رغم آن تجربه ناگوار، او طی چند سال گذشته خود را به عنوان چهره ای دوستدار غرب در خانواده حكومتی سابقاً منفور لیبی مطرح كرده است. اثر انگشت او تقریباً روی اسناد تمام تعهدات بین المللی عمده ای كه این كشور طی یكی دو سال اخیر در قبال جامعه جهانی سپرده است مشاهده می شود. لیبی دو سال قبل پذیرفت كه به بازماندگان قربانیان فجایع تروریستی دو دهه اخیر خود غرامت پرداخت كند و طولی نكشید كه برنامه های تولید سلاح های نامتعارف خویش را نیز كاملاً كنار گذاشت. همین اواخر، «سیف» دائماً در حال موعظه كردن و ترویج «دموكراسی» در بخشی از جهان بوده است كه مردان قوی از سالیان دور هیچ گاه اعتقادی به آن یا واژه های مشابه دیگر نداشته اند.«سیف الاسلام» كه اكنون ۳۲ سال دارد و ما را در ویلای شخصی خود در بیرون طرابلس (پایتخت) جایی كه از یك ببر سفید به نام «فردو» و انواع و اقسام جانوران دست آموز دیگر نگهداری می كند به حضور پذیرفته است، در تشریح عقاید خود می گوید: «دموكراسی تنها راه آینده خواهد بود و هیچ راه گریزی از آن برای ما و سایر حكومت های دنیا نخواهد بود.» وی در ادامه می افزاید: «ما باید سرآمد جهانیان در منطقه خودمان «خاورمیانه» باشیم، نه اینكه احتمالاً پشت دیگران حركت كنیم، زیرا كل جهان به سمت دموكراسی گام بر می دارد.»معلوم نیست كه حدود اختیارات واقعی «سیف» در اداره امور كشورش چقدر است. او اكنون هیچ منصب رسمی در حكومت پدرش سرهنگ «معمر قذافی» ندارد و عده بسیاری در جلسات خصوصی خود از «سیف» به عنوان فردی یاد می كنند كه قادر نیست از صراحت لهجه خود برای تحقق آرمان های فروخفته مردم لیبی استفاده كند، زیرا هر چه باشد او فرزند همان پدری است كه تمامی این بلاها را در حق مردمان كشورش روا داشته است.

آنها همچنین تردید دارند كه زبان نیشدار «سیف» به تنهایی قادر به ایجاد تغییرات پایدار در كشوری باشد كه لایه لایه آن بر اثر شیوع مفاسد اداری مختلف و باندبازی دچار آسیب شده و اداره آن را عملاً سرویس های امنیتی قدرتمندی اداره می كنند كه هیچ اختلاف نظری را در سطح جامعه داخلی لیبی بر نمی تابند و مخالفین احتمالی حكومت را بلافاصله سركوب می كنند. اوایل امسال، روسای اطلاعاتی جماهیر سوسیالیستی عربی لیبی از سوی دو مظنون دیگر متهم شدند كه قصد داشته اند «امیر عبدالله بن عبدالعزیز» ولیعهد و حكمران واقعی عربستان سعودی را به قتل برسانند.با اینكه لیبی در حال تغییر كردن است ولی برای بسیاری از افراد جوان «سیف الاسلام» الگویی برای تبدیل جامعه بسته فعلی این كشور به یك جامعه باز است. جامعه ای كه با ایده هایی غربگرایانه تر و مدرن تر از رژیم سوسیالیستی آفریقایی باقیمانده از دوران حاكمیت ۳۵ ساله قذاقی محسوب می شود از بسیاری جهات می توان او را با ویژگی های ذاتی پدرش در تضاد دانست: انگلیسی را سلیس و روان تكلم می كند، چند سالی را در اروپا تحصیل كرده است، و لباس های تنگ و كوتاه به تن می كند و این به لحاظ شكلی كاملاً با ردای بلند و گشادی كه پدرش به رسم صحرانشینان بدوی لیبیایی بر دوش می آویزد مغایرت دارد. حتی سر كاملاً تراشیده «سیف» با سر پدرش كه جنگلی از موهای پریشان و نامرتب را به ذهن متبادر می سازد اصلاً شباهتی ندارد. گاهی اوقات، او آشكارا به نیابت از جانب حكومت (لیبی) سخن می گوید اما در سایر موارد، به قول دیپلمات ها و تحصیلكردگان لیبیایی، به نظر می رسد كه او برنامه كاری خاص خود را، به ویژه در زمینه حقوق بشر، پیگیری می كند.یك دیپلمات غربی كه «سیف» را پیگیر ادعاهای مطرح شده از سوی دو پرستار بلغاری الاصل مبنی بر استفاده از ابزار شكنجه توسط مقامات مسئول امنیتی به منظور وادار ساختن این دو به اعتراف به آلوده كردن كودكان لیبیایی به ویروس عامل بیماری ایدز (اچ آی وی) می داند در این باره می گوید: «او می تواند نقش خود را در این قبیل زمینه ها به خوبی ایفا كند.» برخی افراد پلیس كه در آن رسوایی دخیل بودند بعدها مجازات شدند. «قذافی» جوان اكنون در تلاش است تا شرایط را برای مذاكره پیرامون آزادی این دو پرستار كه اوایل سال جاری میلادی به مجازات مرگ محكوم شدند فراهم آورد اما زمانی كه «سیف» از تغییرات سیاسی سخن به میان می آورد مردم واقعاً تعجب می كنند كه او چطور با وجود بی توجهی زمامداران از ادامه این كار منصرف نمی شود.دغدغه «سیف الاسلام» همواره فرجام منازعه تاریخی پدرش با غرب بوده است. در ،۱۹۹۵ تقریباً یك دهه بعد از بمباران منزل خانوادگی «قذافی» توسط خلبانان آمریكایی، «سیف» به گفته خود به واسطه امتناع دولت سوئیس از تمدید مهلت ویزای اقامتش از دانشگاه ژنو اخراج شد. «من به اتریش پناه بردم. آنجا هم با همین سرنوشت مواجه شدم. بعد فرانسوی ها دست رد به سینه ام زدند. كانادایی ها، استرالیایی ها و تقریباً همه جهان همین رفتار را با من داشتند.» «سیف» در ادامه می افزاید: «من واقعاً از طرز برخورد آنها خشمگین شده بودم.»اما به جای گوشه نشینی و زانوی غم در بغل گرفتن، «سیف» عزم خود را جزم كرد تا وجهه لیبی را نزد غربی ها ترمیم كند. در ،۱۹۹۷ او «اتحادیه بین المللی سازمان های خیریه قذافی» را بنیانگذاری كرد و با این كار خود عملاً طرح های ذهنی خود را به منظور تحقق هدف یادشده به اجرا درآورد اما خشم «سیف» هرگز فروكش نكرد. خشم او حتی در برخی آثار هنری اش كه مشتمل بر تعداد زیادی تابلوی نقاشی است جلوه ای نمادین یافته است. به عنوان مثال، «سیف» در یكی از آثارش گوشه هایی از واقعه بمباران خانه پدری اش را به تصویر كشیده است. آثار خشم هنوز هم در حواشی محاورات او به گوش می رسد: «شاید بتوانم درگذرم، اما هرگز نمی توانم فراموش اش كنم.»«سیف الاسلام» كه نام او به معنی «شمشیر اسلام» است در یك تور سیاحتی مخصوص مهمان خانواده سلطنتی مراكش (مغرب) بود. ما قرار ملاقات خود را با او در منزل مسكونی مجللی گذاشته بودیم كه بر فراز تپه ای مرتفع احداث شده بود. منزل یاد شده اهدایی «ملك حسن دوم» پادشاه مراكش به پدر «سیف» بود. «قذافی» جوان در حالی كه ما انتظارش را می كشیدیم سوار بر یك «بی ام و» خاكستری تیره رنگ وارد محوطه شد. مدل اتومبیل او جدید نیست. گرانقیمت است، اما دلیل آن زرهپوش بودن بدنه و ضدگلوله بودن شیشه های آن است. با این حال، به نظر من، اتومبیل «سیف» برای كسی كه گفته می شود خود را برای جانشینی پدرش در راس هرم سیاسی لیبی آماده می كند چندان مناسب و زیبنده نیست.محاورات دوستانه تر و بسیط تر با «سیف» این نكته را آشكار می سازد كه او از یك رشته «تغییر و تحول تدریجی» در سیاست های لیبی سخن می گوید، نه یك «انقلاب». «قذافی» جوان مراقب است كه پا از مرزهای «تئوری جهان سومی» پدرش كه مدت های مدیدی است ایده برقراری یك «مدینه فاضله اجتماعی» (اتوپیای سوسیالیستی) را در سر می پروراند بیرون نگذارد. البته «معمر قذافی» در این راه هرگز موفق ظاهر نشده است. ممنوعیت تاسیس و فعالیت احزاب سیاسی از جمله مواردی است كه حاكم دمدمی مزاج لیبی در دستور كار اتوپیایی خود بر آن اصرار فراوانی می ورزد.به جای برگزاری انتخاباتی به شیوه آمریكا یا سایر ممالك غربی كه مبارزات انتخاباتی در آنها حرف اول و آخر را می زند، «سیف الاسلام» رویای برگزاری انتخاباتی محدودتر و پیچیده تر را در سر می پروراند: یك سیستم فدرال با حكومت های منطقه قوی تحت قیمومیت یك حكومت مركزی كه به طور غیرمستقیم انتخاب شده و قدرت را به اتفاق رهبر شیوخ قبایل كه روزی جانشین حاكمیت كنونی پدرش خواهد شد شكل خواهند داد.با این حال، وقتی سخن از وضعیت داخلی لیبی به میان می آید، «سیف الاسلام قذافی» شروع به بافتن اراجیفی می كند كه اصلاً قابل لمس نیستند. «ما در لیبی چیزی به نام اپوزیسیون نداریم. هیچ فرد مخالفی وجود ندارد.» او در ادامه این ادعا را مطرح می كند كه «فقط پنج نفر» به طور جدی مخالف حكومت فعلی هستند و آنها همگی در ایالات متحده زندگی می كنند. در حقیقت، فشار بی امان حكومت فعلی و سیاست های پیش بینی ناپذیر پدر «سیف» باعث شده است تا صداهای مخالف در لیبی اساساً جرات فریاد كشیدن نداشته باشند. مردم لیبی می گویند كه آنها از ترس دستگیری یا اذیت و آزار توسط ماموران سرویس های امنیتی چند لایه كشورشان می ترسند كلمه ای را در مخالفت با سیاست های جاری حكمرانانشان بر زبان آورند، چه رسد به اینكه بخواهند در این زمینه اقدامی كنند.«سیف الاسلام قذافی» همچنین وجود هر گونه مقاومت جدی را در برابر سیاست آزادسازی اقتصادی كه او جزء حامیان اصلی آن محسوب می شود نفی می كند، اما در عین حال ادعا می كند كه اجرای آن سیاست باعث خواهد شد تا افراد قدرتمند بسیاری در رده های بالای اجتماعی لیبی از دستیابی به منافع هنگفت اقتصادی پیشین خود محروم شوند. «سیف» در ادامه از اظهارات عجزآمیز «شكری غانم» نخست وزیر لیبی در برابر مقاومتی كه از جانب اعضای قدرتمند جامعه نخبگان كشورش با سیاست های اصلاح طلبانه اش مواجه است به عنوان اظهاراتی صرفاً سیاسی و دارای اهمیتی نه چندان زیاد یاد می كند: «هرگز این طور نیست كه او می گوید. او نخست وزیر بسیار قدرتمندی است و هر كاری را كه بخواهد می تواند انجام دهد.»به رغم صحبت از آینده سیاسی اش، «سیف الاسلام قذافی» تأكید می كند كه از نقش غیررسمی فعلی اش راضی است و سعی می كند كه زیر بار هیچ پیشنهادی در رابطه با جانشینی پدرش نرود اما او انكار نمی كند كه بر اندیشه های پدرش نفوذ داشته است. «البته من با پدرم صحبت می كنم.» وی در پایان می افزاید: «هر چه باشد، ما در یك خانه و در یك خانواده زندگی می كنیم و من فكر می كنم كه اگر هم نفوذ یا تاثیری در این میان وجود داشته باشد امری كاملاً طبیعی است. این نشان می دهد كه ما یك جامعه دموكراتیك و یك خانواده دموكراتیك هستیم و در مواقع لازم با هم تبادل نظر می كنیم. در جامعه هم همین طور است. مردم با هم صحبت و تبادل نظر می كنند.»

منبع: نیویورك تایمز