چهارشنبه, ۲۷ تیر, ۱۴۰۳ / 17 July, 2024
پیر کهنسال یلدا به ما چه میگوید
خیلی چیزها با زمان رنگ کهنگی میگیرد،خیلی چیزهای نو هم با زمان قبای نو میپوشد و احیا میشود و امروزی.مثلا همین یلدا؛فکر میکنیدایرانیهای دو هزار سال پیش مثل ما یلدا را اینگونه میدیدند وجشن میگرفتند؟چقدر در زیر ضربههای زمان سفته شده وتغییر یافته این آیین باستانی،یلدای امروز،حتی بویی از آن یلدای کهن نبرده است جز نامی و تاریخی که در بلندترین شبهای هر سال تکرار میشود و پاس داشته میشود.این پیر سپید روی سپید موی که سالی یک بار از این دیار کهن میگذرد و خانوادهها را پای هم مینشاندوگپ وگفتی میانشان راه میاندازدو خوش وبشی،چه تغییرها به خود دیده است این پیر فرتوت پابرجا.
چند تابلو را در ذهنتان تصور کنید؛در یکی خانواده ای متعلق به دوره هخامنشی با آن مردان درشت اندام فراخ چهره ای که سرمه بر چشم کشیده اند و سرومویشان نشان از پارسی بودنشان دارد و در درازترین شب سال،در برابر آتش مقدس دعا میخوانند و تولد خورشید را جشن میگیرند،در تابلویی دیگر خانواده ای را مربوط به دوره مثلا سامانی که در شبهای بلند یلدا پیری چنگ نواز مثل رودکی روشن دل،برایشان مینوازد و قصیده مولیان میخواند و حکایت لولیان و پهلوانان و دلدادگان را میسراید،در تابلویی دیگر خانواده ای را در عهد ناصرالدین شاه تصور کنید که دور کرسی ای نشسته اند با کلاههایی از پوست بخارا و سمرقند و قلیانهایی با ذغالهای دو آتشه وچپقهایی در حال دود شدن و دخترکانی با دامنهای چین چین و زنان چادر چاقچوری که گل میگویند و گل میشنوند و قصه حسین کرد شبستری برای هم نقل میکنند و داستان بیژن و منیژه و یلدایشان را با حافظ و سعدی، عطری دلربا و حسرت آمیز میبخشند.
در تابلوی بعدی عصری را تصور کنید که لباسها رفته رفته فرنگی شده اند و سر و کله مردانی کراواتی پیدا شده است با کلاه پهلوی وسبیلهای قیطانی و پیپی بر گوشه لب و زنانی فرنگی مآب و گرامافونی با صدای قژاقژ و نوای خوش آهنگ بنان...و در تابلوی آخر عصر ما را در ذهن مجسم کنید با آدمهایی چون ما در خانههای آپارتمانی و پدری که در کنار خانواده نشسته و با موبایلش حرف میزند،زنی که در کنار همسرش دل به فیلمهای تلویزیونی داده است،فرزندی که سرش را توی کامپیوتر فرو برده و غرق شده است در دنیای مجازی اینترنت و...
چه چیزها به خودش دیده است این زال پیراز تغییر زمانه و گذشت ایام و در خاک فرو رفتن اقوام و بر آمدن نسلها و آدمهای نو.کجایند آن مردان پارسی؟چه شده اند آن جوانان شعرهای رودکی که کام عشرت میگرفتند از روزگار؟به کجا رفتند آنهایی که روزگاری چون ما یلداها را بر پای کرسیها مینشستند و خانواده ای پدر و مادری داشتند،عشق و همسری،فرزندانی؟
از آمدن و رفتن ما سودی کو؟
از بافته وجود ما پودی کو؟
در چنبر چرخ جان چندین پاکان
میسوزدوخاک میشود،دودی کو؟
یلدای امشب هم چون هزاران سال دیگر به خانههای ما آمد و رفت،رفت تا سالیانی دیگر، آن زمان که ما نیستیم و پود گشته ایم و خاک و آدمیانی دیگر خواهند آمد و ما را در تابلوهای ذهن خویش،مجسم خواهند ساخت.
غنیمت بدانیم این عمر گذران را و با عزیزان بودن را.
اصغر قاسمی
تعمیرکار درب برقی وجک پارکینگ
دورههای مدیریتی دانشگاه تهران
فروش انواع ژنراتور دیزلی با ضمانت نامه معتبر
مسعود پزشکیان ایران عزاداری پزشکیان علی باقری دولت چهاردهم دولت ترور رئیس جمهور انتخابات سعید جلیلی دولت سیزدهم
آتش سوزی هواشناسی قتل زلزله تیراندازی زمین لرزه شهرداری تهران تب دنگی بازنشستگان پشه آئدس سازمان هواشناسی شورای شهر تهران
افغانستان قیمت خودرو قیمت طلا یارانه نقدی حقوق بازنشستگان یارانه قیمت دلار ترافیک ایران خودرو بازار خودرو قیمت برق
امام حسین عزاداری محرم فضای مجازی لیلی رشیدی الناز شاکردوست مهران غفوریان تلویزیون سریال مختارنامه دفاع مقدس مداحی سینمای ایران
فناوری
رژیم صهیونیستی دونالد ترامپ اسرائیل فلسطین ترامپ غزه آمریکا جنگ غزه ترور ترامپ روسیه ایالات متحده آمریکا جو بایدن
فوتبال پرسپولیس رئال مادرید استقلال علیرضا بیرانوند کیلیان امباپه یورو 2024 تیم ملی اسپانیا باشگاه پرسپولیس رامین رضاییان تیم ملی انگلیس باشگاه استقلال
هوش مصنوعی خودروهای وارداتی همستر کامبت دیابت ناسا کد مورس شیائومی اپل
گرمازدگی کاهش وزن رژیم غذایی ویتامین دی حسین فرشیدی