شنبه, ۲۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 11 May, 2024
مجله ویستا

عظمت سلول یا واحد ساختمانی


عظمت سلول یا واحد ساختمانی

اگر یکی غذایی غایب باشد و خود را به سلولها معرفی نکند, چه بیماریها, رنجها, دردها, ناتوانیها و کمی عمر به وجود خودهد آمد لذا لازم است که همه غذاهای خوردنی مورد استفاده قرار گیرند همیاری سلولها و همکاری آنزیمها همه از وجود غذاهاست

اگر به ساختار عجیب و تحسین آفرین بدن آدمی که از بینهایت سلول آفریده شده که هر سلولی از این بدن دارای هدفی معین و منظم می باشد. از دیدگاه فلاسفه بزرگ بنگریم و از دانش صدها سال آینده که علم درجات بیشتری را پیموده است بررسی نماییم، خواهیم گفت که : فَتَبرکَ الله احسن الخالقین.

نظم و ترتیب و کارهای عجیب و واکنشهای سریع و بدون خطای سلولهای سالم بدن و ساخته شدن احتیاجات زندگی اعضائ و جوارح (رگ، پی، اعصاب، استخوانها، مو، خون، مایعات مختلف بدن، رویش ابروها و مژه ها، تا حدی معین و روییدن موهای سر تا هر جایی که می خواهد احساسات فیزیکی و الهامات متافیزیکی و کنش و واکنشهای حافظه و عقلانی و تفکرات و نهان داشتن یا آشکار کردن یا بیداری و بالاخره هوشیاری و خواب و خور زندگی) بوسیله پیکر آدمی و همه اینها آدمی را به خود می آورد که:

هان ای انسان، ای موجود با قدرت و توانا چه کسی این همه توان را در تو قرار داده است، تا تو بتوانی از غذاهای روزانه از هر گونه که باشد، چه چربی، چه گوشت و چه مواد نشاسته ای که همگی از کربن، هیدورژن، اکسیژن و ازت و املاح ساخته شده اند بهرۀ کافی و لازم را ببری؟!

و با این تعداد محدود عناصر این همه تغییرات و تبدیلات رنگارنگ و این همه صورتهای مختلف انسانی و سیرتهای متفاوت و اخلاق و رفتارهای منحصر به فرد که از نظر ساختمانی، مثلاً نوک انگشتان در انگشت نگاری یا خط یا آواز و نیروی دافعه و جاذبه شخصی را به وجود آورده است که یکی مانند دیگری نیست.و کیست آنکه :

خوراک همه سلولهای بدن را از کربن و هیدورژن، اکسیژن، ازت و کمی املاح و ویتامین قرار داده است که با وجود این که خوراکشان یکی است، محصول و نتیجه کار آنها بسیار متفاوت با دیگری است. چون شیر که در پستانها از خون و خون از غذاها از میان روده های متعفّن و محصولات متفاوت غذذ مترشحه داخلی و ژنها و کروموزمهای موجود در یک واحد ساختمانی یعنی در یک سلول که در حقیقت یک آجر ساختمانی بدن است در فضای کوچکی به اندازه یک ده میلیونیم میلی متر مکعب قرار گرفته است. مرکز اطلاعات و وراثت و محل انتقال صفات ارثی و پیام رسان نسلی به نسل دیگر نیز از همین سلول است و مهم این جاست که مقدار اطلاعاتی که در این محفظه کوچک می تواند جمع شود، پنجاه برابر یک ماشین کامپیوتری جدید و پیشرفته است و تعداد ژنها را ده میلیون تخمین زده اند و تعدادی مخمّر یا آنزیم را که با این ژنها همکاری می کنند، نیز ده میلیون تخمین زده اند. یعنی هر ژنی با یک مخمّر همکاری می کند و با او در ارتباط است و بالاخره این هماهنگی به آدمی هوشیاری می دهد که هان ای آدمی بهوش باش که تمام ذرات ریز و مولکولهای بدنت یک محافظ، یک مراقب و یک کِشنده و یک بَرنده دارد.

همکاری صادقانه سلولها، سلامتی را تضمین می کند.

این بینهایت سلول و این بینهایت مخمّر، شب و روز مشغول تجزیه و تحلیل و ترکیبند تا یک ماده مؤثر مثل گلوکز برای ادامه حیات در بدن به وجود آید و همه به کار خود آگاه و هم وظیفه خود را می شناسند. (اینان از طرفی هم بعنوان تسبیح و ستایش مشغول به کارند.)برای ادامه زندگی یک سلول و کل بدن یک انسان، تجزیه و ترکیبهای زیادی انجام می شود. مثلاً برای تهیه آب از هیدروژن و اکسیژن هزاران گونه تغییر و تبدیل در سلول بوجود می آید تا سرانجام آب تهیه گردد. و نیز هزاران واکنش یکی پس از دیگری در سلول رخ می دهد تا یک استخوان شکل گیرد، تا از یک غذایی در بدن شیر بدست آید، آنزیمها نیز باید بوسیله مواد دیگری یاری شوند تابتوانند مواد لازم سلامتی را در بدن بسازند.

این مطلب مهمی است و در بیشتر مباحث کتاب هم به آن اشاره شده که این همه تغییراتی که در یک سلول بدست می آید، باید غذاهای مختلفی در دسترس سلولها باشد تا بتوانند از آنها مواد لازم زندگی را تهیه کرده در اختیار بدن قرار دهند،

از این جا اگر یکی غذایی غایب باشد و خود را به سلولها معرفی نکند، چه بیماریها، رنجها، دردها، ناتوانیها و کمی عمر به وجود خودهد آمد. لذا لازم است که همه غذاهای خوردنی مورد استفاده قرار گیرند همیاری سلولها و همکاری آنزیمها همه از وجود غذاهاست. مثلاً اگر آنزیم فسفاتاز در بدن نباشد چربها و قندها تجزیه نمی شوند تا فسفرشان برای ساختن دیگر احتیاجات بدن به کار برده شود. در این کار ویتامینهای B و اسید پانتونیک باید آنزیم فسفاتاز را یاری کننند تا آزاد شدن فسفر از چربی و قند به خوبی انجام پذیرد. این ویتامینها یا واسطه ها باید وجود داشته باشند تا اکسیژن، هیدورژن و کربنی که در قند و چربیهای غذاها وجود دارند از هم جدا شوند.

آنزیم دیگری به نام ویتامین B۲ وجود دارد تا به کمک آن اکسیژنی که گلبولهای قرمز خون در ریه ها در مجاورت هوا بدست آورده اند را بگیرد و به کمک آنزیمهای دیگری که اکسیژن و هیدورژن را از طریق قند و چربی بدست آورده اند ترکیب کنند و از آن و انیدرید کربنیک بسازند. از این واکنشها و هزاران گونه تغییرات و تبدیلات دیگری که طرز عملکرد آنها بر ما معلوم نیست در بدن ایجاد می شود. تا انرژی حیاتی یا نیروی زندگی بدست آید.

این هوشیاری در کجاست و این بازرسی منظم و دقیق و غیر سفارشی در کجای سلول نهاده شده است که آنزیم دیگری ژنهای فرسوده و کهنه شده را پاره پاره کرده از آن ژن نوجوان می سازد. واسطه و بازرسی و مراقب این عمل ویتامین B۶ است که با دقتی تمام و بدون هیچ رابطه ای کار خود را انجام می دهد. هوشیاری هورمون تیروکسین از کجا سرچشمه می گیرد تا انرژی مورد نیاز بدن را به حال تعادل نگه دارد. و حفظ درجه حرارت سلول را به حد طبیعی برساند. و هم در آنزیمهای دیگری نظارت بنماید.

هورمون انسولین قند خون را تنظیم می کند و زیادی قند را به گلیکوژن تبدیل و در کبد ذخیره می نماید تا در زمان فقدان قند، خیلی زود و سریع به گلوکز تبدیل نماید. غده فوق کلیوی آماده است تا با ترشح کورتیزول در زمان کمبود قند خون، فوراً پروتئین ها را تجزیه کند و از آنها چربی قند بسازد. (این ذکاولت در کدام یک از اتمهای غده فوق کلیوی موجود است؟) اینها هم از علم خداوندی است.

اگر قند خون فوری کم شود که این در مواقع خشم و غضب و ترس و وحشت و اضطراب پیش می آیدف هورمون اپی نفرین یا آدرنالین از سلولهای غده فوق کلیوی ترشح می شود تا قند خون را هر چه زودتر تأمین نماید زیرا کموبد قند خون منجر به کمبود توان و انرژی سلولها شده، بدن راکد و کم جون و سست و بی حال می گردد. بخصوص سلولهای مغزی که در این حال آسیب پذیری بیشتری را نشان می دهند. کلسیم برای آرامش و آسایش سلولها لازم است، و فسفر نیز برای کارکرد سلولهای مغزی بسیار نافع است. اینها همه بوسیله آنزیمهای موجود در سلولها تأمین و منظم می شود، سلولها نمی فهمند بدن به کلسیم و فسفر نیاز دارد یا بدن درک نمی کند که به چه کمبودی مبتلا شده است. و آنزیمها نیز این هشیرای را ندارند که به موقع خود، وارد عمل شوند. زیرا ماده دارای شعور نیست. باید از جای دیگری فهم و درک و شعور صادر گردد. مسلماً این همه کنشها و واکنشهای متفاوتی که تاکنون هیچ بشری یارای شناخت آنرا نداشته است از جای دیگری به بدن آدمی الهام می شود.

کلر و پتاسیم برای تحریک کار سلولها بسیار لازمند کلر مرتباً به سولها وارد و از آنها خارج می شود و برای بدن اهمیت فوق العاده دارد. زیرا بایستی گاز کربنیک حاصله از خستگی بدن را از ماهیچه ها خارج کند. والا بدن دچار خستگی و اسپاسم و عدم توان و حرکت می شود و کار ماهیچه ای بدن لنگ و راکد می گردد.

کلر یا سلول یا انیدرید کربنیک کدام هشیارند و احساس می کنند.

مواد معدنی کمیابی مثل مس، منیزیم، کبالت و ید باید وجود داشته باشند تا سلولها بتوانند کار خود را خوبی انجام دهند. مثلاً لزوم کبالت برای ساخت ویتامین B۱۲ لازم است.

سدیم و کلر دو عنصر سودمند برای پیکر آدمی هستند. این دو برای انجام کار ماهیچه های بدن بایستی فوراً جای خود را عوض کنند تا کار در عضله انجام پذیرد. سدیم در خارج و پتاسیم در داخل سول لاست. هنگام شروع کار، جای خود را عوض می کنند. این عمل شبانه روز ادامه دارد و این دو عنصر از راه خوردن غذاها و نمک طعام به بدن آدمی وارد می شوند.

ورود و خروج سدیم و پتاسیم به داخل سلول برای این است که آب اضافی بدن از راه ادرار خارج شود. این عمل مهم دارای اهمیت بسزایی است اگر مدت کوتاهی طول بکشد و این کار انجام نگیرد، بدن دچار ورم شدیدی می شود که جبران ناپذیر است. این عمل با اهمیت، زیر نظر هورمون دیگری به نام هورمون آلدسترون انجام می پذیرد که از غده فوق کلیوی ترشح می شود.

سموم وارد شده به خون نمی توانند در حال سلامتی سلول وارد آن شوند زیرا سلولها دارای خاصیل جذب انتخابی هستند. مثلاً ویتامین A در سلولها جذب می شود یا گلوکز بیشتر رهسپار سلولهای مغزی می گردد و ویتامین B بیشتر راه سلولهای قلبی را پیش می گیرد این خاصیت را جذب انتخابی گویند.

سموم وارد شده در هون موقعی می توانند جذب انتخابی را شکسته و وارد سلول شوند که یکی از عناصر چهارگانه، کلسیم، پتاسیم، سدیم و ویتامین C به اندازه کافی در دسترس سلولها نباشد و فقدان یک یا چند تای آنها به جذب انتخابی سلول ضرر می رساند.

سلولهای مغزی که مسئول حافظه می باشند قدرت گنجایش ده هزار میلیارد کلمه را دارند یعنی می توانند به اندازه یک میلیون کتاب ۶۰۰ صفحه ای را در خود جای دهند ـ مغز انسان به اندازه ششصد هزار کامپیوتر پیشترفته قدرت حفظ کلمات را دارد. این تعداد کامپیوتر اگر پهلوی هم قرار گیرند یک میدان بزرگ را پر می کنند. در صورتی که مغزانسان یک فضای وچکی را برای حفظیات خود جای داده است. اما چنانچه قرآن کریم می فرماید: انسانها با این علم کم نمی توانند پیچیدگیهای آفرینش را درک کنند. با توجهبه مباحث بالا و اثرات هماهنگ کننده ها یا آنزیمهای بالا و اثر با ارز آنها این مبحق آدمی را متوجه می سازد که رهبر و راهنما در زندگی انسانها لازم است و وجود آنها غیر قابل انکار است. لذا پیشوایان مذهبی و پیامبران گرامی و ائمه اطهار (ع) وجود اقدسشان بر ما لازم و این منّتی است که خدای توانا بر ما بندگان گذارده و آنها را واسطه بین خود و ما قرار داده است تا از این رهگذر آدمیان بتوانند به بارگاه ملکوتی راه یابند.

شادروان دكتر صانعی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.