سه شنبه, ۲۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 14 May, 2024
مجله ویستا

بد و شر


بد و شر

نیچه هشدار می دهد که بین مفهوم شر و بد تفاوت بسیاری وجود دارد و این تفاوت بواسطه خواستگاه های متفاوت آنها می باشد

نیچه هشدار می دهد که بین مفهوم "شر" و "بد" تفاوت بسیاری وجود دارد و این تفاوت بواسطه خواستگاه های متفاوت آنها می باشد او بیان می دارد که برای والاتباران، محیط و جامعه فضایی برای رسیدن به خواسته های درونی و ارضاء عمیق ترین احساسات یعنی حس برتری می باشد، حسی که به اعتقاد نیچه تمامی نوع بشر بواسطه حد و حدود توانایی و قدرت اجرایی و عملکردی که دارند سعی در برآوردن همچین احساس بنیادینی دارند.

والاتباران یکسری از افعال و کارکردهای خود را معقول قلمداد نموده و بواسطه قدرت و توانایی که برای عمل در سطح جامعه دارند آن را خوب جلوه می دهند و بطبع برخی از افعال را که در جهت ارضاء احساسات خود نمی بینند " بد" قلمداد می کنند و سعی می نمایند تا به همگان بقبولانند که خوب آنان باید برای همه خوب و بد آنها باید برای همه بد باشد. در پروسه قبولاندن و فهماندن خوب و بد طبقاتی می باشد که فرد والاتبار بواسطه توانایی و قدرت شایانی که دارد کهتران را وادار به احترام می کند در این رهیافت فرد کم توان نتنها نتوانسته حداقل خواسته های خود را برآورده نماید بلکه با یک ناکامی بزرگ در سطح جامعه روبرو شده که مخالف خواست او برای ارضاء احساسات می باشد.

به اعتقاد نیچه این ناکامی منجر به احساس نفرتی عمیق در کهتران گشته که رفته رفته انباشت این سرکوبهای احساسی باعث افزایش تنفر و کینه می گردد که نتیجتا از دل این دیگ جوشان تنفر و کینه مفهوم عقدگشایانه ای بنام " شر " سر بر می آورد. فرد کهتر، والاتباران را شر قلمداد میکنند و همواره آنان را دشمن شریر می دانند در اینجا نیچه هشدار می دهد که مفهوم " بد" بواسطه حس قدرتی که در پشت و خواستگاه آن نهفته است، آنی و دفعی دست به عمل و اقدام می زند و به دست فراموشی سپرده می شود بعبارت دیگر والاتباران برای رفع دشمن بد، عقده ای به دل نداشته و چون صرفا آنان را همسو با اهداف خود نمی دانند به شدیدترین شکل ممکن برخورد کرده که این یعنی علاقه به دشمنی با دشمن بد و نه ابراز تنفر و انزجار بطوریکه برای والاتباران این برخورد می تواند با مطالبه امیال و خواسته ها برطرف شود و یا اینکه با یک سرکوب شدید بدون هیچ وجدان معذبی خاتمه یابد زیرا انسان پس از نابودی کسی احساس ناراحتی می کند که پیشتر برای او ابراز تاسف و دلسوزی نماید به عبارت دیگر بد والاتبارانه قابلیت مصالحه را دارد زیرا دشمنی او بر خواسته های روشنی استوار است نه دشمنی برای حذف دشمن.

در سمتی دیگر شر سر برآورده است که در تفاوتی معنادار با مفهوم بد قرار دارد. فرد متنفر شخص والاتبار را دشمنی شریر می داند و نه دشمن بد به این معنا که در درگیری و نزاع احتمالی همواره با دو جبهه خوب مطلق و بد مطلق مواجه می باشیم. در تلقی کهتران خوب مطلق آنان بوده در این وضعیت هدف نزاع و جنگ حذف دشمن می باشد زیرا کهتر در این مرحله به اوج تنفر و کینه از والاتبار رسیده و هیچ خوبی (مطالبه عینی) از پیش خود ندارد که بتواند بر سر آن مذاکره نماید. او در درگیری احتمالی اگر جانی را نگیرد بر او رحم کرده است یعنی بخشیده است به عبارت دیگر او را فراموش نکرده زیرا کینه منتهی به شر بسی ریشه دار تر می باشد .

حال کهتران در جنگ با والاتباران بر اربابان خود فائق آمده اند آنها را کشته اند آنها دشمنان شریر را از میان برداشته اند. نیچه به دولتمردان هشدار می دهد که توزیع نامتعارف قدرت، از بین بردن گستره همگانی برای عمل و اقدام برای دیده و شنیده شدن، عاملی اساسی در ایجاد تنفر ناشی از ناکامی می باشد که با افزایش پروسه جدایی بشر از اجتماع (بواسطه ماشینی شدن) تشدید گردیده و دولتها را در چشم شهروند عادی به یک شر مبدل می سازد.

در اینجا شاید بتوان یکی از اصلی ترین دلایلی راکه عامل ایجاد گروه های تروریستی می شود را عدم توجه، سرکوب خواسته ها، ناکامی و ایجاد تنفر فزاینده از دولتهای مقتدر و فعال (فعالیت منفی) در حوزه های همگانی دانست که این خود روند مصالحه پذیری و پایبندی به گفتگو را در این گروه ها کند می سازد. گسترش قدرت در سطح جهانی در دست تعداد معدودی از دولتها (این مسئله را می توان به حوزه تفکر نیز بسط دارد) که اصول آزادی عمل را به رسمیت نشناسند بوضوح بر اساس تحلیل نیچه می تواند به یک تنفر جهانی از دولت و یا دولتها (و یا تفکری خاص) منجر شود . نیچه به این امر واقف است که والاتباران و قدرتمندان تنها زمانی قدرتمند قلمداد می شوند که دست به اقدام و عمل بزنند و این خود چالش بزرگی را بوجود می آورد زیرا کرانه فعالیت افراد یکسان نبوده و افراد یکسان خلق نشده اند از طرف دیگر همپوشانی فضای فعالیت برای دو طبقه در دو سوی کرانه قدرت برخورد و نزاع را بهمراه خواهد داشت. در اینجا مشکلات عدیده ای پیش می آید که رفع نسبی آن تفکیک فضای عملکردی والاتبار و کهتر می باشد اما در فضایی که هیچ یک دیده نشوند اقدام به چیزی نمی ارزد و از اینجاست که مسئله حوزه دخالت قانون و اخلاق در جامعه خود را نمایان می سازد و پرسش اساسی این است که آیا جامعه باید برای همه قانونی مساوی و اخلاقی یکسان متصور باشد؟ تقدم و تاخر قانون و اخلاق در حوزه های مختلف به چه شکل است؟ آیا پیشرفت جامعه با اخلاق کهتران میسر است؟ و آیا. . .

اسماعیل صادقیان