جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
مجله ویستا

سی سال انتظار


سی سال انتظار

مدیریت كشتی سنتی در گذشته بویژه در بخش تیم های ملی كمتر به مسائل اجتماعی و خانوادگی اعضا رسیدگی می كرد, اما امروزه این مهم جزو اصول كار شده و زندگی قهرمانی در ابعاد وسیع مورد توجه مدیریت قرار می گیرد

منصور مهدی زاده یكی از نوابغ كشتی ایران است. می خواستیم با او از وضعیت امروز كشتی و مسئولیتی كه پذیرفته است صحبت كنیم اما نوستالژی های شخصی و میدان های بزرگ قهرمانی جهان و پهلوانی كه به میان آمد، پهلوان راز موفقیت خود را از دوران كودكی با بیانی شیرین برایمان تعریف كرد. منصور مهدی زاده از معدود قهرمانان كشتی جهان است كه پهلوانی كشور را نیز یدك می كشد. بی پیرایه دعوت ما را پذیرفت و به تحریریه روزنامه آمد. هنوز استواری را در اندام پهلوان می توان دید، اما زانوان خسته از كنارماندن و چشمان تیز كم سوی، فاصله های جوانی را نشان می دهد. دل پری داشت. روحش آزرده بود، اما صبور و پرحوصله نشان می داد و بالاخره در فدراسیون یزدانی خرم دعوت به كار شد. حاجی توان فكری و تجربه گران بهای او را خوب می دانست و منصورخان هم به خواسته های او جواب مثبت داده است. او درد كشتی را در ریشه های بلند تاریخی می شناسد. او كمبودهای موجود را در بعد روانشناسی قهرمانی درك می كند و به دلیل ریشه داشتن در این رشته سنتی و انسانی، اخلاقیات را در لابه لای قهرمانی یافته است. مهدی زاده، صادقانه آنچه را كه در سینه حبس كرده بود برایمان با شیرینی كلام و واژه های قدیم و جدید گفت. او از عشقش به خاك ایران هرگز دریغ نكرد. بازوان ستبر او اگرچه قهرمان افكن نبود، اما نشانه هایی از پهلوانی داشت كه در تاریخ، ماندگار شده بود.

● چه عاملی باعث شده است تا شما به عنوان شخصی كه هیچ نوع نیاز مادی یا ریاستی و معنوی ندارید، بعد از این همه سال، قبول مسئولیت كنید؟

- من سال های مفید عمرم را صرف كشتی كرده و عاشق كشتی بوده ام اما در سال هایی كه گذشت، نسبت به تجربه من بی تفاوتی نشان داده شد و این بی تفاوتی فاقد استدلال بود. من در طول زندگی، تجربه های بسیاری در عرصه كشتی اندوخته ام و در دانشكده تربیت بدنی تحصیل كرده و افسر بوده ام. مسئولیت های مختلفی را تجربه كرده ام و با مقوله مدیریت آشنا هستم و نسبت به جوانان امروز صاحب تجربیاتی هستم كه در یك پست مدیریتی بدون این تجربیات، نتایج خوبی نمی توان گرفت. با مقوله قهرمانی جهان و پهلوانی ملی آشنا هستم و نسبت به مسائل كشتی گیران حساس هستم. یادم هست كه در سال ۱۳۴۳ یك شب علی غفاری را دیروقت در خیابان دیدم و حالش هم خوب نبود و تا من را دید، زد زیر گریه و گفت: مهدی جان! بچه ام كفش می خواهد و ندارم كه برایش بخرم! ناچارم دیرتر بروم تا بخوابد!

هنوز كه هنوز است این موضوع مرا ناراحت می كند و به نظر من این نوع مسائل، اثر منفی در كار یك كشتی گیر می گذارد. این بار آمده ام تا نروم و آمده ام كه بسازم.

● چه دیده اید كه به این جمع نظر رسیده اید؟ چه تفاوتی با گذشته احساس كرده اید؟

- امروزه ورزش كشتی دچار از هم پاشیدگی شده است و صفات و سجایای كشتی به فراموشی سپرده شده؛ صفاتی مانند راستی، درستی، متعهدبودن به جامعه و مردم و پهلوانی.

شما امروزه می بینید بچه هایی كه در كشتی به مقام هایی رسیده اند همه مایلند مشاغل سیاسی بگیرند و این وضعیت خوبی نیست.

كشتی گیر برای كشتی است و قهرمانان، هر چه دارند از این مردم دارند كه به اینجا رسیده اند. تخصص ها را باید در جای خودش خرج كرد و آدم ها باید در جایگاه خودشان كار كنند و كشتی گیر باید در كشتی خدمت كند.

● قدیم ترها، این چنین نبود؟

- شاید فقط یكی اینگونه رفتار كرد؛ حبیبی بود كه او هم از دید مردم طرد شد. امروزه شما ببینید كه بچه های ما حاضر به فداكاری نیستند. تحقیق كنید چرا؟!

انگیزه و هدف اصلی من خدمت كردن به كشتی و زنده نگاه داشتن ورزش كشتی و پهلوانی در كشور است. رسالت ما از این جهت خیلی مهم است تا جوانان امروز هم الگوهای پهلوانی و قهرمانی را به دنیا بازگردانند.

● آیا این نگاهی كه شما امروز دارید، به دلیل مساعدبودن شرایط موجود در كشتی است؟

- خیر! امروز شرایط مناسبی نداریم اما من معتقدم كه ما توانایی آن را داریم كه اول از نشدنی ها شروع كنیم. من آمده ام بگویم كه مدیرانی در این كشور وجود دارند كه احساس تعهد به مردم و جوانان می كنند و می آیند تا كاری انجام دهند.

● آیا منتظر نتیجه هم هستید؟

- من همین قدر كه می بینم برای اولین بار بعد از این همه سال كه افرادی مثل من نبودند اما امروز دعوت شده اند، آرزو می كنم كه كارها هم به خوبی پیش برود. اكنون كشتی ما ایده آل نیست اما با تشكیل انستیتو و گزینش افراد تحصیل كرده از خانواده كشتی، ما به انتظار دگرگونی در كشتی هستیم. ۳۰ سال بود كه ما منتظر بودیم كسی بیاید كه با زبان كشتی بگوید و زبان كشتی را بفهمد. باید بگویم كه مدیریت یزدانی خرم از نظر من خیلی بی ادعاست. او یك مدیر راستگوست و همه امكانات را در طبق اخلاص گذاشته تا كشتی، جان تازه بگیرد. یادم هست وقتی ایشان تازه مسئولیت فدراسیون كشتی را قبول كردند به من تلفن زدند و گفتند: آقا ما آمدیم «خانه شما» میهمانی و شما میهمان آمده را نمی خواهید بپذیرید!؟

همان لحظه فكر كردم كه او با زبان خاص اهالی كشتی می گوید. به طور طبیعی این موضوع گوارای وجودمان شد. او آمده تا از اهالی كشتی مدد بگیرد و كار را به اهالی كشتی واگذار كند.

●در چه سنی وارد میدان كشتی شدید؟

- من در سن ۱۴سالگی وارد كشتی شدم. در محله درخوانگاه به دنیا آمدم و در امیریه بزرگ شدم. اول به باشگاه فردوسی رفتم و در آنجا یك معلم و مربی دلسوز و علاقه مند به نام عنایت الله ضیایی بود. روز اولی كه رفتم، فردا دیگر به باشگاه نرفتم. برایم تمرین ها خیلی سخت بود اما آقای ضیایی همان شب به منزل ما آمدند و پی گیر شدند. من خودم در مدرسه رازی والیبال بازی می كردم. به هر حال در آن زمان در وزن ششم(۷۵كیلوگرم) كشتی گرفتم.

● پدرتان برای حضور شما در كشتی مخالفت نكردند؟

- نه، اما من را زیر نظر داشت. وقتی یك سال تمام كشتی گرفتم و قهرمان تهران شدم، شب پدر با شیرینی به خانه آمدند و مادرم گفتند كه شیرینی برای توست. آن زمان نقش پدر و حرف او در خانه حجت برای ما بود و این كار پدرم برای من خیلی مهم بود.

در حقیقت با همت یك مربی دلسوز و رابطه مستقیم او با خانواده ام من در كشتی مسیر خوبی را طی كردم.

● مربیان شما چه كسانی بودند؟

- اول در باشگاه فردوسی عنایت الله ضیایی بودند و بعد از مدتی هم مرحوم سیدتقی اشراق و علی عرب زاده مربیان من بودند. بعد از چند ماه تمرین در باشگاه پولاد هم زیر نظر عبدالحسین فیلی تمرین كردم و بعد مرحوم مجتبوی و مرحوم بلور مربیان من بودند. در آن زمان در باشگاه پولاد قهرمانان بزرگ حضور داشتند و ضمن تمرین كشتی، ورزش باستانی هم تمرین می كردیم.

● چه سالی به تیم ملی رفتید؟

- در سال ۱۳۴۸ در سن ۱۹سالگی به تیم ملی رفتم و در وزن ۷۹ كیلوگرم. در این وزن نبی سروری حضور داشت و از ستاره های كشتی زمان خود و با اخلاق ترین آنها بود. در آن زمان با مرحوم سیاوش تیموری كشتی گرفتم و بردم و با سروری هم مساوی كردم و این آخرین حضور سروری بر تشك كشتی بود. در مجموع با سروری دو بار كشتی گرفتم؛ یكی را باختم و یكی را مساوی كردم.

●در وزن بالای شما چه كسانی بودند؟

- در وزن هفتم(۸۷كیلوگرم) مرحوم تختی بود و در وزن هشتم (۹۶ كیلوگرم-سنگین وزن) حسین نوری بود. پدر خادم ها در وزن سوم، سیف پور وزن اول و یعقوبی وزن دوم بودند.

● مدال های جهان شما در چه سال هایی بوده است؟

- در سال ۱۹۶۱ همراه تیم ملی در ژاپن قهرمان اول جهان شدیم و مدال طلا را گرفتم. در سال ۱۹۶۲ در تولیدو آمریكا باز هم این افتخار تكرار شد. در سال ۱۹۶۳ در صوفیه مدال برنز جهان و در سال ۱۹۶۵ در مسابقات جهانی منچستر مدال طلای قهرمانی را به دست آوردم.

* درباره مسابقات ۱۹۶۰ و مشكلاتی كه موجب ناكامی تیم ملی ایران شد، بگویید؟

- ۱۹۶۰ سالی بود كه در المپیك رم شركت كردیم؛ با یك تیم خوب و با مهره های قوی اما علیرغم این ویژگی ها ما موفق از این میدان بیرون نیامدیم. متاسفانه هرگز دلیل این عدم موفقیت هم بررسی نشد. یادم هست كه شب اول با وجود اختلاف ۱۳ امتیازی، من از نیوزلندی جلو بودم، زمین خوردم! بعد محمد خادم از حریف روسی شكست خورد و بعد حبیبی از بلوباخ آمریكایی و تاجیك هم در ۳۰ ثانیه آخر مسابقه بازی را باخت. در آخر هم مرحوم تختی به میدان آمد و به عصمت آتلی كه می خواست فقط به دست تختی ضربه نشود، باخت!

دلیل این ناكامی بزرگ كه آن روز را عزای عمومی نام گذاشتند مدیریت و كوچینگ تیم ملی بود كه با اشكال مواجه بود. بی توجهی و عدم هدایت صحیح مدیریت فنی تیم باعث این شكست ها شد! اما در سال ۱۹۶۱ بلو ر كار خود را اصلاح و تكمیل كرد و شكست ها جبران شد.

در آن سال ایران ۵ مدال طلا گرفت. سیف پور، حبیبی، صنعت كاران و مرحوم تختی و من اول شدیم و سلطانی هم دوم شد.

حسین نوری در وزن هفتم مقام پنجم و توكل هم مدال گرفتند. این موفقیت در ۱۹۶۵ باز هم در آمریكا تكرار شد.

به نظر من اگر در هر كاری افراد لایق و دلسوز عاشق حاضر شوند و كار را بخوبی بشناسند باید منتظر ترقی و شكوفایی شد. چه در كشتی و چه در مدیریت كشتی، شجاعت، گذشت و جسارت می خواهد.

شما پرسیدید چرا آمدم؟ دوباره می گویم آمده ام كه تا آن اشتباهاتی كه در گذشته ما را رنج داد دیگر اتفاق نیفتد. در طول سالهای گذشته ورزش به دلیل فقر مدیریتی دچار لطمات سنگینی شده است. من دیدم با این همه تجربه و دانش باید چه كنم آن را به گور ببرم! ما در المپیك ها شكست خوردیم و گریه كردیم. اگر اكنون تا این حد ناراحت می شوم هم به دلایلی است كه گفتم.

● شما اشاره كردید كه كشتی جسارت و شجاعت می خواهد، یكی از این نوع تجربه ها در كشتی گرفتن شما چه بوده است؟

- در المپیك ۱۶۶۴ آمدم كشتی گرفتم و در حین تمرین ماهیچه زیربغلم قطع شد. پروفسور عدل گفت كه دستت را باید عمل كنیم. پرسیدم باز هم می توانم كشتی بگیرم؟ گفت: نه دیگه باید با كشتی وداع بگویی. لباسم را پوشیدم و بیرون زدم. این جوری نبود كه تا یك جایی از بدنمان دچار لطمه شود كنار بكشیم. ما می گفتیم مگر نمی گویند كه قطع می شود بگذار قطع شود، بعد دیگر كشتی نمی گیریم!

در مسابقات ۱۹۶۲ در آمریكا حبیبی با یك دست موبرداشته و شكسته كشتی گرفت و مرحوم تختی با مشكل پروستات كشتی می گرفت كه وقتی دكترها دیدند با تعجب گفتند چطور تو زنده ای؟! در مسابقات ۱۹۶۳ پایم شكسته بود و تازه از گچ باز كرده بودم با یك بار نرمش راهی شدم و در حین تمرین ها و مسابقات پایم ساخته شد و نفر سوم شدم .

مریم رضایی


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.