دوشنبه, ۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 20 January, 2025
مجله ویستا

فرزند عامل توازن و تعادل خانواده


فرزند عامل توازن و تعادل خانواده

از منظر پزشکی و روانشناسی خودداری از تولید نسل زیان بخش است و این مساله در مورد داشتن یک فرزند هم صدق می کند, چرا که هر فرزند دارای وضع و زمینه خاصی است و ابعاد و جوانب مختلفی دارد

از منظر پزشکی و روانشناسی خودداری از تولید نسل زیان بخش است و این مساله در مورد داشتن یک فرزند هم صدق می‌کند، چرا که هر فرزند دارای وضع و زمینه خاصی است و ابعاد و جوانب مختلفی دارد. یکی از اهداف زندگی حفظ نسل و تداوم آن است که مورد سفارش دین هم قرار گرفته است، اما گذشته از این وجود فرزند برای توازن وتعادل خانواده کاملا احساس می‌شود، نداشتن فرزند برای برخی نوعی ناکامی‌از عشق محسوب می‌شود به طوری که اگر پس از یکی دو سال ازدواج فرزندی پدید نیاید پریشانی اهل خانه را فرا می‌گیرد. داشتن نسل در شرط اعتماد به نفس برای احساس مردانگی یا زن بودن است و به‌خصوص زن آن را موجبی برای کمال خود می‌پندارند. حقیقت مساله این است تا آدمی‌مادر نشود نمی‌تواند حقایق جهان را آنگونه که هست تعبیر و تفسیر کند و واقعیت‌ها را دریابد و مشکلات ونابسامانی‌ها را پذیرا باشد. کودک گلی است که در دامان مادر می‌شکفد و بدون وجود آن مادر احساس زیبایی و کمال نمی‌کند.

● مساله محدود کردن نسل

امروزه چه بسیار زنان و شوهرانی که از تولید نسل لااقل برای سنین معینی جلوگیری می‌کنند و برای آن دلایل و علل بسیاری ذکر می‌کنند از جمله بیماری،علا قه‌مندی به بهره مندی بیشتر از مواهب زندگی، بی‌حوصلگی، وجود بیماری ارثی،عدم فرصت برای سرپرستی، فقر و دلایل دیگر. اما اغلب خودداری از تولید نسل به علت رفاه طلبی و کسب آسایش و آرامش زندگی است. زوجین می‌خواهند سنی بر آنها بگذرد و در این فاصله از لذات زندگی بهره مند شوند.گاهی زن وشوهر از تولید نسل خودداری می‌کنند تا همدیگر را بیشتر و بهتر بشناسند. محدودیت تولید نسل اگر به خاطر مسائل طبی باشد به مورد و ضروری است. اگر والدین بدانند که به علت وجود بیماری‌های ارثی و یا علل دیگر نسلی ناقص پدید می‌آید و یا مادر به خطر می‌افتد لازم است از تولید جلوگیری شود و معمولا چنین مواردی بسیار اندک است.

● ضرورت تولید نسل

فرزند مایه نشاط خانواده است، چه بسیار تفرقه‌ها و بی‌سروسامانی‌ها که در اثر پیدایش نسل جلوگیری می‌شود. اگر واقعا مادر خود را قادر ببیند که فرزندان نیکو تربیت کند خودداری از آن گناهی است، زیرا به غیر از مساله خانواده باعث کمبود شخصیت‌های صالح در جامعه خواهد شد.ایجاد و تولید نسل به همان گونه که مورد تایید و تاکید است باید با شرایطی همراه باشد.اگر احساس مسئولیت در پرورش نسل نیست بهتر است که تولیدی هم نباشد. کسی که می‌خواهد دارای فرزند باشد باید مساله حمایت وسرپرستی آنها را هم در نظر بگیرد تا فرزندانی ارزنده تحویل جامعه نماید.درباره تعداد فرزند نباید تن به روزگار هرچه پیش آمد، بلکه باید هدف ونقشه‌ای در میان باشد چه بسیار خانواده‌هایی که فرزندان بسیار دارند ولی از امر سرپرستی و تربیت شان غافل هستند و امکان رسیدگی به آنها را ندارند در چنین خانواده‌هایی فرزندان چون علف هرز و بی‌بندوبار می‌شوند و موجباتی برای بدبختی بیشتر خانواده و اجتماع هستند.در دنیای امروز تربیت فرزند دارای اهمیت فوق العاده است. بدین نظر و بنا و به عللی دیگر خانواده‌ها به یک یا دو فرزند قناعت می‌کنند و حتی گاهی از تولید نسل جلوگیری می‌نمایند.خودداری از تولید نسل زیان بخش است و این مساله مورد تایید پزشکی است وهم روانشناسی. داشتن یک فرزند هم کافی نیست زیرا هر فرزند دارای وضع و زمینه خاصی است و ابعاد و جوانب مختلفی دارد و برای گرمی‌و اعتدال خانواده لااقل دو فرزند باید باشد.حد متعادل فرزندان در اجتماع ما شاید بین ۳-۴ باشد آن هم نسلس که بر طبق نقشه وهدف اندیشیده تربیتی باشد. در تولید نسل تنها اقتصاد و مساله شکم مطرح نیست؛ تربیت، اصلی است که نباید فراموش شود.

● مشکلات کودک یکدانه

از نظر علمی‌داشتن یک فرزند برای خانواده مشکلی است که حل آن در سایه پیدایش فرزند دوم امکان پذیر است، وجودش هم برای خود او رنجی است و هم برای مادرش.اما برای کودک از آن بابت که او همسال و همانندی ندارد که با او بازی کند و برای مادر کودک یک دانه هم صحیح نیست، زیرا برای او امکان مقایسه و بررسی نخواهد بود زیرا از کودک خود می‌خواهد که طفلش هم قهرمان باشد،هم زیباو باهوش، هم رتبه اول کلاس و کودک زیر بار این خواسته‌ها له می‌شود و همیشه در خیالات و اضطراب بسر می‌برد که چگونه این توقعات را برآورده کند و آنها هم در عالم تنهایی برای خود رفیق می‌تراشند و با آنها بازی می‌کنند. کودک یکدانه چون زیاد محبت می‌بیند حساس، زودرنج و گاهی لوس و پرتوقع بار می‌آید و طبعا چون توقعاتش در اجتماع خریدار ندارد مواجه با سرخوردگی خواهد شد.